در راستای عنوان فوق، لازم است مطلب زیر که از بخش فارسی (BBC) میباشد، مطالعه نمایم:
{علی کریمی، نویسنده و فعال سیاسی کُرد در یک گفتوگوی اختصاصی با ژیار گل میگوید شعار زن، زندگی، آزادی که در ایران اولین بار از شهر کُردنشین سقز به گوش خورد، شعار جامعی است که بدون خشونت و مرگ خواستار یک تحول اجتماعی است، بخاطر اینکه نسل امروز ایران با نسلهای پیشین متفاوت است: «ما در سالهای ۵۷-۵۸ واقعا نمیدونستیم چی میخوایم، هی میگفتیم مرگ بر شاه، مرگ بر شاه. ولی بعد از مرگ شاه، نمی دونستیم چی میخوایم، رهبران هم نمیدونستند». و «این نسل امروز دیگه به این فکر نمیکنه، به این ناسیونالیسم تنگنظرانهای که ما بهش فکر میکردیم،..اونها بیشتر به انسانیت فکر میکنند». گفتوگوی اختصاصی با علی کریمی از برنامه به عبارت دیگر.}.
**
امیدوارم حمل بر بیاحترامی نباشد که میگویم: (علی کریمی) و (ژیار گل) را نمیشناسم.
علی کریمی- فقط اینرا میدانم که ایشان اهل مهاباد میباشند.
ژیار گل – درباره ایشان هم اینرا میدانم که اهل سنندج هستند.
در رابطه با آقای ژیار گل، چند سال قبل مصاحبهای از ایشان را با فردی به اسم (نجم الدین فرج احمد یا ملا کریکار) دیدم، آقای ژیار گل در آن مصاحبه (نجم الدین فرج احمد) را با لقب (بنلادن کرد) خطاب نمود، گوینده بخش فارسی (BBC) هم هنگام پخش مصاحبه از اسم (بندلان کرد) استفاده نمود.
لازم به یادآوریست {فرد واپسگرا و جنایتکاری چون (نجم الدین فرج احمد) در کردستان و میان ملت کرد فردی منفوری میباشند، این لقب (بندلان کرد) که از طرف خبرنگار (BBC) فارسی برای او ادا گردید، انیست که: {(ئوسامه بنلادن) مجرم و (نجم الدین فرج احمد) جنایتکار} در بارگاه کارمندان پخش فارسی (BBC) محبوب و دارای جایگاه والای میباشد.
**
نوشتهای که {(BBC) فارسی} از گفتههای آقای کریمی انتخاب کرده، دو موضوع است:
موضوع اول : «ما در سالهای ۵۷-۵۸ واقعا نمیدونستیم چی میخوایم، هی میگفتیم مرگ بر شاه، مرگ بر شاه. ولی بعد از مرگ شاه، نمی دونستیم چی میخوایم، رهبران هم نمیدونستند».
2 – «این نسل امروز دیگه به این فکر نمیکنه، به این ناسیونالیسم تنگنظرانهای که ما بهش فکر میکردیم،..اونها بیشتر به انسانیت فکر میکنند».
موضوع اول:
«ما در سالهای ۵۷-۵۸ واقعا نمیدونستیم چی میخوایم، هی میگفتیم مرگ بر شاه، مرگ بر شاه. ولی بعد از مرگ شاه، نمی دونستیم چی میخوایم، رهبران هم نمیدونستند».
این مسئلهء آقای کریمی که نمی دونستند چرا ( فرمودهاند مرگ بر شاه)، باید از دو زاویه (آن مرگ بر شاه) و (این مرگ بر شاه) بررسی گردد.
(آن مرگ بر شاه) – در سالهای (1357 و 1358) مردم شهر و روستاهای ایران در صفوف ملیونی از زن مرد، پیر و جوان، بازاری و دانشگاهی، کارگر و کشاورز با شعارهای (آزادی زندانیان سیاسی) – ( اللههواکبر، خمینی رهبر) – (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) بر ضد سیستم پادشاهی قیام کردند، در روز (22/10/1357) آن سیستم را منحل نمودند! پس از منحل نمودند سیستم پادشاهی در روز (12/1/1358) در یک انتخابات رسمی (جمهوری اسلامی) را جایگزین سیستم پادشای کردند.
حال لازمست از آقای کریمی پرسید:
آن مردم ندانسته میگفتند: مرگ بر شاه؟
آن مردم نمیدانستند چه چیزی را میخواهند؟
(این مرگ بر شاه) در همان سالهای (1357 و 1358) مردم شهر و روستاهای کردستان در آن قیام ضد سیستم پادشاهی با شعارهای (آزادی زندانیان سیاسی) – مرگ بر شاه – (دمکراسی برای ایران) و (خودمختاری برای کردستان) شرکت نمودند و شعارهای ( اللههواکبر، خمینی رهبر) و (جمهوری اسلامی) در کردستان فاقد ارزش سیاسی بود و مردم از آن دوری میکردند، اکثریت ملت کرد در انتخابات رسمی روز (12/1/1358) برای انتخات (جمهوری اسلامی) شرکت نکردند و آنرا پایکوت نمودند!
در اینجا هم لازمست از آقای کریمی سئوال گردد:
این مردم ندانسته میگفتند: مرگ بر شاه؟
این مردم نمیدانستند چه چیزی را میخواهند؟
متاسفانه آقای کریمی از کارنامهء (خونبار) و (مخوف) پهلویها در کردستان اطلاع ندارند.
در اینجا فقط به دو نامه از جنایتهای محمدرضا پهلوی اشاره مینمایم:
1 – اعدام زندیاد قاضی محمد رئیسجمهور کردستان و یاران سیاسی و خانوادگی ایشان، در شهر مهاباد.
2 – اعدام یازده نفر از پیشمهرگههای جمهوری کردستان در همان ماه و همان سال، در شهر سقز.
**
موضوع دوم: «این نسل امروز دیگه به این فکر نمیکنه، به این ناسیونالیسم تنگنظرانهای که ما بهش فکر میکردیم،..اونها بیشتر به انسانیت فکر میکنند».
همچنانچه در بالا اشاره نمودم من آشنائی چندانی با آقای کریمی ندارم، پس نمیدانم منظور ایشان از جمله:
(این ناسیونالیسم تنگنظرانه) کدام ناسیونالیسم میباشد. (ناسیونالیسم فارس) که اکنون در ایران حکومت مینمایند یا (ناسیونالیسم ترک، بلوچ، کرد …) که در ایران تحت ستم میباشند. امیدوارم ایشان (این ناسیونالیسم تنگنظرانه) را برای من خواننده و دیگران مشخص نمایند.
**
جوانان در نازونعمت
آقای کریمی در آن مصاحبه از جوانانی صحب میکرد که در (ناز و نعمت زندگی میکنند و بیباکانه در اعتراضات) هم شرکت مینمایند.
این نازپرورده در کجا پرورش یافتهاند؟
متاسفانه آقای کریمی که اهل مهاباد میباشند، از وضعت زندگی مردم در کردستان اطلاع ندارند که جوانان کرد برای (امرار معاش کولبری مینمایند) در این میسر (نان یابی) هدف تیر نیروهای ایرانی قرار میگیرند، هم کشته میشوند و هم اموالشان توسط نیروهای ایران غارت میگردد، زبانشان غارت گشته، اسمشان ممنوع میباشد، به جای ژینا باید مهسا باشد و به جای این (…..) باید آن (…) باشد و اجازه ندارند به زبان خود درس بخوانند. این جوانان در نازونعمت زندگی میکنند یا در درد و مشقت و ستم؟ قانون زندگی به انسان یاد داده در برابر هرگونه ستم و نابرابری از خود دفاع نماید، این جوانان هم برای رفع این زندگی مشقتبار که دولت ایران بر آنها تحمیل نموده تلاش کرده و میکنند!
ژیار گل سئوالی برای مهمان برنامه:
احزاب کرد چه نقشی در سایر نقاط ایران میتوانستند داشته باشند؟
این سئوال به لحاظ سیاسی و حقوقی درست نیست!
در دورانی که من و آقایان ژیار گل و علی کریمی زندگی مینمایم حزب یا احزابی به نام (کرد) در کردستان وجود نداشته و ندارد، به نمونههای زیر بنگریم:
حزب دمکرات کردستان ایران – کومهله زحمتکشان کردستان ایران – پارت دمکرات کردستان عراق – اتحادیه میهنی کردستان – {(PKK) پارت کارگران کردستان} …
در هیچ یک از آنها اسم (کرد) وجود ندارد، بلکه نام کردستان را دارند!
متاسفانه آقای علی کریمی هم بر اثر بیاطلاعی از جریانهای سیاسی کردستان در پاسخ به آن سئوال، از جملهء (احزاب کرد) استفاده نمودند.
رسانههای که گویندگان آن فارس هستند خصمانه به جریانهای سیاسی کردستان مینگرند و از بیان اسم (کردستان) وحشت دارند. همین رسانهء پر طمطراق فارسی (BBC) هرگاه خبری راجع به پارت کارگران کردستان (PKK) پخش میکرد، میگفت: (PKK) پارت کارگران کردستان ترکیه. آقای ژیار گل هم بر همان ایدهء وحشت از نام کردستان جمله (احزاب کردی) را بیان داشتهاند.
برای جواب به نقش احزاب کردستان در سایر نقاط ایران
پس از استقرار دولت تازه ایران به رهبری آیت الله خمینی و فتوای جهاد ملت کرد در 28 مرداد 1358 و فرمان رئیسجمور بنیصدر برای نیروهای نظامی: (تا سرکوب غائله کوردستان نباید بند پوتینها را باز کنند) …..
سازمان مجاهدین خلق ایران و کردستان
پس از اعلام فتوای جهاد سازمان مجاهدین خلق ایران از طریق نشریه مجاهد نامهای برای آیت الله خمینی ارسال میدارد، در آن نامه مینویسد:
(امام بزرگوار ما را به کردستان روانه فرمائید تا با هر جنگ افروزی وارد جنگ شویم).
اما خمینی به درخواست مجاهدین پاسخ نداد و در سدد ترد مجاهدین برآمد و عرصه را بر آنها تنگ نمود!
سازمان مجاهدین با آن کارنامه رنگینی که در باره ملت کرد داشت، برای آنکه از گزند و فشار دولت تازه ایران در امان باشد، از حزب دمکرات کردستان ایران درخواست کمک نمود، سپس به کردستان پناه آوردند و حزب هم آنها زیر چتر خویش قرار داد. ماندگاری امروز سازمان مجاهدین خلق ایران مدیون همان نقش حیزب دمکرات کردستان ایران است، که انجامداد.
جریانهای سیاسی چپ و کردستان
با به قدرت رسیدن دولت تازه ایران، جریانهای سیاسی چپ که خود را (رهبر کارگران ایران) میپنداشتند در سال 1359 جملگی از چریک، پیکار، راهکارگر، توفان، اتحاد مبارزان کمونیست …. خود را به کردستان رساند و زیر چتر کومهله زحمتکشان کردستان قرار گرفتند، هیچیک از این جریانها کارگری آنقدر نیرو نداشتند تا در طول هفته بتواند آشپزی خود را انجام دهند.
اگر کومهله آنها را زیر چتر خویش قرار نمیداد، امروزه چیزی به نام جریان چپ در رسانههای مجازی هم دیده نمیشد، این بود نقش احزاب کردستان برای سایر نقاط ایران
27/12/2022
سهعی سهقزی
sai.saqzi@gmail.com