"an independent online kurdish website

مدتی قبل کتاب (احمد اسکندری و خاطرات و یادداشت ها) را از دوستی به‌ امانت گرفته‌ و مطالعه‌ نمودم. موضاعات کتاب، زمان و مکان آن،همچنین اکثریت شخصیتهای موجوت در کتاب مربوط به‌ شهر و منطقه‌ای است که‌ خود در آن زندگی نموده‌ام. همین مسئله‌ سبب شد که‌ کتاب را دو بار مطالع نمایم.

هنگام مطالعه‌ متوجه‌ دو مسئلهء نادرست‌ شدم و لازم دانستم به‌ طور کوتاه‌ آنرا در اختیار نویسندهء کتاب‌ و خوانندگان کتاب قرار دهم.

مسئله‌ اول خانم

در راستای مسئله‌ خانم به‌ نمونه‌های زیر از کتاب بنگریم:

1 – {تولد من

نیمه‌ شبی سرد و یخبندان در شهر سقز، در حالیکه‌ برف همه‌ جا را فرا گرفته‌ است، درد زایمان مادرم شروع میشود. پدرم و عمویم محمد حسین در آن سرما و در دل تاریکی شب، چراغ در دست راهی خانه‌ مامای محلی در محله ناوقه‌لا(میان قلعه‌) میشوند. به‌ آنها میگویند که‌ خانم یک افسر همان شب درحال زایمان است و ماما برای کمک به‌ آنجا رفته‌ است. ص(19)

*

دایه‌ ئالو، مادر بزرگ با خانمی یهودی که‌ همسایه‌شان بود دوستی نزدیک برقرار کرده‌ بود. ص(32)

*

در این سفر با وی به‌ خانه‌ یکی از خانمهای همکار سوئدی ام رفتیم که‌ او هم شوهرش را از دست داده‌ و دارای یک فرزند و نوه‌ بود. ص(35)

*

گفتم دایه‌ گیان اینجا ازدواج بر مبنای عشق و محبت است. خانمها در هر سنی که‌ باشند، حاضر نیستند صرفا برای کمک و مواظبت کردن با کسی ازدواج کنند! جواب مادرم این بود: احمد جان دلیلش اینست که‌ خانمها آنجا مشکل درآمد ندارند! صحبت از ازدواج دوم یکی از خانمهای فامیل خودمان را به‌ میان کشید که‌ بعد از فوت شوهر اول. ‌ص(36)}.

خانم یا زن؟

جملات زیر در متن فوق آمده‌:

* به‌ آنها میگویند که‌ خانم یک افسر همان شب درحال زایمان است.

* مادر بزرگ با خانمی یهودی که‌ همسایه‌شان بود دوستی نزدیک برقرار کرده‌ بود.

* در این سفر با وی به‌ خانه‌ یکی از خانمهای همکار سوئدی ام رفتیم.

* خانمها در هر سنی که‌ باشند.

* احمد جان دلیلش اینست که‌ خانمها آنجا مشکل درآمد ندارند.

+++

همه‌ اینرا میدانم که‌ موجودات زنده‌ (جانداران) کره‌ زمین از دو دسته‌ (نر و ماده)‌ تشکیل شده‌.

در جامعه‌ انسان به‌ آن دو دستهء ‌(نر و ماده)‌ میگویند موئنث و مذکر یا (زن و مرد).

برای زنان اسامی مخصوصی مانند پروین، خدیجه‌ … مرسوم است.

برای مردان هم اسامی مخصوصی مانند بهزاد، علی … وجود دارد.

علاوه‌ بر اسامی فوق، اسامی دیگری مثل (خانم) برای زنان و (آقا یا آغا) برای مردان به‌ کار میرود، این اسامی همراه‌ اسم حقیقی یعنی (زن) و (مرد)، (زن و مردی) بکار میرود که‌ برای مخاطب مشخص بوده‌ یا میباشند، برای نمونه‌ (خانم پروین، خانم خدیجه‌ یا پروین خانم، خدیجه‌ خانم) – (آقای بهزاد یا آغای بهزاد) یا همین جمله‌ء خود نویسنده‌ کتاب که‌ اشاره‌ به‌ رابعه‌ خانم کرده‌ است:

شب یلدای سال 1327 (1948) است و مادر بزرگم (رابعه‌ خانم) که‌ به‌ او (دایه ئالو) میگفتیم.

اما آقای اسکندری در نمونه‌های فوق: از {(خانم یک افسر) – (خانمی یهودی) – (خانمهای همکار) – (خانمها در هر سنی)} به‌ جای (زن) از کلمه‌ (خانم) استفاده‌ کرده‌ است.

تفاوت زن و خانم

زن، زن اسم حقیقی گروهی از انسان است که‌ نقطه‌ مقابل آن (مرد) قرار دارد، مرد هم مثل زن گروهی از جامعه‌ء انسان میباشد.

خانم، خانم اسم و لقب تشریفاتی است که‌ برای بعضی از زنها بخصوص زنان طبقه‌ء اعیان و اشراف به‌ کار میرود. نقطه‌ مقابل این زنها (کلفت و خدمتکار) میباشند که‌ اوامر خانم را اجرا مینمایند.

آقا یا آغا هم درست همان جایگاه‌ خانم را دارد .

در اینجا با توجه‌ به‌ نمونه‌های فوق برای من بعنوان خواننده‌ء کتاب این سئوال پیش میآید چرا کلمه‌ (خانم) از (زن) شایسته‌تر میباشد؟

لازم به‌ یادآوریست استفاده‌ کردن از کلمه‌ء خانم به‌ جای زن مختص به‌ آقای اسکندری نبوده‌ و نمیباشد: افراد زیادی هستند که‌ از کلمات و خانم و آغا استفاده‌ میکنند به‌ نمونه‌ زیر بنگریم:

{خبرگزاری مهر

در حاشیه‌ بازید رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه‌ کتاب،

ساعت (10/08) دقیقه‌ بود حضرت آقا وارد شدند. وزیر فرهنگ و معاونان او به‌ استقبال رفتند و به‌ سرعت میسر بازدید مشخش و بازدید آغاز شد. … جملات و عبارات (احوال شما؟)، (حالتون چطوره‌ آقا؟)، (خانم ها چطورن؟)، چی منتشر می کنین؟)، (کتاب جدید چی دارین؟) بعلاوه‌ی سلام گرم ابتدای حضور در هر غرفه‌، عمده‌ مکالماتی بود که‌ رهبری با غرفه‌داران داشتند. و البته‌ (موفق باشین) هم عبارت خدا حافظی. (سال 2007) در (انترنت) منتشر گشته‌ است}.

امیدوارم آقای اسکندری (کاک ئه‌حمه‌د) و خوانندگان کتاب، نمونه‌ء خبرگزاری مهر را بعنوان مقایسه‌ در نظر نگیرند. در راستای کلمه‌های (مرد و زن) و (خانم و آغا) به‌ نمونه‌های زیر بنگریم:

سعدی و مرد و زن

مرد و زن گر به‌ جفا کردن من برخیزند

گر بگردم ز وفای تو، نه‌ مردم که‌ زنم

گر به‌ مراد من روی ور نروی تو حاکمی

من به‌ خلاف رأی تو گر نفسی زنم، زنم

**

چه‌ سرپوشیدگان مرد بودند

که‌ گوی نخوت از مردان ربودند

تو با این مردی و زورآزمایی

همی ترسم که‌ از زن کمتر آیی

**

فردوسی و زن

به‌ سه‌ چیز باشد زنان را بهی

که‌ باشند زیبای و گاه‌ مهی

**

فردوسی و زن نوشیروان:  

خردمند و هشیار و با رای شرم

سخن گفتنش خوب و آوای نرم

برین سان زنی داشت پرمایه‌ شاه‌

ببالای سرو و بدیدار ماه

‌چرا برای این زن، زنی که‌ همسر نوشیروان است و فردوسی هم دهها بار نوشیروان را ستایش نموده‌، از کلمه‌ خانم استفاده‌ نکرده‌ است‌؟

لازم به‌ یادآوریست، در این مطلب کوتاه‌ امکان ندارد به‌ ایده‌ و افکار زشت سعدی و فردوسی و کارنامه‌ء خونبار نوشیروان‌ بپردازم.

**

{ زن و مرد در داستانهای هزارویک شب

(مرد سوار و جامه‌ فروش

داستان مرد سوار و جامه‌ فروش 9 سطر است، در این 9 سطر 4 بار کلمه‌ مرد تکرار گشته‌، ولی آقا یا آغا وجود ندارد. ص 189)

**

(تدبیر زن پارسا

نیک مردی بود و زنی پارسا داشت. زنی بارأی و تدبیر بود. به پیغمبر زمانه‌ وحی آمد که‌ آن نیک مرد را بگوی که‌ ما تقدیر کردیم.  ….

داستان زن پارسا پنج سطر است در این پنج سطر 4 بار کلمه‌ مرد و 5 بار کلمه‌ زن آمده‌، ولی خانم و آغا ندارد. ص: 109)

**

(یوسف و زنان مصر

زنان شهر گفتند: ( زن عزیز در پی کام جویی از غلام خود شده‌ است و شیفته‌ او گشته‌ است. ما وی را در گمراهی آشکار میبینیم). چون افسونشان را شنید، نزدشان کس فرستاد و برای هر یک متکایی ترتیب داد و به‌ هر یک کاردی داد و گفت بیرون آی تا ترا بنگرند. چون او را دیدند، بزرگش شمردند و دست خویش ببریدند و گفتند معاذالله‌، این آدمی نیست، این جز فرشته‌ای بزرگوار نیست ص 411 412)

چرای به‌ جای زنان مصر در کل و بخصوص برای زن (عزیز پادشاه‌ مصر) که‌ ملکه‌ مصر بوده‌ عنوان خانم بکار نرفته‌ است؟

**

(ابله‌ و عیار

ابله‌ و عیار داستانی کوتاهی است که‌ کمتر از یک صفحه‌ (A) 4 میباشد. در این داستان (10) بار کلمه‌ مرد و (6) بار کلمه‌ زن تکرار گشته‌، ولی اثری از خانم و آغا نیست. ص: 183)

**

(نظامی گنجوی و فرهاد کوه‌ کن

که‌: هست اینجا مهندس مرد استاد

جوانی نام او فرزانه‌ فرهاد

اگر آغا برای احترام است، چرا گنجوی برای این مرد بکار نمیبرد ؟

منبع نمونه‌های فوق کتاب زبان و ادبیات فارسی – نویسنده‌ دکتر فریدون کریمیراد. میباشد.)}.

با توجه‌ به‌ نمونه‌های مذکور درمییابیم که‌ شخصیت حقیقی و حقوقی (انسان) – (زن و مرد) است و نه‌ (خانم و آقا).

**

مسئله‌ دوم

{سالها بعد که‌ با هم شعر (هه‌ڵو) سروده‌ سواره‌ ایلخانیزاده‌ که‌ برمبنای شعر (عقاب) پرویز ناتل خانلری سروده‌ شده‌) را مرور و آنرا با سروده‌ همان شعر عقاب توسط هژار موکریانی شاعر مقایسه‌ می کردیم.

ص(98)}.

در متن فوق دو موضوع نادرست وجود دارد، در حد یک نوشته‌ کوتاه‌ به‌ آنها میپردازم

1 – هژار موکریانی

2 – شعر عقاب

هژار موکریانی یا هژار؟

با توجه‌ به‌ شعر (عقاب) اگر بگویم فردی به‌ اسم (هژار موکریانی) که‌ شعر عقاب سروده‌ باشد وجود ندارد، گمان نمیکنم مسئله‌ء نادرستی را بیان میدارم.

در رابطه‌ با اسم هژار که‌ اسمی تخلصی است بهتر است به‌ کتاب کردی (چێشتی مجێور) مراجعه‌‌ کینم.

شعر عقاب

نویسنده‌ کتاب: سالها بعد که‌ با هم شعر (هه‌ڵو) سروده‌ سواره‌ ایلخانیزاده‌ که‌ برمبنای شعر (عقاب) پرویز ناتل خانلری سروده‌ شده‌) را مرور و آنرا با سروده‌ همان شعر عقاب توسط هژار موکریانی شاعر مقایسه‌ می کردیم.

شعر عقاب سواره‌ ایلخانیزاده‌

شعر فوق‌ برمبنای شعر (عقاب) پرویز ناتل خانلری میباشد، ضمن احترام به‌ مقام (پرویز ناتل خانلری و سواره‌ ایلخانیزاده‌) موضوع این نوشته‌ نمیباشد.

شعر عقاب هژار موکریان که‌ درست آن (هژار) میباشد

شعر فوق بر مبنای شعر (عقاب پوشکین) توسط هژار به‌ کردی ترجمه‌ گشته‌، در رابطه‌ با‌ آن بهتر است به‌ مطلب زیر بنگریم:

{استاد شرفکندی: اگر اجازه‌ بدهید سه‌ رباعی از رباعیات خیام را که‌ به‌ کردی برگردانده‌ام، برای شما می خوانم، به‌ انضمام برگردانی از شعر عقاب پوشکین که‌ گویا به‌ فارسی هم ترجمه‌ شده‌ است.

پایزه‌ دارو ده‌وه‌ن ره‌نگ زه‌رده‌

باته‌زو سه‌رده‌ به‌ تۆزو گه‌رده‌

دیاره‌ لای شه‌خته‌یه‌ ناخۆش خه‌وه‌رێ

داره‌ خۆی ده‌ڕنی خه‌زل هه‌ل ده‌ورێ

هه‌وره‌ ره‌شپۆش و به‌ گریه‌ و ناڵه‌

سه‌ره‌تای شیوه‌نی مه‌رگی ساڵه‌

به‌گژه‌ی سه‌ردی هه‌ناسه‌ی که‌ژوکۆ

ژینی خۆی هاته‌وه‌ بیر پیره‌ هه‌لۆ

داخه‌که‌م بۆ گوڕوتینی جوانیم

ئه‌و ده‌مه‌ی چۆن و چیبوم بۆ وانیم؟!

هێزو سومای نی یه‌ باڵ و چاوم

مامه‌وه‌ گره‌ نشین بێ راوم

دوره‌ گوشت پۆڕو که‌وم وه‌رده‌ که‌وم

گوشته‌ نێچیرێ مه‌گه‌ر بێته‌ خه‌وم

پیری یه‌ پایزی وه‌رزی ژیانه‌

ورده‌ هه‌نگاوی به‌ره‌و گۆڕنانه‌

وا هه‌ڵۆی مردنه‌ راوی کردم

راو به‌تالی منه‌ هاکا مردم!

مردنیش هێنده‌ نه‌ سوکه‌و سانا

سه‌ری لی گێژه‌ هه‌زاران زانا

چم به‌ سه‌ردی که‌ نه‌ مام و مردم

په‌ڕی به‌ر بایه‌ک و خۆڵێ وردم

گیان به‌ره‌و کوی ده‌فڕی رون نیه‌ بۆم

تۆ بلیی پچته‌وه‌ لای باوه‌ هه‌ڵۆم؟

تۆ بلێی ڕاوی هه‌بێ له‌و به‌رزه‌؟

پاش هه‌مو چه‌رمه‌سه‌ره‌ی ئه‌م عه‌رزه‌؟

داخم ئه‌و رازه‌ له‌بن سه‌رپۆشه‌

سه‌فه‌ری نابه‌له‌دی ناخۆشه‌

دڵ و دیده‌م که‌ به‌ دنیا فێره‌

چه‌نی پێم بکری ده‌مێنم لیره‌

ژین گه‌لێ شیرنه‌ فیزی ناوێ

بۆ مه‌به‌ست سه‌ر ده‌نه‌وێنم تاوێ

چاری ئه‌م ده‌رده‌ له‌لای قاڵاوه‌

گه‌رچی زۆر پیره‌ به‌ لاوی ماوه‌

ده‌چمه‌ لای و به‌وه‌ چم لێ نایه‌

ره‌شی یه‌ و ئاوی ژیانی لایه‌ …

**

(منبع کیهان فرهنگی – سال پنجم مردادماه‌ 67)}.

**

نگاهی به‌ جلد کتاب:

(احمد اسکندری خاطرات و یادداشت ها)

نگاهی به‌ داخل کتاب:

(احمد اسکندری خاطرات و یادداشتها) ص 4

طبق جملات زیر که‌ در کتاب آمده‌:

{سقز در سالهای نیمه‌ دوم قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم در شرایط بسیار سخت و دشواری قرار داشت. با استناد به‌ یاددشتهای دونفر از اهالی سقز که‌ اتفاقا هر دو متولد سال 1272 شمسی (1893 میلادی) هستند،… ص (9) }.

(احمد اسکندری خاطرات و یادداشتها) درست میباشد.

**

توجه‌: تمام مطالب نقلی این نوشته‌ مطابق خود اسناد بازنوسی شده‌ و از هرگونه‌ دخل و تصرفی دور نموده‌ام، اگر اشتباهی هم شده‌ باشد، معذرت میخواهم!

نگاهی به‌ جلد کتاب: احمدکدام درست

28/12/2023

سه‌عی سه‌قزی قایشی

Sai.saqzi@gmail.com

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی