«مایه ی اصل و نسب در گردش دوران زر است
دائما خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعلە نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچە او بالاتر است» “صائب تبریزی”
مسعود ناصری
من هر ازگاهی وقت داشتەام مصاحبەهای آقای “فرامرز فروزندە” مدیر و مجری تلوزیون اندیشە با میهمانان این شبکە را نگاە می کردم، چون وی را روزنامە نگاری مستقل می پنداشتم کە در مصاحبەهایشان منصف بودند و اصل «استقلال روزنامەنگاری»، این رکن چهارم دمکراسی را رعایت می کردند. اما نوبت کە بە ما کوردها رسید، همگام با عرفان قانعی فرد زبان حال نیمە رسمی نهادهای امنیتی رژیم در خارج از کشور، کوردها را بە مسلخ کشید و زمانی هم کە روزنامە نگار کورد رحیم رشیدی خواست تا توضیحاتی راجع بە تخریبهای قانعی فرد بدهد آقای فروزندە بناگاە با شنیدن لفظ جمهوری کوردستان و پیشوای کوردستان رخت روزنامە نگاری را از تن آویخت و در کسوت قاضی “نیکوزادها”، قاضی”مرتضوی ها”، قاضی “صلواتی ها” و بازجویان دستگاههای امنیتی ایران ظاهر شد و مصاحبە را تبدیل بە محاکمە نمود. ایشان کە مانند ماری زخمی بە خود می پیچید، بر سر این جوان کورد نهیب می زد و همراە با وی ملت کورد را نیز بە محاکمە کشید!
در اینجا قصد ندارم بە افتراهای مطرح شدە از سوی عرفان قانعی فرد در مصاحبەاش با فروزندە جواب بدهم، بلکە بیشتر روی کلامم خطاب بە آقای فروزندە میباشد. چراکە قانعی فرد، فردی معلوم الحال است و تنها استفراغ نهادهای امنیتی رژیم را تناول می فرماید و این از جوابهای از قبل حفظ شدەای کە بە وی دیکتە کردەاند نیز مشخص میباشد. تا جایی کە آقای دادستان فروزندە نیز بە این امر اذعان فرمودند و در مقابل جوابهای عجولانە و طوطی وار اما خوب حفظ شدە قانعی ، برای مخاطبان توضیح دادند و گفتند «بیندگان عزیز من همیشە گفتەام اشکال کار آقای قانعی فرد تنها در این است کە آقای قانعی فرد نسبت بە پاسخهاشان بە سوالات و معلوماتش بسیار جوان هستند و این شاید شبهەای ایجاد نماید!»
با توجە بە شناختی کە کە از شیوە کار آقای فروزندە داشتم (البتە در خصوص مسئلە کورد خود را نشان ندادە بودند) نشستم تا مصاحبەی ایشان با این بااصطلاح “مورخ و منتقد بی طرف” را نیز مشاهدە نمایم.
زیرا بعنوان مخاطبی کە کە خود را نە روزنامە نگار بلکە کسی کە در حال یادگیری “الف” و “بای” روزنامەنگاری است منتظر بودم آقای فرزندە برای شکافتن بیشتر حقایق این با اصطلاح «منتقد و مورخ» را بە چالش بکشد.
چرا کە عرفان قانعی فرد بر طبق رسالتی کە بریش تعیین کردەاند بعنوان سخنگوی ساواک اعلیحضرت عاری از مهر و واواک امام خون زمین و زمان را بەهم می بافد تا همەی شخصیتهای ملی و فعالین چپ قبل و بعد از انقلاب ایران از دکتر مصدق، دکتر شاپور بختیار، بیژن جزنی، حنیف نژاد، موسی خیابانی گرفتە تا رهبران جنبش ملی کورد(منهای جلال طالبانی کە فعلا مورد عنایت قرارگاە رمضان سابق و سپاە قدس کنوی هستند) در چهار بخش کوردستان را وابستە و سرپردە بە شرق سابق و انگلیس، آمریکا، اسرائیل و …. معرفی نماید.
آقای فرامرز فروزندە کە می بایست بر طبق اخلاق روزنامەنگاری کە مصاحبە گر بایستی بی طرف باشد، نە تنها بی طرفی را رعایت نکردند، بلکە جو گیر شدە بودند و گل از گل ایشان می شکفت و همانند روزنامە نگاری مبتدی و تازەکار! وی را نیز تأیید می کرد کە این کار ایشان بعدها مورد اعتراض بسیاری از بینندگان و مخاطبین تلویزیون و از جملە بسیاری از دوستان خود وی نیز گردید.
درست چند شب بعد هنگامیکە آقای فروزندە با سیل عظیمی از انتقادها روبرو شد و عرفان قانعی فرد نیز وی را قال گذاشتە بود ( قول دادە بود ٣ جلسە در تلویزیون حضور یابد اما نیامد) عصبانیت را می شد در چهرە این مجری بەظاهر آرام و خونسرد مشاهدە نمود و پی بە اشتباهات وی برد.
از همین رو گویی مترصد فرصتی بود تا بنحوی آب رفتە را بە جوی بازگرداند و فرصت چە بهتر از مصاحبە با روزنامەنگار جوان کورد کە آنرا تبدیل بە محاکمە وی و ملت کورد و مطالبات برحق این ملت ستمیدیدە نماید؛ تا شاید با ژست یک ناسیونالست هم فارسها را شیر کردە باشد و هم گوشەایی از آب رفتەی حمایت و تأیید عرفان قانعی فرد نمایندە قاطبە تام الااختیار امنیت خانە مبارکە ولی مطلقە فقیە را بە جوب باز گرداند.
شاید این طنز تلخ روزگار باشد کە کوردستان بە سکوی پرتاپ «ترقی» فارسها در ایران تبدیل شدەاست( از بدو انقلاب تاکنون هرکس در ایران بە مقامی رسیدە است بنوعی دستش بە خون کوردها آلودە بودە است) و یا بە گفتە پیشوای کوردستان «کار خدا باشد کە هر کس و ناکسی بە خودش اجازە دهد تا هرچە دلش می خواهد راجع بە این ملت ستمدیدە بگوید.»
برای یک لحظە هنگام نهیب های فروزندە بر سر رحیم رشیدی، چشمانم را بستم و رفتم بە ٦٥ سال پیش در مهاباد در بیدادگاە نظامی شاە برای قاضیها جائیکە “سرهنگ نیکوزاد” دادستان این بیددادگاە همچون خلفش فروزندە مثل مار بە خودش پیچدە و هنگام محاکمە پیشوای کوردستان نهیب زدە بود:«کوردهای سگ صفت!»
کە البتە پیشوای کوردستان حق وی و پادشاهش را کف دستش گذاشتە و جانانە از جمهوری کوردستان و ملتش دفاع کردە بود و در این راە نیز سربدار شد.
فروزندە اما زیرکانە حرف در دهان رحیم رشیدی می گذاشت و می گفت «شاید شما بە من بگویید شونیست، هرچند شما مٶدب تر از آنید کە این حرفها را بە من بزنید!»
کە دوست گرامیم رحیم باید بە ایشان می گفت: این من نیستم کە شما را شونیست می نامم، بلکە گفتار و عملکرد شما این مدعا را اثبات می کند و این حق را بە هر انسانی و از جملە ملت کورد می دهد تا شما و امثال شما را شونیست بنامند.
چرا کە واژەی شونیست بە کسی اطلاق میگردد کە بە هر دلیل بە حکومت مرکزی اعم از شاە و شیخ (دیکتاتوریهای پوتین و نعلین) این حق را بدهد تا ملت کورد را به دلیل مطالبات حقە خود به قتل برساند و سرکوب کند. از دید ما شما شریک جرم آنها هستید.
باید بدون تعارف گفت «شونیسم حاکم و محکوم دو لب برندە یک قیچی اند.»
مگر نە اینکە آقای داریوش همایون کە دشمن قسم خوردە جمهوری اسلامی بود اما کوردها تهدید می کرد «حاضراست پشت سر آقای خامنەای و جمهوری اسلامی شمشیر بزند تا “تمایت ارضی” ایران را حفظ کند!»
باید پرسید کدام تمامیت ارضی و چە وقت توانستەاید آنرا حفظ بکنید؟
متأسفانە هرفارسی می خواهد “عرق ملی” (عیار خالص فارس بودن) خود را بە رخ دیگر فارسها بکشد شمشیر داموکلیوس «تجزیە طلبی» و «تمایت ارضی» را بر سر کوردها می کوبد و بە این ملت ستمدیدە می تازد!
دادستان فروزندە هم کە رگ گردنش بیرون زدە بود و در اگر ایران بود و او کارەای، بدون شک حکم میداد کە رحیم رشیدی نیز یا مثل شوانە سید قادر باید مثلە می شد یا مثل فرزاد کمانگر باید سربدار، تا الف و بای آزادی و برابری را هرگز بر زبان نیاورد.
فروزندە با داد و بیداد و فریاد بە میهمان برنامەاش می گفت: شما دارید از جمهوری کوردستان بە پیشوایی قاضی محمد حرف می زنید این یعنی چە؟ همچین جمهوری وجود نداشتە در ایران! طبق چە سندی می فرمائید جمهوری کوردستان؟ این آغاز تمایل بە تجزیە نیست؟ در کشوری کە یک پادشاهی وجود دارد جمهوری چە معنی می دهد؟
شما دارید بعداز سالها این چنین از قاضی محمد یاد می کنید بعد می خواهید بگویید تمایلات تجزیە طلبی ندارید!
رحیم رشیدی کە از روی ادب و جوانمردی کوردانە کوشش می کرد تا حرمت نگهدارد از فروزندە پرسید ما کوردها هیچ گاە خواهان جدایی از ایران نبودە و نیستیم ولی آیا اگر کوردستان بخواهد از ایران جدا بشود مگر چە گناهی مرتکب شدەاست؟
کە مدعی العموم ایران جواب داد بهیچ وجە چنین حقی ندارند!
مگر چند درصد از احزاب کورد پیروی می کنند؟ پایگاە این احزاب چیە؟
مسئلە کورد چە تفاوتی با یزد و اصفهان دارد؟ همە تحت ستم هستند.
من در اینجا بە جناب فروزندە عرض می کنم، اگر کوردها کە ملتی نزدیک بە ٤٥ ملیون در خاورمیانە هستند و بعلت بی کفایتی حاکمان ایران کە همیشە قصد کشورگشایی و فارسیزم داشتەاند، یا مثل صفویسم و خمینیسم کە قصد صدور تشیع داشتەاند، ولی همیشە در جنگها قسمتهای مهمی از ایران را باختەاند از سرزمین مادر جدا شدەاند و اگر بخواهند دوبارە در کنار هم زندگی کنند این نە تجزیە بلکە الحاق مجدد است و ایشان یا امثال ایشان بهتر است بە جای کوردها نیاکان خود را محاکمە و محکوم نمایند.
در همین جنگ ارتجاعی عراق و ایران کە بە تحریک خمینسم برای صدور تشیع و آزادی کربلا از چنگال سنی های ناصبی آغاز شد(کە البتە شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار آنرا بعدها برای حضرات آزاد کرد) هنگام پذیرش قطعنامە و سرکشیدن جام زهر توسط امام مقوایی مناطق وسیعی از خاک ایران شامل مرز خسروی ، منطقە خان لیلی، روستاهای پرویزخان، سید سهراب و خود شهر قصر شیرین مناطق نفت خیز نفت شهر در کردستان ایران در تصرف صدام حسین بود کە با پادرمیانی سازمان ملل و کشورهای عربی “تمامیت ارضی” را بە ایران برگرداند.
و اما پایگاە اجتماعی احزاب کورد در تلاش آنها برای رفع ظلم و ستم شونیسم حاکم و محکوم و تبعیض سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی در حق ملت کورد است.
در این زمینە جادارد اشارەای داشتەباشم بە سخنانی از “جاناتان رندل” روزنامە نگار و کوردشناس آمریکایی کە در کتاب “با این رسوایی چە بخشایشی” می نویسد: یکبار بە مقامات ترک گفتم شما کە سالانە١١ میلیارد دلار صرف جنگ در کوردستان و مبارزە با پ.کا.کا می کنید نصف همین مبلغ را اگر هرسال صرف عمران آبادانی، صنعت، مسائل فرهنگی و توسعە کوردستان ترکیە نمایید ببینم کسی عضو پ.کا.کا خواهد شد تا با شما بجنگد؟
و اینکە مگر مسئلە کورد چە تفاوتی با یزد و اصفهان دارد؟ همە تحت ستم هستند.! بلە تفات دارند و این تفاوت از زمین تا آسمان است.
بعنوان مثال جناب فروزندە بهتر است در این زمینە نگاهی بە سخنان میر حسین موسوی نخست وزیر دوران خمینی کە خود هم در ایران حاکم بودە و هم محکوم بیندازند. موسوی هنگام تبلیغات ریاست جمهوری در سال 1388 و در ادامه سفر خود به استان های آذربایجان و کوردستان به مهاباد پایتخت جمهوری خودمختار کوردستان ایران در زمان قاضی محمد (1324) نیز سفر کردە و در بین مردم این شهر بە ستم مضاعفی کە بر کورد و کوردستان از سوی حکومت مرکزی روا داشە می شود اذعان کردە و گفت:
”ایرانیترین ایرانیها کردها هستند و در شاهنامه هم میبینید که ایرانیها را چه کسانی تشکیل دادند”.
در مورد وحدت ملی واصالت کردها ابهامی نیست و در این که مشکلاتی وجود دارد شکی نیست ولی بحث بر سر این است که ما ملتی با فرهنگ های گوناگون هستیم و دو نگاه در این زمینه وجود دارد یک نگاه به عنوان تهدید میبیند و نگاه دیگری به فرصت می بیند و ما باید تلاش کنیم تا نگاه دوم حاکمیت پیدا کند که حل کننده بسیاری از مشکلات است.
ما چگونه می خواهیم زندگی کنیم آیا با اینکه اقوام در مقابل هم قرار بگیرند یا این که اینکه فکر کنیم اقوام شاخههای یک درخت هستند.
قدیمی ترین آثار تمدنی جهان در منطقه کردستان است که بخشی مربوط به تاریخ نوشته شده است و بخشی مربوط به قبل از آن. ما مجبوریم راههایی بجوییم که این نیروها و فرهنگها را در کنار هم قرار دهد و اولین کار در این زمینه این است که باید نگاه امنیتی را کنار بگذاریم و به وجود تنوعات اتنیکی به عنوان فرصت نگاه کنیم من خبر دارم که این دید امنیتی در مسایل اقتصادی هم وجود دارد.
تاسیس ورزشگاه مشکلات ما را حل نمیکند. ما باید وضع تجارت و صنعت را سامان بدهیم.
بدون کردستان، ایرانی نمیتوانیم داشته باشیم. بنده هیچ سانسوری برای استفاده از نیروهای قومی در کابینه ام ندارم و البته باز هم هیچ قولی قطعی در این زمینه نمیدهم.
هرچند آقای موسوی نیز تلاششان بر این است تا ایران را بە “عصر طلایی” امام خون و خلخالیها برگرداند. عصرطلایی کە بجز سرب و آتش و چوبە دار هیچ چیزی برای ملت کورد در بر نداشت و خود موسوی نیز در زمان نخست وزیریش هیچ گلی بر سر کوردستان نزد. اما از برخی تعارفات دیپلماتیک در سخنان وی کە بگذریم ایشان حداقل اینقدر انصاف دارد کە ستم مضاعف بر کوردها را مانند شما مدعیان دمکراسی و حقوق بشر خارج نشین انکار ننماید.
آری جناب آقای فروزندە در کوردستان هم جمهوری کوردستان وجود داشتە است و هم نگاە امنیتی بە کوردها و نگاە مرکز پیرامون هنوز وجود دارد. ای کاش شاە دیکتاتور شما از مدل دمکراسی جمهوری کوردستان و از منش رئیس جمهوری ما پیشوا قاضی محمد کە بە گفتە آرچیبالد روزولت در کتاب خاطراتش “شوق آموختن” تنها رهبر مدرن و دمکرات وقت خاورمیانە بود برای سایر نقاط ایران الگو برداری می کرد کە امروز ایران بجای ام الترور جهان اسلام از جایگاە شایستەتری در جهان برخوردار بود و شما نیز مجبور نبودید تا برای تأمین هزینە تلویزیونتان برای “حفظ استقلال و تمایت ارضی میهن” در خارج دنبال اجنبی بدوید.
در همین حال روزنامە “ایران ما” آنزمان و هنگامیکە پیشوا از طرف قوام السلطنە برای مذاکرە بە تهران دعوت شدە و از از سوی تعداد زیادی از شخصیتهای برجستە سیاسی، دولتی، نمایندگان مجلس، نمایندە کوردها درتهران و نمایندە اتحادیە کارگران مورد استقبال گرم و پر شور قرار می گیرد بە دربار و نخست وزیر وقت چنین پیشنهاد دادە بود:
«هم اکنون قاضی محمد در تهران است و آزادیخواهان با وی دیدار کردەاند.بدیهی است خواستە های ایشان نهادینە شدن آزادی و دمکراسی در سراسر ایران و تأمین حقوق اجتماعی،سیاسی و انسانی برای ملت کورد نیز مد نظر وی می باشد. هر کاری کە بە نفع دمکراسی باشد از طرف پیشوای کوردستان مورد استقبال قرار خواهد گرفت. امید است کە جناب قوام از این سفر تاریخی نهایت استفادە را ببرد.»
کە البتە دستگاە حاکم وقت این پند روزنماە ایران مارا نادیدە گرفت و مثل الان شما بدون در نظر گیری واقعیات موجود جامعە کوردستان با نادیدە گرفتن مطالبات ملت کورد در صدد تحریف و انکار تاریخ و هویت تاریخی این ملت برآمدند و بە جنگ این واقعیات رفتند و تنها صورت مسئلە را پاک کردند!
امروز شاهدیم کە شاە و دربارش رفتەاند اما تاریخ، واقعیات و آرمانهای انسانی قاضی محمد همچنان باقی است.
جناب فروزندە بهتر است بدانید علاوە بر کوردها دوران بیداری دیگر ملل تحت ستم ایران نیز دیربازی است فرارسیده، و دوران انگ زدن و توهم توطئه و تدوام ذهنیتهای وهم آلود، دیگر محلی از اعراب ندارد.دیگر دوران نگاه رضاشاهی و مرکز پیرامون شونیستها و رسوبات فکری آنان نسبت به کوردها و سایر ملل تحت ستم ایران بسر آمدە است.بد نیست بدانید این نوع نگاە است که ایران را تجزیە می کند نه مبارزه در راه نهادینه کردن دمکراسی در ایران و بازتاب درد و رنج و مظلومیتهای ملت کورد و سایر ملل تحت ستم و مطالبات برحق ملی،سیاسی،فرهنگی و اجتماعی این ملل .
این نکته اساسی را نیز فراموش ننماییدبا توجه به کثیرالملل بودن و ساختار جغرافیایی،دموگرافی و سیاسی ایران تا حقوق ملی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی مذهبی ملتهای تحت ستم در ایران نادیده گرفته شود، و تا زمانیکه نیروهای سیاسی ملت حاکم هویت مستقل ملتهای غیر فارس را برسمیت نشناسند و آنرا انکار کنند، ضمن انکە “تمامیت ارضی” ان هموارە در خطر ازهم کسیختگی میباشد، دمکراسی نیز در چنین کشوری عینیت نخواهد یافت.و جنبش آزادیخواهی ایران کە نزدیک به یک سده، چه از قبل از تجربهی مشروطه و چه بعدازشکست آن و تا بحال نیز که برای استقرار دمکراسی و آزادی در تلاش است،بدون اعتراف به این کثیرالملل بودن، همچنان باید اندوە و غصە ترک بردداشتن تمامیت ارضی را در دل داشتە باشید. در یک کلام این شماها هستید کە با مواضع شونیستی خود بیشترین خطر را متوجە ایران عزیزتان و تمامیت ارضی آن نمودەاید.
حوادث بعد از انتخابات سال 88 و عدم حمایت گستردە ملل تحت ستم در ایران از جنبش سبز باید این درس رابە شما برتری طلبان دادە باشد کە اولین قدم برای جلب این ملل برسمیت شناختن حق آنها در تعیین سرنوشت خویش است.
{jcomments off}25/04/2012