در این دوران (virus) کرونایی که دیدار با دوست و آشنایان کم شده و رفتن به مکانهای عمومی هم مناسب نیست، مطالعه` بیشتری انجام میگیرد. یکی از دوستان کتابی به اسم {(شقایق ها بر سنگلاخ) زندگی و زمانهی یک زن کرد از کردستان ایران – (گلرخ قبادی)} را برایم فرستاد.
کتاب در (689) صفحه با (165) عنوان ئاماده گشته و در باره چهل سال زندگی مبارزاتی نویسندهای است که خوشبختانه در قید حیات هستند.
هنگام خواندن کتاب مسائلی را دیدم که برایم جای سئوال میباشد و در راستای آن این مطلب کوتا را ئاماده نمودم.
نویسنده کتاب را چنین شروع کردهاند:
{کردستان سرزمینی است که مردمان آن تاریخ پر نشیب و فراز، طولانی و خونینی از مبارزه برای کسب آزادی و حقوق خود را پشت سر دارند. در میان مردم کرد نیز زنان همواره در وضعیتی بدتر، سخت تر و نامناسب تر نسبت به مردان قرار داشتهاند و اشغالگران این سرزمین از پایمال کردن حقوق، تجاوز و کشت و کشتار آنان دریغ نکردهاند. صحفه (15).
در آن پراگراف از کلمه (اشغالگران) استفاده کردهاند.
وضعیت و موقعیت سیاسی (کردستان) مشخص است که توسط دولتهای ایران، عراق، تورکیه و سوریه تقسیم شده یا درستر بگویم اشغال گشته است.
با توجه به اینکه نویسنده در پشت جلد کتاب نوشتهاند:
{زندگی و زمانهی یک زن کرد از (کردستان ایران)}.
لازم است روشن گردد، این اشغالگری که (کردستان ایران) را اشغال نموده، کدام است؟
در رابطه با همان مسئله (اشغالگری) بهتر است به جملهء زیر هم از نویسنده بنگریم:
(در مدت چهار سالی که برادرانم در شمال ایران درس می خواندند).
کسی که مسئلهء (اشغالگری) را در ذهن داشته باشد، از جمله (شمال ایران) خودداری مینماید. جمله (شمال ایران) به لحاظ سیاسی معنی خاص خود را دارد.
**
{رفراندم قانون اساسی
دولت برای تثپیت و برسمیت شناختن خود از طرف مردم در فکر سازماندهی رفراندم قانون اساسی بود.رئوس قانون برای رفراندم در روزنامهها اعلام شد. ….. . ماموستا شیخ عزالدین حسینی هم در بیانیهای اعلام داشتند (چون محتوای جمهوری اسلامی نا معلوم است و بخصوص در مورد حق تعین سرنوشت خلقهای ایران و مخصوصا” خلق کرد حرفی به میان نیامده در رفراندم شرکت نخواهم کرد. بدنبال آن مردم مهاباد هم در انتخابات شرکت نکردند و صندق های رأی بعد از چند ساعت جمع شد. استاندار کردستان، یونسی اعلام کرد که تمام روحانیون کردستان در انتخابات شرکت کردند و 400 صندوق رای به مناطق مختلف کردستان فرستاده شد. ص (181)}.
سقز و رفراندم (قانون اساسی جمهوری اسلامی)
در روز رفراندم (جمهوری اسلامی) در سقز همان حرکت مهاباد انجام گرفت، علاو بر آن تابلو (مکتب قرآن) از محل آن پائین آوردند و هر آنچه را هم که در ساختمان (مکتب قرآن) وجود داشت در جوار پیادهرو خیابان گذاشتند. این مسئله، (مسئله مکتب قرآن) سقز در رسانهها عمومی مانند رادیو (BBC) بازتاب وسیعی داشت. متاسفانه نویسنده کتاب از آن بیاطلاع بودهاند.
**
{28 مراد 1358 یورش نظامی به کردستان
فرمان یورش نظامی به کردستان در واقع در راستای حمله به دستاوردهای دمکراتیک و آزادی های مردم ایران پس از قیام بود. زیرا همچنانکه دولت در کردستان به شیوه نظامی به بهانه های مختلف مردم را تحت فشار قرار می داد و جنگ افروزی میکرد، همزمان در تهران و سایر نقاط ایران به بستن روزنامهها و تشکیلات های دمکراتیک و دفاتر سازمان های سیاسی منتهی شد. (روزنامه آیندگان و چندین روزنامه دیگر توقیف شدند.) خمینی اعلام کرد، (اعتصاب، تحصن و تضعیف دولت مخالف اسلام است). کیهان 17 مرداد 1358 به ستاد چریکهای فدایی حمله شد. بدین ترتیب درجهت بازپس گرفتن آزادی های بدست آماده و دستاوردهای انقلاب، سرانجام دولت روز 28 مرداد 1358 با یک ستون نظامی مجهز به سلاحهای سبک و سنگین پیشرفته به کردساتان حمله کرد. …… لشکرکشی و حمله دولت به کردستان با پیام خمینی و از پاوه شروع شد. ص(271)}.
—
نویسنده در آن پراگراف گفتههای خمینی را بازگو میکند که گفته: (اعتصاب، تحصن و تضعیف دولت مخالف اسلام است). اما در رابطه با لشکرکشی و حمله دولت ایران به کردستان اشاره به (پیام) خمینی میکند. خمینی در آن “پیام” چه چیزی را بیان داشته بودند، چرا آنرا مثل مسئله (اعتصاب، تحصن و تضعیف دولت مخالف اسلام است) نقل نکردهاند؟!
آنچه را که نویسنده بعنوان (پیام خمینی) معرفی کرده، اشتباه است. پیام معمولا” در اصتلاحات ادبی و سیاسی برای مسائل شادیآور، صلح و دوستی … بکار میرود. آیت الله خمینی در روز 28/مرداد 1358 بعنوان (رهبر انقلاب اسلامی مردم ایران) فتوای جهاد (کرد) را اعلام نمود، رسما” و آشکرا در آن گفتار از جملهء (گفار در کردستان) استفاده کردند. در دین اسلام جنگ با کفار جهاد محسوب میشود و امر جهاد بر هر مسلمانی واجب است، در راستای فرض جهاد جهادگران ایرانی از پیر و جوان خود را به کردستان رساندند. در جریان اجرای فتوای جهاد، دولت ایران علاو بر بمباران و توپباران مناطق مسکونی در کردستان و غارت اموال مردم، دستهدسته پیر و جوان، زن و مرد را تیرباران میکرد، نویسنده راجع به تیربارانهای آن دوران چنین نوشتهاند:
{ اعدامها به حکم خلخالی جلاد
خلخالی به قصد (پاکسازی) و زهر چشم گرفتن از مردم به کردستان آمده بود و بعد از اعدامهای پاوه در هر حال میبایست عدهای را در سایر شهرها نیز به جوخه اعدام میسپرد. ص(283)}.
نسب دادن اعدامها به فردی مانند خلخالی نادرست است. خلخالی مجری بود، دولت ایران خلخالی به کردستان فرستاده و اعدامها هم توسط دولت ایران انجام گرفته است.
**
نویسنده کتاب و (کومهله) و (کنگره حزب کمونیست ایران)
1 – {فعالیت جمعی مارنج و موژهژ – نقش ساعد وطن دوست
{بعد از گلریز اولین رفیقی که در زندگی سیاسی من نقش اصلی را بازی کرد ساعد وطندوست بود. از آغاز آشنایی ما، من او را زیاد نمی شناختم و با کارهایش آشنایی نداشتم و تنها او را در جلسات سیاسی که به شیوههای گوناگون به ما کمک می کرد و جوابگوی سولاتمان و رهنمون و راهمان بود، می شناختم. در مورد کارهایش به دلیل رعایت مسائل امنیتی به من گزارش نمی داد. (گلریز بیشتر در جریان وضعیت و فعالیتهای ساعد بود) ولی او اغلب به روستای محل کارم می آمد. من برخورد و رفتار او را در رابطه با مردم و محبوبیتش را در میان آنها می دیدم، از او بیشتر آموختم. در دروان انقلاب و آزادی فعالیتهای سیاسی و علنی شدن کومهله بود که تازه متوجه شدم، ما از گروه مبارزین نسبتا” وسیعی در سنندج هستیم، با کومهله در هستههای مخفی فعالیت داشتهایم و بدون اینکه همدیگر را بشناسیم، بشکل زنجیروار در یک مبارزه تودهای که در راس آن کومهله و در سنندج ساعد بوده است شرکت داشتهایم. ص (65)}.
– –
2 – {کنگره حزب کمونیست
بتدریج افراد بیشتری از سازمانهای چپ ایرانی وارد کردستان شدند. نکته قابل توجه این است که نباید سهم مادر پیشمرگان و زنان دیگر را در تدارک این کنگره از یاد برد. انتقال مبارزین ایرانی با کمک و همراهی زنان و مردان انقلابی و بخصوص مادران دلسوز صورت می گرفت. آنها پس از وردشان به کردستان و بویژه شهر سنندج با وجود میلتاریزه بودن این شهر، به کمک این مادران در خانههای آنها مخفی می شدند و در زمان مناسب، مادران با احساس مسئولیت و در کمال دلسوزی، خطرات دستگیری و… را به جان می خریدند و آنها را به مناطقی که پیشمرگان حضور داشتند می رساندند. سپس پیشمرگان هم با قبول خطرات بسیار آنها را به مناطق امن و مقرهای کمیته مرکزی هدایت می کردند. بدین شیوه با شرکت افراد سازمانهای مختلف سمینارهای متعددی برای تدارک کنگره موسس حزب کمونیست برگزار شد.
کنگره مؤسس حزب کمونیست در اوایل شهریور 1362 تشکیل گردید. همه اعضای کمیته مرکزی کومهله و نمایندگان مناطق مختلف و نیز رفقای اتحاد مبارزان کمونیست به محل برگزاری کنگره آمده بودند. تعداد نمایندگان جمعا” 36 نفر بودند که 31 نفر در محل حضور داشتند. پنج نفر به دلایل فنی نتوانسته بودند از شهرهای ایران خود را به محل برسانند. در میان این تعداد نماینده حتی یک نفر زن هم دیده نمی شد. این در شرایطی بود که تعداد زیادی از رفقای زن در صفوف پیشمرگان حضور داشتند و در جبههها فداکارانه فعالیت میکردند؛ …… این کنگره روز یازده شهریور به پایان رسید. ص(577 )}
3 – انشعاب در حزب کمونیست
اختلافات در حزب کمونیست ایران و کومهله روز به روز شدت می یافت، بررسی و ریشهیابی این اختلافات خود مستلزم یک تحلیل جامع از وضعیت کومهله و احزاب چپ و وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران و غیره است که چه بسا از حوصله و موضوع این نوشته خارج باشد. اما در یک کلام: از نظر منصور حکمت و همفکرانش، مسبب عدم تحقق رهنمودها و تئوریهای او و حزب کمونیست، جهت گیری های غیر پرولتری کومهله و رهبران و کادرهای کومهله و این جریان بود.
در حالیکه به نظر من، عدم پیشرفت فعالیتهای حزب، ناشی از خفقان و سرکوبهای وحشیانه جمهوری اسلامی، دستگیری و اعدامهای دستهجمعی انقلابیون و مبارزین چپ، فقدان کادرهای تئوریک و با تجربه این جریان، خارج شدن آنها از ایران، و نتیجتا” دور بودن ما از اوضاع واقعی ایان و نداشتن اطلاعات کافی، و در کنار اینها، تحلیلهای غیر واقعبینانه و عدم انطباق این تئوریها و سیاست های ناش از آنها با واقعیت جامعه ایران و کردستان بود، زیرا رهنمودها و بیانیه و قطعنامهها و … کمیته مرکزی تنها به افراد تشکیلاتی و اردوگاه نشین ها معطوف می شد، که طبیعتا” به اجرا در نمی آمد. در مورد فعالان داخل ایران و کردستان هم بدون شک به دلیل دوری ما از لحاظ فیزیکی و فکری از مردم ایران و عدم امکان دسترسی و گزارش دهی منظم فعالین و مبارزین، محرز بودن و به اجرا در آمدن این تئوری ها بدون جواب بود.
در چنین موقعیتی، رهبران بجای اینکه در بازبینی رهنمودها تلاش کنند، (نا فعالی افراد تشکیلات) را دلیل عدم اجرا و پیشبرد آنها میدانستند. از طرف دیگر، عدم بکار گیری نیروی کادرها و افراد کار آمد تشکیلات برای رفع مشکلات، و طرد و منزوی کردن آنها که دارای نظراتی مغایر با کمیته مرکزی بودند، از دلائل عدم پیشبرد سیاستهای حزب بود. و اما در خارج کشور؛ انعکاس اختلافات نظرها در درون حزب بصورت محکوم کردن افراد تشکیلات به نافعالی، پیش نبردن رهمنمودهای تشکیلاتی و در جلسات برخوردهای تحقیرآمیز و شکننده به کسانی (به ویژه کسانی که از کومهله آمده بودند) که در برابر رهنمودها ذهنی و غیر واقعی بودن آن اعتراض میکردند بود. ص (618 و 619)
**
به نکاتی درباره (کومهله) و (کنگره حزب کمونیست ایران) بنگریم:
* – کومهلهای که نویسنده به آن اشاره نموده همان {کومهله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران} میباشد که در روز 26 بهمن سال 1357 اعلام موجودیت نمود.
* – نویسنده در قسمت حزب کمونسیت ایران، اشاره به (سازمانهای چپ ایرانی) که وارد (کردستان شدند) مینمایند، اما اسامی سازمانها را ننوشتهاند و به نیروهای نظامی این سازمانها اشاره نکردهاند که چقدر بوده و در کدام مناطق مستقر شده بودند تا خواننده از آن مطلع گردد، همچنین نسبت به مسئله (حزب کمونیست ایران) که قصد رهبریکردن کارگران ایران داشته میبایست در مناطق کارگری مثل تهران، اصفهان، شیراز، مشهد تشکیل میشد، نه در یک روستای چند خانواری در منطقه سردشت.
* – جهت اطلاع: افرادی که نویسنده تحت نام (رفقای اتحاد مبارزان کمونیست) در کنگره معرفی نمودهاند، این رفقای کمونیست مبارز با نام جعلی و دروغین {(نادر) – (منصور حکمت) – (رضا مقدم) – (غلام کشاورز) – (ایرج آذرین) – (خسرو داور)} در آن حزب حضور داشتهاند.
نویسنده و سرنوشت کومهله
در قسمت (فعالیت جمعی مارنج و موژهژ) خانم گلرخ قبادی به این مسئله اشاره میکنند که قبل از اعلام موجودیت (کومهله) در هستههای مخفی کومهله فعالیت بودهاند. در کتاب (شقایق ها بر سنگلاخ) مطالب جالب دیگری هم علاوه بر مسائل فوق که به آنها اشاره گشته وجود دارد، اما مسئلهای که برای من خواننده اهمیت بیشتری داشته و دارد چیزی است به اسم:
(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)
که سرنوشت کومهله را تعین نمود. اما اسم این سازمان، (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) در آن لیست (165) عنوانی کتاب وجود ندارد. نمونهای از عنوانهای کتاب:
(شروع مدرسه – مهمان ها – (فعالیت جمعی مارنج و موژهژ) – روستان دکن – کمیته زنان کومهله – انتخابات ریاست جمهوری – انتخابات مجلس شورای ملی – فعالیت در تشکیلات مهاباد – تدارک کنگره دوم کومهله – برگزاری کنگره دوم کومهله - کنگره سوم – کنگره حزب کمونیست ایران – انشعاب در حزب کمونیست ایران – سخنرانی در اولین کنفرانس زنان کردستان در سلمانییه فروردین 1390).
رهبران کومهله در راستای تشکیل (حزب کمونیست ایران) آن کومهلهای که نویسنده در آن عضو بود، منحل نمودند. سپس جریانی به اسم (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) را تشکیل دادند. سرنوشت کومهله و آن هزیمت سیاسی که نویسنده چنین بازگو مینماید: { برخوردهای تحقیرآمیز و شکننده به کسانی (به ویژه کسانی که از کومهله آمده بودند)}
از همان روز تشکیل (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) شروع شد. اما نویسنده اثرات آن و (حقایق آن دوران) را ندیده، به همین دلیل نتوانستهاند (عملکرد سیاسی رهبران کومهله) را در آن کتاب نقد نمایند.
**
* تصویری که همراه این نوشته است از خود کتاب است.
14/12/2020
سهعی سهقزی