"an independent online kurdish website

مقدمه: غلام رضا رشید یاسمی مشهور به یاسمی کرمانشاهی یا یاسمی گوران،در سال ١٢٧٤.ش در یکی از کهن ترین دهستان های گوران امروزی به نام گهواره از توابع شهرستان دالاهو از استان کرماشان به دنیا آمد،

 پدر وی محمد ولیخان میرپنج گوران شاعر،نقاش و خوشنویس یکی از نسل حاکمان سلسله ای دودمان میرخسرو از سرزمین پهناور گوران کهن و کنونی تا چند دهه ی پیش به شمار می آید، رشید یاسمی دوران مقدماتی تحصیلات خود را در شهر کرماشان و پایان دوران متوسطه را در دبیرستان ” سن لوئی” در تهران به پایان رساند و سپس در هنگام تأسیس دانشگاه تهران به سمت استادی تاریخ برگزیده شد، وی علاوه بر تدریس در دانشگاه و دانشسراها مشغول تألیف،تحقیق و ترجمه های متعددی بود که کمتر کسی در زمان حیات او توانسته بود آنچنان انرژی، آگاهی و دانش علمی،تاریخی و ادبی را به مانند سرمایه ای  به عرصه ی تحولات اجتماعی سرزمین ایران عرضه کند،علاوه براین وی توانسته بود که زبان های عربی،فرانسه،انگلیسی و حتا زبان پهلوی را که یکی از مایه های ریشه ای و فامیلی زبان کوردی گوران قدیم بود نزد هرتسفلد ایرانشناس اروپایی را به خوبی فرا گیرد،یاسمی در طی اوج دوران فراگیری خود سفرهای متعددی با استادان زبان شناس پهلوی ساسانی و اوستا شناسان به هند داشته است و همچنان چند سالی جهت مطالعه و یادگیری بیشتر در فرانسه اقامت ورزیده بود، ایشان دوران نوجوانی را در پایه کوههای دالاهو،گهواره و کرماشان گذرانده بود و علاوه بر اینها  در توضیحی تاریخی-زبانی شایان ذکر است که رشید یاسمی از بازماندگان نسل  “میرخسرو”است که دودمان وی  بیش از چهارصد سال نسل به نسل فرمانروایی گوران قدیم و جغرافیای کوچک شده ی گوران امروزی را به عهده داشته اند و آخرین مرکز حکمرانی دودمان رشید یاسمی شهر گهواره کنونی است که به گهواره ی گوران شناخته شده است و در واقع باید گفت شهر موسیقا،علم و دانش،صنعت و  کشاورزی …نام گرفته است،امروزه بیش از    نود درصد استان کرماشان همراه با اندک جزئیاتی بی تأثیر از لحاظ گفتار زبانی با لهجه ای گفتگو می کنند که نمونه ی اصیل و پابرجای آن همان زبان کوردی مردمان زادگاه رشید یاسمی به شمار می آید!وهمینطور با وجود بقای نوشته های کتبی و گویشوران شفاحی زبان اجداد دیرینه ی وی همان لهجه ی کوردی گوران قدیم ( هورامان کنونی)بوده است که بخشی اساسی از مردمان شرق کوردستان در کلیت خود از حوزه ی اردلان ها تا لورستان را کم و بیش با آن لهجه تکلم کرده اند،اکنون با دریافتی فهمی و نسبی از موارد آورده شده در بالا، سوألهای تخصصی و جوهر نوشته ی ما در اینجا عیان می شود که در کتاب ” کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او” از رشید یاسمی که در چند دوره در زمان رژیم پهلوی به چاپ رسیده است  در پیرامون بخش زبانی در کتاب نامبرده در این دهه های اخیر گاه گداری از سوی اندک افرادی بدون داشتن پشتوانه ای  علمی و موثق  و همچنان غایب بودن در حوزه ی اطلاعات کافی به نسبت ریزه کاریهای چاپ اولیه ی کتاب مذکور با حکمی بی پروا به او تاخته اند و حتا رشید یاسمی را با قلم نورسیده شان از خیانتکار تا خدمت گذار به غیر کوردها به آسانی به تصویر می کشانند!! اگر چه این گونه افراد آنقدر غافل از علم زبانشناسی، تاریخی و نژادی کورد هستند که تاکنون تشخیص نداده اند که رشید یاسمی از نادرترین کسانی بوده است  که نزدیک به یک قرن پیش تا کنون از طریق علم تبارشناسی توانسته است که نژاد کوردها را مورد پژوهش والای قرار دهد و همیسان در راستای تحقیقات نژاد شناسی  توانسته است که  شاخه های زبانی،مذهبی و تاریخی آنان را  مورد  تفحص و جستجو قرار دهد و در نتیجه حاصل آنرا به چاپ برساند، کتاب “کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او” رشید یاسمی بیش از ٨ دهه است که اکثریت به قریب پژوهندگان کورد و غیره در سرزمین فلات کنونی ایران به عنوان منبعی معتبر و علمی  در تحقیقات و نوشته های خود از آن بهره برداری کرده اند و به همین مناسبت بایست اعتراف کرد که وی از نخستین کوردانی بوده است که پژوهشی علمی و تاریخی را پیرامون ریشه ی کوردها به انجام رسانده است، که در این راستا شایسته است جهت تأکیدی نسبی بر محتوای آورده شده یادی از هم سنگر و همشهری بزرگوارمان زنده یاد “کاک عبدولرضا کریمی” که خود یکی از کارشناسان  مجرب تاریخ به حساب می آمد و برهمین اساس قبل از درگذشت وی در تماس تلفونی که با او داشتم اظهار داشت:” تا کنون کمتر کسی مثل یاروی خودمان (رشید یاسمی) قادر بوده است که تاریخ و ریشه ی تبارشناسی کوردها را آنچنان با استدلالی علمی و تاریخی فراهم کند و در نهایت به چاپ برساند”.

   تأثیر روابط و فشار بر حذف فیزیکی از سوی معماران و نظم دهندگان به حکومت رضاخانی!

تیمور تاش که در اصل از خانواده ای مالک و نامدار حوزه ی خراسان به شمار می آمد و در طول عمر خویش با داشتن امتیازهای خانوادگی توانسته بود از تحصیلات عالی در ایران و روسیه ی کنونی بهره مند شود و همانطور با هویت شخصیتی سیاسی به عرصه های سیاسی در اوضاع نابسامان آنوقت ایران گام نهد که در ادامه به انقلاب مشروطه می پیوندد و کم کم با چهره های دیگری از سیاستمداران وقت آشنا و در راستای برچیدن حکومت قاجاریه به هم پیوند می خورند، وی یکی از مهره های بنیادی بود که در انقراض قاجاریه نقش داشت، تیمور تاش از چهره های بود که بسیار مقتدر و همیشه در تلاش، برهمین اساس وی با رضاخان میرپنچ پیوند برقرار کرده و بر همین اساس وی نه تنها از به قدرت رسیدن رضاشاه نقش اصلی را بازی کرد، بلکه در سالهای آغازین حکومت وزیر دربار گردید و قدرتمنترین فرد ایرانی پس از رضاشاه قلمداد می شد که همچنان او اساسا معماربندی سیاست خارجی دوران پهلوی به شمار می آمد و در واقعیت اگر چه شالوده ی سلسله ی پهلوی را در بستری زیرکانه بنیاد نهاد، اما در همانحال خودش به دست همان حکومت و با دستور خود رضاشاه در زندان با مسموم کردن وی جواب پاداشهایش را به شیوه ی  قتل به او هدیه کردند، علاوه بر این سردار اسعد بختیاری که یکی از یاران رضاخان و از دودمان قدرتمند لورهای بختیاری بود با دسیسه گریهای اطرافیان رضاشاه به زندان قصر فرستاده شد و با تزریق سم به امر شاه کشته شد…همچنان در آن ایام چهره های خاص و حتا مرموز صفت و فاشیست، دورو بر رضاشاه حلقه بسته بودند که یکی از آنها خانواده ی افشاریها بود که دکتر محمود افشار یکی از شخصیت های سرشناس آن  دوران بود که با ایده ای مدرن و در واقع اندیشه ای موزیانه و فاشیستی توانست در همان ابتدا ریشه ای تک زبانی را در لابلای مطبوعات وابسته به دولت نو ظهور دیکتاتوری رضا شاه   در ایران نطفه گذاری کند و به تدریج این میراث تمامیت خواه بویژه در حوزه ی فرهنگی-زبانی جهت به مقصد رساندن آن به پسر نوپایشان به اصطلاح نویسنده و روشنفکر زمانه یعنی “ایرج افشار” انتقال دهد و همین ایرج افشار یزدی بود که  در دوران پهلوی به  افکار پدرش وسعت بخشید و توانست آگاهانه تر از پدرش در لوای کارهای فرهنگی و ایران شناسی نسخه ی (یک زبان،یک ملت و یک لباس) را برای به نظم در آوردن حکومت پهلوی ارائه دهد،ایرج افشار از آن کسانی بود که با تألیف ها و نوشته های رشید یاسمی و حتا  تبارش آشنایی خاصی پیدا کرد ، به همین واسطه گویا ایرج افشار به نیت پیمودن مسیر هژمون طلبی و ریشه دواندن در تمامی جوانب یک ملیت در زمان خویش حساسیت خود را به نسبت کتاب علمی و آکادمی و منبعی عظیم که همان کتاب “کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او” از تألیفات رشید یاسمی بوده است به نوعی بر اندیشه  ومسیر وی خوشایند نبوده است و نگارنده ی سطور فوق بنابر شنیده ها از آگاهان و حتا استادان زبان و اهل قلم کرماشانی ساکن آمریکا  مراوده ای هدفمند و آگاهانه ای داشته ام که گویا در نسخه ی اول کتاب مزکور که سال های(١٣١٦-١٣١٩) را برای چاپ آن ذکر کرده اند در چاپ های بعدی و بعد از سالهای ١٣٣٠ از سوی گروه ویژه ای که تحت نظارت پدر و پسر پهلوی بودند با سرپرستی  خانواده ی افشار هدفمندانه تغییرات و سانسورهای را در راستای همگرایی کتاب مورد بحث رشید یاسمی در بسیاری جوانب با برجسته کردن و به راه افتادن پروژه ی تک ملیت سازی در سرزمین فلات ایران کنونی به انجام رسانده اند!؟  همچنان بنابرمنابع دیگر گویا نسخه ی اول این کتاب در خانه ی “احمد شاملو”دیده شده است و در تطابق با چاپ های بعدی دگرگونی های زیادی در پاره ای از فصل های آن  اضافه و کم گردیده است! البته شایان یادآوری است که گفته شود رشید تاسمی اگر چه بخشی از دوران نوجوانی خویش را در گهواره و سرزمین سبز  وجنگلی دالاهو گذرانده است در همین  پیرامون بعد از گذشت سالها از مرگ وی، پسرش سیامک یاسمی فیلمی را زیر نام سرزمین پدریش که همان”دالاهو” باشد در سینماهای ایران به اکران در آورد، وصلت سببی دودمان یاسمی با  ایل و طایف گذشته و مردم کنونی کورد و غیره آنچنان زیاد و پراکنده است که درج  جمع آوری آن به شیوه ی نوشتن حاصل صدها ورق کاغذ خواهد بود،به همین سبب به گفته ی یکی از آگاهان به فرهنگ و ادب و تاریخ مناطق کرماشان نه تنها دستنویس کتاب”کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او” در نزد خانواده ی خویشاوندی وی که همان سردار مقتدر سنجابی (علی اکبرخان)که خود یکی از بازیگران سیاست ایلی در عصر مشروطیت و پهلوی بود است دیده شده است و اگر به فرض چنان باشد این خود می تواند در صورت دسترسی به آن گزینه ای قابل تأمل و تفحص و موجب رفع  ابهامات شود.

  همینطور جای یاد آوری است که بیان شود  چرا در این   نوشتار اشاره ای بر اسامی “تیمور تاش ، سردار اسعد بختیاری و خانواده ی افشار” شده است؟ در جواب باید گفت که در همان سرآغاز پیکرگرفتن سلسله ی پهلوی بود که چهره ی واقعی و دیکتاتور منشی خاندان مذکور و چاپلوسان دربارشان عیان گردید که آنها هیچ وفا و ترحمی را به نسبت یارانی که آنها را از تلاطم سیاست بلبشو آن زمانه به ساحل آرام و مرکز قدرت رسانده بودند نه تنها به آنها اعتماد نکردند،بلکه به عنوان نمونه مشتی از خروار، دو نفر نامبرده را به آسانی و با طرز ناگواری از مسیر خود حذف کردند!؟

   از نگاهی دیگر و بر همین مناسبت بر اساس بسیاری گفته ها و شنیده های نقل شده به ما می گویند که؛ گویا در فاصله ی چاپ کردن کتاب نامبرده از سوی دوستان،خویشاوندان و همکاران دلسوز رشید یاسمی به او مشورت و نصیحت شده بود که از چاپ چنان کتابی با آن محتوا و در آن وضعیت بحرانی که از سوی ناسیونالیست های تمامیت خواه اداره می شود خودداری کند،چون ذات سیاسی و عدالت انسانی این دوره از حکومت پهلوی همان بوده و هست که جواب از خود گذشتگی و تلاش بانیان به قدرت رساندن آنان ( سردار اسعد بختیاری،تیمور تاش…) را با حذف فیزیکی و خوراندن سم در زندان به آنها از خود نشان دادند!

نتیجه گیری؛ رشید یاسمی از بازماندگان خانواده ای بود که زبان آنان ریشه و مایه ی تاریخ اساسی ادبیات و گفتار و نوشتار اولیه ی ملت کورد را به امانت و مقصد رسانده بودند،بنابرین در دوایر این برچسپ ها پیرامون نوشته ها و نظرهای وی بعد از مرگش گویا در کتابش آمده است که؛ زبان کوردی با اختلاف های که در مایه ی درونی خود دارد از زبان ایرانی انشعاب پیدا کرده است!؟ در این راستا بایست گفت که برای آگاهان عاری از هرگونه تعصب یخ بسته ای،  منظور از ایران در اینجا  تنها نمی تواند ملت فارس را در معنا به عنوان عنصری متمایز در خود پوشش دهد!…بنابرین برای ورود به چنان مقوله ای مهم شایسته است که تحقیقات علمی،ادبی و منطقی را پیشه گرفت و این حداقل چشم انتظاری است که باید از آگاهان، صاحب قلمها و روشنفکران دانا و مسئولیت پذیر را در عمل به عرصه گذاشت و به نظر منطقی خواهد بود که  در آغاز هر گونه تصمیم گیری و ابراز عقیده ای همچنان به آسانی و به عبارتی دیگر بی گدار نبایستی به آب زد.

       اردلان بهروزی امریکا١٢/٢٨/٢٠٢٠

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی