در این مقاله تلاش میشود دلایل حملات مجازی و ضدیت های اخیر چپ فارس با مبارزات آزادیخواهانهی ملت کورد و بخصوص حزب دمکرات کردستان ایران بعد از اعلام فعالیتها و مبارزات نوین خود، مورد بررسی قرار داده شود.
سخن را از آنجا آغاز میکنم که چپ ایران در طول دوران فعالیت خود هیچگاه دارای ساخنار و برنامهای منظم نبوده و حتی میتوان به این موضوع اشاره داشت که تمام فعالیتهای آن همیشه بصورت شعار و عملا در پی تلفیق با سوسیالیسم اروپایی بوده و هیچگاه برنامهای مدون همراه با مانیفستی مشخص و دارای چارچوب نبوده است.
هر چند توانسته در طول این سالیان گروهی از جوانان و روشنفکران را جذب کند. اما جنبشی فاقد برنامه و استراتژی مشخص، ساقط مانده و دستاوردی نداشته است و گاها از طرف حکومت به عنوان وسیلهای برای پیشبرد اهداف، مورد استفاده قرار داده شده است. در دوران انقلاب اسلامی، خمینی نیز بطور مستمر به تمجید از ” کوخ نشینان ” و ” پایین شهریها و پابرهنهها ” پرداخت و آنان را برای مبارزه با کاخ نشینان به میدان مبارزه دعوت میکرد. از چهرههای برجستهی چپ ایران میتوان به ” محمد نخشب ” و ” علی شریعتی ” اشاره نمود. محمد نخشب بنیانگذار ” خداپرستان سوسیالیست ” که برای تلفیق شیعه با سوسیالیسم اروپایی تلاش کرد، و علی شریعتی هم از متفکرین برجستهی این جنبش، میگفت: رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم عملی است که بر طرز تفکر خدا پرستی استوار است، و حد وسط میان دو رژیم فاسد کاپیتالیسم و کمونیسم است. با نگاهی به این تفکرات و تاریخ چپ ایران به سادگی میتوان فهمید که این جنبش هیچگاه و بصورتی عملی و مستقل دارای برنامهای مشخص نبوده، و عملا اگر قدمهایی هم برداشته، در راستای اهداف حکومت و ایدئولوژی دینی حاکم بوده ایت. جریان مزبور از نظر اقتصادی، به دخالت دولت در امور اقتصادی، دولتی بودن بخشهای مادر و استراتژیک اقتصاد، مخالفت با خصوصی سازی گسترده، اولویت عدالت اجتماعی بر توسعه، گسترش تعاونیها، تاکید بر اقتصاد مختلط مبتنی بر بخشهای دولتی و تعاونی معتقد بود. با روی کارآمدن دولت رفسنجانی، چپ ایران از صحنه سیاسی دور شد و دیگر بحث در خصوص عدالت اقتصادی کمتر به گوش میخورد و توسط سرمایهداری گسترده حاکم بلعیده شد، و دیگر برنامهای برای کاهش نابرابریها ارائه نمیشد و چپ ایران عملا ساقط و دچار اختگی سیاسی شد.
جالب اینجاست که در هیچ دورهای از اتفاقات، تغییرات و دگرگونیها و اعتراضات جمعی بر وضع سیاسی و اقتصادی در ایران، فعالیتی عملی مبنی بر دست یافتن به خواستههای عمومی چپ در حوزه سیاسی و اقتصادی دیده نشد. از دولت رفسنجانی گرفته تا خاتمی و بعد از آن دوران احمدی نژاد با وجود یک رشته سیاستهای عوام گرایانه توسط دولت او…. انباشت ثروتهای نجومی و فساد و رانتخواری که ابعاد گستردهای پیدا کرد. در برابر چشمان حیرتزدهی طبقهی فرودست که در زیر فشار تورم ۴۰ درصدی دست و پا میزد، سیل پورشه و لکسوس و مازراتی به خیابانهای تهران سرازیر شد. خانههای کاخگونه و آپارتمانهای سوپر لوکس که نظیر آنها در غرب هم کمتر یافت میشود، مثل قارچ در تهران و شهرهای بزرگ رویید و انباشت سرمایه در طبقات فرادست ادامه یافت.
جالب اینجاست حتی در جنبش سبز عملا هیچ اقدام و برنامهای از طرف گروههای چپ و اعتراض چندانی به نابرابریها در حقوق، ثروت و درآمد نبود. بسیار عجیب است امروزه، در حالیکه جنبشهای چپ در اروپا و آمریکای لاتین فعال شدهاند، در ایران هیچ خبری و اثری از یک جریان چپ مطرح به گوش نمیخورد!؟ در حالیکه در آمریکا، مهد سرمایهداری، ناگهان میلیونها سوسیالیست سربرمیآورند و به ” برنی سندرز ” چپ گرا رأی میهند و در بریتانیا ” جرمی کوربین ” با تمایلات آشکار چپ، به رهبری حزب کارگر برگزیده میشود. چرا در ایران هیچ جریان شناخته شدهای، در درون یا بیرون حکومت، با محوریت مبارزه با نابرابری شناخته نیست، جز احزاب کوردی فعال؟ به راستی غیبت چپ را در ایران، چگونه میتوان توجیه کرد؟ اما موضوع اصلی این است که با وجود ساقط بودن و اختگی سیاسی چپ ایران و عدم برنامه، مانیفست، ساختار، حرکت و…. در راستای اهداف خود، چرا امروز تمام فعالیت خود را روی مخالفت و ضدیت با برنامههای حزب دمکرات کردستان ایران و مبارزات نوین آن متمرکز کردهاند؟ آیا این موضوع شک برانگیز و عجیب نیست؟ و آیا میتوان گفت همچون اوایل انقلاب، که خمینی آنان را برای مبارزه با کاخ نشینان دعوت میکرد، امروز نیز همان موضوع میتواند وجود داشته باشد اما اینبار کمی متفاوت تر؟ و از طرفی هم میتوان گفت که چپ ایران بعد از دههها بی تحرکی و اختگی، میخواهد از آب گلآلود ماهی بگیرد و در این میان خودی نشان دهد، البته در کنار نام و نشان حزب دمکرات کردستان ایران و وارد صحنه شود و عرض اندام کند.
به راستی که در ایران نمیتوان سخن از چپ گفت، و این مسأله در ایران بخاطر ایدئولوژیک بودن یا عملگرا بودن است. حتی اگر بتوان در ایران سخن از چپ گفت، ممکن است معنای جدیدی داشته باشد. این مسأله موجب میشود سوءتفاهمهایی نه فقط برای مردم، بلکه برای خود طرفداران چپ در ایران است. کسانیکه نادانسته و ناخواسته، هر آنچه را چپ میپندارند را آنچنان ترویج میکنند، گویی کتاب مقدس است، یا اینکه فهم درستی از این مرام سیاسی ندارند. دقیقا به همین دلیل، چپ ایران با تمام جهان متفاوت است، چون تابغ منافع و سیاستهای نظام است، چون هردو مخالف سلطه آمریکا بر خود هستند.