در سایت (آزادی بیان) – (www.azadi-b.com)، قطعه شعری منتشر گردیده، به قسمتی از آن مینگریم:
آواز خوان / حسن حسام
شعر
نقل است دکتر حشمت جنگلی از بالکن عمارت اداره فرهنگ در باغ سبزه میدان رست خطاب به جمعیت مشتاق، فریاد برآورد: شاااااه ه ه أه، چه لفظ کثیفی در جدال با مرده ریگ خوران و پرستندگان << شاه شاهان>> در گورستان پاسارگاد. حسن حسام
آواز خوان
بر این فلات کهن
باران مرگ
در هر چار فصل
مانند ترگ
می بارد
*
از کورش و انوشیرون
تا وارث امام زمان
با تاچ ها
و عمامهها
و دشنهها و تفنگ ها
در دریای خون و جنون
میرقصند
…..
از مجموعه شعر این جا برقص
گویند، تا انوشیروان << دادگر؟؟!!>> نسل مزدکی ها را براندازد، هفتاد هزار مزدکی را در گج مذاب نشا کرد، تا زنده بگور سوند.
1/11/2018
**
شاعر اشاره به انوشیروان نموده که (70000) مزدکی را با چنین شقاوتی از بین برده است.
این سنگدلی و دد منشی جناب نوشیروان در رابطه با مزدکیان افراد دیگری هم برملا نمودهاند، برای نمونه:
احمد شاملو و انوشیروان
ایشان در دانشگاه برکلی امریکا در سالها 1990 به آن پرداخته و چنین گفتهاند:
ماجرای انوشیروان را همه می دانند و مکرر نمی کنم. این حرام زادهی آدم خوار با روحانیان مواضعه کرده که اگر او را به جای بردرانش به سلطنت رسانند ریشهی مزدکیان را براندازد. نوشتهاند که تنها در یک روز به قولی یک صد و سی هزار مزدکی را در سراسر کشور به تزویر گرفتار کردند و از سر تا کمر، واژگونه در چالههای آهک کاشتند. این عمل چنان نفرتی به وجود آورد که دستگاه تبلیغاتی رژیم برای زدودن آثار آن بهکار افتاد تا با نمایسات خر رنگ کنی از قبیل زنجیر عدل و غیره و غیره از آن دیو خون خوار فرشتهای بسازند. و ساختند هم. و چنان ساختند که توانستند شاید برای همیشه تاریخ را فریب بدهند، چنان که امروز هم وقتی ناو انوشیروان را می شنویم خواه ناخواه کلمهی عدل به ذهن ما متبادر می شود.
زنده است نام فرخ نوشیروان به عدل
گرچه بسى گذشت که نوشیروان نماند.
بیچاره سعدى !).
*
آقایان (حسام) و (شاملو) از روشنفکران امروزی هستند که با چنین دیدگاهی به نوشیروان مینگرند و او را جانی و خونریز معرفی مینمایند. روشنفکران نسلهای قبلی نوشیروان را عادل و انساندوست میدانستند، سرقافله این روشنفکران آقایان (ابولقاسم طوسی ملقب به فردوسی) و (ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف متخلص به سعدی) میباشند، آنها نوشیروان را عادل و دادپرور به مردم معرفی نمودهاند.
روشنفکران امروزی که گویا کارنامهء واقعی نوشیروان را عیان میکنند، نه آنطور نیست که آنها مپیندارند! نوشیروان جنایتهای دیگری را انجام داده که اگر از کشتار مزدکییان خونینتر نباشد، حداقل در ردیف آن میباشد! ولێ متاسفانه این قسمت از جنایت و شقاوت نوشیروان در نزد روشنفکران امروزی آنقدر ارزش ندارند که به آن بها دهند و آنرا افشاء نمایند.
برای دانستن و پی بردن به این جنایتها لازم نیست زیاد مطالعه شود و دنبال منابع گشت، در همان منبعی که به شرح حال مزدکیان پی بردهاند، با خواند حدود پانزده (15) صحفه {(A)(4)} در ادامه خواند (کشتار مزدکیان) میتوانستند به کارنامه نوشیروان در رابطه با (بلوچ و گیلک و دیلم) هم اطلاعات وافری به دست آورند!
آیا این دسته از روشنفکرانی که به کارنامه نوشیروان پیرامون مزدکیان پرداختهاند آن صحفات دیگر را ندیده و نخواندهاند؟ بهتر است قضاوت را به خود آنها ارجاع یدهیم. برای آگاهی یافتن از ددمنشی و جنایت نوشیروان به چند سطر زیر مینگریم:
سزا دادن کسرا ( الانان و بلوچییان و گیلانیان را )
منادیگری گرد لشکر بگشت
خروشی برآمد ز کوه ز دشت
که از کوچییان هرکه یابید خرد
وگر تیغداران و مردان مرد
وگر انجمن باشد ار اندکی
نباید که یابد رهائی یکی
چو آگاه شد لشکر از خشم شاه
سوار و پیاده ببستند راه
ازیشان فراوان و اندک نماند
زن و مرد جنگی و کودک نماند
سراسر به شمشیر بگذاشتند
ستم کردن کوچ بر داشتند
بشد ایمن از رنج ایشان جهان
بلوچی نماند آشکار نهان
**
….
وز آنجایگه سوی گیلان کشید
چو رنج آمد از گیل و دیلم پدید
ز دریا سپه بود تا ییغ گوه
هوا پر درفش و زمین پر گروه
چنین گفت کایدر ز خرد و بزرگ
نباید که ماند پی شیر و گرگ
پراگنده بر گرد گیلان سپاه
بشد روشنائی ز خورشید و ماه
چنان شد ز کشتن همه بوم و رست
که از خون همه روی کشور بشست
ز بس کشتن و غارت و سوختن
خورش آمد و نالهء مرد و زن
**
شانامه فردوسی جلد (6)
در اینجا باید بفکر فرو رفت چرا نسبت به کشتارهای فوق چشمپوشی شده و میشود ؟!
به دسته دیگری از روشنفکران امروزی که در رابطه با کارنامهء انوشیروان قلمفرسایی مینمایند بنگریم، به هنر و ابتکارشان بنگریم. در اشعار فوق که معرفی گردید، بیت زیر وجود دارد:
چنین گفت کایدر ز خرد و بزرگ
نباید که ماند پی شیر و گرگ
مطابق آن بیت نوشیروان فرمان داده آنها کشتار نمایند بطوری که یک نفر هم از آنها زنده نماند که نصیب حیوانات درندهای مثل (گرگ و شیر) گردد! این روشنفکران جدید یا بهتر است بگویم {(نوشیروانیسم)ها} آن بیت را بدین شیوه تغیر دادهاند:
چنین گفت کایدر ز خرد و بزرگ
نباید که ماند یکی شیر و گرگ
شانامه فردوسی چاپ انتشارات پیام عدالت جلد دوم – ص (1511)
**
خود جناب فردوسی هم آن شقاوت و جنایت نوشیروان را چنین خاتمه میدهد:
جهاندار کسری چو خورشید بود
جهانرا ازو بیم و امید بود
بدینسان رود آفتاپ سپهر
بیکدست شمشیر و یکدست مهر
نه بخشایش آرد بهنگام خشم
نه خشم آیدش گاه بخشش بچشم
چنین بود این شاه خسرو نژاد
بیاراسته بد جهان را بداد
شانامه بهرگی(6) ل 111
آقای فردوسی کشتوکشتارهای فوق را دادپروری وصف نمودهاند.
**
سعدی و نوشیروان:
آوردهاند که نوشین روان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی ره روستا رفت تا نمک آرد نوشیروان گفت نم به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد گفتند از این قدر جه خلل آید گفت بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده استهر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده
اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانس هزارا مرغ بر سیخ.
منبع گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان.
**
(ویکیپدیا، دانشنامهء آزاد) و انوشیروان
پس از اشغال ایران به وسیلهء مسلمانان، در خود ایران برای نام بردن از شاهانی که نام خسرو داشتند، ازجمله خسرو انوشیروان، به کار رفت. شروع شاهنشاهی خسرو اول آغاز درخشانترین دورهء عصر ساسانیان بود. او مزدکیان را سرکوب کرد. اصلاحات اقتصادی و مالیاتی کارآمدی را انجام داد که باعث پر پول شدن خزانه شاه و بهطور همزمان فراهم آمدن رضایت مردم شد. خسرو ارتش را سازمانی و قدرتی دوباره داد.
این “دانشنامهء آزاد ” کشتار مزدکیان را مایه افتخار دانسته!
حتما” جنایتهای دیگر نوشیروان را ارج مینهد!
سهعی سهقزی
5/11/2018