در سال (2015) کتابی در (431) صحفه با نام {مباحث(کنگره اول کومهله)} توسط آقای (ساعد وطندوست) و خانم (ملکه مصطفی سلطانی) چاپ گردید
و به صورت (PDF) هم در انترنت قرار گرفت. این کتاب در رابطه با جلسهء (10) نفر از اعضای جریانی به نام (تشکیلات) است که در مدت (37) در شهرهای (سنندج و نغده) برگزار گشته. به چند سطری از کتاب بنگریم :
{دیباچه
سالها دل طب جام جم ز ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد. حافظ
سالها پرسشی بر ذهن من و شاید کسان دیگری هم سنگینی میکند، پرسشی که پاسخ به آن به اصطلاح سهل است و ممتنع. سوأل اینست:
چه بر سر ما آمد؟ چرا جریان چپ به چنین روزی افتاد؟
چرا کومهله دچار چنین سرنوشتی شد؟ و آیا چنین سرنوشتی غیره قابل اجتناب و محتوم بود؟
……………………..
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو دراندازیم.
……………………..
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور. حافظ
……………………..
سرانجام در اواخر آذر ماه سال 1357 و زمانی که در سراسر ایران جنبشی انقلابی و دموکراسی خواه برای تغیر و از جمله سرنگونی رژیم شاه در جریان بود و هم زمان در کردستان عراق جنبشی نو پا گرفته و ادامه داشت (جلسهی وسیع) با شرکت تنها ده نفر از اعضای در دسترس (تشکیلات) که در میان آنها تعدادی قدیمیترینها حضور داشتند در دو زمان پیاپی در شهرهای نقده و سنندج و هر گدام به مدت چندین روز برگزار شد. تا آنجا که من به عنوان یکی از شرکت کنندگان در آن (جلسه وسیع) به یاد میآورم این جلسات رویهمرفته (37) روز به درازا کشید. ……… در این (جلسهی وسیع) مسائلی زیادی مورد بحث و گفتگو و تبادل نظر قرار گرفت. از برسی اوضاع جهانی و مسائل ایدئولوژیک گرفته تا مسائل سیاسی و تغییرات اجتماعی ایران و کردستان؛ و اینکه (چه باید کرد؟) و چگونه در انقلاب جاری (1357 ایران) باید شرکت کرد؟ ……..
همچنانکه گفته شد ده نفر شرکت داشتند که نام و موقعیت اجتماعی آنها به ترتیب زیر است:
1 – فواد مصطفی سلطانی، مهندس برق- متولد مریوان .
2 – محمد حسین کریمی، مهندس کشاورزی- متولد سقز.
3 – طیب روح اللهی عباسی، تکنیسین مخابرات- متولد سنندج.
4 – عبدالله مهتدی، لیسانس علوم بازرگانی- متولد بوکان.
5 – ابرایم علیزاده، مهندس برق- متولد مهاباد.
6 – حسین مرابیکی، تکنیسین ساختمان- متولد بوکان.
7 – ایرج فرزاد، لیسانس اقتصاد- متولد سنندج.
8 – عمر ایلخانیزاده، لیسانس زمین شناسی- متولد بوکان.
9 – محسن رحیمی، مهندس راه و ساختمان- متولد نقده.
10 – ساعد وطندوست، مهندس راه و ساختمان- متولد سنندج)
میانگین سن شرکت کنندگان حدود 30 سال، همه آنها کرد زبان بودند. ………. مباحثات و مذاکرات این (جلسهی وسیع) توسط یک نفر منشی که از میان داوطلبان تعین میگردید به صورت تندنویسی و به زبان فارسی یادداشت برداری میشد. پس از پایان (جلسهی وسیع) توسط تشکیلات سنندج در جایی نگهداری میشد. …… این دستنویسها بعدا” (صورت جلسات کنگره اول کومهله) نام گرفت. ………….. یک نسخه از این (صورت جلسات) و شاید نسخهی اصلی آن پس از سال 1360 و قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران(حکا) به دست کمیته مرکزی سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومهله) رسیده بود. …….. کومهله بر اساس فکری و آرمانهای اولیهاش و بر زمینه مبارزات مردم کردستان، سالها پس از انقلاب شکست خوردهی ایران رشد کرد، توسعه یافت و خود را استحکام بخشید و به یک (جریان) تبدیل شد. یک نسخهی کپی شده از نسخهی اصلی (صورت جلسات کنگره اول کومهله) حدود هفت سال پیش هنگامی که عضو حزب کمونیست ایران بودم و هنوز حکم اخراجم از آن حزب صادر نشده بود در دسترس نویسنده این سطور قرار گرفت. در این مدت هیچگاه از آن حزب کسی درخواست بازگرداندن آنرا نکرد. …… ساعد وطندوست}.
***
قبل از آنکه وارد بحث کتاب گردم دو موضوع در پراگراف فوق وجود دارد لازم میدانم با آن اشاره نمایم:
1 – میانگین سن شرکت کنندگان حدود 30 سال، همه آنها (کرد زبان) بودند.
در ادبیان جهانی و در ادبیات فارسی چیزی به نام (کرد زبان) وجود ندارد. درست آن چنین است همه آنها (کرد) بودند.
نمونه: همه آنها عرب بودند- همه آنها فارس بودند- همه آنها ترک بودند و …….. .
اسم آن کومهلهای که آقای وطندوست مدنظر دارند چنین است: {سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومهله)}. کلمه کردستان ترکیبی است از (کرد) و (ستان) – بلوچستان از (بلوچ) و (ستان) – عربستان از (عرب) و (ستان). اگر به جای (کرد) از (کرد زبان) استفاده گردد، باید کلمهء کردستان تبدیل شود به (کردزبانستان) و بلوچستان به بلوچزبانستان و….. . در این حالت اسم {سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومهله)} هم باید بدین شیوه تغیر نماید. {سازمان انقلابی زحمتکشان کردزبانستان (کومهله)}.
(کرد) در ادبیات فارسی:
کنون کرد از آن تخمه دارد نژاد
کز آباد نیآید بدل برش یاد
بود خانهاشان سراسر پلاس
ندارند در دل ز یزدان هراس – فردوسی
**
2 – کومهله بر اساس فکری و آرمانهای اولیهاش و بر زمینه مبارزات مردم کردستان، سالها پس از انقلاب شکست خوردهی ایران رشد کرد.
(انقلاب شکست خوردهی ایران)؟ جمله (شکست خورده) واقعی و درست است؟
محتوای این جلسه (37) روزه زیر عنوان {(نتایج و تعین وظایف) و (قرارها)} در صحفات (417 تا 428) کتاب درج شده، در اینجا به خلاصهای از آن اشاره مینمایم :
{نتایج و تعین وظایف):
محمد حسین: بنا براین در آینده نزدیکی مبارزات وسیع تودهای به میان روستاییان کشیده شده و روستاها به پایگاهی برای انقلاب مبدل میگردد. از این رو فکر میکنم که حرکت ما باید در این جهت بوده و بسوی روستا برویم.
**
ساعد: …. این نیروها عبارتند از کارگران، دهقانان، خردهبورژوازی و بورژوازی ملی. جمع کردن و متحد ساختن همهی آنها بترتیبی که نمایندگان هر طبقه در درون تشکلهای خاص خود تحت رهبری تشکلی متکی بر ایدئولوژی زحمتکشان گرد هم آیند ضروری است. از این رو که اکثریت مردم ما را روستاییان تشکیل میدهند، انقلاب خلق ما الزاما” از روستا آغاز میشود.
**
ابراهیم: ….. در سطح ایران پرولتاریای صنعتی دارای تجارب غنی مبارزاتی است خرده بورژوازی چه در کردستان و چه در سطح ایران به میدان مبارزهی ضد امپریالیستی کشیده شده است، اما بورژوازی ملی و خرده بورژوازی کردستان به دلیل ستم چند لایهای رزمندهتر و مترقیتر است. با توجه به اینها من موارد زیرا پیشنهاد میکنم:
1 – برقراری پیوند محکم و تودهای با روستا.
2 – شرکت در مبارزات خرده بورژوازی شهرهای کردستان و پیوند مبارزه آنها با مبارزه زحمتکشان شهر و روستان.
3 – ارتباط با گروها و سازمانهای مارکسیستی لنینیستی ایران در زمینه کارگری و زحمتکشی نه در زمینههای روشنفکری.
4 – ارتباط در سطحهای همکاری نزدیک با اتحادیه میهنی در کردستان عراق.
**
طیب: ….. از آنجا که عمده جمعیت ما در روستاها هستند پس حرکت عمده ما بسوی روستا خواهد بود.
1- در تمام جنبشهای تودهای باید شرکت کنیم. برای آموزش از آنها و کمک به آنها مخصوصا” در روستاها.
2 – باید با گروههای خارج از کردستان در زمینه مبارزات کارگری ارتباط بگیریم.
3 – با اتحادیه میهنی در کردستان عراق باید همکاری داشته باشیم.
**
عبدالله: ما باید نیروهای خود را بترتیب زیر تقسیم کنیم
1 – عمده قوای خود را روانه شرکت در کار تولیدی نمایم.
2 – بیشتر رفقا باید مخفی شوند و عده کمی هم باید به کار علنی بپردازند، رفقایی که مخفی میشوند بکار در شرکتهای ساختمانی بپردازند و عدهای هم مستقیما” با استفاده از امکانات به روستا بروند.
3 – رابطهای در سطح همکاری با اتحادیه میهنی در کردستان عراق.
4 – باید در کار تولیدی کارخانجات شرکت کنیم، اما از نظر من این وظیفه اکنون زیاد عمده نیست.
5 – …
6 – بعنوان یک تشکل مارکسیستی باید چاپخانه، منازل مناسب، انبار اسلحه، نشریه بزبان ساده و بزبان تئوریک مورد توجه قرار گیرد.
7 – ایجاد سازمانی که مارکسیستی نیست و پیشهوران انقلابی، زحمتکشان شهری، روشنفکران مترقی، منفردین مترقی و … را در بر میگیرد و سازمان ما بعنوان هسته مرکزی در درون آن به فعالیت و عضوگیری میپردازد.
**
حسین: مبارزات مردم کردستان ایران در ارتباط با قسمتهای دیگر کردستان بوده و نیز در ارتباط با مبارزات خلقهای ایران است. پرولتاریای متشکل در کردستان ایران وجود ندارد، باید تجارب پرولتاریای خلقهای دیگر ایران را برای غنی ساختن مبارزات مردم خود بکار گیریم.
**
محسن: موارد ابراهیم، مورد اول محمد حسین و موارد (5) عبدالله بدست آوردن اسلحه و شرکت در بعضی اقدامات انقلابی، انتشار یک نشریه، و تعین وظایف خود برای حوادث آینده.
**
فواد: …….. ده اساسا” محل فعالیت ما در کردستان است و سرنوشت اصلی مبارزه در دهات تعین میشود. پس در کنار وظایف تاکتیکی فوق الذکر که اساسا” در شهر است، کار در ده اساس استراتژیک و در جهت تدارک برای مراحل بعدی شمرده میشود. اشکال کار در روستا بصورت رفتن مستقیم و یا از طڕیق شرکت میباشد. اما سنگینی کار به شهر باید منتقل شود یا به ده؟ ……. . در سطح ایران: به دلیل کمی نیروها از یک سو و امکانات و شرایط مساعد کار در اینجا معتقدم در مرحله فعلی کار در میان کارگران نمیتواند برای ما وظیفه باشد.
**
عمر:بیشترین نیروهای ما باید به دهات برود، مناطق استراتژیکی خودمان مهمترین محلهای فعالیت ما میباشد. با نظر فواد و عبدالله در مورد شهرها موافقم که میتوانند پشتیبان ما باشند.
**
(قرارها)
2 – نیروی عمدهی این سازماندهی نوین جهت شرکت در مبارزات صنفی و سیاسی زحمتکشان و کمک به تشکل آنها بحرکت در میآید. بخشی از این نیرو متناسب با آمادگی آن به اشکال علنی، نیمه علنی و مخفی در جهت کار در میان زحمتکشان دهات سوق داده میشود.
3- نیروی عمدهی این سازماندهی نوین در راه ارتباط و همکاری با گروهها و عناصر چپ، مترقی، ملی و دمکراتیک کار میکند. و آنها را به مشی و برنامه مبارزاتی تشکیلات نزدیک میسازد تا بتواند به این وسیله زمینه را برای توسعه همکاری و تشکل آینده هموار سازد.
4 …
5 – برقرار کردن ارتباط بشیوه جدید بین قسمتهای مختلف این سازماندهی نوین بعبارت دیگر کردستانی کردن واقعی تشکیلات. این ارتباطها بطور عمده باید بشکل جمعی و گروهی باشد و نه ارتباط فردی ثابت مانند گذشته. بعلاوه به کمک همین جریان کردستانی کردن سایر مبارزات سیاسی و صنفی که به نحوی به تشکیلات مربوط میشود.
8 – ایجاد و اداره نشریه تئوریک مارکسیستی با نام معین و با هدف مبارزه ایدئولوژیک مشخص؛ ایجاد و اداره نشریه سیاسی و مردمی که مسائل عمومی جنبش را مطرح میسازد با نام معین و دو زبانه؛ انتشار و توزیع اعلامیهای مناسب با عنوان و آرم توافق شده در سطح کردستان؛ انتشار و توزیع اعلامیهای مناسب با آرم توافق شده و عنوان خاص در سطح دو شهر بزرگ؛ تهیه اعلامیههای مناست برای دهات؛ تهیه نوار برای دهات.
9 – ارتباط و همکاری با گروهای مارکسیستی ایران بویژه آنها که مشی تودهای دارند.
10 – در مورد روابط با (ی- ن- ک) اتحادیه میهنی کردستان توافق شد.}.
***
صورت مسئله مجهول میباشد!
کتاب {مباحث(کنگره اول کومهله)} با جملهء: (چرا کومهله دچار چنین سرنوشتی شد؟) شروع میشود، اما در کتاب سطری راجع به کومهله وجود ندارد تا خواننده بداند (کومهله) چیست و چه اتفاقی برایش پیش آمده !
حال به جای ناشرین کتاب (من باید) به بیوگرافی کومهله بپردازم.
{کومهله:
سال (1357) مردم ایران علیه سیستم پادشاهی قیام کردند و با شعارهای متفاوت به تظاهرات پرداختند، شعار فراگیر (مرگ بر شاه) – (استقلال – آزادی – جمهوری اسلامی) – (بختیار – نوکر بیاختیار)- (الله اکبر، خمینی رهبر) و با این شعر حافظ (شاه) را به (دیو) و (آیت الله خمینی) را به (فرشته) تشبیه میکردند:
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید).
روز (22/11/1357) سیستم پاشادهی سقوط کرد. در دوران اعتراضات بر ضد سیستم پادشاهی ملت کرد هم شرکت کرد، شعارهای کردستان متفاوت بود با شعارهای فوق، در تظاهراتهای شهر سقز تعدای کشته و تعدادی هم زخمی شدند، یکی از زخمیها جوانانی بود به نام (محمد حسین کریمی)، ضمن تلاش کادرهای بیمارستان سقز برای مداوا، متاسفانه ایشان در روز (26/11/1357) دیده از جهان بستند. این (محمد حسین) همان (محمد حسین)ی است که نامش در لیست شرکت کنندگان جلسهء (سنندج و نغده) میباشد. با فوت ایشان دوستان وی که در همان جلسهء سنندج و نغده بودهاند یک جریان سیاسی به نام: {سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومهله)} را اعلام میدارند و به طور علنی در کردستان شروع به فعالیت مینمایند. کومهله دوبدوش سایر جریانهای سیاسی کردستان فعالیت مینماید. چند نمونه از کارهای کومهله:
1- تشکیل اتحادیه دهقانان مریوان.
2 – رهبری کوچ اعتراضی مردم مریوان بر عیله ستمگری دولت ایران.
3 – رهبری پشتیبانیکردن مردم شهر و روستاهای سنندج- سقز- بانه از کوچ مردم مریوان.
4- رهبری اعتصاب یک ماه مردم سنندج در برابری ستمگری دولت ایران.
5 – شرکت در هیئت نمایندگی ملت کرد برای مذاکره با دولت جدید ایران.}.
***
آقای وطندوست همچنین نوشتهاند:
{یک نسخهی کپی شده از نسخهی اصلی (صورت جلسات کنگره اول کومهله) حدود هفت سال پیش هنگامی که عضو حزب کمونیست ایران بودم و هنوز حکم اخراجم از آن حزب صادر نشده بود در دسترس نویسنده این سطور قرار گرفت. در این مدت هیچگاه از آن حزب کسی درخواست بازگرداندن آنرا نکرد.}.
ایشان یکی از افراد جلسهء (سنندج و نغده) بودهاند که بعدا” (کومهله) را تشکیل میدهند، اما در پراگراف فوق (عضو حزب کمونیست ایران) هستند. متاسفانه در کتاب اشارهای به این حزب هم نشده تا خواننده از وجود چنین حزبی مطلع باشد و بداند که ایشان هم عضو ساده بوده یا از اعضای رهبری حزب. حال من باید این کار را هم انجام دهم.
**
{حزب کمونیست ایران:
درخت انقلاب سال (1357) مردم ایران روز (12/1/1358) به ثمر رسید و در یک رفراندوم {(جهموری اسلامی) به رهبری آیت الله خمینی} انتخاب گردید. ملت کرد در راستای بدست آوردن آزادی تلاش میکرد، ولی با (فتوای جهاد رهبر انقلاب ایران) و {(فرمان رئیس جمهور ایران برای نظامیان:(تا خاتمه غائله کردستان کسی حق ندارد بند پوتینها را باز کند)!} روبرو شد و در نتیجه شهر و روستاهای کردستان تبدیل به حمام خون گردید. ملت کرد در برابر این (فتوا و فرمان) در حد توان به دفاع برخاست. در این دوران “جریانهای سیاسی” مثل (راه کارگر)– (توفان)– (رزمندگان)- (چریک)– (اتحاد مبارزان کمونیست)…. که جملگی خود را رهبر کارگران ایران مپنداشتند و افرادشان هم از انگشتان دست بیشتر نبود، به کردستان آمدند تا جمهوری اسلامی را سرنگون نمایند.
جمهوری اسلامی در تهران- اصفهان– مشهد …. حکومت میکند و اپوزیسیونش به کردستان میاید که سرنگونش کند. در این دوران رهبران کومهله با (اتحاد مبارزان کمونیست) در سال (1362) در روستای (مێشکهپه) از توابع سردشت (حزب کمونیست ایران) را تشکیل میدهند. آقای (عبدالله مهتدی) یکی از شرکت کنندگان جلسه (سنندج و نغده) برای رهبری حزب تعین میگردد.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو دراندازیم.
***
حزب کمونیست ایران چند کار انجام داده که بطور کوتا به آنها اشاره مینمایم:
1 – حزب کمونیست ایران (کومهله) را تبدیل کرد به (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران). کومهله (چهار سال و هفت ماه) بود که آشکارا فعالیت میکرد. اما تبدیل میشود به بخش حزبی که تازه (تشکیل) میگردد!!
یک ضرب المثل (کردی) میگوید: (باوک سێ مانگان، کوڕ بۆ شار ئهچێ!
**
2- حزب کمونیست ایران (حقوق ویژه) برای کومهله تعین مینماید! کومهله در آن دوران (چهار سال و هفت ماه) در کارهای خویش مختار و تصیم گیرنده بود، رهبران کومهله با هر تفکری که داشتند به مانند انسانی کامل و بالغ عمل میکردند، اما با تشکیل (حزب) تبدیل شدند به انسان صغیری که احتیاج به ولینعمت و قیوم دارند.
{سالها دل طب جام جم ز ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.
**
3 – حزب کمونیست ایران (بهرنامهی خودمختاری برای کوردستان ایران) تصویب مینماید. در بند (6) نوشتهاند: (جنبش کنونی خلق کرد، که بر زمینه انقلاب سال (1357) در ایران پا گرفت.
**
اگر انقلاب سال (1357) ایران چنین امکاناتی را برای کردستان فراهم کرده باشد، برای خود ایران هم اگر بیشتر فراهم نیاورده باشد، قطعا” از کردستان نباید کمتر باشد! در این صورت این سئوال مطرح میگردد چرا رهبران مبارز (حزب کمونیست ایران = اتحاد مبارزان کمونیست) و دیگر جریانهای سیاسی مثل (چریک- پیکار- راهکارگر- سازمان مجاهدین خلق ایران) به کردستان آمدند و در منطقه خویش مبارزه ننمودهند؟
**
4 – حزب کمونیست ایران و (آئینامهء نیروی پێشمرگ کومهله)
حزب کمونیست ایران (آئینامهء نیروی پێشمرگ کومهله)تصویب نمود، مطابق آئینامه هر فرد از پیشمرگان کومهله باید به (برنامه حزب کمونیست ایران) ایمان داشته و آنرا قبول نمایند! کمیته مرکزی کومهله قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران اعلام نمود: (هر کس میتواند نظر خویش را پیرامون تشکیل حزب کمونیست ایران بیان دارد و آنرا در اختیار کمیته مرکزی کومهله قرار دهد.). یکی از پیشمرگان کومهله به نام (خالد عزیزی) مخالفت خویش را با تشکیل حزب کمونیست ایران از جانب کومهله اعلام داشتند، آقای عزیزی در یک نوشته (چند صحفهای) مخالفت خویش را با استدال بیان داشتند و سپس کومهله را ترک کردند.
من در آن دوران بمانند پیشمرگ کومهله همراه یک (گروه پیشمرگه) در روستای (تایربۆغه) در نزدیکی سقز بودم، در یک نوشتهء یک صحفهای مخالفت خویش بیان داشته و تحویل مسئول گروه دادم که آنرا در اختیار کمیته مرکزی کومهله قرار دهند و (ماندن در کومهله را بهتر از رفتن تشخیص دادم). هنگامی که حزب (آئینامهء نیروی پێشمرگ کومهله) را چاپ کرد همراه همان (گروه پیشمرگه) در اردوگاه (مالومه) بودم، دبیرخانه حزب یک جلد از آئینامه را به دو نفر پیشمرگه به نام {(پرویز شافعی) و (فریدون فاروقی) که همشهریم بودند و با هم دوست بودیم خصوصا” کاک فریدون بیشر از کاک پرویز به من لطف داشتند} میدهند، که باید مطابق آئینامه چون برنامه حزب را قبول ندارم صف آنها ترک نمایم، در ضمن دبیرخانه مبلغی پول هم برایم فرستاده بود تا چند روزی با آن اداره نمایم. سپس آنها رفتند و من از اردوگاه بیرون آمدم. چند روزی در روستاهای منطقه بعنوان (تعمیرکار چرخ خیاطی) مشغول کار بودم، به نسبت آن دوران (پول خوبی) پیدا کرد. روزی هنگام تعمیر چرخ به {رادیو صدای انقلاب ایران- (رادیو کومهله)} گویش میدادم، رادیو اعلام میکرد: (هر کس میخواهد با جمهوری اسلامی ایران مبارزه نماید به صف ما ملحق شود.)}.
بعد از شنیدن این جمله به اردوگاه مالومه مراجعه کردم و درخواست ملاقات با یکی از اعضای کمیته مرکزی نمودم. بعد از یک روز با آقای عمر ایلخانیزاده ملاقات کردم، مسئله فراخوان رادیو کومهله را برای ایشان بیان داشتم و گفتم من یکی از آنها هستم که میخواهم با جمهوری اسلامی مبارزه نمایم. ایشان گفتند: (در اردوگاه باش تا دوباره شما را ببینم.) روز بعد آقای ایلخانیزاده همراه یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب به نام (خسرو داور) آمدند مرا به همان دسته پیشمرگه قبلی معرفی کردند، آقای داور در آن جمع گفتند: سعید نه اینکه میتواند پیشمرگه باشد، بلکه میتواند عضو حزب هم باشد. من نویسنده این مطلب از کسانی هستم هنگامیکه مسئلهی از (درون شاد یا غمگینم نماید، بدون اختیار به گریه میافتم) در آن زمان هم به گریه افتادم! آری رهبران کومهله به آن درجهء (آگاهی) رسیده که چنین عمل کنند:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور.
**
در اینجا تا اندازهای با صورت مسئله یعنی (کومهله) که مجهول بود آشنا گشتیم، حال به جواب مسئله (چرا کومهله دچار چنین سرنوشتی شد؟) میپردازم. کومهله امروز به آن چند کومهله تبدیل گشته است:
1 – کومهله زیر نظر ابراهیم علیزاده
2 – کومهله زیر نظر عمر ایلخانیزاده
3 – کومهله زیر نظر عبدالله مهتدی
4 – کومهله زیر نظر ساعت وطندوست
همه آنها از اعضای جلسه سنندج و نغده بودهند.
در اینجا برای روشن شدن سرنوشت کومهله به نمونههای از آن جلسه اشاره مینمایم:
{محمد حسین: بنا براین در آینده نزدیکی مبارزات وسیع تودهای به میان روستاییان کشیده شده و روستاها به پایگاهی برای انقلاب مبدل میگردد. از این رو فکر میکنم که حرکت ما باید در این جهت بوده و بسوی روستا برویم.
**
ساعد: …. از این رو که اکثریت مردم ما را روستاییان تشکیل میدهند، انقلاب خلق ما الزاما” از روستا آغاز میشود.
**
ابراهیم: ….. در سطح ایران پرولتاریای صنعتی دارای تجارب غنی مبارزاتی است خرده بورژوازی چه در کردستان و چه در سطح ایران به میدان مبارزهی ضد امپریالیستی کشیده شده است، اما بورژوازی ملی و خرده بورژوازی کردستان به دلیل ستم چند لایهای رزمندهتر و مترقیتر است.
طیب: ….. از آنجا که عمده جمعیت ما در روستاها هستند پس حرکت عمده ما بسوی روستا خواهد بود.
**
فواد: …….. ده اساسا” محل فعالیت ما در کردستان است و سرنوشت اصلی مبارزه در دهات تعین میشود. در سطح ایران: به دلیل کمی نیروها از یک سو و امکانات و شرایط مساعد کار در اینجا معتقدم در مرحله فعلی کار در میان کارگران نمیتواند برای ما وظیفه باشد}.
**
حال سئوال انیست: افرادی که در (جلسه سنندج و نغده) روستاهای کردستان را مظهر انقلاب میدانستند و هیچ گونه پایگاهی در ایران و در میان کارگران ایران هم نداشتند چگونه در مدت کوتاهی به لحاظ سیاسی چنان تغیر میکنند، که {(حزب کمونیست) ایران را بر بستر یک (انقلاب اسلامی) مد نظر دارند} و آنرا تشکیل میدهند و آقای مهتدی هم رهبر آن حزب میشوند، آیا این کار رهبران کومهله با توجه به (اسناد آن جلسه) از واقعیت جامعه سرچشمه گرفته یا به (روشنفکران تقلیدی) تبدیل شدهاند. نگاهی به (مصاحبهها – نوشتهها و اسناد حزب کمونیست ایران) بهترین گواه است بر این وضعیت.
جایگاه حزب کمونیست ایران در کارنامهء سیاسی چند نفر از اعضای آن حزب:
1- آقای رشاد مصطفی سلطانی در کتاب (کاک فوئاد رێبهر، سیاسهتمهدار و زانایهکی سیاسی) در بیوگرافی خود به پیشمهرگه بودنش در کومهله اشاره مینماید، اما به عضویتش در حزب کمونیست اشاره نمیکنند!
2 – آقای بهرام رضایی در راطه با آقای صدیق کمانگر در نوشتهای به بیوگرافی ایشان در کومهله میپردازند، اما راجع به عضویت آقای کمانگر در حزب نمیپردازند!
3 – آقای احمد اسکندری در یک سایت انترنتی در بیوگرافی خودشان اشاره به عضویت خویش در کومهله مینمایند، اما از اشاره به عضویت در حزب کمونیست ایران خودداری میکنند.
علل سرنوشت اسفبار کنونی کومهله برای هر کس جز (رهبران آن کومهله) معلوم و مشخص است!
**
امیدوارم این مطلب را به کردی ئاماده نمایم و سایتها هم یار و همکار باشند!
سهعی سهقزی – قایشی
2/6/2016
- درخواستی از ناشرین کتاب مباحث (کنگره اول کومهله)، سەعی سەقزی