در دنیای معاصر رایجترین مدل حکمرانی یا کشورداری مدل دولت-ملت است، به عبارتی دیگر اگر مردمی صاحب تاریخ، زبان، جغرافیا و فرهنگ مشترک باشند
آنها میتوانند در تئوری کشور خود را تاسیس کنند. اما و لیکن بسیاری از دولتهای معاصر نتیجه وقایع تاریخی سرنوشتساز از قبیل جنگهای جهانی و یا بازمانده توافقها و پیمانهای متفاوت بین دول گوناگون هستند. در این میان همچنین هستند مللی به مانند ملت کورد که علارقم اینکه دارای مشخصههای نامبرده میباشند ولی صاحب دولت-ملت مستقل خود نمیباشند. سوالی که در اینجا پیش میآید این است که آیا کوردها ناتوان از تاسیس دولت-ملت خود هستند و یا به عبارتی دیگر حکمرانی کوردی ناممکن است و یا دلایل دیگری برای این وضعیت وجود دارد. برای جواب دادن به این سوال در ابتدا نگاهی به تاریخ حکمرانی و یا کشورداری در خاک کوردستان قبل و بعد از احاطه ایدئولوژی دولت-ملت از دیدگاه من ضروری است.
بنا بر گفته تاریخدانان اولین سیستمهای حکومتی، دامداری، کشاورزی، آیینی و غیرە در جغرافیایی که میزوپوتامیا مینامند پا گرفتەاند. جغرافیای نامبرده مسکن ملل مختلف از نظیر کوردها، ارامنه و آشوریها بوده و هست. اولین امپراطوری جهان که در مزوپوتمیا تاسیس شد را مادها بنیان نهادند، کە به گفته تاریخشناسان و محققان اجداد کوردها می باشند. کتیبههای اوستایی باقیمانده از امپراطوری ماد دارای شواهد زیادی با زبان کوردی میباشد و دیرینهشناسان معتقدا این امر کورد بودن مادها را اثبات میکند. حال بگذارید از تاریخ کهن بگذریم: بعد از اسلام کوردها سلسلە ایوبیان را بنیان نهادند، کە تقریبا کل خاورمیانە را تحت تسلت خورد قرار داد. تا قبل از بنیان واحدهای ناهمگون دولت-ملت بعد از جنگ جهانی اول، کوردستان بە صورت اماراتی ادارە میشد. به بیان دیگر مناطق کوردی تماما در کنترل و ادارە کوردها بودند و فقط در موارد حساس از قبیل باج و خراج با امپراطوریها و یا سلسلههای که به صورت رسمی کوردستان بخشی از آنها بود در ارتباط بودەاند. اماراتهای اردلان، بابان، بوتان، سوران، بدرخان و غیره که در درون مرزهای دولت-ملتهای جدیدالتاسیس ایران، عراق، سوریه و ترکیه بودند تنها بخشی از این سیستمهای سیاسی کوردها در دوران پیشا دولت-ملت هستند. پس تنها این اندک نمونە و مقدمە خود خط بطلانیست بر این سوال، کە آیا کوردها در طول تاریخشان دارای توانایی خودمدیریتی و یا کشورداری بودهاند.
حال در این بخش نگاهی به مدلهای معاصر حکمرانی و یا کشورداری کوردی در دو بخش از کوردستان خواهم کرد. اکثریت اشغالگران کوردستان در هر چهار بخش کوردستان و حتی شماری از کوردها بر این باورند که کوردها به دلایل مختلف نمیتوانند در دنیای ملت-دولت حق تعیین سرنوشت خودشان را در دست بگیرند. بر فرض مثال بسیاری از احزاب و جنبشهای ایرانی مدعی هستند که دولت حریم کوردستان به عنوان یک راهحل سیاسی برای مسئله کورد در جنوب کوردستان شکست خورده است. سوالی که برای من در اینجا پیش آمده این است: کجای این سیستم یک شکست است؟ من منکر این نیستم که جناحگرایی، تجاوزهای نظامی بیپایان از سوی رژیمهای ایران و ترکیه و بسیاری از مشکلات دیگر که از جغرافیای احاطه شده با دشمنان و بدخواهان انتظار میرود دامنگیر ملت کورد در این بخش از کوردستان است. ولی به باور من حکومت کورد بر کورد و برای کورد در بدترین حالت شروعی مثبت است. ملت کورد در جنوب کوردستان قربانی قتلعامهای پیاپی برنامهریزیشده توسط دولتهای مختلف عراقی، آسمیلاسیون سیستماتیک و بسیاری از جنایات و ظلمهای دیگر بودهاند ولی گویا به قول بعضی به اصطلاح روشنفکران، کوردها قادر نیستند بهتر از اشغالگران سرزمینشان در کوردستان حکمرانی کنند. کوردها در چهارچوب اقلیم کوردستان سیستمی دموکراتیک بنا کردهاند که در آن شهروندان صاحب حق رای به معنی واقعی هستند، یعنی بر خلاف انتصابات در جمهوری اسلامی مردم صاحب نفوذ در سیستم حکمرانی هستند. کسی منکر چالشهای موجود دراین سیستم نیست ولی به قول شهید دکتر قاسملو: بدترین نوع دموکراسی بهتر از هر نوع دیکتاتوری است، چرا؟ چون در جنوب کوردستان مردم میتوانند در بلند مدت به لطف دموکراسی مشکلاتشان را حلوفصل کنند ولی در طی بیش از ۴۰ سال حکمرانی آخوندی مردم چقدر توانستهاند در حکمرانی ایران نقش داشته باشند؟ البته حساب حامیان حکومت آخوندی که تا حدی در نحوه حکومت آخوندی تاثیرگذار بودهاند از حساب ملل آزادیخواه در ایران همچون کوردها، بلوچها، اعراب و سایر جنبشهای دموکراتیخواه و حقطلب جدا است.
مثال دیگر مدل معاصر و مترقی حکمرانی کوردی در غرب کوردستان (روژآوا) است. اندکی پس از جنگ داخلی در سوریه دولت مرکزی به دلایل مختلف از مناطق کوردنشین عقبنشینی کرد و متعاقبا جنبش دموکراتیک کوردی مسئولیت اداره و یا حکمرانی در غرب کوردستان را بر عهده گرفت. پس از اتمام جنگ علیه داعش جنبش کوردی در غرب کوردستان تا کنون بر بخش بزرگی از خاک سوریه حکمرانی میکند. نکتهی قابل توجه این است که مدل حالحاضر حکمرانی در روژآوا یکی از مترقیترین شیوههای حکومترانی در خاورمیانه محسوب میشود. چرا و چگونه؟ تمامی مللی که در روژآوا زندگی میکنند برفزض مثال اعراب در حکمرانی مشارکت دارند، حق تدریس به زبان مادری خود را دارند و تمامی مقامها و پستهای دولتی کلیدی باید به صورت مشترک توسط یک مرد و یک زن در دست گرفته شود. این مدل اگر در هرکجای دیگر دنیا تاسیس میشد هماکنون تمام به اصطلاح صاحبنظران منتقد کوردها از آن به عنوان سرزمین موعود بحث خواهند میکرد، اما در حال حاضر تنها نیروهای مترقی و صادق از روژآوا به عنوان یک موفقیت نام میبرند. متاسفانه تجاوزهای متعدد دولت اشغالگر ترکیه خطرهای برای این مدل حکمرانی به وجود آورده است ولی این بخش از کوردستان و مردم ساکن از بسیاری از حقوقها بهرهمندن که حداقل در طول تاریخ معاصر در منطقه خاورمیانه کم سابقه است.
حال بگذارید جوابگوی سوال اصلی این مقاله بشوم: بله کوردها در طول تاریخ باستان و معاصر قادر به حکمرانی و یا کشورداری بودهاند و اگر کسی خلاف این امر را مدعی شود باید به صداقت او شک کرد. کوردها قربانی تجاوزهای پیاپی صورت گرفته توسط اشغالگران سرزمینشان بودهاند و این امر باعث شده است که کوردها با مشکلات متعدد روبرو شوند. اکثریت مشکلات حال کنونی کوردها در غرب و جنوب کوردستان حاصل تداخلهای بیوقفه اشغالگران سرزمین کوردها است. برای مثال دولت ترکیه به صورت مداوم روژآوا را بمباران میکنند و حتی چندین شهر کوردی توسط نیروهای تروریست گماشته شده توسط دولت متجاوز ترکیه به اشغال درآمدهاند. اگر چه نیروهای کورد در سوریه تا کنون تهدیدی برای دولت ترک به وجود نیاوردهاند اما رژیم اردوغان به صورت مداوم از آنها به عنوان تروریست یاد برده و تمام تلاش خود را به کار میبرد تا کوردها را به عنوان گروهی نامشروع جلوه دهد. خوشبختانه رژیم اردوغان در این امر شکست خورده است زیرا کوردها در روژآوا از طرف بسیاری از دولتها و نهادهای بینالمللی به عنوان نیروی رسمی و شبه دولتی قلمداد میشوند. اوضاع در جنوب کوردستان هم مشابه است: دولت مرکزی عراق همواره از مکانیزمهای مختلف از قبیل حمله نظامی و یا عدم پرداخت بودجه دولت اقلیم کوردستان استفاده کرده و میکند تا ملت کورد را تحت فشار قرار دهد. علاوه بر این، اگرچه دولت مرکزی عراق پس از سقوط صدام به کوردها وعده داد که مسئله مناطق مورد مناقشه مانند کرکوک و دیگر مناطق، به صورت مصالمتآمیز حل خواهد شد ولی تا کنون تنها راهحل ارائه شده توسط دولت مرکزی لولهی تفنگ بوده است. بنابراین بلارغم مشکلات موجود در کوردستان باشور (جنوب) و روژآوا در حکمرانیهای موجود کوردی فعلی، مشکل اصلی و یا چالش بنیادی برای کوردها تداخلهای بیوقفه اشغالگران سرزمینشان و یا به عبارتی دیگر جمهوری اسلامی، دولت ترک، و تا حدی دولت عراق و سوریه است.
بگذارید حال به صراحت جواب بهاصطلاح دوستان و دشمنان ملت کورد که همواره ادعا میکنند کوردها نیازمند اشغالگران سرزمینشان هستند را بدهم: نخیر کوردها به شما نیازی ندارد و تاریخ باستان و معاصر گواه این امر است.اگر کسی حق تعیین سرنوشت کوردها را مشروط به اشغالگری کند این امر نشانگر طرز فکر، عقیده و تحصیلات آن شخص است و در اینجا بگذارید خلاصهوار این مسئله را توضیح بدهم. کسی که به تواناییهای کوردها به عنوان یک ملت مستقل شک دارد یا طرز فکرش اشتباه است یا عقاید ضدکوردی دارد و یا آشنای تاریخ کورد و کوردستان نیست. طرز فکر و عقیده ضدکوردی را باید به چالش کشید به نظر من و همزمان سعی کرد که به اشخاص و جناحهای ناآگاه بفهماند که اندیشههایشان نادقیق و بیاساس است. جدای از این کوردها باید به این خودباوری برسند که حکومت کورد بر کورد در بدترین حالت بهتر از مدلهای حکمرانی تحمیل شده در صد سال گذشته بر آنان است. هویت کوردی که باعث بقای کوردها در مقابل اشغالگران کوردستان بوده است تنها در چهارچوب حکمرانی کورد بر کورد محیا خواهد بود.