"an independent online kurdish website

در روزهای اخیر بود که حکومت اقلیم کردستان عراق در بیانیه شدیداللحنی از ایرانnusin_001

خواست که اتهام روابط اقلیم با اسرائیل را متوقف کند. این در حالی است که در دو سال اخیر مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی ایران مدام اقلیم را به داشتن رابطه با اسرائیل و اقدام علیه امیت ملی ایران متهم می کنند.

در تظاهرات اسلامگراها در اربیل که منجر به حمله به مراکز مشروب فروشی و پارلمان کردستان شد نیز، تظاهرکنندگان نمایندگان پارلمان را یهودی خطاب کردند.

با مرور روابط اقلیم با جمهوری اسلامی در طول بیست سال گذشته شاید بتوان فضایی را تصور کنیم که این روابط در آن سیر صعودی و نزولی خود را طی کرده و به حدی رسیده که طرفین یکدیگر را به عناوین گوناگون متهم می کنند.

حضور جمهوری اسلامی ایران در کردستان درست به زمانی برمی گردد که حکومت شاهنشاهی در ایران سرنگون شد و جای آنرا حکومتی با ایدئولوژی مذهبی گرفت. این حکومت نو پا به مکانی امن و حامی قابل اعتمادی تبدیل شد که کردهای عراق را در مبارزه با صدام حسین یاری برساند. حمایت جمهوری اسلامی تا قراداد آتش بس میان ایران و عراق در بالاترین حد خود بود، اما امضای قرارداد و متعهد شدن طرفین به مفاد آتش بس باعث شد که کردها را برای مدتی از مرزها دور نگه دارد و مقامات ایران فعالیت کردها را محدود کردند.
اما ماجراجوئی های صدام حسین و حمله به کویت به یکباره شرایط کردها را دگرگون کرد و آنها توانستند در نتیجه خیزش مردمی در مناطق کردنشین از تکرار آنچه در سالهای دهه ١٩٧٠ بر سر آنها آمده بود، نجات یابند. همگام با خیزش مردمی و رویدادهای پس از آن مخصوصا مهاجرت دسته جمعی کردها به سوی مرزهای ایران و ترکیه، سازمان ملل متحد بر اساس قطعنامه ٦٨٨ منطقه پرواز ممنوع را برای کردها بوجود آورد که شامل تنها شهرهای عمده ای چون سلیمانیه، اربیل و دهوک می شد.
افت و خیز روبط جمهوری اسلامی با کردها از سال ١٩٩٢ آغاز شد، درست زمانی که انتخابات در کردستان عراق انجام شد و در نتیجه آن، قدرت بازیگران و نوع دسته بندیهای سیاسی مشخص شد. از این سال ها به بعد به نظر می رسد که جمهوری اسلامی سه نگاه متفاوت را در مورد اقلیم تجربه کرده است.
در ابتدای این نوشته تلاش خواهیم کرد که این نگاه ها را مرور کنیم و پس از آن به شرایط حال بپردازیم تا مقاصد احتمالی را که جمهوری اسلامی در روابط خود با اقلیم دنبال می کند مورد کنکاش قرار دهیم.

نگاه ها به اقلیم از آغاز تاکنون

جمهوری اسلامی از زمان پیدایش حکومت اقلیم کردستان عراق سه نگاه را در روابط خود مد نظر قرار داده است.
نگاه اول: پر کردن خلع قدرت
نگاه دوم: ایجاد تعادل قدرت
نگاه سوم: موقعیت کنترل و خطر

نگاه اول

این نگاه شامل دورهایی می شود که عراق با حمله نیروهای متحد در شرایط نابسامانی به سر می برد و از آن طرف به گمان ایران و دیگر همسایگان عراق، شرایطی در کردستان عراق بوجود آمده بود که مستقیما امنیت آنها را تهدید می کرد، بهترین گزینه در چنین شرایطی پر کردن خلا قدرتی است که در شمال این کشور بوجود آمده بود تا از سرایت آن به داخل خاک همسایگان جلوگیری شود.
در چنین شرایطی جمهوری اسلامی از استدلال خلا قدرت برای توجیه سرکوب کردهای ایران استفاده کرد و ترکیه نیز در جهت سرکوب پ.ک.ک برآمد. این روند تا سال ١٩٩٤ ادامه پیدا کرد. در این سال جنگ داخلی یا خودکشی کردها در کردستان عراق شروع شد.
نتیجتا ایران از طرف سلیمانیه و ترکیه از سمت ابراهیم خلیل راه کردستان عراق را در پیش گرفتند. در سال ١٩٩٦ جمهوری اسلامی ایران با حمایت از اتحادیه میهنی نیرویی را برای انهدام پایگاه های حزب دمکرات کردستان ایران به عمق خاک کردستان عراق فرستاد و از طرف دیگر ترکیه تحت عنوان نیروهای حافظ صلح پایگاه هایی را در اربیل و حد فاصل نیرهای اتحادیه میهنی و حزب دمکرات پیاده کرد.
در چنین شرایطی فعالیت ها در کردستان عراق با نگاه پر کردن خلا قدرت قابل تعریف بود و این روند تا سال ١٩٩٨ ادامه پیدا کرد، سالی که هر دو حزب عمده کردستان عراق در نتیجه توافق واشنگتن، کردستان عراق را به دو منطقه جدای اداری تقسیم کردند.

نگاه دوم

در پی صلحی که میان احزاب عمده به وجود آمد، مرز میان اداره سلیمانیه و اربیل به نوعی بیانگر تعادل قوایی بود که میان کردها و ایران و ترکیه به وجود آمده بود. حکومت جمهوری اسلامی و ترکیه هر دو از این وضعیت راضی بودند. از این پس بود که با امنیتی که به وجود آمده بود شرایط در کردستان عراق به سمت و سویی تازه حرکت کرد.
اتحادیه میهنی در نتیجه فشار ایران حزب دمکرات را ناچار کرد که معاهده ای را امضا کند که در آن ملزم شده بود که عملیات مسلحانه در کردستان ایران را متوقف کند. از طرف دیگر ایران با احداث حسینیه در سلیمانیه و گشودن محدود راوبط اقتصادی با منطقه سلیمانیه توانست نفوذ خود را به حداکثر برساند و در عین حال در بازی تعادل قوا میان دو حزب عمده کردستان عراق به خوبی نقش ایفا کند. در آن طرف هم ترکیه همان نقش را بازی می کرد، هر چند که ترک ها به واسطه مشکلات فکری که با پرسش کرد داشتند هرگز نتوانستند از لحاظ فرهنگی و سیاسی از نفوذ و قابلیت مشابه ایران در منطقه اربیل برخوردار شوند.

نگاه سوم

این دوره همزمان است با دوره ای که حکومت مرکزی در بغداد در سال ٢٠٠٣ از هم پاشید و عراق با شرایط جدیدی روبرو شد که در یک طرف آن کردها تجربه بیشتر از یک دهه اداره خود را داشتند و دیگر نیروهای عراقی از توانائی لازم جهت هدایت و اداره حکومت مرکزی برخوردار نبودند.
در چنین شرایطی بود که آمریکائیها اداره عراق را در دست گرفتند و کردها که تا دیروز به دنباله رو ایران و ترکیه تبدیل شده بودند یکباره خود را در موقعیت جدیدی یافتند. از اولین نشانه های شرایط جدید این بود که مسعود بارزانی ترکیه را تهدید کرد و جلال طالبانی گفت که کردها تنها نیستند و آنها حامیان بین المللی دارند.
این سخنان به مذاق کردها خوش می آمد اما در مقابل جمهوری اسلامی ایران شرایط جدید را تهدیدی علیه یکپارچگی خود می دانستند و تمام قدرت خود را به کار گرفتند که کردها را کنترل کنند. حس کنترل کردها زمانی بیشتر هویدا شد که طالبانی و بارزانی تصمیم به اتحاد اداره سلیمانیه و اربیل گرفتند و در سال ٢٠٠٥ حکومت مشترک کردها شروع به کار کرد.
از زمان فروپاشی دولت مرکزی، ایران جدا از بازیگران قدیمی همچون اتحادیه میهنی و حزب دمکرات، بازیگران جدیدی را هم در کنار خود دارد، احزاب اسلامی که در سالهای جنگ داخلی کردها قوت گرفتند و حال به احزابی تبدیل شده اند که از توانائی بسیج مردم برخوردارند.
در همان حال شیعیان که برای چندین دهه در عراق سرکوب می شدند حال به بازیگرانی تبدیل شده اند که قدرت اصلی این کشور را به طور عملی در اختیار دارند.
پس جمهوری اسلامی در عین حفظ روابط خود با کردها از بازیها یا معادلات داخلی کردستان جهت کنترل کردها استفاده می کند و در همان حال از توانائی شیعیان به عنوان بالاترین مجرای اجرائی در کشور در جهت کاستن قدرت کردها و تبدیل شدن آنها به تهدید استفاده می کند.
حال لازم است که فعالیت های حال حاضر جمهوری اسلامی در رابطه با حکومت اقلیم کردستان و عواملی که این رابطه را تحت تاثیر قرار می دهد را مورد بررسی قرار دهیم تا از این طریق بتوانیم به احتملات یا عمق کش و قوسهای اخیر روابط دو طرف پی ببریم.

عامل اول

آنچه ما امروزه تحت عنوان حکومت اقلیم کردستان عراق می شناسیم با آنچه قبل از سال ٢٠٠٣ مشاهده می کردیم تفاوت بسیار دارد. در نتیجه توسعه و پیشرفت هایی که این اقلیم در عرصه های گوناگون داشته، به نظر می رسد که مقامات جمهوری اسلامی زیاد از این شرایط راضی نیستند. از لحاظ سیاسی با تمام اختلافاتی که در کردستان عراق وجود دارد، نوعی از توسعه گفتمانی از لحاظ فرهنگ سیاسی دیده می شود، مخصوصا که این اقلیم بعد از فروپاشی صدام انتخابات مهمی را پشت سر گذاشته است.
از طرف دیگر کردها در همگرائی عراقی نقشی قابل توجه ایفا کرده اند و این نقش اعتبار خاصی به کردها بخشیده به گونه ای که در کشکمش میان سنی ها و شیعیان، این کردها هستند که به عنوان میانجی به آنها مراجعه می شود.
با مروی مختصری که بیان شد، شاید ایرانی ها با قوت گرفتن کردستان عراق در صورتی که تحت کنترل یا در جهت منافع آنها باشد مخالف نباشند، اما سوال اینجاست که چه کس و یا حزبی در کردستان عراق به عامل یا بازیگر اصلی این معادلات تبدیل شده است؟ آیا ایران با گردانندگان این بازی موافق است یا نه؟
آنچه آشکار است، جمهوری اسلامی ایران زیاد به حزب دمکرات که بارزانی رهبری آنرا بر عهده دارد اعتماد ندارد و نگران آن است که با توجه به نزدیکی بارزانی به ترکیه و ادعای حضور اسرائیل در اقلیم، این منطقه در جهت عکس خواست های ایران حرکت کند. در همان حال با توجه به اینکه قدرت عملی کردستان در دست حزب دمکرات است، این هژمونی می تواند یکی دیگر از عوامل نگرانی های جمهوری اسلامی باشد.

عامل دوم

تصور بر این است که جمهوری اسلامی نگذارد که این اقلیم به تمامی در جهت اتحاد اداری حرکت کند. اتحادی که باعث خواهد شد که تمام ادارات سیاسی، نظامی، اقتصادی و غیره تابع مرکز یا همان اربیل بشوند. آنچه مشخص است اداره حال حاضر کردستان عراق را حزب دمکرات به رهبری بارزانی در اختیار دارد، اما این اداره مشترک هنوز در منطقه سلیمانیه توسط کادرهای اتحادیه میهنی رهبری می شود که نوعی از اطمینان خاطر را برای جمهوری اسلامی به همراه داشته است.
در هر گونه یارگیری یا بازی احتمالی که در کردستان عراق یا خود عراق به وقوع بپیوندد، جمهوری اسلامی کردستانی را می خواهد که در آن احساس امنیت کند. در این مسیر با اختلافاتی که میان اتحادیه میهنی و حزب دمکرات هویدا شده و از طرف دیگر جبهه بندی که گروهای اسلامی در صدد هستند که در انتخابات آینده به نمایش بگذارند و احتمال نزدیکی اتحادیه میهنی و جنبش تغییر که نشانه های آن مشاهده می شود، بیانگر این است که ائتلافی نانوشته در حال شکل گیری است که می تواند هژمونی حزب دمکرات را به چالش بکشد. نشانه هایی از این وضعیت را می توان در دعوت سفیر ایران از جنبش تغییر و احزاب اسلامی مشاهده کرد که از آنها خواسته که به ایران سفر کنند.
پس این احتمال می رود که افق بازی آینده کردستان عراق در صورتی که حزب دمکرات در کشمکش با بغداد موفق نشود، به سود طرفهای نزدیک به ایران تمام شود.

عامل سوم

آنچه حساسیتهای ایران را در رابطه با اقلیم کردستان تشدید کرده در حقیقت نزدیکی روزافزون این منطقه به ترکیه است. ایران و ترکیه برای نزدیک به دو دهه توازن قدرتی را در شمال عراق به وجود آورده بودند، اما با توجه به حمایت ایران از شیعیان عراق و حمایت ترکیه از سنی ها این تصور برای ایرانی ها به وجود آمده است که در صورت نزدیکی کردها و سنی ها و در نتیجه آن حمایت ترکیه از این محور توازن لازم از بین رفته و این کشور ناچار خواهد شد که قدرت خود را با ترکیه تقسیم کند.
در چنین شرایطی جمهوری اسلامی در مناقشه بغداد – کردستان تا به امروز تقریبا خود را بی طرف نگه داشته، زیرا ائتلاف جدید که در آن مقتدا صدر وجود دارد شاید این اطمینان را برای ایرانی ها بوجود آورده که از آنچه در آینده برای عراق بوجود خواهد آمد، مطلع خواهند بود.
با این وصف آنچه جمهوری اسلامی ایران را در رابطه با اقلیم پیش از پیش نگران کرده حضور “عثمانی های نوین” است که سعی می کنند کردستان را وارد معادلات امروز و فرادی خود در منطقه کنند. پس ایران تلاش می کند که مسیر کردها را تغییر داده و نگاه کردها را به سمت تهران برگرداند و از چرخش آن به سمت آنکارا جلوگیری کند.
در مجموع به نظر می رسد که چالش میان کردستان و جمهوری اسلامی به ویژه با نزدیک شدن به انتخابات در کردستان و تلاش ایران برای نزدیک کردن گروهای نزدیک به خود، افزایش پیدا خواهد کرد.

* حسام دست پیش استاد علوم سیاسی دانشگاه صلاح الدین اربیل در شمال عراق است

برگرفتە از بی بی سی{jcomments off}

iran_kurd_iraq

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی