"an independent online kurdish website

بیش از سه دهه از حاکمیت ویرانگر جمهوری اسلامی بر ایران می گذرد و از همان فردای پیروزی انقلاب و به قدرت رسیدن آخوندها، تلاش و مبارزه برای سرنگونی این حکومت قرون وسطایی آغاز شد.jihanbexsh_xoshheykel

احزاب، سازمانها، و شخصیت های مطرح درعرصه سیاسی آن مقطع زمانی ایران هر کدام به صورت جداگانه سعی در شناساندن و افشای ماهییت واقعی رژیم جدید کردند و در همین راستا مبارزات خود را در حد توان خود گسترش دادند. جمهوری اسلامی ایران با استفاده از اعتقادات مذهبی مردم توانست مخالفین خود را یکی پس از دیگری سرکوب و از میدان بیرون کند.

در این میان برجسته ترين مقاومت و نیرویی که توانست تا سالیان دراز و به عبارتی درست تر، تا به امروز به مبارزه جدی و پیگر خود ادامه دهد مقاومت و مبارزه مردم کورد و احزاب و سازمانهای سیاسی کردستان بودند.

اگرچه احزاب و سازمانهای کردستان و مردم کردستان، یکپارچه از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در انتخابات دوازدهم فروردین شرکت نکردند و راه خود که مسیر برقراری یک حکومت دمکراتیک و مردمی در ایران و خودمختاری برای کوردھا(و بالتبع ساير خلق ھای تحت ستم ملی در ايران)  بود را از  مرکز و بخش های دیگر کشور جدا کردند۔

 ولی با اینحال نتوانستند از ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی جلوگیری کنند و این ناتوانی در برقراری یک حکومت دمکراتیک و مردمی در ایران توسط احزاب و سازمانهای کردستان دلایل خاصی داشت که اهتمام به این دلایل می تواند چراغ راه نیروهای سیاسی دلسوز و میهن پرست صحنه سیاسی امروزایران شود.

مردم کردستان با مطرح کردن خواسته های ملی دمکراتیک خود که در آن مقطع زمانی در چارچوب شعار “دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان” ارائه شده بود مبارزات خود را برای برقراری حکومتی دمکرات و مدرن آغاز کردند. متاسفانه حکومت مرکزی با حمله به کردستان و تبلیغات وسیع مبنی بر تجزیه طلب بودن مردم کردستان توانست بخش وسيعی از نیروهای عرصه سیاسی کشور را با خود همراه کند و به این ترتیب جنگی ناعادلانه را برمردم کردستان تحمیل کند.

بسياری از نیروهای سیاسی کشور دانسته و یا ندانسته با سردمداران خونریز جمهوری اسلامی در قتل عام وحشیانه مردم کردستان همراه شدند. این که گفته می شود که بخش وسيعی ازشخصیت ها، روشنفکران، روزنامه نگاران،  نیروهای سیاسی ایران در سرکوب مردم کردستان شرکت کردند به این معنی است که با اتخاذ موضع سلبی خود عملا در این قتل عام شرکت کردند. اگرچه بودند نیروهایی هم که عملا و به صورت مستقیم در این سرکوب خونین شرکت داشتند.

عدم اعتراض به فتوای جهاد خمینی علیه ملت کرد، عدم اعتراض به لشکرکشی و کشتار مردم کردستان، عدم پشتیبانی رسمی از خواسته های دمکراتیک ملت کرد، عدم تلاش برای اطلاع رسانی در زمینه کشتار مردم کردستان و شناساندن آن  به افکار عمومی دنیا، عدم تبلیغ برای گسترش خواسته های دمکراتیک مردم کردستان که  همان خواسته های مدرن و دمکراتیک برای سراسر ایران بود و و و و  موارد بیشمار دیگری در این زمینه از نمادهای همکاری بخش عمده جامعه سیاسی ایران با حاکمان تازه به قدرت رسیده ایران علیه کردستان بود.

امروز پس از سه دهه از گذشت حاکمیت فاجعه بار جمهوری اسلامی بر ايران، متاسفانه  تغییری عمده در دیدگاه اپوزسیون جمهوری اسلامی در قبال مسئله کردستان و خواسته های دمکراتیک این خطه از کشور پدید نیامده است و به قول معروف درھنوز بر همان پاشنه سی ودو سال گذشته می چرخد. تنها تغییری که ایجاد شده است تغییر در جزییات است و دیگاههای کلی نیروها و شخصیت های اپوزسیون سراسری کشور همان باورهای تنگ نظرانه  سی و دوسال گذشته است.

در چند سال گذشته فکر غالب در میان نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی بررسی و تلاش برای ایجاد یک ائتلاف سیاسی بوده وهست. ائتلافی که بتواند الترناتیوی جدی برای جمهوری اسلامی باشد. تلاشهایی جسته و گریخته اینجا و آنجا برای ایجاد این ائتلاف آغاز شده است که  متاسفانه تا به حال هیچیک از این تلاش ها به نتیجه ای مطلوب نرسیده است و همچنان تفرقه و ساز ناساز نواختن، گفتمان مسلط اپوزسیون جمهوری اسلامی است.

در این میان چندین سال است که احزاب کردستان به همراه سازمان ها و احزاب دیگر ملیت های ایران با ایجاد ائتلافی به نام “کنگره ملییت های ایران فدرال” توانسته اند گامی مهم در زمینه ایجاد الترناتیوی جدی بردارند. الترناتیوی که پتانسیل آنرا دارد که بتواند ایران را در مسیر برقراری دمکراسی و آزادی رهنمون باشد.

از همان ماههای ابتدای تشکیل این ائتلاف بزرگ سیاسی، مخالفت و ستیز با ان از سوی نیروهای سراسری اغاز شد و درست به مانند جمهوری اسلامی ایران شروع به اتهام زنی و تجزیه طلب معرفی کردن این کنگره مردمی و دمکرات کردند و شعارھا و برنامه آنرا تجزیه ایران معرفی کردند و کار به جایی رسید که بسياری ازجريانات تماميت خواه و شخصيت ھای سياسی از جمله آقای داریوش همایون به نمايندگی از حزب مشروطه ایران، همراهی با جمهوری اسلامی را بهتر از تحمل خواسته های کنگره ملیت های ایران فدرال دانست و مطالبات ملیت های ایران را تجزیه طلبی معرفی نمود.

این ذهنیت های دور از واقعيت باعث گرديد که احزاب و نیروهای سراسری کشور از همراهی و عضویت در این کنگره سر باز زدند و  کنگره ایی که می توانست مهمترین الترناتیو جمهوری اسلامی باشد در چارچوب همان تشکلات واحزاب ملیت های غیر فارس باقی بماند.

اینک با گذشت زمان، شماری از شخصیت های سیاسی کشور به این نتیجه رسیده اند که تنها راه زدودن خطراتی که تمامییت ارضی کشور را تهدید می کند و خطرات دیگری که جمهوری اسلامی برای ایران درست کرده است، ایجاد ائتلافی است که ملییت های غیرفارس ایران بتوانند در آن نقشی موثر داشته باشند. دکتر اسماعیل نوری علا یکی از این شخصیت هاست که مشخصا در نوشته های خود به این امرمهم اشاره کرده است.( اسماعيل نوری علا)

صحنه سیاسی ایران در گذشته همیشه شاهد تلاش شخصیت هايی ملی از ملیت های غیر فارس در راه آزادی و رهایی از دیکتاتوری بوده است برای نمونه شخصیت هایی چون ستارخان و باقر خان از ملییت آذری، سردار اسعد بختياری از مليت لرو ميرزا کوچک خان جنگلی از گيلان، و ۔۔۔۔  ودفاع آنان از مشروطه برکسی پوشیده نیست۔ اما امروزه با رشد ملی گرایی و بیداری ملیت های ایران  و آشنایی روزافزون آنان به مطالبات و حقوق از دست رفته خود باعث شده است که احزاب و شخصیت های ملییت های ایران برخلاف گذشته  به این باور برسند که راه برقراری دموکراسی وآزادی واقعی در ایران تنها از مسیر تحقق مطالبات ملی و منطقه ای می گذرد و تا زمانی که ملیت های ایران به حقوق ملی خود نرسیده باشند نمی توان انتظار داشت که ایرانی دمکرات برای همه ایرانیان از نو بنیان نهاده شود. بی شک اگر سردارانی چون ستارخان و باقرخان هم در این مقطع زمانی زندگی می کردند دفاع از مشروطه را در مرحله بعد از خواسته های ملی ملیت آذری قرار می دادند.

بر همین اساس امروز نمایندگان و شخصیت های ملیت های خارج از حاکميت در ايران، مسیری را در پیش گرفته اند که با تلاش های شخصیتهای چون ستار خان و باقرخان متفاوت است. در این راستا شمار زیادی از احزاب و سازمانهای ملیت های غیر فارس به صورت فعال در کنگره ای به نام کنگره ملییت های ایران فدرال حضور پیدا کرده اند، کنگره ای که برنامه و هدف خود را ایجاد ایرانی آزاد، دمکرات و فدرال معرفی کرده است.

 در هر جامعه ای وجود احزاب و سازمان های رادیکال را که امری طبیعی و بازتابی از شرايط حاکم بر آن جامعه ميباشد نمی توان منکر گرديد. ھستند تشکلاتی از مليت ھای ايران که در برنامه های حزبی و سازمانی خود بعضا دیدگاهای رادیکالی در مورد سرنوشت و آينده مليت متبوع خود برگزيده اند، اما ھمه تشکلات سياسی تشکیل دهنده این کنگره وبه طور مشخص احزاب مهم و کلیدی آن، مدام بر ایرانی بودن خود وداشتن ھمزيستی مسالمت آميز وحفظ يکپارچگی ايران در برنامه ھای سازمانی و حزبی خود تاکید کرده اند.

به باور من عدم وجود احزاب و سازمانهای مهم ازمليت فارس ايران(مليت ھای فارس در افغانستان و تاجيکستان ھم وجود دارند) در این کنگره سبب برجستگی مواضع سياسی احزاب تندرو ملییت های غیر فارس در ايران، گشته است۔

انکار و عدم همکاری احزاب سراسری با این کنگره نمی تواند هیچ تاثیری درجلوگیری از گسترش روزافزون آن داشته باشد و با انکار یک امر واقع و تاريخی نمی توان آن را از بین برد. کنگره ملییت های ایران فدرال امروز تنها جبھه منسجم و متشکلی است که توانسته است بیشترین احزاب و سازمانهای غیر فارس را حول محور خود جمع کند و این کنگره در زمینه مبارزه با جمهوری اسلامی می تواند رفته رفته به تنها الترناتیو کارا و جدی تبدیل شود و نقشی کلیدی و اساسی در آینده سیاسی ایران بازی کند.

شرکت احزاب و سازمانهای مليت فارس وتشکلات سراسری دموکرات و مترقی در کنگره ملییت های ایران فدرال که متشکل از تشکلات سياسی با پایگاه توده ای و سابقه مبارزاتی طولانی ميباشد می تواند آن را تبديل به قوی ترين آلترناتيو سياسی در مقابل رژيم جمھوری اسلامی کرده و تضمينی پايدار برای ايجاد دموکراسی و حفظ يکپارچگی ايران پديد آورد۔

امید می رود که شخصیت های ملی، دموکرات و میهن پرست کشور به ویژه  از مليت فارس ايران، با درک موقعییت خطیری که ایران در آن قرار دارد هر چه بیشتر تلاش کنند که افکار و توهمات بی پایه و اساسی را که چندین سال است به صورت دایره ای سیاه به دور ذهن خود در رابطه با ” کنگره ملییت های ایران فدرال” درست کرده اند را بردارند و ماهییت واقعی این کنگره را آنچنان که هست مطرح و در تشکيل آلترناتيوی قوی و کارآ از آن بھره بجويند۔

٣ سپتامبر {jcomments off}٢٠١٢

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی