"an independent online kurdish website

 گزارشگر  ویژه سازمان ملل متحد برای رعایت حقوق بشر در ایران،dr_golmerad_2011

 

بتاریخ 12.11.2012

اجازه دهید از این فرصت استفاده نمایم و توضیح کوتاهی، نخست در باره آئین اقلیت اهل حق(یارسان) برای آگاهی شما ارائه دهم، دوم نظرشما وسازمان ملل متحدرا به موقعیت پیروان این آئین در زیر سلطه جمهوری اسلامی جلب نمایم که درصورت امکان بخشهائی از این نامه همانند آقای پروفسور موریس کاپبتورن، گزارشگر ویژه ی پیشین سازمان ملل متحد، درگزارش سالانه به این سازمان، درج گردد که “انجمن فرهنگی جامعه یارسان در خارج” از زحمات ایشان و شما، نهایت سپاس گذاری را دارد و خواهد داشت.

باید به عرض برسانم که اطلاعات جدیدی در مورد مردمان یارسان در جمهوری اسلامی در ماههای اخیر بسیارکمتر به انجمن فرهنگی جامعه یارسان درخارج از کشور رسیده است. این خودبدان دلیل نیست که مشکل مردم یارسان باحکومت اسلامی کمترشده است، نه بهیچ وجه، بلکه دلایل متعدد دیگری دارند. طبیعی است، اگر مشکلی برای مردم نباشد، باعث خوش حالی است. امااطمینان داریم که بدین شیوه نیست، بلکه دریافت نکردن خبر از ایران؛ از طرفی یکی از نکات مهم آن، جو خفقان آوری است که جمهوری اسلامی برای مردمان غیر مسلمان و بویژه مردمان یارسان و بهائی روزانه بوجود آورده و می آورد. قبل از همه برای مردم یارسان که کرد هستند و در میان مدافعان حقوق بشر کم ترین حامی را دارند. این خود نیز امکان را مسدود می کند و از درز هر گونه خبر موثقی جلو گیری می نماید.

از طرف دیگر مردم یارسان درتنگنای زندگی اقتصادی وزندگی آئینی گیر کرده اند و کمترین امکانات برای کار وتأمین معیشت زندگی، تحصیل و فراگیری را دارند. اگر امکانی بوجود آید آنهم بصورت ریسک و عادتی است. بهر حال به محض باز کردن دهان و بردن نامی از آئین خود در ادارات دولتی و یاپرکردن فرم بمنظور استخدام، بدون شک مستقیم یاغیر مستقیم تحت فشار روحی و روانی وتهدید و غیره، قرار می گیرند. شیوه دیگر بیزار کردن و ممانعت مردم بویژه جوانان ازاین آئین است. برای نمونه تمسخر در ملاء عام و در مدارس و اذیت و آزار بچه های یارسانی و تهدید آنها، تا جائی که آنها دیگر نخواهند یارسانی باشند و انکار کنند آئین خودرا. علاوه بر همه اینها اجازه ندادن برای چاپ و انتشار نوشتارهای آئینی که حداقل در دسترس همگان قرار گیرد که این آئین و فرهنگ علیه هیچ آئین دیگری نیست و هیچ کسی را تهدید نمی کند. اگر بطور مختصر بگوئیم، مردم یارسان اصلا آزاد نیستند که در باره آئین خود چیزی فرا گیرند و فرزندان خود را در زمینه آئینی و زبانی تربیت کنند. این است که متبحر در امور آئینی کم داریم و کمترین افراد آگاه در امور آئینی ریسک می کنند که دیگری راتعلیم بدهند. چون کتاب آئینی به زبان کردی ولهجه گورانی نگاشته شده، لذا برای فراگیری نیاز مبرم به معلم آگاه است که در جمهوری اسلامی اصلا اجازه نیست که این کتاب حتامنتشر شود و بصورت دست نویس باقی مانده و واقعا زحمت است که همه بطور حتا مخفی از آن بهره گیرند. بعلاوه مردم یارسان هیچ امکاناتی هم ندارند که برای آئین خود تبلیغ کنند و اعضای جدید بدست آورند، مانند دیگر مذاهب اقلیت در ایران که در این راه، حتا از شاهدان یوحووای مسیحیت، پیشی گرفته اند. در واقع یارسانیان در فکر به دست آوردن اعضای جدید هم نبوده و نیستند. از همه اینها که بگذریم، آن گونه که اشاره شد، ما درهیچ جائی حامی نداریم، زیرا افراد آگاه بسیار کم هستند که در مورد یارسان اطلاعاتی دارند. یک پناهنده یارسانی نزد یک وکیل ایرانی می رود. این وکیل مدافع که مطالعاتی هم درباره ادیان اقلیت درایران دارد، اعتراف نموده که تاکنون درباره یارسان (اهل حق) چیزی نشنیده است! شما دیگر تا آخر تصورش را بکنید. در واقع مدافعان حقوق بشر در سازمان ملل و شما بعنوان نماینده این سازمان، تنها امید ما هستید و مردمان یارسان چشم یاری و کمکهای حقوقی به سوی شما ها دوخته اند.

متأسفانه مخالفان و یا افراطیون نا آگاه در امور آئینی، تبلیغ زیاد کرده اند که این آئین یک آئین سری است و نباید کسی درباره آن بداند (سرمگو)! بسیاری از افراطیون، چون خود درباره تاریخ و فلسفه این آئین چیزی نمی دانند (البته اگر ندانند هیچ تقصیری متوجه فرد نیست و حاکمین مطلقگرا و افراطی را باید مقصر دانست) و یاکم می دانند و احتمالا قادر نیستند به پرسشهای محققین پاسخ بگویند، لذا ادعا می کنند که این آئین “سر مگو” است وخود را می رهانند. در صورتی که بنیانگذار نوشتاری این آئین در دفاتر مقدس گفته است که دین یاری را آشکار کرده. همانطور که من دریکی از کتابهایم زیرنام ادیان جهانی، انتشار به کردی در چاپ خانه ارس دراربیل، آورده ام، درجم بيا و بس (اجتماع ياجم عهد و پیمان) درمكان پردیور که بر گزار شده، و در آن جمع، قوانين و دستورات و آئينی اهل حق (یارسان-کاکه ای) تدوين گردیده. در دفتر مقدس یارسان-کاکه ای، درباره اين عهد و پيمان آورده شده:                  وست او پرديور          آشكار كردن دين

      سرمشق سلطان آشكار و يارى          نيكان و بدان او رو ديارى     .

بنا به اين سروده، سلطان سهاك كه دارای ذات خدائى برروى زمين بوده، به پرديور نقل مكان كرده و آشكارا به تبليغ آئین یارسان-کاکه ای پرداخته است. در اصل هدف او نيز علنى نمودن دين يارى و يارسان بوده كه بقول دفتر مقدس، آنروز نيكوكاران و بد كاران را در “جم بيا و بس” از هم تفكيك نموده است.

بهرحال سرزمین ایران نه فقط کشور ملیتهای ششگانه از قبیل فارس و آذری و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن، است، بلکه آئینها و مذاهب چندی به غیر از اسلام در محدوده جغرافیائی ایران، ازجمله آنها زرتشتی، مسیحیت، یهودیت، یارسان و بهائی و نیز صد ها هزار صوفی و دراویش که به تفسیر دیگری از اسلام شیعه معتقدند، وجود دارند.

بنا به قرآن مجید، آئین زرتشتی، مسیحیت و یهودیت در سوره النساء، سوره مائده و غیره ذکر شده اند و صاحب کتاب اند و رسما درجهان اسلام باید آزاد باشند برای اجرای مراسم آئینی خود، اما در عمل این طور نیست، بلکه آنها را بعناوین مختلف مانند جاسوسی برای غرب، ضدیت با اسلام وتشویق جوانان مسلمان به دین خود، اذیت و آزار می دهند. پیروان این ادیان باید دستورات اسلام را در ملاء عام اجرا نمایند. ما نمی خواهیم و وظیفه این کار نیست دراینجا وارد جزئیات، این اطاعت بشود و آن را می گذاریم برای متخصصین امور این ادیان اقلیت در ایران.

چیزی که درباره آن باید صحبت کنیم مسئله ادیانی است که در قرآن به رسمیت شناخته نشده اند، مانند آئین یاری و بهائی گری. درباره بهائی گری نیز نماینده دایم آن در سازمان ملل متحد در ژنو و جاهای دیگر بطور کامل گزارش می دهد و موقعیت اسفبار پیروان این آئین را تشریح می کند.

من بعنوان فردی از خانواده یارسانی و مدافع حقوق انسانی، می خواهم توجه شما را به مختصری ازتاریخ این آئین جهت آگاهی خودتان جلب نمایم وسپس از شما بعنوان گزارش گر ویژه و نماینده سازمان ملل متحد، برای نظارت بررعایت حقوق آئین های اقلیت در ایران تقاضا کنم در گزارش خود در مورد موقعیت پیروان حقیقت درجامعه اسلامی ایران، آنچه که امروزه اتفاق می افتد، منعکس فرمائید.

با تأسف باید بگویم، همانگونه که در پیش اشاره شد، آئین یارسان و پیروان آن در ایران و مشکلاتی که با رژیم اسلامی دارند، درکشورهای اروپائی و آمریکائی شناخته نشده اند، برای اینکه بیشترین رهبران این آئین درگذشته بدلایلی که ذکر شده، نمی خواسته اند در باره فلسفه و رسم و رسومات این آئین چیزی بگویند، بهمین دلیل به عنوان آئین سری یا سر مگو مانده است. هیچ تعجب آور نیست که اگر ما از حمایت مدافعان حقوق انسانی و پشتیبانی جهان آزاد و دمکراتیک بی بهره ایم.

آنگونه که بارها نوشته شده، حدود 11 میلیون کرد درایران زندگی می کنند که از این تعداد حدود 2 میلیون آن یارسانی و بیش از پانصد هزار یارسانی در میان ملیتهای دیگر ایران اند.

این یارسانیان یک قسمت از کردهای گوران هستند که درکتاب شرفنامه، امیر شرف خان بتلیسی ذکر شده است که گورانها یکی از چهار قوم، کرمانج، گوران، کلهر و لر، ملت کرد نام برده شده است. این در تاریخ ثبت است که کردها و بخش دیگر لرها و دیلمیان شمال ایران بیش ازچهارصد سال دربرابر حمله اعراب ودین وارداتی آنها مقاومت نشان دادند. آنها نمی خواستند آئین و فرهنگ جدید را بپذیرند، اما با زورشمشیر بخش بزرگی از کردها از جمله بخشی از کردهای گوران فرهنگ وآئین جدید را بگفته دکتر جمال نبز کرد فقط بخاطر نپرداختن مالیات سرانه پذیرفتند و بخش دیگری که در کوهستان ها زندگی می کردند و دست رسی به آنها مشکل بود، نه مالیات سرانه می پرداختند و نه آئین و فرهنگ جدید را پذیرفتند. لذا قبایلی از لرها آئین یاری را توسط شاه خوشین لرستانی یا مبارک شاه، در اوایل قرن پنجم هجری (اوایل قرن یازدهم میلادی) دقیق در ایامی که اسلام ضعیف شده بود، بوجود آوردند. این آئین نو به مرور زمان پیروان فراوانی درمیان کردهای گوران به دست آورد. نهایتا در اواخر قرن 14 میلادی توسط سلطان سهاک برزنجه ای در کوههای هورامان کردستان دستورات این آئین بطور نوشتاری آشکار گردید.

فلسفه آئین یاری برمی گردد به فلسفه تناسخ روح یا “ری اینکارنایشن” در بودائیسم. پیروان این آئین در طول تاریخ پیدایش زیر یوغ حکومتهای اسلامی و نیمه اسلامی تحت ستم بوده و امروزه موقعیت اجرای مراسم آئینی آنها بدتر از گذشته است، زیرا نخست، اکثر آنها کرد هستند و بر حقوق اولیه خود پای فشاری می کنند و این ها به مذاق هیچ دیکتاتوری خوش آیند نیست.

دوم، برای اینکه یارسانیان آنگونه که ذکرش رفت، متعلق به آئینهای شناخته شده در قرآن مجید نیستند. بنا بر این پیروان تا کنون مجبور بوده اند که زندگی دوگانه داشته باشند در بیرون از خانه خودرا مسلمان معرفی کنند و در منزل یارسانی باشند. این شیوه زندگی بنا به زمان و مکان فرق می کرد در زمان دیکتاتوری پیشین که زیاده از حد، روی مذهب تأکید نمی شد، فقط در هنگام استخدام دولتی، بایستی دین را اسلام می نوشتند اما اکنون، موقعیت مردم بمراتب فرق کرده است و فشار چند برابر شده و باور مندان قادر نیستند که زندگی دوگانه را هم تحمل کنند، زیرا همه امکانات کار، تحصیل و هر فعالیت دیگری از آنان گرفته شده است.

متأسفانه بسیاری از دانشمندان مذهب شناس و خاور شناس اروپائی و آمریکائی اذهان عمومی و اهل تحقیق را به این راه کشانده اند که این آئین بخشی از اسلام است. زیرا کسانی که به پرسشهای آنان پاسخ گفته اند اکثرا از آن افراد بومی بوده که بندرت از دین و آئین خویش مطلع بوده اند و با سرمگو بودن این آئین خودرا رهانیده اند و یا به دروغ گفته که این آئین بخشی از اسلام شیعه است! احتمالا اینها به اضافه اینکه به اهداف سرمگو بودن خود رسیده اند، می خواسته اند جان خود و دیگر پیروان را با این حرف که آئین یاری بخشی از اسلام است، نجات دهند. تنها دو نفر از خاورشناسان اروپائی بنامهای ولادیمیر مینورسکی و باسیل نیکیتین که هر دو در انگلستان و فرانسه و آمریکا کرسی تدریس در دانشگاههارا داشتند، تحقیقات تا حدودی درست و بیطرفانه ای درمورد اهل حق (یارسان) کرده اند.

متأسفانه این زندگی دوگانه که از آن نام بردیم، یعنی درمنزل یارسانی باشند و در خارج از منزل مسلمان شیعه، بخشی از عادت شده و خیلی طبیعی بنظر پیروان می رسد. لذا ترک این عادت بسیار سخت است. درهرصورت، اکنون نسل جوان نمی خواهد دروغ بگوید واین عادت بدرا می خواهد ترک کند، بهمین دلیل زندگی درجهان اسلام، برای نسل جوان مشکل و حتا غیرممکن شده است.

یکی ازیازسانیان که گویا امروزه در نروژ اجبارا پناهنده شده، گفته است که دیگر از زندگی دوگانه واقعا خسته شده است و گر چه سیاسی نبوده است، دیگر نمی خواسته اینگونه به زندگی ادامه دهد و دائم در ترس و لرز زندگی نماید که نکند یکی بفهمد که او هنوز به باورخود، یعنی یارسانی بودن، باقی مانده و درنتیجه او شغلش را ازدست بدهد. زیرا اصلا نمی خواسته و حتا نمی خواهد مذهب آباء و اجدادی را رها کند و نمی خواسته به دروغ نیز اسلام بیاورد و بارها او را، تهدید به زندان و غیره کرده اند، اگر او از آئین خود دفاع کند. بهمین دلیل او ازمملکت خارج و پناهنده گردیده است.

د راثر مقاومت برخی از جوانان احساساتی در برابر پاسداران جهل چند نفر از مردمان اهل حق آذربایجانی اعدام وکشته شده اند و یکی ازآنها، بنام یونس آقایان، چندین سال است که محکوم به اعدام و در زندان بسر می برد. او حتا حدود دوماه دست به اعتصاب غذا زده که گویا اخیرا به تقاضاهائی از طرف بستگان و نامه های زیاد از جانب دیگران اعتصاب غذا را شکسته است. رژیم اسلامی به کشتار وتحریک جوانان بسنده نمی کند، او هر مراسم یا حرکتی را مشکوک تشخیص دهد، زود مداخله می کند. اخیرا در ایران، دو نفر از شرکت کنندگان در مراسم یاد بود قتل سید خلیل عالی نژادرا که حدود 11 سال پیش درشهر یوتو بوری سوئد توسط افراد ناشناسی کشته شده بود، دستگیرکرده اند. بطور معلوم و آنگونه که ذکر شد، رژیم حتا از مراسم عزاداری و یاد بود شخصیتهای سر شناس یارسانی می ترسد و وحشت دارد. در صورتی که یارسانیان صلح دوست ترین و بی آزارترین شهروندان جامعه هستند، فقط آنها اختلاف ملیت و آئین با دین حاکم را دارند.

ثانیا دراینجا باید یادآوری نمود که بنابه کتاب مقدس یارسان یادفاتر دوره های متفاوت هیچ اشتراکی بین فلسفه یاری بااسلام وجود ندارد. زیرا اسلام به زندگی ازازل تا ابدو آخرزمان یا روز حساب اعتقاد دارد، اما فلسفه آئین یاری زندگی دورانی است و تناسخ یا حلول روح است و بهشت و دوزخ انسان را برروی همین کره خاکی می داند. متمنی است در صورت دست رسی، کتاب مرا “نگاهی گذرا بتاریخ و فلسفه اهل حق (یارسان)” منتشره، توسط کتاب ارزان، سوئد در سال 1999 میلادی، ببینید.

همانطوری که مکررا گفته شده، دلایلی که حدود دو ونیم میلیون از پیروان یارسان قادر اند در جمهوری اسلامی زندگی کنند، همان ادامه زندگی دو گانه است، در غیر آنصورت واقعا سخت است و یا امکانی برای تأمین جانی وجود ندارد. اگرکسی با صراحت بگوید که آئین یارسان دارد و مسلمان نیست با مشکل روبرو خواهد بود. اگر از آئین خود دفاع کنید، بدون شک با زندان، شکنجه و حتا اعدام سر و کار دارد.

امروزه جمهوری اسلامی باتمام قدرت می کوشد، یارسانیان را، هنگام نذر و نیاز و مراسم آئینی زیرکنترل داشته باشد، دراستخدام فارغ التحصیلان و دیگر یارسانیان برای کار دولتی

کاملا دقت بخرج می دهد که اطمینان حاصل کند، متقاضی یارسانی به اسلام گرویده در غیر آنصورت نه اینکه از استخدام جلوگیری بعمل خواهد آمد، بلکه حتاجلو آنهارا در مدارس عالی و دانشگاهها خواهند گرفت. گردانندگان اسلامی در ایران می دانند که جوانان مایل نیستند دروغ بگویند و یا همانگونه زندگی کنند که پدرانشان کرده اند یعنی زندگی دوگانه.

جوانان می خواهند همانند انسان آزاد زندگی کنند بدون دروغ گفتن و ظاهرسازی و دارای حقوق انسانی وبرابر باشند. آنها می خواهند بدون ترس بگویند که متعلق به آئین یارسان هستند. امروزه پیروان یارسانی می خواهند که به عنوان یک آئین اقلیت شناخته شوند و اجرای مراسم آئینی خودرا آزادانه و بدون حضور مأموران جمهوری اسلامی بجای آورند و با دیگر اقوام و آئینها حقوق برابر داشته باشند. گویا این خواست ساده، درسایه ی جمهوری اسلامی غیر ممکن است.

همانطور که اذهان عمومی جهان از طریق رسانه ها، تحولات اخیر جوامع عربی را عملا تجربه نمود و این یک جنبش چشم گیر بود، گویا این تحولات عظیم در جمهوری اسلامی یک ترس و وحشت بوجود آورده وملاحظه می کنند که مردم بیشتر بیدار شده اند. رژیم ایران فکر می کند با ترور و فشار بر مردم می تواند این ترس و وحشت خودرا به مخالفین منتقل نماید و به راحتی به حکومت ترور خود ادامه دهد همانند آن که در 33 سال گذشته انجام داده است.

رژیم دیکتاتوری ایران می کوشد سرپوشی بر تمام پلیدی هائی بگذارد که مدافعان حقوق بشر ومدافعان حقوق اقلیتهای آئینی آن را افشاء کرده اند. آنهاعلیه اکثریت مردمان جامعه و علیه فعالیت سیاسی و ملی و مذهبی نیروهای اپوزیسیون هستند. رژیم می داند که نیروهای اپوزیسیون کاملا خطرناک شده و با ریسک زیاد علیه جمهوری اسلامی ایران گام بر می دارند.

باعث تعجب نیست اگر جمهوری اسلامی باتمام قوا می کوشد نیروهای سیاسی مخالف را زیر نظر داشته باشد و کنترل کند. نشانه آن را در دستگیری حقوقدانان و وکلای مدافع و برخی از رهبران مذاهب غیر اسلامی و اخراج از کار و یا معلق داشتن ناراضیان از کار برای سالیان دراز، باید دید.

از میان پشتیبانان حقوق بشر و مدافعان آزادی برای ملیتهای اقلیت و شخصیتهای فعال و مستقل و جمع آنها، افراد یارسانی هستند که با جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند و مأموران اطلاعاتی و پاسداران مرتب آنها را احضار می کنند و تحت پیگرد قرار می دهند.

این مأموران نه فقط درسطح داخلی مردمان ناراضی سیاسی و آئینی را می گیرند و پرس جو می کنند، بلکه در سطح بین المللی می خواهند “انگیزه ای داشته” که اپوزیسیون را تعقیب نمایند. کافی است برای ساعتی در روز به مجتمع های پال تاکی سری بزنیم، در آنجا خواهیم دید که درمیان شنوندگان، این رژیم مأموران خودرا دارد. آنها شرکت می کنند و با پر روئی در همه زمینه ها از رژیم بی پایه و اساس دفاع می نمایند. اگر مثلا کسی از یارسانیان در اطاق باشد و از این  مدافعان رژیم که طوطی وار در باره مذهب خود مطالبی حفظ کرده، بپرسد که چرا در مکانهای مقدس یارسانیان مسجد می سازید، در صورتی که می دانید کسی برای دعا آنجا نمی رود و چرا بجای آن اجازه نمی دهید جمخانه هارا باز سازی و تعمیر کنند؟ او بجز توجیه گری پاسخی برای گفتن ندارد. پرسشگر در ادامه می گوید: بهر حال اگر شما در هر شهر و دهکده یارسانی قادر نیستید مسجدی بسازید، چرا مأموران مخفی خودرا به جمخانه ها و مراکز تجمع ما می فرستید؟ او در پاسخ با پر روئی می گوید: این کاملا روشن است، برای زیر نظرگرفتن و کنترول شما که درباره حکومت چه می گوئید!! او با بی شرمی ادامه می دهد؛ اگر شما بر سر قدرت بودید چنین کاری نمی کردید؟ او خودش بخودش پاسخ می دهد و می گوید: من به شما اطمینان می دهم که چرا چنین کاری می کردید! این پاسخ صریح یکی از تأیید کنندگان رژیم، بدون رعایت هیچ پرنسیپ اجتماعی بود.

بنا به گزارش اخیر که به انجمن فرهنگی جامعه یارسان در خارج رسیده است، اگر فردی در مورد آئین غیر اسلامی خویش و عضویت و اعتقاد به آن حرفی بزند، زیرنظر گرفته می شود و تحت تعقیب قرار می گیرد. اگر این یارسانی برای شغلی دولتی یا غیر دولتی و یا تحصیل تقاضائی بدهد، مستقیم از او پرسیده می شود، اگر او مسلمان است شانسی برای پذیرفته شدن دارد و این بستگی به آن دارد که تا چه اندازه نماز را رعایت می کند.

بهمین دلیل است که اگر یارسانی استخدام دولت شده و یا در مؤسسات دولتی تحصیل می کند به شیوه ای و در مرحله نخست باید دروغ بگوید درغیر آنصورت هیچ امکانی اصلا برای ادامه کار یا تحصیل و یا زندگی ندارد. در مرحله دوم باید همیشه ترس داشته باشد  که مأموران رژیم بفهمند که او مسلمان نیست و بر عقاید یارسانی خود پای بند است که بلافاصله اخراج می شود. ما نمونه های چندی داریم که در اروپا پناهنده هستند.

همانطور که در اوایل اشاره شد، اگر ما از سر کوب مردم به شیوه های متفاوت کمتر خبر دریافت می کنیم، هیچ دلیل بر آن نیست که جمهوری اسلامی گربه ی عابد شده و همه چیز روبراه است، نه بهیچ وجه این طور نیست، بلکه جو به اندازه ای خفقان آور است که مردم مجبورند سکوت کنند وهیچ سندی از ترس مأموران دولتی از کشور خارج نمی شود، مگر آنهائی که همه چیز را ریسک می کنند. در هر صورت، سرکوب اقلیتهای ملی و آئینی وجود دارد وبرای مثال سرکوب اقلیت بهائی به دو دلیل چه بسا بسیار سخت تر ازسرکوب یارسانیان باشد، دلیل اول زیرا آنها کمتر به زندگی دوگانه عادت کرده و اکثرا مستقیم می گویند که بهائی هستند، دوم تعداد آنها حدود یک هشتادم یارسانیان در ایران است، یعنی خیلی کم از آنان مانده و رژیم را تحمل می کنند و بهمین دلیل سرکوب آنهاساده تر است. برای مثال چندین سال پیش یکی از رهبران یارسانی را به استانداری احضارکرده بودند. در مدت کمتر از دو ساعت حدود پانصد نفر که آگاهی یافته بودند، جلو آن استانداری اجتماع کردند و از مسئولین خواسته بودند که هر چه زود تر می خواهند رهبر خودرا ببینند. لذا مأموران جمهوری اسلامی از ترس مردم و با احترام اورا رها کرده بودند.

ما می خواهیم صدای بر حق یارسانیان بیشتر به گوش جهانیان برسد و آن زمانی است که این دو و نیم میلیون مردم با آئین ویژه در ایران حد اقل مانند حدود سی هزار بهائی یک نماینده در سازمان ملل داشته باشد و آزاد باشند در داخل ایران مراسم آئینی خودرا اجرا نمایند و مراکز مقدس خود را دردست داشته باشند.

باید یک نکته را به اذهان عمومی مردمان جهان رساند که در قرآن مجید نامی از یارسانیان برده نشده، زیرا آئین یارسان حدود چهارصد سال بعد از پیدایش اسلام، بشارت داده شده است. اما باید از سازمان ملل تقاضا و درخواست شود که آئین یاری را بعنوان آئینی اقلیت و مستقل برسمیت بشناسند و در جوامع اسلامی و بویژه در ایران چنین کاری انجام گیرد که فرزندان یارسان قادر باشند، بدون ترس، زندگی دوگانه را کنار بگذارند و از همه حقوق انسانی بر خوردار باشند. باید تضمین شود که وابستگان به این آئین بی آزار وصلح دوست از همه حقوق انسانی، از تحصیل گرفته تا کار و زندگی اجتماعی بر خوردار شوند.

اکنون یارسانیانی که بر آئین خود پایبندی نشان می دهند و یا از آن دفاع می کنند و نمی خواهند دروغ بگویند و ظاهر سازی کنند، از استخدام محروم می شوند. اگر یک یا چند نفر یارسانی از همه راههای خطرناک بگذرند و اتفاقی یا شانسی یک شغل دولتی بدست آورند، باوصف اینکه تبحر درکار را دارند و هیچ درباره آئین خود هم نگویند و سکوت کنند، اما باید دائم با ترس و لرز زندگی کنند که نمی خواهند شغل خودرا از دست بدهند. این یک طرف قضیه و مشکلات است، طرف دیگر قضیه، تحت فشار گذاشتن خانواده های قربانیان آئینی و سیاسی است که این خانواده ها را تحت فشار می گذارند که در مورد قربانیان در ملاء عام چیزی نگویند وهیچ سازماندهی برای عزاداری و مجلس ختم وغیره ودعوت ازحتا اقوام ترتیب ندهند.

هایدلبرگ، آلمان فدرال

22.11.2012                         

  دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

لایق ذکر است من بعد از دیدار با آقای دکتر احمد شهید در برلین، ضمن اینکه این نامه را به انگلیسی به ایشان دادم. توضیحاتی که درنامه نیامده بود و من با او بحث نموده ام، در اینجا اضافه نموده ام و برایشان ارسال کردم که ایشان تأیید دریافت زیررا مرقوم نموده اند.

Dear Dr Moradi,

It was a pleasure to have met you in Berlin, and thank you for the letter. I will get it translated and do the necessary follow up.

Best wishes

Shaheed

{jcomments off}

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی