سید علی خامنهای در مشهد به دنیا آمدهاست. در شناسنامه، تاریخ تولد وی ۲۴ تیرماه ۱۳۱۸ ثبت شدهاست که با ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۳۹ برابر است، اما خود زادروز صحیحش را در [۲۹] فروردین ماه میداند.
سید علی حسینی خامنه معروف به سید علی خامنهای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران است و فرمانده کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران است. وی سومین رئیسجمهور ایران از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ در دو دوره پیاپی بود. او همچنین امام جمعهٔ تهران و رئیس بنیاد دائرةالمعارف اسلامی (منتشر کنندهٔ دانشنامه جهان اسلام) نیز میباشد.
طبق بررسیهای مجلهٔ آمریکایی فوربس، او ۲۶اُمین انسان قدرتمند جهان در سال ۲۰۱۱ میلادی بودهاست.
او از دوران کودکی در خانوادهای فقیر پرورش یافت و از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتبخانه و پس از مدتی به دبستانی اسلامی به نام دارالتعلیم دیانتی رفت و تحصیلش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. در دورهٔ دبیرستان، خواندن جامع المقدمات و صرف و نحو را آغاز کرد. سپس از مدرسهٔ جدید وارد حوزهٔ علمیهٔ مشهد شد و نزد پدر و دیگر استادان وقت ادبیات و مقدمات را خواند . . …. . تحصیل در شوروی
سید علی خامنهای در جوانی در دانشگاه پاتریس لومومبا در مسکو تحصیل کرده و یا از آن دانشگاه فارغالتحصیل شدهاست. این آموزشکده تکمیلی در شوروی، به «دانشگاه آکسفورد تروریسم» معروف است. پل میشل ویبی دیدگاه اقتصادی او در مخالفت با نوعی از خصوصیسازی که دلخواه رفسنجانی است را بیارتباط به روابط او با روسیه از آغاز دوران تحصیلش نمیداند.همچنین کوتاه آمدن از حق مسلم ایران در دریای خزر و تقدیم آن به روسیه در سینی طلا و قانع شدن به سهم تنها 10%از دریای خزر به ایران نیز میتواند در ارتباط با دوران اقامتش در شوروی سابق باشد. وگر نه چگونه میشود کسی که خود را ولی امر مسلمانان جهان اسلام میداند چشم و گوش خود را نسبت به قتل عام مسلمانان چچن ببندد وحتی یک بار در طول به قدرت رسیدنش به مقام ولی فقیه مسلمانان جهان به قول خودش ؛در سدد دفاع از این مردم ستمدیه از دست حکومت شوروی سابق و روسیه برادر ودوست کنونی هیچ گونه سخنی و انتقادی نداشته باشد. ولی در مقابل و بطور مداوم از حق و حقوق ملت فلسطین ولبنان سخن بگوید و خود را داییه ی مهربان تر از مادر معرفی نماید.آیا خون ملت چچن که توسط اربابان روسیه ایش به رمین میریزد کم رنگتر از خون فلسطینیان و شیعیان جنوب لبنان میباشد؟حتما از نظر ولی فقیه مسلمانان هر ملتی با اربابان کمونیستیش در افتد سزایش همان است که در چچن اتفاق می افتد.
. دانشگاه معروف شوروی به نام «پاتریس لومومبا» که در سال 1960 تأسیس شد و به دانشگاه «دوستی خلق ها» مشهور است، سالها در دوران جنگ سرد محل آموزش افرادی بود که از سراسر جهان، به ویژه کشورهای آسیایی و آفریقایی، عمدتا به طور مخفی در آن پذیرفته می شدند. این دانشگاه تنها در رشته علوم انسانی و در چهارچوب «مارکسیسم – لنینیسم» و در تقابل با «ایدئولوژی غربی» به تربیت کادر می پرداخت. در گزارشی که به مناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس این دانشگاه از تلویزیون دولتی روسیه «آر تی» پخش شد (ظاهرا در سال 2010) فیلیپ اف، رییس این دانشگاه درباره وضعیت فعلی آن می گوید: «سی درصد از دانشجویان این دانشگاه را دانشجویان خارجی تشکیل می دهند» و در مورد خدمات پیشین این دانشگاه می افزاید: «دانشگاه ما نه تنها در زمینه علوم سیاسی بلکه علوم انسانی «گروهی از نخبگان جهانی» را تربیت کرده و به کشورهای متبوعشان باز گردانده است». بنا به این گزارش، حدود یکصد هزار نفر از کسانی که در این دانشگاه تحصیل کرده اند، در 165 کشور جهان در حال کار و فعالیت هستند. بانوی گزارشگر تلویزیون «آر تی» در میان کسانی که در این دانشگاه دوره دیده اند از سیدعلی خامنه ای رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی نیز نام می برد. دست درکاران این دانشگاه معتقدند جوانانی که در آنجا تربیت می شوند، به «رهبران در زمینه های خاص» تبدیل می گردند! به نظر می رسد شایعاتی که مدتها پیش در رابطه با وابستگی فکری و امنیتی سیدعلی خامنه ای با دستگاه شوروی و هم چنین «کا گ ب» مطرح شده بود، با این گزارش دامنه دیگری می یابد. انتشار این خبر حتی به صورت شایعه نشان می دهد تا چه اندازه رهبری جمهوری اسلامی با زیر پا نهادن منافع ملی ایران به سود روسیه، و متقابلا پشتیبانی روسیه از حکومت ایران، افکار عمومی را علیه هر دو بسیج کرده است .شاید به همین خاطر است که روسیه این همه سنگ حکومت ولایت فقیه ایران را یه سینه میزند.
. پس از انقلاب اسلامی، خمینی در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ مهدی بازرگان را به نخستوزیری دولت موقت انتقالی برگزید. پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ دولت موقت استعفا کرد.
با پذیرش این استعفا از آبان ۱۳۵۸ تا بهمن همان سال (رویهمرفته به مدت سه ماه) ادارهٔ کشور را به شورای انقلاب سپردند. در این سه ماه سید علی خامنهای سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشت. و همه ما خوب به یاد داریم که در آن زمان که ایشان سرپرستی سپاه پاسداران را به عهده داشتند چه بر سر ملت کرد آمد . او سپس برای کاندیداتوری در انتخابات اولين دوره مجلس شورای اسلامی استعفا داد.وی که خود را محبوب ملت میخواند در دوره . اول انتخابات مجلس نفر 5 م بود . وشاید آنوقت هم مانند انتخابات رایج در نظام ولایت فقیه ی امروز به جای کسی دیگر انتصاب شده باشند.
در اردیبهشت ۱۳۵۹ با کسب ۶۵٫۸۰ درصد از مجموع ۲٬۱۳۴٬۴۳۴ رای بعد از فخرالدین حجازی، حسن حبیبی، مهدی بازرگان، علی اکبر معین فر، در حوزهٔ انتخابیهٔ تهران پنجم شد و به اولین دورهٔ مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب راه یافت. پس ولی فقیه مسلمانان جهان که میکویند محبوب و برگزیده امام زمان است در آن دوره فردی انچنان شناخته شده در میان مردم نبوده است .
در مورد انتصابش به ریاست جمهوری باید اشاره کرد به :
کانون اندیشه وران ایرانی، آسیب شناسی روانی سیدعلی خامنهای، نوامبر ۲۰۰۰، ص ۶۹ :
سید علی خامنهای در انتخابات مهرماه ۱۳۶۰ به مقام ریاست جمهوری رسید. این در حالی بود که ۴۲ نفر از ۴۶ نامزد رقیب وی در این انتخابات رد صلاحیت شدند و تا حدود زیادی مشخص بود که نامزداول مورد حمایت نظام، حجتالاسلام خامنهای است. او در این انتخابات که با مشارکت ۷۵٪ی مردم برگزار شد که از دو انتخابات پیش بیشتر بود، ۹۵٪ رایها را به دست آورد که تا کنون بیشترین است.
خمینی، در مورد ریاستجمهوری او گفتهاست:
ما از سر ناچاری چون آدم نداشتیم به ورود یکی از روحانیون به عرصهٔ اجرایی و انتخابات آقای خامنهای، رای دادیم، وگرنه هر زمانی که آدم صالح و مورد اعتمادی پیدا کنیم، ایشان باید به جایگاه اصلیش یعنی مسجد باز گردد.]
در انتخابات سال ۱۳۶۴ نیز، بسیاری از رقیبان خامنهای از جمله نامزدان نهضت آزادی یعنی مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی و احمد صدر حاجسیدجوادی، رد صلاحیت شدند. او بار دیگر با کسب ۸۵٪ رای در سمت ریاستجمهوری ماند.
مهدی بازرگان، دربارهٔ رد صلاحیت خود در این انتخابات گفتهاست
چون حاکمیت میدید که ممکن است ما در انتخابات حائز اکثریت باشیم، چنین تصمیمی گرفت .و صحنه انتخابات را برای خامنه ای خالی گذاشت تا دوباره به ریاست جمهوری برسد.خامنه ای از امامش خمینی آموخته که رای ملت هیچ ارزشی ندارد و او هم تمامی انتخابات را مهندسی میکند.تا همیشه حرف اول وآخر به خود او ختم شود.
پس از درگذشت خمینی، خبرگان رهبری در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، خامنهای را که در آن زمان ریاست جمهوری ایران را بهعهده داشت، به سمت «رهبر جمهوری اسلامی ایران» برگزیدند . ..
پیش از درگذشت خمینی، حسینعلی منتظری برای جانشینی او برگزیده شدهبود. در سال پایانی رهبری او و همزمان با درگیری وی با نظام، او را از این سمت برکنار کردند. البته مسئلهٔ جانشینی رهبری در قانون اساسی پیشبینی نشدهبود.
در ابتدا، شورای رهبریای سه نفره مرکب از علی مشکینی و موسوی اردبیلی و خامنهای برای جانشینی خمینی پیشنهاد شد که نتوانست آرای کافی را بدست بیاورد. سپس آیتالله گلپایگانی در مجلس خبرگان به اجماع گذاشته شد و رای نیاورد. این بار خامنهای با بدست آوردن بیش از دو سوم رایها، به رهبری برگزیده شد . .
در این جلسه هم چنین هاشمی رفسنجانی پیش از رای گیری سخنرانی کرد و به تمجید از او پرداخت . .
در زمان انتخاب وی به رهبری، در قانون اساسی پیشبینی شدهبود، که رهبر باید مرجع باشد .
در آن زمان مرجع نبودند و نماینده امام زمان که باید فردی صالح و پاک باشد و تابع قانون باشد و از قانون سر باز نزند و مدافع قانون باشد ،وقتی که قرار است به سمت رهبری انتخاب شود چشم و گوش خود بر قانون را میبندد.وانگار نه انگار که قانونی تصویب شده و طبق سوگندی که خود خورده است باید حافظ قانون اساسی باشد برای به قدرت رسیدن خود آن را زیر پا میگزارد چون تشنه قدرت و مقام است و راحت میتواند بعدا همه جیز را به گردن امام زمانش بیندازد که او وی را انتخاب کرده و همه چیز به فرمان امام زمان بوده و خود را از قانون شکنی مبرا دارد. براستی ولی فقیه برای رسیدن به آنچه در سر دارد همه ی قوانین دنیوی و آخرت را زیر پا می گذارد.
انتخاب خامنهای برای رهبری بحثبرانگیز بودهاست. وی یکی از شرطهای به دست گرفتن امر رهبری یعنی مرجعیت را مطابق با قانون اساسی نداشت. بر اساس اصل صدونهم قانون اساسی سابق شرایط و صفات رهبر یا اعضای شورای رهبری عبارت بود از: صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتا و مرجعیت، بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کافی برای رهبری. ولی او عنوان مرجعیت را نداشت . .
هاشمی رفسنجانی به نقل از خمینی در مجلس خبرگان گفت که وی گفتهبودهاست که مرجعیت لازم نیست. .
خمینی پیش از درگذشتش خود خواستار اصلاح قانون اساسی بود و خود شورایی برای بازنگری در قانون اساسی تشکیل دادهبود. وی در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در نامهای به علی مشکینی، رئیس شورای بازنگری قانون اساسی، نوشته بود که : :
[معتقدم برای رهبری شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور، کفایت میکند]
البته او پیش از پایان کار شورا درگذشت. برای همین همهپرسی بازنگری قانون اساسی که به موجب آن بند ۱۰۹ قانون اساسی اصلاح شد و شرط مرجعیت از رهبری حذف شد، یک و نیم ماه پس از انتخابات خامنهای برای رهبری برگذار شد . .
در سال ۱۳۷۶، آیتالله منتظری عدم کفایت علمی و دینی رهبر جدید و نامشروع بودن این نظام را مطرح کرد. و احمد آذری قمی نیر با نوشتن نامهای او را فاقد شرایط مرجعیت برشمردمنتظری از مدرِّسان خامنهای در حوزه بود و با یکدیگر آشنایی داشتند. .
در سال ۸۳ قاسم شعلهسعدی نمایندهٔ مجلسهای سوم و چهارم در نامهای به خامنهای با وی را حجتالاسلام خطاب کرد و گفت در زمان انتصاب به عنوان رهبر، فاقد شرایط تعیینشده برای رهبری در قانون اساسی بودهاست.
در سال ۲۰۰۰ کمیتهٔ حمایت از روزنامهنگاران، وی را جزو ۱۰ دشمن آزادی بیان قرار داد .
در اوایل کار مجلس ششم، وقتی طرح اصلاح قانون مطبوعات، تهیه شدهبود تا در جلسهٔ علنی مجلس مطرح شود، خامنهای با حکم حکومتی خود، دستور داد این طرح مسکوت گذاشته شود. این طرح چندی پیش در مجلس پنجم تصویب شدهبود. .
تاکنون روزنامهنگاران بسیاری به دلیل انتقاد از او یا سازمانهای زیر نظر او دستگیر شده و به زندان افتادهاند. مانند احمد زیدآبادی، عبدالله نوری، محمد نوری زاد، عیسی سحرخیز، محسن سازگارا و اکبر گنجی و دستگیری فله ای اخیر روزنامه نگاران در تهران ؛کردستان و سایر شهرهای دیگر ایران اشاره کرد.که به بهانهای واهی و فقط برای رزای خاطر ولی فقیه بازداشت و زندانی میشوند.
موقوفه کارنگی برای صلح بینالمللی در سال ۲۰۰۸ مقالهای با عنوان «بازخوانی خامنهای: دیدگاه جهانی قدرتمندترین رهبر ایران» به قلم کریم سجادپور منتشر کرد. مقاله اینچنین آغاز میشود: «شاید در دنیا هیچ رهبری نباشد که به اندازهٔ خامنهای برای مسایل جاری جهان اهمیت داشته باشد اما درعینحال تا این حد برای جهانیان ناشناخته باشد». به نظر میرسد این تحلیل که خود موسسهٔ کارنگی آن را «تحلیل عمیق سیاسیِ» خامنهای و بر اساس سخنرانیها و نوشتههای وی در ۳ دهه اخیر میداند،در ایران چندان با واکنشهای تند روبرو نشده است. لازم به یاداوری میباشد که موقوفه کارنگی لابی جمهوری ولایت فقیه ایران میباشد،واز سیاستهای ایران درمحافل آمریکائی دفاع میکند.
خامنهای در ۲۷ مهر ۱۳۸۹ برای یک سفر ۹ روزه به شهر قم رفت ،تا بتواند مرجعیت مجتبی را از مراجع قم بگیرد تا مجتبی را برای جانشیتی خودش پرورش دهد ولی در این سفر موفق نشد و دست از پا درازتر به تهران برگشت..
وی در یکی از سخنرانیهایش گفت که تحریمهای آمریکا و شورای امنیت اثر چندانی در زندگی مردم نخواهد داشت. چون دروغگو کم حافظه میباشد چندی پیش در یک سخنرانی به ناچار مجبور شد که اعتراف کند که تحریمها اثر گذار بوده و تاثیر خود را بر زندگی مردم گذاشته است . و این سیاست غلط و اشتباه او و رئیس جمهور منتصبش میباشد که اوضاع ملت و کشور به این روز افتاده است.و باید هر چه زودتر به این بی کفایتی خود اعتراف کد.وی دربارهٔ حوادث سال ۸۸ نیز گفت:
دشمنان، قصد داشتند با فتنهانگیزی، این حضور پرشور را تحتالشعاع قرار دهند، اما موفّق نشدند و فتنه پارسال، کشور را در برابر میکروبهای سیاسی واکسینه کرد. رهبر یک کشور و کسی که خود را ولی فقیه مسلمانان جهان معرفی میکند و خود را نایب خدا و امام زمان میداند ملت تحت حاکمیت خود را میکروب مینامد و رئیس جمهور منتصبش هم با الهام از رهبرش آنان را خس و خاشاک مینامد.آیا اینان که به ملت خود اخترام نمیگزارند میتوانند خادمان خوبی هم برای ملت و کشور باشند؟ این 34 سال بعد از انقلاب را که 24 سالش خامنه ای سکاندار کشور بوده تنها توانسته اند کشور را به نابودی بکشانند والحق هم در این ماموریت هم موفق بوده و سنگ تمام گذاشته اند.اینان در نابودی کشور گوی سبقت را از چنگیز هم ربوده اند.
در انتخابات سال ۱۳۸۸، محمود احمدینژاد با میرحسین موسوی و دو تن دیگر رقابت میکرد. در این انتخابات احمدینژاد با ۶۳٪ رای در برابر ۳۴٪ رای موسوی به پیروزی رسید. انتخابات اعتراضات شدیدی را از سوی هواداران موسوی و کروبی دیگر رقیب احمدینژاد در پی داشت و معترضان دولت را به تقلب گسترده در انتخابات متهم میکردند. البته خامنهای همانند انتخاباتهای قبلی، از دولت حمایت و ساعاتی پس از اعلام نتایج به رئیسجمهور منتخب خود تبریک گفت.
موسوی پیش از اعلام نتیجه خود را پیروز انتخابات اعلام کردهبود. حامیان موسوی، صحت نتایج را به چالش کشیده و راهپیماییهای مردمی عظیمی را در تهران و چند شهر دیگر برگزار کردند. .
.
پس از حدود یک هفته اعتراض، خامنهای اولین واکنش علنی خود را به ناآرامیها نشان داد. او با بعید خواندن احتمال تقلب ۱۱ میلیونی به مخالفان در مورد ادامهٔ اعتراضات خیابانی هشدار داد. وی در نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ که یک هفته بعد از انتخابات برگزار شد در خطبههای پیش از نماز به صراحت اعلام کرد که از رئیس جمهور منتخب خودحمایت میکند، تمام توانش را برای ممانعت از تغییر خارج از روند قانون نتیجهٔ انتخابات به کار خواهد گرفت، و هشدار داد که «اگر چند نخبهٔ سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو چشم را کور کنند، چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها و خشونتها و هرجومرجها، آنهایند.و پس از آن چراغ سبز بود که به مردم بی دفاع یورش بردند و آن جنایتها را مرتکب شدند.مردم را به گلوله بستند ؛کشتند؛ با خودروی نظامی از رویشان رد شدند؛مورد شکنجه و تجاوز جنسی قرار گرفتند.چون ولی فقیه اینچنین میخواست که زهر چشمی از مردم آزاده گرفته شود.تا دیگر جرات رویاروئی با ولی فقیه را نداشته باشند.زیرا در آن هنگام او خود مسئول تمامی اتفاقات بود.
سازمان عفو بینالملل در اطلاعیهای این سخنرانی را «چراغ سبز رهبر ایران برای سرکوب» توصیف کرد. اعتراضات فردای آن روز با کشته شدن چند تن از معترضین همراه شد.
دیری نپایست که نوک پیکان معترضان متوجه خامنهای دشمن شد . وآنان با سردادن شعارهایی، وی را هدف قرار دادند
او در پاسخ به درخواست موسوی اردبیلی، برای آزادی زندانیان سیاسی گفت:
شما در زمان امام راحل عظیم الشان، رئیس شورای عالی قضائی بودید و من رئیسجمهور. در آن زمان که متولی قوهٔ قضائیه شما بودید به دستور رهبر فقید انقلاب، مخالفان نظام اعدام میشدند. اکنون من دستور ندادهام مخالفان نظام را اعدام کنند، آنها را فقط زندانی کردهاند، حالا شما به این هم اعتراض میکنید؟! در اینجا خامنه ای اعتراف میکند که در جریان کشتار و قتل عام دهه 60 بوده و هیچ اعتراضی هم نکرده است پس این اعتراف او باید ثبت شود تا روزی در مقابل آن سکوت و شریک جرم بودنش به خاطر اعدام هزاران زندانی سیاسی جوابگو باشد.
در پی حوادث سال ۸۸ او را در سال ۲۰۰۹ دانشگاه اسلو دیکتاتور سال شناخت .
پس از انتخابات، چند تن از دستگیر شدگان از جمله فرزند عبدالحسین روح الامینی به اسم محسن روح الامینی از وفاداران به خامنهای در بازداشتگاه کهریزک، جان خود را از دست دادند که حتی ادعای شکنجهٔ زندانیان نیز شدهاست. پس این ماجرا وی دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد.
یکی از متهمان اصلی پرونده سعید مرتضوی از حامیان خامنهای و احمدی نژاد بود که در مجلس ششم، وقتی نمایندگان به دلیل عملکرد و سوابق سعید مرتضوی، خواستار برکناری وی شدند سید علی خامنهای در پاسخ گفت:
یک جوان شجاع هم که در قوه قضائیه پیدا شده و قاطعانه عمل میکند، میخواهید عزل کنید؟ این حمایت از سعید مرتضوی بیانگر آن است که ولی فقیه در جریان جنایات مرتضوی بوده است و میبایست از او حمایت کند.
در دوران ولایت خامنه ای حداقل دو بار به کوی دانشگاه حمله شد که هر دو بار با نظر مستقیم ایشان و اطرافیان نزدیک وی بوده است و در هیچ یک از تحقیقات مسببین وآمرین شناسائی و مجازات نشدند.
سرژ میشل و پائولو وودز بر این باورند که سخنرانیهای علی خامنهای مجموعهای است از «تهدیدها و شعارهای تو خالی» که با اعتقاد بر تئوری توطئه و روحیهٔ شدید ضد آمریکایی همراه است، او همه جا «دسیسهٔ دشمنان» را میبیند و قدرتهای خارجی به ترتیب «مستکبر»، «شیطانی»، «آزمند»، «منفور»، «واپس گرا»، «برتری طلب»، «سرطانی»، «ستمکار»، «زهرآگین» و «تجسم شیطان» توصیف میشوند. .
این صفات هم به دولتهای غربی و هم سرویسهای اطلاعاتی شان سیا، موساد، اینتلیجنت سرویس، اطلاق میشود.و تمامی این صفتها در حکومت ولی فقیه جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی و سرکوبگر موجود میباشند .
علی خامنهای، ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران، معتقد است:
اختیارات ولی فقیه در صورت تعارض با اراده و اختیار مردم، بر اختیارات و تصمیمات مردم، مقدم و حاکم است؛
او عقیده دارد در نظام تحت ولایت ایشان ولی فقیه همان حاکم اسلامی است و حکومتش تا قیامت ادامه پیدا میکند:
مراد از ولایت مطلقه فقیه جامعالشرایط، این است که دین حنیف اسلام که خاتم ادیان آسمانی و باقی تا روز قیامت است، دین حکومت است و دین اداره شئون جامعه، پس در این حکومت چارهای جز این نیست که تمام طبقات جامعه، یک ولی امر و حاکم شرع و رهبر داشته باشند، تا امت اسلام را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ کند و با جلوگیری تعدی قوی بر ضعیف، عدالت را در سیاست جامعه برپا دارند و وسایل پیشرفت فرهنگی، سیاسی و شکوفایی اجتماعی را فراهم سازد و چه بسا این کارها با خواستهها، مطامع، منافع و آزادی بعضی اشخاص در تضاد باشد. .
از نظر او این حکومت و حاکمیت نه تنها اختیاری نیست،بلکه تحت عناوینی چون «مصلحت»، «حفاظت امت از دشمنان» و «اجرای حکم اسلام» گریز و چارهای از آن نیست. او همچنین اعتقاد دارد دایره این حاکمیت میتواند تا آزادی شخصی افراد پیش رود. خامنهای همچنین از «واجب بودن» اقدام علیه خواسته و صلاحدید مردم، در شرایطی که آنرا مخالف با آنچه که ایشان «مصالح عمومی اسلام و مسلمین» مینامند، سخن به میان میآورد و حتی بیان میدارد که این تشخیص مصالح بر دوش حاکم مسلمین یا همان «ولی فقیه» است.با این اوصاف او حتی به سخنان مردم فریب رهبرش یعنی خمینی که خود را پیرو و پرچمدار او میداند احترام قائل نیست که گفته بود (میزان رای ملت است).چون میداند که این سخن خمینی تنها برای فریب مردم بوده و خود او هم به آنچه که به زبان آورده اعتقاد نداشته است.
همچنین بر حاکم مسلمین پس از عهدهدار گردیدن وظیفه مهم رهبری واجب است، که عنداللزوم دست به اقدامات مناسب بزند و باید خواسته و صلاحدید حاکم مسلمین در مواردی که به مصالح عامه اسلام و مسلمین مربوط میشود، برخاسته و صلاحدید عامه مردم، مقدم گردد. .
به گفته حسن فیروزآبادی، خامنهای در زمستان ۱۳۹۱ در برابر گفته عدهای که سخنان او را «فرمایش» می دانند، آنها را «دستور» دانست و از مسوولان حکومتی گلایه کرد که بدانها عمل نمیکنند.و شاید در آینده ای نردیک هم احساس کند که آنچه را به زبان می اورد وحی الاهی است چون خود را نماینده خدا و امام زمان در زمین میداند. .
علی خامنهای بر این باور است، که به جای تأکید بر ایران قبل اسلام، باید بر ایران بعد از اسلام تاکید شود زیرا به عقیدهٔ او افتخارات ایران بعد از اسلام برجسته تر از افتخارات ایران قبل از اسلام است.او همچنین بیان کرده که پیشرفتهای حکومتهای دیلمی؛سلجوقی و صفوی با پیشرفتهای ایران قبل اسلام ؛قابل مقایسه نیست.بر این اساس است که احمدی نژاد هم با کمال پر روئی میگوید که دولت او پاکترین و خادم ترین دولت طول تاریخ ایران بوده،در حالی که بزرگترین اختلاس تاریخ ایران تا کنون در زمان ولایت خامنه ای و دولت احمدی نژاد روی داده است .وچون همه شریک دزد و رفیق قافله هستند رهبر دستور میدهد قضیه را اینقدر کش ندهید چون میداند که اگر کش پیدا کند گندش بیت رهبری را هم میگیرد.
بنا بر ادعای ابوالحسن بنیصدر که در آن زمان فرماندهی کل قوا را بر عهده داشته است، خامنهای در جریان جنگ ایران و عراق و در نبرد کرخه کور در جبهه جنگ حضور یافته ولیکن فرار وی از منطقه عملیاتی موجب تضعیف روحیه و فرار سربازان شده است. از سوی دیگر سایت مشرق نیوز ادعا دارد که در جریان جنگ اساساً چنین اتفاقی نیافتاده است. همچنین سخنان خامنهای علیه بنیصدر در مجلس نه در پاسخ نمایندگان سوال کننده از وی در مورد فراراز جنگ، بلکه در جریان جلسه رای عدم کفایت در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ میباشد. در ۲۱ فروردین ۱۳۷۶، دادگاهی در آلمان، که به پرونده ترور میکونوس رسیدگی میکرد، ترور شهید دکتر شرفکندی و همراهانش؛که به دستورمستقیم ولی فقیه بوقوع پیوسته بود؛ در طی حکمی کمیته امور ویژه جمهوری اسلامی را، که سید علی خامنهای یکی از اعضای آن بود، به دادن دستور این ترور، متهم کرد.
مرتضی سرمدی معاون ارتباطات وزیر امور خارجه ایران، در آن زمان اتهامات دستگاه قضائی آلمان را به شدت رد کرد و گفت: «ایران معتقد است مقامات قضایی آلمان و دستگاه قضایی این کشور تحت نفوذ صهیونیستها به مبارزه سیاسی کثیفی علیه جمهوری اسلامی ایران دست یازیدهاند.»
پس از این حکم، آلمان و ایران سفرای خود در دو کشور را فرا خواندند و آلمان چهار دیپلمات ایرانی را از این کشور اخراج کرد، تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز، سفرای خود را از ایران فراخواندند.
ایران نیز در پاسخ به این حرکت اتحادیه اروپا، تمام سفیران خود را از کشورهای عضو این اتحادیه فرا خواند و روابط دو طرف دچار بحران شد. که تا سه ماه بعد و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت.
صدهاتن از ایرانیان مخالف حکومت پس از اعلام حکم به شادمانی و رقص در خیابانهای آلمان پرداختند و آلمان به شهروندانش درمورد سفر به ایران هشدار داد.
نشریه نیویورک تایمز، مدعی است، که عبدالقاسم مصباحی، یکی از افراد بلندپایه وزارت اطلاعات ایران که درسال ۱۹۹۶ به آلمان گریخت، در مصاحبهای با بازپرس دادگاه آمیا، که برای رسیدگی به پرونده بمب گذاری آمیا برگزار شده بود، خامنهای را متهم کرد که عامل اصلی این ترور بوده و ۲۰۰ میلیون دلار ازحساب مشترک خود با احمد خمینی در بانک سوئیس را صرف این کار کردهاست. در نهایت دادگاه آرژانتین هیچ حکمی درباره خامنهای صادر نکرد . و نیز مقامات ایرانی مدعی هستند که، تاکنون هیچ مدرکی علیه دخالت جمهوری اسلامی ایران در این خصوص ارائه نشده و سیستم قضایی آرژانتین را فاسد و موضوع را توطئهای سیاسی از سوی صهیونیستها و آمریکا تلقی میکنند.در این دو دادگاه به صراحت از خامنه ای در رابطه با ترور سخن به میان امده و نام برده شده است،ولی خامنه ای بعنوان رهبر امر و مسئول تمامی ترورهای داخلی ومخصوصا خارجی میباشد زیرا ترورهای خارجی وسیاسی غیر ممکن است که قبل از انجام نظر؛ بیت رهبری را جویا نشوند .
با انتشار سی دیهایی در ایران با نام «ظهور بسیار نزدیک است»، در این فیلم عنوان میشد که، علی خامنهای همان سید خراسانی است. بر باور شیعیان و با حدیثی از پیشوای پنجم شیعیان نقل شده که «سیدی» اهل خراسان، نبردی را آغاز میکند، که زمینهٔ فرمانبرداری از آخرین پیشوای شیعیان را فراهم میکند. انتشار این فیلم، با مخالفت عدهای از روحانیون و سیاستمداران روبرو شد.ولی باز هم کسی دستگیر نشد و داستان از پیش برنامه ریزی شده وطراحی شده به نفع ولا فقیه مسکوت ماند.و پس از انتشار این سی دی بود که امام جمعه قم در سیمای جمهوری ولایت فقیه و انتشار ویدئوئی میگوید؛ او در این ویدیو عنوان میکند که علی خامنهای، هنگام تولد، «یا علی» گفتهاست:.
قابله توی اتاق داشت زمینهٔ تولد این فرزند جدید (علی خامنهای) رو فراهم میکرد، میگفت یه مرتبه صدای قابله بلند شد که علی نگهدارت باشه، این تعبیری، گفت ما درو باز کردیم اومدیم تو، گفتیم چی شد؟ گفت که این آقا، یعنی مقام معظم رهبری وقتی میخواست از بدن مادر خارج بشه گفت یا علی… مردم رهبر شما کسی است که با ورودش یا علی گفت و در طول زندگی یا علی گفت و تو حزباللهی باید تا ابد پشت سر این رهبر یا علی بگویی.
مهدی خلجی کارشناس مسائل دینی در این باره گفته:
درباره رهبر جمهوری اسلامی که مقام علمی و فقهی او همچنان مورد تردید است، چنین چیزهایی گفته میشود تا یک هاله تقدسی پیرامون چهره او خلق شود. چنین خرافاتی میتواند در بخشی از جامعهٔ ایران اثر گذار باشد.
همچنین مهدی خزعلی نیز در این مورد گفته :
من معتقد بودم این الفاظ، این القاب، این بزرگ کردن عناوین او خامنهای را بزرگ نمیکند بلکه او را نابود میکند.
آیافکر کرده ایم که چه فرق بزرگی است بین اصابت گلوله به دیوار و اصابت گلوله به انسان؟. دیوار ها می مانند و شاهدی می شوند بر دوره ای از تاریخ، اما آدمها می میرند و یک جان، یک فرصت، یک زندگی نابود می شود. به همین سادگی. دیوارها می ایستند، حتی اگر آنها را آتش بزنی، تخت جمشید می شوند، پارتنون می شوند، جاودانه می شوند. آدمها ولی خاک می شوند و این مسئولیت ماست که نامشان را جاودانه در تاریخ ثبت کنیم که آیندگان بدانند در چه دوران سیاهی از تاریخ این مملکت رندگی و مبارزه کرده اند در برابر نظامی که رهبریش خود را نماینده خدا بر زمین مینامیده است وشاهدی باشند بر آنچه که در این دوران سیاه بر ایران و ملیتهای ایرانی گذشت. تاریخ با هیچ ملتی شوخی ندارد. بگذار جای این زخمها و ویرانیها بماند و شاهدی شود بر آنچه در این دوران سیاه بر ایران گذشت. بگذار تا بماند برای آیندگان تا بدانند که ما چگونه نوادگانی بودیم و با چه حکومت ظالم و خودسری مبارزه کرده و برای آزادی تلاش نموده ایم. راستش متاسفم، برای تعداد اندکی از هموطنانم که اولویت هایشان را گم کرده اند. ملتی که برایش کتک خوردن مادر ستار بهشتی سر گور پسرش، لگد خوردن هاله سحابی زیر تابوت پدرش، تا دم مرگ رفتن نسرین ستوده در اعتصاب غذا برای اعتراض به حکم ممنوعیت خروج دخترش، و اعدام جوانانش به هر بهانه ی واهی واعدام وترور فرزندان مبارزش در داخل و خارج توسط ایادی ولی فقیه.. اهمیت کمتری از پرتاب نارنجک به یک دیوار -هر دیواری- دارد. متاسفم برای ملتی که خودش را برای امضای پتیشن نام خلیج فارس و خلیج عربی خفه می کند اما وقتی پول نفتش را خرج دیگران و تروریستها می کنند و سهمش را از دریای خزر به روس ها می بخشند اصلا خبر دار نمی شود. متاسفم برای ملتی که نابود شدن ارزشهای اخلاقی اش، پول ملی اش، اعتبار بین المللی اش را وا می نهد و برای کوروش اه می کشد. ملتی که انگار همیشه در گذشته است، درگیر مرده ها و اسطوره ها و اسم هاست. ملتی که سوراخ دعا را گم کرده است. همان چیزی که هر روز شاهد لگد مال شدنش هستیم و در سکوت از کنارش می گذریم. کاش در می یافتیم که این آدمها هستند که یک بار به دنیا می آیند و جانشان ارزشمند است، و چکیدن یک قطره خون از دماغ یک آدم بی گناه چه جنایتی به بشریت است. کاش می فهمیدیم که فجایعی که این روزها در سرزمین ما به وقوع می پیوندد، هیچ کدام کمتر از فجایعی نیستند که توسط دیکتاتورها در سایر نقاط جهان به وقوع میپیوندند بلکه مهمتر و فاجعه بار تر نیز هستندو بی اهمیت تر نیستند ؛و ما سنگ آنان را به سینه میزنیم و در مقابل چشم و گوشمان را بر فجایع داخل میبندیم. کاش می فهمیدیم که امروز مهم تر از دیروز است و این لحظه، تنها لحظه ی موجوداست. کاش می فهمیدیم که هیچ دیواری، مقدس نیست، این بهای خون آدمی است که بی بدیل است.این ولی فقیه هم بداند او نیز از سایر اسلاف دیکتاتورش قویتر و استوارتر نمیباشد و نمیتواند در برابر موج خروشان ملیتهای بزرگ و شریف ایران مقاومت بیاورد و هر چند موج شکنهایش محکم باشند در برابر موج عظیم و کوبنده و خروشان ملت تاب مقاومت نخواهد آورد.
سیروس رئوفی