"an independent online kurdish website

این عکس یا نقاشی فوق مفهوم بسیار قوی سیاسی دارد. احتمالا کسی باور نفرماید، هنگامی که من برای اولین بار به تنهائی، در دفتر کارم، این عکس بالا را دیدم، بی اندازه خندیدم،gaw-shir

تاجائی که هیچ قادرنبودم جلو خودم را بگیرم و اگرکسی مرا درآن حالت می دید، فکر می کرد: “یارو دیوانه شده، به چه چیزی دارد می خندد؟” درواقع به این می خندیدم، که شیری ازچنگ گاوها پابه فرارگذاشته است. آخر ازبچگی به مایاد داده بودند واین عادت شده که باورکنیم شیر سلطان جنگل است ونباید حتا ازفیلها هم بترسد تاچه رسد به این گاوها! اما او بر عکس، در این عکس از دست یک مشت گاومیش پابه فرار گذاشته است. حالا نمی دانم این واقعیت دارد یا زبردستی یک نقاش هنرمند است! اگرواقعا این نقاشی باشد پس نقاش ماهر از نظر سیاسی توی خال زده است و در مقایسه با جامعه نا آگاه و افراطی هنرنمائی بس زیبائی کرده است. این نقاشی خودش نشان می دهد که درجهان نا آگاه، زور حرف آخررا می زند. برای نمونه این که دولت آمریکا می خواهد ازنظر سیاسی بردیگر کشورها سر باشد، دلیل بر تکنولوژی مدرن و پیشرفت او درجهان علم نیست، اروپا وبویژه آلمان خیلی پیشرفته تر از آمریکا هستند، بلکه بیشترین شهروندان آمریکائی ازنظر سیاسی و تاریخی خیلی نا آگاه اند و این درواقع نشانه زورگوئی در چارچوب دمکراسی و عادت دادن یک مشت افراد گوش بفرمان ازمیان همین مردمان نا آگاه است که ازسیاست ابرقدرتی او با تمام نیرو وجان خود حمایت کنند!! ما به خوبی دیدیم که آمریکا با فدا کردن، بیش از 250 هزارکهنه دم توپ، چگونه ویتنام را باخاک یک سان کرد وحتا او به حیوانات نیز رحم ننمود تا جائی که در میان عوام زمزمه می شد، آنهارا ویت کنگ به حساب می آورد. ناگفته نماند مردم آمریکا بسیار مهربان و مهمان نواز بودند، حالا نمی دانم! تا زمانی که تو از سیاست خارجی آمریکا انتقاد نکنی، اکثر شهروندان آمریکائی ب دانم. البته عاقبت با خواری در این جنگ نابرابر ارتش قوی آمریکا، مجهز به سلاح های مدرن در مقابل مردم بی چیز و مقاوم ویتنام شکستی درد ناک خورد و بردهان زور گویان گچ مالیده شد. ما همین انتظار را داریم که حتما جهان نا آگاه و افراطی مانند جمهوری اسلامی، شکست بخورد، هیچ شکی در آن هم نداریم که شکست حتمی خواهد خورد. در هر صورت امروزه این ملاها در ایران فقط با نیرنگ و تقلب برسرقدرت مانده اند. اخیرا یک بانوی دانش پژوه ازمن پرسشی کرد که آیا درست است در هر صد سال یک بار انقلاب می شود؟ گویا ایشان به درستی نگران بودند که آزادی جامعه را بچشم نمی بینند! من برای ایشان نوشتم: همین خودت، مثالش تو نوعی، نشانه آن هستید که این چنین تئوری زیاد درست نیست. تازه در قرن نا آگاهی که حتا انقلابیون سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند، انقلاب در ایران حدود 70 سال طول کشید و حالا که علم دارد با سرعت پیشرفت می کند، دیگر احتمالا به پنجاه سال هم نکشد. اگرخوب دقت کنید ما در سراسر تاریخ ایران به اندازه امروز، برای نمونه زنان با هوش و فعال سیاسی و آگاه نداشته ایم. شاید عمر من قد نکشد، اما اطمینان دارم به زودی انقلابی آرام بدون خون ریزی خواهد شد و این افراطیون قرون وسطائی دیگر در جوامع متمدن جائی نخواهند داشت. این هم بستگی دراد به آگاهی و اطلاعات مردم. اگراکثر مردم مانند تو و امثال آگاه و فعال شوند و با منطق کار کنند، احتمال دارد من نوعی انقلاب بعدی را بچشم خود ببینیم. ببینید عزیزم، آنطور که اشاره شد، جهان درحال تکامل سریع است و ارتباطات زیاد آسان شده و مردم دارند منطقی تر می شوند، منتها نا گفته پیداست، به موازات آن افراطی گرائی نیز دارد رشد می کند که این به نظر من کوتاه مدت است. افراطیون از علم و دانش وحشت دارند و بیشتر به عادت و زورتکیه می کنند که من امیدوارم این شیوه تربیت آخری زیاد دوام نداشته باشد. پس بدون شک حتا من امید دارم که انقلاب بعدی را ببینم و آزادی را لمس کنم، اما بنده و هیچ انسان دمکرات و آزادیخواه دیگری نمی خواهد که شکست مستبدان ایران و پیروزی مردمان ملتهای این سر زمین مانند جنگ آمریکا، به قیمت جان 250 هزار نفر تمام شود، بلکه حتا به قیمت جان یک نفر هم زیاد است.

بله واقعا دردنیای دیکتاتوری چون منطق بندرت خریداری دارد، اگر آدم ازنظر دانائی شیرهم باشد، درمقابل جماعت گاو کم خواهد آورد ومجبور است پابفرار بگذاردکه به دست جوانان عقده ای و انتحاری که در این دنیا هیچ خیری نمی برند و فقط به امید حوریان بهشتی به دنبال مترسد اند و درصورت امرکردن به آنها، با ارره سر آدم را می برند، نیافتد. درواقع اینها و افراطیون، تابع هیچ منطقی نیست اند. خوب، معلوم است اگر به برخی از احادیث پیامبر بزرگ اسلام توجه فرمائید و انتحاریون قطعا به این احادیث، باوردارند که فرموده است: “اگر کسی در راه خدا شهید شود، در بهشت کاخی برای این شهید ساخته و مهیا است که 70 حجره (اتاق)دارد و درهرحجره یا اتاق 70 تخت است و برهر تخت 70 فرش گسترده اند و برهر فرش 70 حوری انتظار آن شهیدرا می کشند! یعنی 70 بتوان 3 با یک حساب ساده و سر انگشتی ریاضی می شود دو میلیون و چهارصد و یکهزار حوری فقط منتظر آن کسی است که درراه خدا باجنگ با کافران شهید شود! و کم نیستند افرادی که به چنین افسانه 1400 سال پیش باور دارند و حاضر اند به جنگ کافران و حتا به جنگ شیرهم بروند یا نابود کنند و یا نابود شوند. اگرطرف را نابود کردند که کافران را ازبین برده اند و این خود یک نکته مثبت، برای نزدیک شدن به دروازه ی بهشت برین است. اگرهم کافران قدرتمند تر باشند، مانند جماعت گاومیش و خود آنهارا نابود کنند، خیر الی خیر! یعنی جوانی که دراین دنیای کنونی و زنده، حتا یک دختر پاسخ به سلام اش را نداده است، در بهشت برین 2401000 حوری ماه روی انتطار اورا می کشند! مهم نیست قیافه این شهید چگونه  (زشت یا زیبا) باشد، مانند احمدی نژاد، شیخ خلخالی یا خاتمی! و یا سطح آگاهی و دانش طرف تا چه اندازه باشد! پس در این میان هر جناح ببازد بسود اسلامیون انتحاری است!!  

آن گونه که در پیش به زور اشاره شد، در اینجا مسئله زور و قدرت نمائی فیزیکی نیست، بلکه مسئله آگاهی اجتماعی ودانائیست، آنچه که دراطراف ما می گذرد و پرسش فراوان از خود است و کوشش در یافتن پاسخ به پرسشها. من از آن آقا یا خانمی که به این نکته بسیار حساس توجه فرموده اند و این عکس بانوشته خودرا بر روی صفحه فه یسبوکشان گذاشته اند که همه ببینند، واقعا سپاسگذارم. آنها دقیق می دانسته اند چکار می کنند. عکسی پرسش بر انگیز انتخاب نموده که هر کسی به آن بنگرد دهها از این نوع پرسشها به مغزش راه می یابند. پاسخ بهمه این پرسشها خلاصه می شوند درآن که دردجامعه ما فقط در شناخت خوب وبد قابل درمان است نه چیز دیگر و باید دربرابر ظلم و زور دیکتاتوران بی تفاوت ننشست. بهمین دلیل درکشورهای دیکتاتور زده بی تفاوتی بزرگترین لطمه رابه خود انسان می زند. ما باید فرهنگ را زیر و رو کنیم و تحولی در جامعه درخلاف تابع محض و اجباردیکتاتوری بودن، بوجود آوریم. پرمسلم است، تازمانی که تناسبات غیرمنطقی و زور بر جامعه حاکم است در بر همان پایه زنگ زده خویش می چرخد و هیچی عوض نخواهد شد. در ایران چند ملیتی ما، به عنوان مثال تازمانی که یک زن تقریبا معتاد و تا پوست و استخوان فرصت طلب معاون وزارت ورزش نو جوانان است واحتمالا خودهیچ ازورزش نمی داند. زیرا معتادین علاقه ای به ورزش ندارند. بوِیژه این خانم که همه چیز آن را برمعیار خدا پرستی ظاهری می سنجد، ما بهتر از این نخواهیم داشت که داریم. پس باید فکری به آینده نوجوانان با استعدادهای خارق العاده نمود و چاره اندیشی کرد. در این باره می توان خیلی از مسایل درد آور روز مره را نوشت، اما من به اصل مطب بسنده می کنم و بقیه را می گذارم برای پرسش های منطقی در این زمینه.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 3.7.2013                                           دکتر گلمراد مرادی

Dr.g.moradi41@gmail.com

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی