"an independent online kurdish website

چند سطر زیر نوشته‌ نیست، بازگوی رویداهای است که‌ پیرامون سرکوب عقاید سیاسی، از طرف آزادیخواهان ایرانی انجام گرفته‌:sehi_seqzi

***

روز 8 مارس 2012 در رادیو آوا شنوندگان در رابطه‌ با روز زن ابراز نظر مینمودند، من هم مانند شنوند‌ی چند جمله‌ به‌ فارسی و کردی در رابطه‌ با آن روز خواندم، پس سخنان من شنوندی با رادیو تماس گرفت و گفت شما که‌ خود را ایرانی نمیدانید، نباید در یک رادیوهای ایران صحبت کنید. سپس شنونده‌ دیگری هم به‌ همان شیوه‌ اعتراض نمود و اینرا هم اضافه‌ فرمودند که‌ این فرد در حرف زدن لهجه‌ دارد.

گویند رادیو در رابطه‌ با اینکه‌ من خود را ایرانی میدانم یا نیمدانم سئوال نمودند، گفتم من خود را ایرانی نمیدانم و اهل کردستان هستم و این فرهنگ هم که‌ فردی را به‌ خاطر اینکه‌ لهجه‌ دارند زیر سئوال ببرم، ندارم.

روز 28 مرداد 2012 شنوندی با‌ رادیو همبستگی تماس گرفتند و در رابطه‌ با ملی شدن نفت و گرامیداشت روز 28 مرداد در ایران مطالبی بیان داشتند، من بمانند شنوندی با رادیو تماس گرفتم و در رابطه‌ با روز 28 مرداد در کردستان چند جمله‌ بیان داشتم که‌ در آن روز فتوای جهاد و حمله‌ به‌ کردستان از طرف آیت الله‌ خمینی، اعلام گردید.

به‌ دنبال سخنان من دو شنونده‌ با‌ رادیو همبستگی تماس گرفتند و اعتراض نمودند که‌ چون این فرد خود ایرانی نمیدانم، نباید در یک رادیو ایرانی صحبت کند. یکی از آنها گفتند: این شخص میگوید برای من ننگ است که‌ ایران باشم، این فرد مریض است و باید به‌ دکتر مراجعه‌ نماید. گویند رادیو با‌ شنیدن این جمله، به‌ ایشان‌ بر خورد کردند.

هفته‌ گذشته(9/7/2013)‌ بعنوان شنونده‌ با رادیو همبستگی تماس گرفتم و در رابطه‌ با اعلام نتیجه‌‌ انتخابات رئیس جمهوری ایران، در کردستان و آذربایجان غربی که‌ از طرف رادیو همبستگی اعلام شده‌ بود، جملاتی بیان داشتم. سپس شنوندی با رادیو تماس گرفتند و گفنتد این فرد که‌ خود ایرانی نمیداند و میگوید برایم ننگ است ایرانی باشم، با این افکار پوسیده‌ و رنگ عوض کردنها نباید در یک رادیوی ایرانی صحبت کند.

بدلیل تکرار این اعتراضات لازم دانستم پاسخ کوتاهی در دو قسمت داشته‌ باشم.

قسمت اول:

زبان فارسی را با اجبار به‌ من آموخته‌اند، حال منهم از آن استفاده‌ مینمایم، آنهم در یک رادیوی فارسی در سوئد نه‌ در ایران، در ایران برای من کرد حرف زدن از ظلم و ستم دولت ایران برابر با مرگ بوده‌ و میباشد.

قسمت دوم:

جمله‌ء ( من ایرانی بودن خودم را ننگ میدانم) برای کسب رأی عنوان میشود، دفعه‌ قبل در رادیو همبستگی آن فرد گفت: آخر من چه‌ ننگی دارم که‌ این فرد ایرانی بودن خود را ننگ میداند؟

با بیان این جمله‌ گویندی رادیو همبستگی تحت تأثیر قرار گرفت و رو به‌ ایشان گفت: من شما را درک میکنم.

بنده‌ بعنوان سعید ایرانی ندانستم خودم را مربوط به‌ حقوق انسانی و ایده‌ سیاسی خود میدانم و ربطی هم به‌ عملکرد هیچ فردی چ خوب باشد یا بد، ندارد.

اگر بخواهم به‌ خصوصیت بد ایرانی اشاره‌ نمایم، بیاحترامی آنها به‌ آزادی‌ و انسانیت است، برای نمونه‌:

همه‌ میدانم در ایران چند ملت وجود دارد، بلوچ یکی از آنها میباشد. اگر ملت بلوچ بخواهد دولت مستقل بلوچستان تشکیل دهد، آیا ایرانیان بخواست آنها احترام میگذارند؟

پاسخ از طرف دولت ایران و نیز از طرف اپوزیسیون آن دولت که‌ مدعی آزادیخواهی هستند و به‌ خاطر عدم آزادی در ایران به‌ اروپا و امریکا پناه‌ آوردند، دفاع از تمامیت ارضی ایران است و باید به‌ بلوچستان رفت و آنها را‌ سرکوب نمود. هر فرد آزادیخواه‌ و انساندوست از انجام چنین کاری دور مینماید و آنرا ننگ میداند!

راجع به‌ ایرانی نبودنم، سال 1982 در کردستان پیشمرگ کومه‌له‌ بودم، از طرف کومه‌له‌ اعلام شد، کومه‌له‌ میخواهد حزب کمونیست ایران را تشکیل دهد، پس لازم است هر یک از شما نظر خویش را در این باره‌ اعلام دارید. منهم در یک صحفه‌ و در چند جمله‌ مخالفت خود را با تشکیل این حزب اعلام داشتم، مخالفتم به‌ خاطر ئیدئولوژی حزب نبود، بلکه‌ به‌ خاطر ایرانی بودن آن میباشد. چون دولت ایران یکی از اشغالگران کردستان میباشد و جریانهای سیاسی ایرانی هم جانشین دولت ایران میباشند. در پائیز سال 1983 حزب کمونیست ایران تشکیل گردید، سپس آینامه‌ نیرو پیشمرگه‌ صادر شد، کمیته‌ مرکزی حزب به‌ دو نفر پیشمه‌رگه ماموریت داد، مطابق آینامه‌ اسلحه را از من گرفتند و مرا اخراج نمودند.

بعد از چند روز مجددا” به‌ محل کمیته‌ مرکزی حزب مراجعه‌ و با نماینده‌ آنها که‌ آقای عمر ایلخانیزاده‌ بود تماس گرفتم و به‌ ایشان گفتم، حزب در رادیو اعلام میکند هر کس میخواهد با جمهوری اسلامی مبارزه‌ نماید میتواند همراه‌ ما باشد، حال من یکی از آنها هستم. بعد از دو روز انتظار خود آقای ایلخانیزاده‌ همراه‌ آقای خسرو داور برادر مرحوم منصور حکمت مرا به‌ همان ده‌سته‌ پیشمه‌رگه‌ قبلی معرفی نمودند، آقای داور گفتند سعید نه‌ اینکه‌ میتواند پیشمه‌رگه‌ باشد، بلکه‌ میتواند عضو حزب هم باشد.

با شنیدن این جمله‌ از دورن نارحت شدم، از شدت ناراحتی به‌ گریه‌ افتادم. از قضا یکی از اعضا قبلی حزب در این سوید این گریه‌ را به‌ رخ من میکشد، متاسفانه‌ این فرد هنوز هم علت و معنی گریه‌ مرا درک نکرده‌ و نخواهد کرد. این حالت غمگین و اسفبار مجددا” ولی اینبار در سوئد به‌ خاطر ابراز عقیده‌ام تکرار میشود و محکوم به‌ این میشوم که‌ در رادیوهای ایرانی حرف نزنم و به‌ دلیل اینکه‌ خود را ایرانی نمیدانم، باید به‌ دکتر بروم. جای بسی افتخار است که‌ از شش ملیارد انسان کره‌ زمین فقط ایرانیها سالم میباشند. به‌ خاطر همین مریضی، یعنی بی اعتقادی به‌ ایران دولت ایران خانه‌ای را که‌ دارم غصب فرمودند. حال در سوئد هم باید زیر ستمگریی ایرانی زندگی نمایم.

شاعیر چ زیبا گفته است‌:

گر به‌ شوق کعبه‌ خواهی زد قدم         سرزنشها گر کند خار مغیلان، غم مخور!

***

مطلب فوق را در روز 13/7/2013 از طریق رادیو همبستگی در اختیار شنوندگان آن رادیو قرار دادم.

سه‌عی سه‌قزی

Sai.saqzi@gmail.com

روز 29/6/2013 در رابطه‌ با انتخابات رئیس جمهموری در ایران یکی از گویندگان رادیو همبستگی اعلام نمودند که‌ در کردستان 69% و در آذربایجان غربی 74% مردم رای دادند. من هم در رۆز 6/7/2013 در رابطه‌ با این آمار گفتم این رقم نادرست میباشد، رقم درست 100% از ملت کرد رای داده‌اند، آنهم به‌ دلیل خواست انتخاباتی، بلکه‌ بدلیل سرکوب شدت ملت کرد بوده‌ است، شما نباید اینرا فراموش نماید که‌ آیت الله‌ خمینی فتوای جهاد ملت کرد را اعلام نمودن و آقای بنیصدر فرمان حمله‌ به‌ کردستان صارد نمودند، علاو بر آنها شدت سرکوب در کردستان به‌ حدی است که‌ بنهگام ربودن آقای عبدالله‌ ئوجلان از طرف دولت ترکیه‌ مردم شهرهای سنندج و سقز.. اعتراض به‌ دولت تورکیه‌ خواستند تظاهراتی بر گزار نمایند، دولت ایران تظاهرات مردم سنندج را به‌ رگبار گولله‌ بست و در نیتجه‌ 14 نفر از اهالی سنندج کشتند، همچنین وضعیت امنیتی در کردستان به‌ حدی شدید است که‌ برای نشریه‌ای بنام (سرو) فردی صاحب امتیاز آن میشود که‌ سر از کانداتوری رئیس جمهوری در میاورد و این فرد هم آقای رحیم مشایعی میباشد.  پس مردم کرد از ترس جان در انتخابات شرکت مینمایند.

(6/7/2013)‌

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی