مریم سادقی معروف به یلدا
خبر بسیار کوتاه بود. جوان حدود 31 ساله ای زن پیشمرگه، حدود 22 ساله خودرا که گویا از چندی پیش اختلاف درباره زندگی مشترک داشته اند و گویا این مرد جوان همانند همه مردان تربیت شده در سیستم مردسالاری حاضر نبوده برای رفع مشکلات زندگی به مشاور خانواده و یا ازخود بزرکترها رجوع کند و اغلب در چنین مواردی خانمها برای حل این مشکلات خانواده پیش قدم می شوند و بایکی ازبزرگترها نیز مشاوره می کنند که چه بایدکرد؟
این خانم جوان طبق این نسخه به با تجربه تری رجوع می کند و از شوهرش گله دارد و راه حل مشکل می جوید. دختر جوان از این شخصیت با تجربه و مشاور که به حرفهایش گوش داده و بامشکلات خانواده جوانتر بیشتر آشناشده، مادر-فرزندی وار شنیده است که اگرواقعا ازشوهرت وزندگی با او ناراضی هستید و او حاضر نیست خود را تصحیح کند، تو می توانید، برای آرامش هر دو طرف، دوستانه از او جدا شوید که این یک راه حل درست می تواند باشد.
ما نیز منزل جدا گانه ای به تو خواهیم داد و هم از همه نظر در حدتوان حمایتت می کنیم. این دختر جوان و پیش مرگه، پاسخ داده که او شوهرش را دوست دارد و نمی خواهد جدا شود و مایل به راه حلی است که بتوانند با هم زندگی کنند. گویا مسئول جدید حزبی گفته است، آرزو دارد که شما از هم راضی باشید و مشکل کوچکی اگر دارید حل شود. این تصمیم را دیگرخودتان باید بگیریدو به توافق برسید.
این دختر و پسرجوان پیشمرگه، تازه ازیک شاخه یک حزب سیاسی به شاخه دیگرآن حزب به دلیل اختلاف سران حزب و انشعاب در حزب نقل مکان کرده بودند و هنوز در اردوگاه حزب طرف مقابل درست وحسابی جای نگرفته بودند. این خلاصه آن خبری است که نگارنده این سطور از یک پیشمرگه و روزنامه نگارمورد اعتماد بی طرف و نزدیک به این جریان در منطقه شنیده است. با تأسف زیاد باید گفت: بهر دلیلی، این فاجعه اتفاق می افتد.
این زیاد مهم نیست دلیل چه بوده است، بلکه مهم آن است که کوشش شود جلو این چنین فاجعه ی انسانی راگرفت. من به همه رهبران احزاب سیاسی اپوزیسیون که مجبوراند برای دفاع از خود، اسلحه داشته باشند، پیشنهاد می کنم و خاضعانه می خواهم بطور دایم برای جوانانی که به پیشمرگایتی روی می آورند، کلاس بگذارند و وظایف مهم آنها را در بکار گیری نیرو و سلاحی که در اختیار دارند به شدت و بطوراکید گوشزد کنند که این نیرو و سلاح نباید برای قدرت نمائی و حتا بکارگیری آنهاعلیه دشمن باشد، چه رسد به استفاده شخصی و قتل نزدیکترین های خود در زندگی با آنها. جوانان باید یاد بگیرند که این اسلحه چه گرم و چه سرد برای دفاع از خود در برابر کسانیکه حقوق آنهارا پایمال کرده و می خواهند آنان را نیز نابود کنند، به دست آنها داده می شود، نه برای قدرت نمائی و کشتن زن یا مرد خود.
آنها باید یاد بگیرند استفاده از هر نوع اسلحه و قدرت در مقابل شخص بی دفاع اگرد شمن هم باشد ازموضع ضعف است و ناتوانی و بی غیرتی فرد را نشان می دهد. چون غیرت و شرافت به یک فرد مسلح و با شهامت نباید اجازه دهد که ازبی دفاعی شخص مقابل سوء استفاده کند. اگر به فرض طرف مقصر هم باشد، باید اورا تحویل قانون داد، نه به طور احمقانه و انتقام جویانه او را کشت. بهرحال اکنون هنوز روشن نشده و نیست که این واقعه غمبارعمدی بوده یا غیر عمدی بوده است؟ بنا به گزارش اداره آگاهی و پلیس تحقیق، جوان مسلحی، شریک زندگی خود را با دو گلوله می کشد. تا درج این مقاله، از جانب پلیس و دادستانی تحقیقاتی کامل انجام نگرفته و پلیس نمی تواند دراین باره نظر ثابتی را ارائه دهد و منتظر نتایج کار داد گاه ودادستانی است. اما نا آگاهان خودی و دشمنان ملت کرد باز هم سوژه ای یافتند که به مخالفین خود جوالدوزی بزنند وسخت سرزنش کنند که درحتا احزاب سیاسی مترقی، چنین اتفاقی می افتد! دراینجا موضع مخالفان ملت کرد روشن است و هیچ انتظاری هم ازآنها نباید داشت.
اما دوستان ملت کرد وحتا برخی ازخودیها، بدون آنکه فرهنگ حاکم بر منطقه و شیوه تعلیم تربیت را در نظر بگیرند، زود قاضی می شوند و قضاوت می کنند. البته این نوع قضاوت عجولانه (قصاص قبل ازجنایت) و موضع گیری سیاسی در جوامع عقب نگهداشته شده امری است طبیعی و احتملا این نکته بصورت سرزنش بر همه وارد است، به ویژه اگر عامل جنایت عمدی یا غیر عمدی در میان نسل جوان باشد، این دیگر بدتر ازهمه است.
دراینجا نباید حزب یا سازمان سیاسی را که در چارچوب آن چنین اتفاقی افتاده است، مبرا از مسئولیت دانست و حمایت کرد، نه چنین نیست و نباید باشد. هر حزب یا سازمانی که این افراد در آن جمع اند مسئول فرد فرد اعضایش است. معلوم است که وظیفه دارند این نوع فاجعه را جدی بگیرند و در رفع آن بکوشند و نا آگاهان را به وظایف خود آگاه کنند. حالا اگر سازمان سیاسی به این وظیفه عمل کرده و با این توصیف چنین جنایتی در سازمانش اتفاق می افتد، دیگر تقصیر را باید متوجه فرهنگی کنیم که با آن تربیت شده ایم. من امروز چند جمله ای غم انگیز را از فه یسبوک یک هم میهن بنام، خانم ناهید حمامی خواندم، مبنی بر این که “فقیر کسی است که کلی پول دارد، اما هیچ جا احترام ندارد یا فقیر کسی است که آپارتمان 300 متری دارد، اما کتابخانه یک متری (هم) ندارد و …”. این نکات اگر چه غم انگیز اند، اما واقعیت دارند. بنده دراینجا این نکته را به لیست این خانم محترم، اضافه می کنم و می گویم: فقیر کسی است که از فراگیری دوری جوید و از موضع قدرت بازور حرکت کند و زود احساسات را بر عقل حاکم نماید و عاقبت هر کاری را که انجام می دهد، نبیند.
این اعمال آگاهانه یا ناآگاهانه خود فاجعه بار ومحکوم است، اما اعمال دامن زدن منفی به آن فاجعه بارتر است برای خلق کرد. این درجه “دشمنی” بین احزاب و گروههارا بالا می برد و در واقع آن را از درجه رقابت به باصطلاح دشمنی تبدیل می کند. در واقع رقابت اگر باشد نباید با خراب کردن طرف انجام گیرد و از هر سوژه ای علیه او استفاده منفی کند. من بر عکس، رقبا و کسانی که از راه عداوت می خواهند رقیب را بکوبند و او از میدان بدر کنند، خواهم گفت که احتمالا چنین شتری در خانه همه افراد وابسته به هر حزب سیاسی و غیر حزبی و حتا غیر سیاسی بخوابد که من آرزو می کنم با درایت رهبران سیاسی چنین اتفاقی دیگر نیافتد.
اما یک نکته راباید فراموش نکنیم، تازمانی که ما ریشه ناآگاهی را ازبیخ و بن بر نکنیم و عادتهای مشمئز کننده را ترک نکنیم و پیش ازهمه تعریف ارزشهای اجتماعی را یاد نگیریم، بدون شک با این نوع فجایع روبرو خواهیم شد. اگر ما وقت کافی برای شیوه ی صلح جویانه و آموزش آن نگذاریم، باید انتظار فجایع بعدی هم بکشیم. بی تردید امروز این حزب سیاسی، هرچند پیش رفته و مترقی، دست بگریبانش است و با آن روبرو شده، فردا حزب یا انجمن و سازمان دگری با آن رو برو خواهد شد. پس بی جهت و برای اثبات راه، این فاجعه را به حساب کار حزبی یا سازمانی نگذاریم و کاسه کوزه هارا سر یک سازمان یا حزب خاصی نشکنیم و نگوئیم، چون فلان سازمان پیش رفته و مترقی است، نباید چنین جنایتی در چار چوب آن اتفاق بیافتد، بلکه ما باید عامل به وجود آورنده چنین جنایتی را از ریشه برکنیم و بسوزانیم و آن دوری از عادتهای پدر سالاری است که هنوز درخانواده، زن بعنوان ملک فردی دیده می شود.
ما باید در فراگیری ارزشهای اجتماعی به شیوه درست آن، درک و مفهوم دمکراسی و بکار گیری آن برای همه انسانها کوشش کنیم. اگرکسی نظر دیگری دارد، من نوعی بسی خوشحال می شویم از آن چیزی یاد بگیریم.
در پایان من نابودی فیزیکی هر فردی را بهردلیلی و بهر وسیله ای محکوم می دانم و کاری احمقانه تر از اینکه انسان طرف مقابل خودرا نابود کند نیست. اگرقتل عمدی بوده، پس این نشانه بی منطقی فردقاتل باید باشد نه چیز دیگر. درصورت اثبات قتل ازطرف دادگاه، اذهان عمومی تقاضای اشد مجازات زندان برای قاتل خواهد نمود و اگرهم قتل غیر عمد بوده، باید شخص مرتکب به این جنایت تحت تعلیم و تربیت روانی و مجازات درخور قرار گیرد.
آرزو دارم قتل پیشمرگه جوان مریم صادقی آخرین این نوع جنایت باشد و سرنوشت شوهر 31 ساله او برای دیگر جوانان پیشمرگه سرمشقی آموزنده باشد که یک عمری را درزندان گذراندن و نام قاتل را بدنبال کشیدن تا ابد، تا چه اندازه نا خوشایند و فاجعه بار است. من نمی دانم یک قاتل چگونه می تواند در جامعه به زندگی ادامه دهد و چگونه خوابش می برد؟ فکر می کنم نگاه هر انسانی که او را می شناسد برای هر قاتلی خود یک نوع اعدام باید باشد. یعنی یک قاتل، بعد از پایان زندان و کشیدن جرمش، اگر زنده بماند و آزاد شود و در جامعه زندگی کند. او با نگاههای آشنایان روزی صد بار اعدام را به چشم خویش خواهد دید.
هایدلبرگ، آلمان فدرال 18. 12. 2011 دکتر گلمراد مرادی
{jcomments off}