ناصر ايرانپور
من شرکت در “انتخابات” رياست جمهوری دورهی قبل را درست تشخيص دادم. برداشت من در بحبوبهی قبل از انجام آن اين بود که اين مورد متفاوت با موارد ديگر است، جامعه در التهاب است، کانديداهايی وارد ميدان شدهاند که شعارهای انتخاباتی غيرمتعارف دارند…
از همهی اينها گذشته نظر من اين بود که چنانچه کانديداهايی چون احمدینژاد و محسن رضايی (که از قاتلان و سرکوبگران اصلی مردم کردستان و سازماندهندگان ترور رهبران کردستان بودهاند) شکست بخورند، به سود مردم کردستان است… به هر حال اينها و مجموعهای از پارامترهای ديگر مرا بر آن داشت که شرکت در “انتخابات” آن هنگام را توصيه کنم که به عقيدهی من بسيار اصولی بود. جنبشی که در پی آن شکل گرفت، صحت بخش اصلی اين ارزيابی را نشان داد. آری، آقای احمدینژاد از صندوق رأی بيرون آورده شد، اما حکومت اسلامی بالاترين هزينهی ممکن را نيز داد و از زير آن هنوز کمر راست نکرده است. بدون مشارکت وسيع مردم اعتراضی پس از آن صورت نمیگرفت و بدون اين اعتراضات موجوديت حکومت اسلامی برای نخستين بار چنين جدی به زير سوال نمیرفت. من بخشی از جنبش کشورهای عربی را هم به همين اعتراضات مردم ايران برمیگردانم.
اما امروز چی؟ امروز در ايران به يمن دستگاه سرکوب خشن دولتی نه جنبشی اعتراضی و فعال موجود است و نه حتی بين تهجناحهای رژيم رقابتی حتی نيمه سالم در جريان است (انتخابات دمکراتيک که در ايران اسلامی هيچگاه محلی از اعراب نداشته). آری، در رژيم شکاف است، اين شکاف اما از نظر من (دست کم هنوز) چندان جدی نيست، به هر حال بر سر مصالح مردم و مسألهی مردم نيست. بديهی است که رژيم درصدد باشد چنين وانمود کند که جناحهای فکری متفاوت درونحکومتی هنوز ميدان عمل و رقابت دارند، درحاليکه محرز است که با ممنوعيت “مشارکت” و “سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی” و ادامهی حصر خانگی موسوی و کروبی، “اپوزيسيون” خودی را نيز با ابزارهای سرکوب از ميدان بدر برده است، چه رسد به اپوزيسيون و آلترناتيو واقعی و لذا هيچ رقابت واقعی ممکن نيست.
اساسا سازوکارهای دمکراتيک و شبهدمکراتيک و دمکراتيکنما اساسا در فلسفهی وجودی اين رژيم ولايت فقيهی جايی ندارند. برگزاری “انتخابات” از سوی اين رژيم را تنها میتوان با تزوير و شيادی و توطئهگری ذاتیاش برای مصرف خارجی تفسير نمود. اما میدانيم که اين رژيم بهويژه اکنون با چالشهای روزافزون و جدیاش و دست آخر برای اجرای پروژههای ويرانگر اتمی و جنگیاش نياز به يک همايش و جنب و جوش تودهای دارد. اين فرصت را دور جديد “انتخابات” مجلس فرمايشیاش در اختيارش گذاشته است، مجلسی که حتی در شرايط عادی نيز حرف چندانی برای گفتن ندارد، چه برسد در شرايط کنونی که بخش عمدهای از اعضای آن موجودات عربدهکشی بيش نيستند که مرگ اين و آن را میطلبند. به يقين تعداد اين موجودات در دور آينده بيشتر نيز خواهد شد. لذا چه معجزهای از امامزادهی مجلس میتواند قابل توقع باشد؟!
روشن است که رژيم درصدد است با حربهی اين “انتخابات” خود را از انزوای بيش از پيش بينالمللی رها سازد و برنامههای تهاجمی خود را با اتکا به آن پيش ببرد. کليت اين برنامهها اما در تضاد با مصالح ايران و بهويژه کردستان قرار دارد. در رکاب رژيم ولايت فقيه بودن به ويژه در شرايط فعلی چيزی جز کمک به عملی شدن اين برنامههای خطرناک نيست. لذا شرکت در اين مضحکه را برای مردم ايران اشتباه و برای مردم کردستان حتی بسيار زيانبار میدانم. يقينا مردم کردستان به پيادهنظام خامنهای يا احمدینژاد تبديل نخواهند شد، چه که میدانند که اين دو از آمران اصلی و در عين حال عناصر نمادين وحشتناک سرکوب مردم ايران و بويژه کردستان بودهاند. حتی اگر رقابتی سالم نيز بين جناحهای اين دو در کار میبود، باز شرکت در آن تنها به سود اين دو و به زيان مردم قابل ارزيابی میبود.
به همين جهت نيز فراخوان “جبههی متحد کرد” برای شرکت در انتخابات را خردمندانه نمیدانم، چه بسا آن را بسيار هم تحيرانگيز يافتم. هيچکدام از “استدلالات” اين جريان را که برای شرکت در آن آورده است، نيز معقول و جدی نمیدانم. از نظر من تنها تحريم فعال است که میتواند در اين شرايط مشخص درست باشد.
بر داخل و خارج، خاص و عام، ايرانی و خارجی روشن است که ين رژيم تنها استبدادی و ارتجاعی نيست، بلکه پليدبودن و شيادبودن از خصائل اصلی و ذاتیاش است. روزی با ابزار طناب دار و جوخههای اعدام به ميدان میآيد و روز ديگر با دعوت مزورانه و شيادانه برای شرکت در بازيهای انتخاباتیاش. آری، شيادی اين رژيم بييشتر در چنين روزهايی خود را مینماياند. شايسته است که “جبههی متحد کرد” در دام آن نيافتد، چه که در غيره اينصورت “جبههی متحد کرد” با اعطای مشروعيت کاذب به اين رژيم و اين “انتخابات” سياستورزی، مشروعيت و عقلانيت خود را نيز به زير سوال خواهد برد.
هنوز زمان زيادی از چنگ و دندان نشاندادن رژيم به کردستان و کشتار فرزندانش در بعد از آخرين تقلب انتخاباتیاش نگذشته است. اگر اين بار “انتخابی” هم در ميان باشد انتخاب بين قاتلان شيرين و فرهاد است و ربطی به مردم ايران و علیالخصوص کردستان ايران ندارد. برايم قابل هضم نيست که چرا چنين تشخيصی برای جهبهی متحد کرد دشوار شده است! آيا اين درايت ويژهای میطلبد؟!! درحالی که گذشته از اپوزيسيون واقعی رژيم ـ به انضمام احزاب کردستان ـ که انتخابات را تحريم نموده، جناحهای رقيب داخلی خود رژيم نيز غالبا آن را بايکوت نمودهاند؟!
12 دی 1390
{jcomments off}