"an independent online kurdish website

اطاق پالتاکی دفاع از حقوق بشر

در روز شنبه 4 فوریه 2012

ساعت20 بوقت اروپا

خانمها و آقایان محترم،dr_golmerad_2011

علاقمندان به حقوق آئینهای اقلیت در ایران،

آنگونه که در رسانه های عمومی جهان می توان خواند و دید، جمهوری اسلامی با دنبال کردن تحولات عظیم درجهان عرب و وضع اسفبار اقتصادی کشور و تورم سرسام آور و تهدید به تحریمها از جانب کشورهای اروپائی و آمریکائی، بوحشت افتاده و نگران آینده خویش است. نکته ای را که باید به فال نیک گرفت، دو دستگی است که در میان گردانندگان رژیم و بویژه سپاه پاسداران در رابطه با حمله نظامی غرب ایجاد شده است. این نکته در واقع وضعی نا پایدار برای اسلام در ایران بوجود آورده است. اما رژیم می خواهد برای انحراف افکار عمومی مردم، به تبلیغات شدید تر ضد غرب ادامه دهد و در عین حال قوانین مجازات را سخت تر کند و به نیروهای سیاسی و آئینی غیر اسلامی فشار بیشتری بیاورد. در واقع این رژیم افشاگری شما عزیزان درباره نقض ابتدائی ترین حقوق، نه فقط حقوق فردی و آئینی اقلیت ها، بلکه حقوق ملی ملتها و یا اقوام در ایران را بسیار جدی می گیرد و بهمین دلیل فشار را بر اپوزیسیون داخل قوی و قوی تر کرده است. هرچه فشار از طرف رژیم بیشتر می شود بر دامنه تظاهرات و اعتراضات خیابانی افزوده تر می گردد. اخیرا زمزمه بود که قانونی در رابطه با تظاهرات بهرشکلی به تصویب برسد که در صورت شرکت افرادی درتظاهرات خیابانی و دستگیری آنها، محکوم به اعدام بشوند! این شامل حال کسانی که از آزادی مذاهب دفاع می کنند، نیز می شود. یک حقیقت انکار ناپذیر هست که با اجرای این قانون پایان عمر سیاه این رژیم نزدیک و نزدیک تر خواهد شد.

اگر موقعیت ادیان و تناسبات آنان را در ایران امروز و در زیر سایه جمهوری اسلامی با دقت نگاه کنیم و نیز کمی به گذشته بنگریم، خواهیم دید که درطول تاریخ ایران به اندازه این 32 سال حکومت قرون وسطائی جمهوری اسلامی، ظلم وزور به اقلیتهای ملی و آئینی نشده است و در عین حال در 1400 سال پیش تاکنون به اندازه این سی و دو سال مردم پشت به اسلام نکرده اند و به این اندازه ابراز انزجار از این آئین دیده نشده. حال احتمالا پرسیده شود، آیا اصلا آئین های دیگری در ایران به غیر از اسلام شیعه اثنا عشری وجود دارند؟ باید گفت: البته وجود دارند. اما متأسفانه سران جمهوری اسلامی باوصف اینکه خود به خوبی می دانند که به غیر ازاسلام شیعه، دیگر ادیان مانند یهودی، مسیحی، زرتشتی که اینها با کتاب آئینی در قرآن مجید ذکر شده اند، وجود دارند و دیگر آئینهائی، مانند، اسلام سنتی، آئین یارسان که بعد ازحمله اعراب تازه مسلمان به ایران ومقاومتهای خونین خلقهای این کشور و نپذیرفتن آئین اسلام بطور نوشتاری، بنیانگذاری شده است و بهائی گری که تا اوایل قرن 19 میلادی طلایه داران و رهبرانش ازنخبگان اسلام شیعه بوده اند، با ابزار صلح آمیز دربرابر اسلام مقاوم است. باید گفته شود که نام این دو آئین آخری درقرآن مجید نیامده است وبهمین دلیل شدید  تر و بیشتر از دیگر ادیان تحت ظلم و ستم قرار دارند. علاوه براین رهبران اسلامی مانند آیت الله بروجردی که تفسیر دیگری از اسلام شیعه دارد، در زندان این آقایان بسر می برد. هم چنین در سالهای اخیر فعالان دراویش گنابادی که یک شاخه معین دیگر از اسلام هستند، تحت پیگرد شدید و سرکوب و زندان قرار گرفته اند و مراکز عبادت این آئینهای آخری بوسیله پاسداران و بسیجیها تخریب شده و افراد سر شناس و مقاوم آنهارا دستگیر نموده اند و در زندان بدون محاکمه نگهداری می شوند. بعضی از آنها ماهها و سالهاست که در سلولهای تکنفری بسر می برند. حالا دیگر از مسلمانان اهل سنت که درجهان اسلام اکثریت را دارند و خودرا پیرو قرآن مجید وپیغمبر می دانند، چشم می پوشیم. اکثر پیروان اهل سنت برای اینکه وابسته به ملتهای غیر حاکم مانند کرد و بلوج و ترکمن و غیره هستند، نه فقط به دلیل ملیت متفاوت باخلق حاکم و هژمونی یا برتری طلبی ناسیونالیستهای جمهوری اسلامی، بلکه از نظر آئینی نیز تحت پیگرد قرار می گیرند و هرگز به آنها اجازه نمی دهند حتا درمنطاق خویش که اکثریت مردم آن جاها مایل اند عبادتگاه و پیشنماز خودرا داشته باشند، رؤسای ادارات مانند فرماندار و استاندار و دیگر پستهای کلیدی ازافراد بومی باشند. یعنی جمهوری اسلامی این اجازه را نمی دهد حتا پیش نماز شهرهای دیگر ملیتها، بومی باشد، مگر اینکه دیوانه ای مانند ملا حسنی فرزند خود را اعدام کند، آنگاه نماینده امام بماند و پیشنماز باشد. لایق ذکر است که این ملاحسنی درکتاب خاطرات خوداظهار پشیمانی کرده که فرزند اورا بیگناه اعدام کرده اند. او گفته است که هرگز خودش را نمی بخشد!

در دوران حاکمیت اسلامی در ایران صدها فرد متدین و وابسته به این ادیان غیر حاکم ترور، اعدام، سر به نیست و یازندانی شده اند. اجازه دهید بعد از این توضیحات کلی، امشب، به دلیل اینکه هم میهن عزیزمان آقای حمیدی در مورد دیگر باورهای اقلیت بیشتر توضیح می دهند، بنده به مطالبی در مورد نقض حقوق آئینی مردمان یارسان که اکثرا کرد هستند و پایه گذاران این آئین در اصل کرد بوده اند، و به پیروان آئین یارسان در واقع ظلم مضاعف (ملی و مذهبی) می شود، بسنده نمایم.

در حالیکه جمهوری اسلامی یکی از امضاء کنندگان منشور ملل متحد است. وظیفه مدافعان حقوق بشر، تحقق بخشیدن به ماده 18 آن در جمهوری اسلامی ایران است، این ماده می گوید: “هر شخصی حق دارد از آزادی انديشه، وجدان و دين بهره مند شود: اين حق مستلزم آزادی تغيير دين يااعتقاد وهمچنين آزادی اظهار دين يااعتقاد، درقالب آموزش دينی، عبادت ها و اجرای آيين ها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی، به طور خصوصی يا عمومی است”. بله، در این جمهوری اسلامی، نه فقط ابتدائی ترین حقوق انسانی، بلکه هیچ حق دیگری رعایت نمی شود. اخیرا صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه در رابطه با قبول منشور ملل گفته است: “ایران هم “بی توجه یا به اشتباه” به برخی از این اعلامیه ها ملحق شده و آنها را پذیرفته است”.

نکته دگر که باید گفته شود، این است که درایران خلاف آنچه که رهبران جمهوری اسلامی ادعا می کنند، باصطلاح 99% مردم مسلمان شیعه هستند! خود این آقایان می دانند که واقعیت ندارد. در این کشور درصد بس بالائی که من دقیقا آماری در دست ندارم، تخمینی باید گفت: بنا براساس شمارش شهرها و استانها و اظهارات برخی صاحب نظران حدود 20 میلیون سنی مذهب مسلمان، دو ونیم میلیون یارسانی و دهها هزار بهائی با باورهای غیر

 اسلامی، صدها هزار زرتشتی، یهودی، مسیحی، و غیره زندگی می کنند. همین تنوع در آئینها، فرهنگ کهن این جامعه چند قومی یا چند ملیتی را غنی تر می کند. متأسفانه در طول تاریخ نوین ایران، قلدران و دیکتاتورانی ازیک ملت، حاکم بوده اند که خودرا شیعه اثناء عشری نامیده اند، اگرچه به آن اعتقادی نداشته اند. این دیکتاتوران نه فقط حقوق دیگر ملتها و آئینهارا زیرپا گذاشته اند، بلکه مخالفان در میان ملت خودی و حتا آئین خودی را نیز سرکوب می کرده اند. اکنون در جمهوری اسلامی این سرکوب بویژه درباره ملیتهای غیر حاکم و آئینهای حتا اسلامی مانند صوفیسم و دراویش و اهل سنت، و غیر اسلامی مانند یارسان و بهائی، شدت بیشتری دارد. در این جا باید تأکید کرد که بالاترین رقم اعدامها و تجاوزها به زنان در زندانهای مخوف این جمهوری جهل از میان کردهای سنی مذهب است. زنان قهرمان کرد اولین زندانیان این جمهوری قرون وسطائی بودند که با شهامت از شکنجه و تجاوز به خود، درملاء عام صحبت کردند و این لکه ننگی بر دامان رهبران اسلامی ایران و بویژه مأموران این به اصطلاح جمهوری خواهد ماند. من واقعا نمی دانم این مأموران نادانی، اگر بوئی از آبرو و شرافت برده باشند، با چه روئی بچشم قربانیان خود نگاه می کردند؟ برخی از قربانیان که چشم بسته بوده اند و چهره کریه آنها را نمی دیدند.

درجنگ ایران و عراق مناطق کردنشین غیر مسلمان، یعنی مناطق یارسانی مانند دهکده بان زرده را با بمب بارانهای شمیائی کوبیدند و صدها نفر را کشته و هزاران نفر تا به امروز از آثار مخرب بمب شیمیائی رنج می برند. باتأسف اذهان عمومی جهان دراین باره یابی خبر ماندند و یاسکوت کردند. تاکنون دهها نفر ازجوانان کرد سنی مذهب و یارسانی و حتا شیعه اعدام شده و یا درصف اعدام نشسته اند. هر فردی از جوانان غیور ایران و پیش از همه کردهای یارسانی، دهان انتقاد باز کنند، با دست گیری و شکنجه سر و کار دارند و اگر مقاومت کنند، آنهارا سر به نیست می کنند. با این توصیف وحشتناک و زیر پاگذاشتن ابتدائی ترین حقوق انسانی، بعضی از سران این رژیم مدعی هستند که ایران آزاد ترین کشور جهان است. در حالی که در همین کشور آزاد جهان اگر جوانی برای مثال بهائی یا یارسانی در فرم تقاضای کار و استخدامی، آئین خود را بنویسد، با وصف اینکه واجد شرایط است و متخصص در امور و هیچ مخالفتی هم با اسلام ندارد، نه اینکه استخدام نمی شود، بلکه تحت بازجوئی قرار می گیرد و اگر پایبندی به آئین خود را نشان دهد، با زندان و شکنجه سر و کار دارد. در این جا یک نکته دیگر لایق ذکر است که برخی ازسران این “آزادترین رژیم جهان”! در مورد سرکوب، اعدام  و پیشی گرفتن از رژیم شاه دیکتاتور چه می گویند:

هاشمی رفسنجانی که ازمهره های اصلی جمهوری اسلامی است، درمورد قتل عام واعدام زندانیان سیاسی و اقلیتهای آئینی و سرکوب ملتهای ایران ادعا کرد:”کاری که شاه در مدت سی سال نتوانست بکند، ما درمدت دو سال انجام دادیم. او در حقیقت درست گفته است، جمهوری اسلامی باشدت بیشتری با همه مخالفان خود برخورد کرده و می کند. بهمین دلیل اگر از بسیاری از افراد ملتهای ایران و از همه پیروان آئینهای اقلیت امروز پرسش مقایسه ای بعمل آید که  وضع سیاسی کنونی بهتر است یا رژیم گذشته، همه خواهند گفت گذشته. زیرا اگر چه در گذشته نیز در ایران مردم وابسته به اقلیتهای مذهبی و ملتهای غیر حاکم تحت فشار و ظلم بودند، اما جمهوری اسلامی زمینه ای وحشتناک را بوجود آورده است که انسانها آرزوی بد از بد بدتر می کنند.

به دلایل فراوان احتمالا اکثر شما عزیزان و بسیاری از شخصیتهای فعال دگر و مدافعان حقوق انسانی و اقلیتهای آئینی، درباره یارسان و یارسانیان، اطلاعات دقیقی نداشته باشند. بنده دراینجا خودرا موظف می بینم، از طرف بسیاری از یارسانیان درحد توانم، اطلاعات مختصری درباره تحت ظلم و ستم قرارگرفتن آنها در ایران که در سخت ترین شرایط در سایه حکومت اسلامی زندگی می کنند، به اطلاع برسانم. اولا باید عرض کنم که حدودا چهار تاچهار ونیم میلیون ازپیروان آئین یاری که زیرنام اهل حق، کاکه ای، یارسان وغیره شناخته شده اند، درخاور میانه وحدود دو و نیم میلیون آنها، اکثریت درمناطق کرد نشین ایران زندگی می کنند. پیروان این آئین، دراصل کرد، لر و آذری هستند. دوما اگر بامعیار انسانی بسنجیم، آنها در شرایط بسیار نا هنجار سیاسی و محرومیت از ابتدائی ترین خواستهای فرهنگی و اجتماعی و حقوقی درجمهوری اسلامی بسر می برند. قبل از انقلاب ایران درسال 1979، گرچه حاکمیت دیکتاتوری شاه پابرجا بود و محدودیتهائی چند برای جلوگیری ازاستخدام یارسانیان بوجود می آوردند و نیز اجازه چاپ کتب آئینی آنها داده نمی شد و مدرسه ای یا محفلی برای فراگیری آئینی فرزندان یارسانی مجاز نبود. در هر صورت و در مقایسه با امروز آنها از آزادی محدود و نسبی بر خور دار بودند. یکی از مشکلات یارسانیان برخورد مقطعی با افراطیون اسلامی بود که زیاد جدی گرفته نمی شد. پس از سرنگونی شاه وشکلگیری جمهوری اسلامی، مشکلات نه فقط برای پیروان یارسان، بلکه برای همه ادیان اقلیت وحتا مسلمانان غیرشیعه و ملیتهای ایران باشدت بیشتری بوجود آوردند. نکته دیگری که لایق ذکر است و بایستی به عرض عزیزان رسانده شود، امروزه جوانان یارسانی دیگر نمی خواهند زندگی دوگانه داشته باشند و نمی خواهند دایم با ترس از اخراج، دروغ بگویند و سرپوش برروی عقاید خود بگذارند. این شامل حال اکثر جوانان ملیتهای غیرحاکم نیز هست. آنهابرخلاف پدران خود وبحق مدعی حقوق مساوی هستند. بهمین دلیل بطور دائم تحت پی گرد قرار می گیرند. اگر معلمان، دانشجویان و کار مندانی از خانوادهای یارسانی، برای مأموران جمهوری اسلامی مشکوک بنظر برسند، سیستماتیک تحت پیگرد قرار می گیرند. آنها دنبال بهانه می گردند که از شر همه ی یارسانیانی و بهائیان که بطور مطلق اسلام نیاورده اند وتابع محض نیستند، خلاص شوند. تازه این در مورد کسانی است که حتا از آئین خود دفاع نمی کنند و یا آئین خود را بخشی از اسلام می دانند. اما آن کسانی که خودرا یارسانی یا بهائی قلمداد می کنند و یا بعنوان یارسانی وبهائی شناخته شده اند و از حقوق ابتدائی خویش دفاع می کنند، بعد از تذکرات و اخطارها و تهدید های شدید که از چنین آئینها دست بردارند و اگر اینها مؤثر واقع نشود، بلافاصله اخراج می شوند. تازه این اول قضیه است و آنها مرتب پس از اخراج از کار، نیز زیر نظر قرار خواهند گرفت و حتا در مؤسسات خصوصی برای آنها و شیوه کار و استخدام شان مشکل ایجاد می شود. اگرچه متخصص نیز باشند چون مسلمان نیستند در استخدام حتا در شرکتهای خصوصی موانعی دارند. در این باره مثالهای فراوانی داریم از صاحبان تاکسیها، کتاب فروشیها، مغازه ها، شرکتها و غیره و غیره. درهر حال اگر پرسشی در رابطه با تاریخ و فلسفه یارسان یا بهائی گری مطرح شود در حد توان در خدمت هستم و اگر کسانی برای کار تحقیقی و یا علاقه خود بیش از پاسخ به پرسشها نیاز دارند، می توانند یا کتبا بنویسند که دقیق پاسخ علمی برایشان ارسال شود و یا به کتاب بنده زیر عنوان نگاهی گذرا به تاریخ و فلسفه اهل حق (یارسان) مراجعه کنند. سپاس گذارم.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 4. فوریه 2012                               دکتر گلمراد مرادی

g-moradi@t-online.de

 {jcomments off}

 

 

 

 

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی