بنده بعنوان مدافع حقوق انسانی و بویژه صدای رسای اکثر مردمان یارسانی از تاریخ 27 فوریه تا روز 14 مارس 2012 بنا به دعوت
یک سازمان غیر دولتی بنام “نسیم جنوب” بخش حقوق ملی وآئینی به سازمان ملل درژنو، رفته بودم و دربرخی جلسات 19همین کنفرانس حقوق بشر سازمان ملل شرکت نمودم. و در سخنرانی وزرای خارجه همه ی کشورهای عضو سازمان ملل و بویژ درسخنرانی پر از سفسطه آقای صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران استثنائا شرکت کردم که درگزارشی جداگانه نتایج را به عرض هم میهنان خواهم رساند. روز 11 مارس 2012 گزارش آقای دکتر احمد شهید به زبان انگلیسی را دریافت کردم و چون در هنگام سخنرانی ایشان نمی توانستم شرکت نمایم، قبلا آن گزارش مورد مطالعه دقیق قرار گرفت. در دیداری کوتاه که درهمان روز دو شنبه 12 مارس 2012 باآقای دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل قبل ازسخن رانی اش داشتم، خیلی دوستانه مسئله دو و نیم میلیون یارسانی درایران را با ایشان در میان نهادم که ایشان در گزارش اشاره ای به آنها نکرده اند. یادآوری نمودم که آقای کاپیتورن گزارشگر ویژه سازمان ملل قبل ازایشان در پارا گراف 82 تا 84 درباره یارسانیان نوشته بودند. ایشان درپاراگراف 59- 61 که متعلق به آئینهای غیررسمی درایران است، فقط به مسئله بهانیان پرداخته اند و هیچ اشاره ای به یارسانیان و دراویش گنابادی و غیره نکرده اند. این نکته برای بنده از یک خانواده یارسانی (اهل حق) کاملا روشن است که دفاع از حقوق حدود سی هزار بهائی در ایران باید باشد و این کار شما لایق ستایش است. اما مردمان یارسانی(اهل حق) که اکثر کرد هستند، البته آذری و فارس و غیره هم دارند، درگزارش سال 2011 شما هیچ اشاره ای نشده است. بنده آرزو دارم که بعداز انتخاب مجدد شما درروز 22 مارس 2012 دو و نیم میلیون یارسانی (اهل حق) درایران فراموش نشود. او ضمن سپاسگزاری برای این یاد آوری قول دادند که درگزارش آینده به این نکات مهم پرداخته شود و بنده متن سخنرانیم را به زبان انگلیسی که به ضمیمه این چند سطر هست، به ایشان دادم. سازمان حقوق بشر که تحت نام نسیم جنوب کار می کند، یک ساعت ازسیمینار روز 13 مارس را به آقای دکتر احمد شهید و پاسخ ایشان به پرسشهای زیاد اختصاص دادند که نگارنده در این جلسه حضور داشت و مجددا، مسئله یونس آقایان اهل حق آذربایجانی را مطرح کرد که بی گناه و به خاطر دفاع از آئین خود محکوم به اعدام شده است و ایشان در 42مین روز اعتصاب غذا در زندان پیش از اعدام بسر می برند. یاد آوری کردم که دائی خانم یونس آقایان همراه چند نفر دیگر اعدام شده اند. آقای دکتر احمد شهید در پاسخ گفتند که “شما در متن سخنرانی که به من داده اید، اشاره کرده اید و بدون شک این نکته و در باره دیگر زندانیان را با مقامات ایرانی در میان خواهم گذاشت”. او یاد آوری کرد که دولت ایران به تقاضای ایشان برای رفتن به ایران تا کنون پاسخ نداده است و آرزومند است بتواند به ایران برود و خود مسئله را از نزدیک ببیند. بهرحال ما آرزو داریم که ایشان مجددا انتخاب شوند و دولت ایران برای ورودشان به مملکت مانعی ایجاد نکنند. بنده ازهمینجا از همه اهل حقان (یارسانیان) و بویژه فعالان یارسانی تقاضا دارم حد اقل از پاسخ به پرسش آقای دکتر احمد شهید، اگر به ایران آمدند، خود داری نفرمایند و واقعیت را به او بگویند. در پائین متن سخنرانی کوتاه بنده است که فقط هفت دقیقه امکان داشتم، مطالب را بیان کنم. بهمین دلیل کاملتر آن در اینجا درج می شود. به تاریخ 14 مارس 2012
حقوق آئینی یارسانیان در سایه جمهوری اسلامی ایران
19همین اجلاس حقوق بشر سازمان ملل در ژنو
روزهای 27 فوریه تا 23 مارس 2012
خانمها و آقایان محترم،
هم میهنان عزیز مدافع حقوق انسانی،
یکی ازتازه ترین خبرها، اعتصاب غذای یونس آقایان زندانی محکوم به اعدام فقط بخاطر اهل حق (یارسانی) بودن و باصطلاح مقاومت در برابر مأموران دولتی برای دفاع از آئین خود است. این جوان محکوم به اعدام در اعتراض به نقل مکان به بند دگری از زندان که گویا به بند پیش از مرگ معروف است، دست به اعتصاب غذا زده است و حدود یک ماه تمام مقاومت کرد تا 28 بهمن و بعد از آن با قول و قرار مسئولین زندان که به کارش رسیدگی خواهند کرد، اعتصاب را شکست. ولی چون این کار عملی نشد، بنا به مصاحبه همسرش با روزنامه ها و دگر رسانه ها او مجددا دست به اعتصاب غذا زده است. یونس آقایان یکی از آن 50 نفر اهل حق (یارسانی) است که بدلیل نخست، مقاومت صلح آمیز برای جلو گیری از توهین به مقدسات مورد باورشان حدود هفت سال پیش 2005 در روستای اویچ تپه در نزدیکی های میاندو آب، بین کردستان و آذربایجان به درگیری منجر شد و تابلو آنینی اهل حقان را که بر سر در گاوداری روستا بود از طرف پاسداران به رگ بار مسلسل بستند. دوم اینکه آنهابه دلیل باصطلاح مقاومت مسلحانه اورا دست گیر و زندانی کردند. چندین نفر از آنهارا در دادگاههای چند دقیقه ای محکوم به اعدام و زندانهای طویل المدت نمودند که یکی ازآنها یونس آقایان است. درهمان اوایل دائی خانم یونس آقایان اعدام شد.
ما ازهمین تریبون به همه سازمانهای حقوق بشر وشخصیتهای مسئول آنها روی می آوریم وتقاضای عاجلانه داریم، کوشش بعمل آورند که جان این جوان محکوم به اعدام و دیگر محکومین بی گناه را از خطر مرگ نجات دهند. نگذارید سرنوشت یونس آقایان همانند دائی خانمش به اعدام ختم شود.
خانمها و آقایان محترم،
در سایه جمهوری اسلامی نه فقط مردمان وابسته به آئینهای اقلیت یارسانی، بهائی، مسیحی، یهودی و زردشتی، بلکه میلیونها ایرانی از ملیتهای گونا گون، دگر اندیشان و حتا شاخه هائی از اسلام مانند صوفی های دراویش گنابادی و اهل سنت و شیعه هائی با برداشت دیگر از اسلام، تحت ظلم و ستم قرار دارند.
با وصف اینکه افراد متعلق به جامعه یارسان، جوان و پیر، کوچکترین اقدامی علیه اسلام و تبلیغ برای آئین خویش نکرده و نمی کنند، اما بیش از 32 سال است که در جوی اختناق آمیز به سر می برند و همه حقوق آئینی از آنها گرفته شده و دایم باید درترس و وحشت تحت تعقیب بسر برند که نکند کسی از مأموران جمهوری اسلامی پی ببرد که من نوعی چگونه فکر می کنم و هنوز برآئین خود پای بندم. بندرت یک یارسانی از هر ملیتی در ایران پیدا خواهد شد که علنا به یارسانی بودن خود اعتراف کند، بدون آنکه خود را به اسلام نچسباند. تازه اگر چنین شخصی که آئین خودرا به اسلام می چسباند، مانند مکتب نورعلی الهی، نیز باید ارشاد شود، چون از راه اسلام منحرف است! او به عنوان یارسانی، باید دایم ازهمکاران شغلی خود بترسد که لو نرود. تنها هنراین دو ونیم میلیون انسان بیگناه یارسانی آنست که یارسانی هستند. آنها در دیکتاتور ترین سیستم دینی جهان، آموزش می بینند، کارمی کنند، زندگی می کنند و در عین حال پای بند به اعتقادات یاری خود مانده اند. بنده اینها را قهرمان می دانم.
وضع کارمندان شاغل یارسانی:
بدون استثناء کلیه کارمندان شاغل یارسانی علی رغم خواستهای درونی خود، باید حداقل در نماز ظهر و بویژه نماز جمعه شرکت کند. اگر بطور اتفاقی یکی از همسایه ها خود بدلایلی به نماز جمعه نرفته باشد و گزارش کند که کارمندی و خانواده اش به نماز جمعه نرفته اند و این گزارشها به سه عدد برسد، حتما و با شدت به کارمند تذکر داده می شود، در صورت تکرار و نپذیرفتن ارشاد، از کارش اخراج می شود. چند نمونه ای در شهرهای مختلف ایران توسط مسافران به ما گزارش شده است که اکنون کارمند اخراجی یا کتافروشی دارد، یا تاکسی رانی می کند و یا دستفروشی. تازه اگر درآن شهر بماند و شناسائی شود، به عناوین مختلف برایش مشکل ایجاد می کنند. بنابر این چنین افرادی اگر امکان به دست بیاورند از مملکت فرار می کنند و راهی کمپ های پناهندگی کمیساریای عالی سازمان ملل در دیگر کشورها می شوند. من همین دوهفته پیش با یکی از فارغ التحصیلان یارسانی که اورا از مملکت فراری داده اند و با خانواده در یکی از کمپهای کمیساریای عالی پناهندگی درکردستان عراق نام نویسی کرده، تلفنی صحبت کردم. از وضع اسفبار مردم یارسان هم در شهرها و هم در دهات صحبت می کرد.
وضع بازنشستگانی که به مکانهای مقدس و یا جمع خانه ها مراجعه می کنند:
معمولا؛ بنا به قانون کسی که بیش از 20 سال خدمت داشته باشد، می تواند در ایران تقاضای بازنشستگی بکند و یا 30 سال خدمت کند اتوماتیک باز نشست می شود. حالا کسی که درسن 18 سالگی مشغول به کار شود، در 48 سالگی که بازنشست می شود، هنوز جوان است و بدلیل پائین بودن حقوق و مستمری باز نشستگی و هزینه سرسام آور زندگی، مجبور است در جائی کار کند. ولی او باید در محیط کار جدید مواظب باشد و حرفی نزند که برای خودش درد سر ایجاد کند. این مسئله برای بازنشستگانی که شغل دیگری ندارند و به دلیل بی کاری، روزانه یاهفتگی به محل عبادت آئینی خویش رفت و آمد زیاد دارند، تحت نظر قرار می گیرند و علنا به آنها تذکر داده می شود که مواظب رفتار و تبلیغ ناکرده خود باشند، در غیر آن صورت با زندگی اقتصادی خویش بازی می کنند. اگر چه خود آگاهی کافی برای تبلیغ ندارند و تبلیغ هم نکرده اند، بلکه فقط عادتا پای بند به آئین خود مانده اند، بهمین دلیل آنها مواضب خود هستند و حتا اجبارا در تورهای زیارت مرقد امامان شیعه با قیمت ارزانتر شرکت می کنند و به ظاهر نشان می دهند که “شیعه” خوبی هستند. با این کار یک شمشیر دمکلاس را بر سر خود آویزان می کنند، اگر خطائی بکنند و حتا با یک سید یارسانی احوالپرسی کنند، موقعیت خودرا به خطر انداخته اند. در این زمینه نیز گزارشهای متعددی داریم. لایق ذکر است که قبل از انقلاب شدت تحت فشار قرار دادن بالا نبود و بعلاوه ما جوانان روشنفکر یارسانی کمترداشتیم، بهمین دلیل این گزارشات نیزکمتر بودند. اکنون روزی نیست که من نامه یا ای میلی از ایران دریافت نکنم و گله و زاری از دست اذیت و آزار این بازنشستگان توسط مأموران رژیم، نشود. اکثر می خواهند زن و فرزند خود را جا بگذارند و فقط برای آزادی عبادت و عمل آئینی از مملکت خارج شوند و این خود برای اشخاص مسن که مملکت و رادگاه خودرا اجبارا جای بگذارند، یک فاجعه است.
وضع دکانداران و دستفروشهای یارسانی:
اولا درمسجد محل و همه مساجد دهان به دهان تبلیغ می کنند که خرید از فلان مغازه جایز نیست. لذا بوسیله یک کهنه اهل حق(یارسانی) و غیر مسلمان اداره می شود. چون او هنوز باگذشته خود قطع رابطه نکرده است و مسلمان نیست، مثلا چون پدرش هنوز سبیل دارد و این نشانه اهل حق بودن اوست! پس چنین افرادی پاک هم نیستند و خرید از چنین مغازه هائی حرام است. این را برسرمنبر موعظه نمی کنند، بلکه اگرکسی ازپیش نماز بطورخصوصی بپرسد، اغلب چنین پاسخی دریافت می کند. ما برای این پرسش و پاسخ ها شاهد داریم. دوما فقط یارسانیان پای بند به آزادی عقیده و کسانی که از رژیم بیزارند، آنهم مخفیانه و دور از چشم مأموران بسیجی، از این مغازه ها خرید می کنند. سوما مغازه های مشکوک که صاحبان آن، با وصف حتا زیارت حج رفتن و حاج آقا شدن، اما هنوز مأموران رژیم تشخیص داده که این نوع حاج آقاها پای بند به رسم و رسومات و آئین قدیمی خود هستند و گاهی می خواهند با افراد هم مسلک سابق خود حرف بزنند، حالا احتمالا این نکته، فقط برای جلب مشتری بیشتر باشد، اما تحت کنترل است و رفت و آمد به این نوع مغازه ها بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.
وضع کشاورزان و دهکده های یارسان نشین:
ما می دانیم که تنها ابزار کار و وسیله زنده ماندن کشاورزان گاو آهن یا در زمان مدرن تر تراکتور و حیوانات اهلی و محصولات کشاورزی و غیره است. اینها هم برای تولید وهم برای فروش محصولات خودشدیدا وابسته به دولت هستند. برای مثال اگر کاری خلاف اوامر دولت جمهوری اسلامی، از جمله اجرای روزه و نماز و مناسک و عبادت مذهبی اسلام شیعه در ایران، انجام دهند، از همه امکانات کشاورزی محروم می شوند. برای جذب اجباری مردم به آئین شیعه، جمهوری اسلامی کوشیده است در هر دهکده یارسانی نشین یک مسجد بسازد و این به بهانه حضور مأموران دولت در آن دهکده! اما با این وصف مسجد دایم خالی است. حتا بعضی از مأموران رژیم به آنجا نمی روند. خوب هرکسی از اهالی ده یا روستا به این مسجد رفت و آمد کند، از همه امکانات و ابزار تولید از طرف دولت حمایت می شود. فرزندان این چنین کشاورزانی با هزینه دولت به شهرها برده می شوند اگر دست ازمرام و عقیده خود بردارند و مسلمان شیعه مؤمن بشوند. اگر اکثریت مردم این دهکده ها از خواستهای دولت سر باز بزنند و مساجد همان طور خالی بماند، اولا محصولات آن ده و روستا خریداری نخواهد شد. دوما جاده حمل و نقل آسفالت نمی شود و حتا برق و آب به آن دهکده نخواهند برد. این است که مردم مجبور اند به ظاهر هم شده خواستهای دولت را بپذیرند.
ما در 18همین اجلاس همین سازمان بین المللی یاد آور شدیم که ایران نه فقط از ملیتهای متنوع فارس و آذری و کرد و لر و بلوچ و عرب و ترکمن و غیره تشکیل شده، بلکه در ایران خلاف آنچه که رهبران جمهوری اسلامی ادعا می کنند که باصطلاح 99% مردم مسلمان شیعه هستند، در این کشور در صد بس بالائی از مردمان ملتهای ایران، سنی مذهب مسلمان اند و یارسانی با باور غیر اسلامی، پیروان زرتشت، مسیحیت، یهودیت، بهائی وغیره هستند. متأسفانه درطول تاریخ نوین دیکتاتورانی فقط از یک ملت، حاکم بوده و حقوق نه فقط دیگر ملتها را زیر پا گذاشته اند، بلکه مخالفان درمیان ملت خود را نیز سر کوب می کرده اند.
اکنون دهها نفر از جوانان کرد سنی مذهب و یارسانی و حتا شیعه در صف اعدام نشسته اند.
هایدلبرگ، آلمان فدرال 22.2.2012 دکتر گلمراد مرادی
Carrying over (conferring) of paper by Golmorad Moradi for
the 19th Conference of the Human Rights Council, Geneva,
on March 13th 2012
Ladies and Gentlemen,
Fellow citizens and defenders of human rights
The newest case of sentence to the death penalty is the old story in the Islamic Republic of Iran.
Youness Aqayan is an Ahl-e Haqq (Yarsani) and a member of the Ahl-e Haqq faith. He was one of 50 Yarsani people arrested a few years ago because of their belief, in the village of Utsch-Tappeh near Miyandoab between Azerbaijan and Kurdistan Iran.
According to an interview given to the press by his wife, Mr Aqayan went on hunger strike over a month ago to protest against his transfer to a death prison where he will be executed although [not guilty of any offence]. Few years ago they executed the Uncle of his wife.
We appeal to all human rights authorities and organisations to save the life of this young man, Mr Aqayan. This Regime should not be allowed to do the same as they did to his wife Uncle´s.
Under the rule of the Islamic Republic members of religious minorities are at risk: the Yarsani, Bahaie, Christians, Jews and Zoroastrians are suppressed, but also millions of Iranians of all nationalities and believers in other philosophies, including Sufi, Darawish Gonabadi, Sunni and some Shiites.
Ladies and gentlemen,
in the Islamic Republic it is not only the Religious mino-rities like; Yarsani, Bahaie, Christian, Jews and Zoroastrian would be discriminated, but the Millions of the other Iranian belonging to other nationality Groups and even those which recognize themselves as a Parts of Islam, like Sufis (Darawish Gonabadi), Sunnites and some Shiites with different Interpretation of Islam have been supressed under the Islamic regime.
In all their long history the Yarsan have never been as suppressed as under the Islamic Regime during the last 32 years. Despite the fact that they have no chance to teach or openly profess their faith, their suffering is greater now than during their whole history.
Most of the members of this community are non-political and are simple believers, but they are prevented from taking any step to undertake their worship. They are questioned, arrested and tortured. They have to live in fear and a permanent state of anxiety of being discharged from their work or discovered.
If you want to be a Yansani in Iran you have to condone Islam and say that the Yarsan faith is part of Islam, or you will be unable to find employment anywhere. That is not all. You will have to admit that you are at fault, and you have to promise that you will try to change and to learn the better way of being a real Shiite. In other words, you will never find a Yarsani in Iran who will admit to being Yarsani without saying that he or she is part of Islam. The only guilt of these two and a half million people is that they have another religion, and believe in another faith other than Islam, and they have to live in a permanent state of fear.
The position of Yarsani as government employees
All government employees whether they wish to or not, must go to noon prayers with Muslims, otherwise they will attract suspicion and that is very dangerous in terms of losing their government job. If this happens they would not be able to support their families financially. They have to flee the country and apply for asylum in Europe or North America.
The position of retired Yarsani
In retirement as is common, people occupy themselves with religious matters. At this point they create a dangerous problem for themselves and their future lives. Some retired teachers have written to me to explain their situation. They say they cannot come to a foreign country because of their age, because they will be unable to find work, and will be far away from their families. They feel they cannot leave because they are retired and do not want to lose their family and friends. But they do not want to go to prison just because they are not Muslim. They cannot be quiet because they would go crazy. What are they to do?
The situation of Yarsani small shop owners and traders
The Islamic regime tries with all energy to keep the Yarsani under control in all aspects of life. Unofficially they try to ruin the Yarsani economically. For example, if someone asks the leader of the Friday prayers, what is Islamic and what is non-Islamic, he will say quietly that you should not buy from non-Muslim shops. You should not deal with Yarsani traders. If you do so it is un-Islamic! So the Yarsani shop owners and traders are unable to pay their bills and are economically destroyed. Under such circumstances they have to abandon their belief. Some liberal “Muslims” will take the risk and buy from Yarsani shops, but it is not enough to keep the business going.
The situation of the Yarsani farmers and villagers
The Yarsani are a good target for the Islamic government because they are simple people: they have little knowledge of their own religion and are trustful and need help from their government. They need help for their production of goods and to sell them. If they accept the condition of the government to be a good Shiite Muslim they would have opportunities and facilities. But if they stay with their own traditions and faith they become a Problem.
In every Yarsani village the government builds a mosque for prayer. But it is without prayer and traditionally so, no-one goes to the mosque. The government produces a policy that people should go to the mosque every day. They will get more benefits from the government: they will get credit; their children will be supported for school and university and so on.
Most of these village people do not want to change their faith in exchange for money or a better opportunity. So their villages are without asphalt streets to connect them with the cities, they have no electricity, water pipelines, etc, etc.
At the 18th session of the Human Rights Organisation we have mentioned that in Iran it is not only the religious minorities that are suppressed but also other nationalities and ethnic groups. They are denied the elementary right to live in accordance with their own traditions, culture and language and so on.
Thank you for your patience.
Dr Golmorad Moradi
22 February 2012. G-moradi@t-online.de
{jcomments off}