برای ایجاد یک کمپین جهانی علیه حکم فتوا
ییان اندیشه ای در تداوم و تایید نقد مهدی اصلانیفتوای قتل شاهین نجفی نمایشگر تقابل اندیشه ای جذمی، انسان ستیز و ناقض ازادی بیان و اندیشه میباشد. فتوای مرگ خواهانه یک شهروند ایرانی و یا جهانی از دستگاه اندیشه مذهب تنها بیانگر توحشیست که میبایست اجماع بشری را در تقابل با خود در یک فرایند حقوقی ارایش دهد، و این تنها روشیست که بدین دخالتها میتواند پاسخی بلاواسطه دهد.
بسیاری از کنشگران ایرانی بویژه انان که در شبکه در هم تنیده اصلاحات قرار دارند، در تقابل با چنین بیان توحشی نگاهی دوسویه خود را به مثابه دادستان، مفسر، اموزگاران اخلاق، بیان داشتند. نگاه دوسویه ای که پاسداری از کهنه اندیشی را با مصلحت جویی زمانه میخواهد پیوند دهد. همین نگاه با توسل به حرمت باور و اعتقادات بشری میخواهد بما بقبولاند که محصول کار شاهین نجفی توهینی بود بدین حقوق مدنی، میخواهند بقبولانند که در این حادثه زخم های عاطفی بر باور گروهی انسانی، شکستن مرزهای اخلاقی و حتی حقوقی میباشد، بی انکه دلیل چنین تقابلی را در بستر اجتماعی و فرهنگی همچنین سیاسی ایران امروز مستند سازند. بی انکه عملکرد چنین باوری را در صحنه قضایی ایران برایمان مرور نمایند، تنها به شیوه ای از این تقابل در سرزنش خوانی خود بسنده مینمایند. حقیقت تلخ سرزمینمان اما گویای قدرتیست که با اتکا بر نوعی از نگاه مذهبی و دینمدارانه جان و مال مردم انرا به تاراج در انباشت طمع انسان کش خود کشانیده است، بخش اعظمی از قوانین جزایی این نظام بر بنیاد شریعت خود را استوار ساخته، و این قوانین توحش امیز را به نمایندگی از اسمان، و خدا و نبی و امامانش در دستان تبهکار خود به اقتدار گرفته است. فریاد شاهین نجفی و نجفی ها به همین دلیل هم از لحاظ اخلاقی و هم حقوقی کاملا درست و برحق میباشد. واکنشیست به کنش انسان ستیزانه نظام دینمدار. حال اقایان اصلاح طلب و حامیان ان به چه دلیل خود را در این میدان و معرکه درانداختند و در نکوهشی دو سویه در اندیشه مرمت سازی خود را قرار میدهند؟ ایا جز این است که انان از سرگذشت و منشور اعتقادی و رفتاری نچندان دور هم افرینی جنایات علیه ایرانیان و بشریت به دفاعی مقدس تن میسایند؟ ایا جز این است که داستان پندارواره اصلاحات در حوزه اخلاق و عدالت اجتماعی یعنی تمکین به خاموشی و قناعت ورزی به فرهنگی که خود زاده انند؟
داستان حقیقی فتوای قتل شاهین نجفی اما اینگونه نیست که راویان سیاست بازگشت به رویای دامان ترمیم شده نظام انرا به تصویر میکشانند. این شیوه های تفسیری بیانگر خدعه و تداوم همان فرهنگ تقیه بیش نیست، اخلاق دو سویه اما سمتگیری روشنی دارد انهم دفاع از کهنه اندیشی و حاکمیت سیاسی نظام موجود. هیچ یک از این اقایان اما اشاره ای به عدم مشروعیت قوانین الهی و شریعه در بستر جوامع انسانی و مدنیت انسانی نمی دارند. هیچ یک اما تلنگری بر نامشروع بودن این دخالت اهل دین در زندگی انسان امروز نمیزند.
ایا این فتوا خارج از ذهنیت و فرهنگی بود که هزاران اسیر زندانی را در پگاه خاکستری هستی نظام قتل عام نمود؟ ایا این فتوا مفهومی جز مرگ خواهی دگر اندیش دارد؟ نه این همان منشور مشترک مرگ خواهی همه دینمداران است و بس. تنها تفاوتها همانیست که اقای واحدی فرمودند، یعنی قاضی که باشد و توهین چه باشد. به زبان دیگر قانون شریعت مرگ خواهی چون سب النبی به خودی خود اشکالی نخواهد داشت.
اجماع مدنی و حقوقی جهانی میبایست با این پدیده توحش گرا و خودسر برخوردی جدی نماید، تمام فرامین جزایی تحت عنوان فتوا میبایست در زمره اقدام و سازماندهی قتل و کشتار شهروندان (جهانی) تحت تعقیب قضایی کشانیده گردند، این ان پاسخیست که میبایست یک انسان تابع حقوق مدنی بشری بدین داستان بدهد و نه دست یازی به انواع سفسطه های اخلاقی و تفسیری برای ترمیم اندیشه های تبهکارانه.
مصلحان حقیقی اجتماعی دادخواهان حقوقی پیگرد این و ان ایت الله و مرجعی هستند که با استفاده از قوانین زمین ساز و اسمان دوخت خود ازادانه ذهنیت و عینیت کشتار را می افرینند. درخواست چنین پیگردی حقوقی از سوی نهادهای ذیصلاح حقوقی-جهانی تنها پاسخی است بدین فرایند سی و سه ساله که نظام جمهوری اسلامی انرا در جهان اسلام سیاسی جهانشمول نمود.
برگرفتە از سایت اخبار روز{jcomments off}