"an independent online kurdish website

دربیشتر کشورهای آئینی ونیمه آئینی معمولا کتب مقدس را فقط برای تشریفات دینی یا اجتماعی استفاده می کنند.dr_golmerad_2011

گرچه اکثر خانه ها یک جلد از آن را دارند، اما این کتب کمتر مورد مطالعه قرار می گیرند. ولی بر عکس این رسم معمول، در سی و دو سال گذشته و حاکمیت جمهوری اسلامی، جوانان مملکت بیشتر از صد ها سال پیش، کتاب مقدس را مطالعه کرده و می کنند وپرسشهائی برای این جوانان بوجود می آید ومی پرسند که چرا برخی نکات در این کتاب خدا با زندگی اجتماعی امروزه در تضاد قرار دارند؟ بهمین دلیل، این روزها گردانندگان جمهوری اسلامی حتا در برابر نسل متولد شده بعداز انقلاب که می بایستی انقلابی اسلامی تربیت می شدند، در تنگنا قرار گرفته اند و به فکر پاسخ به این پرسش های آنها افتاده و برای جا انداختن سوره هائی از قرآن مجید که واقعا از نظر روابط اجتماعی و رعایت حقوق برابر انسانها، فاجعه بارهستند، به تکاپو افتاده اند. بهرحال چون پاسخ منطقی برای برخی از این پرسشها در رابطه با دستورات اکید قرآن مجید را ندارند و بهیچ وجه نمی توان آنها را پذیرفت، لذا به توجیه گری و تبلیغ زیاد نیاز پیدا کرده اند. گرچه مطالبی چند دراینترنت دراین باره نگاشته شده است. اما متأسفانه بجز توهین مستقیم، گرچه برخی اعمال بدرستی نفی شده، چیز جالب و مستند دیگری دیده نمی شود. زیرا کوشش می شود هرمطلبی با سند ارائه گردد و یا علاقمندان را به آن سند رجوع داد. از همه اینها که چشم بپوشیم، خوشبختانه توجیه گری مفسران قرآن، در میان جوانان، و بویژه در میان دختران کمترین اثر را دارد. اما با این توصیف توضیحات بیشتری در این زمینه لازم دیده می شود که تأییدی بر موضع درست این جوانان باشد. در اصل یکی دیگر از اهداف مقاله، تبلیغات تلویزیون امام حسین، توسط یک حجت الاسلام مأمور است که به گفته های او نشانه گرفته شده و فیلم آن نیز به ضمیمه است. توضیحات دیگری هم نه فقط، سوره التحریم در مورد پیامبر اسلام، و رعایت نکردن نوبت زنش حفصه، دختر عمر و همخوابگی او با کنیزش ماریه، آنچه در فیلم آمده است، بلکه اشاره به نام سوره هائی در مورد قتل کافران یا غیر مسلمانان، آیاتی در سوره های البقره و الاحزاب، آیاتی در سوره النساء در مورد حقوق زن و غیره و توضیحاتی در مورد تبلیغات و عادت، لازم و ضروری بنظر می رسد. من فقط این آیات رانام می بریم وخواندنشان را می گذارم برای علاقمندان عزیز فارسی خوان. من می خواهم فقط توجیه گری این ملاها، حد اقل در میان قشر روشنفکر جامعه و بویژه در میان خانمهائی که با درجه عالی دانشگاهی هنوز با چنگ و دندان از این رژیم قرون وسطائی و ازاین مذهب دفاع می کنند، کمرنگ وخنثا شود. لایق ذکر است که بنده برای باورهای مردم، قلبااحترام قایلم، چه خوبست که این باورها، ازروی تحقیق باشد نه ازروی تقلید. چرا باتقلید مخالفت می شود، زیرا دردنیای امروز که همه نوع ابزاری برای شناخت جهان فراهم شده و جوانان ما بیشتر از دهها مفسر، کتاب مقدس را خوانده اند و می فهمند، واقعا دیگر جایز نیست، انسان کور کورانه تقلید کند.

درهر فرهنگی، هرچه را رواج دهید و زیاد تبلیغ کنید و اکثریت ناچارا آن بخش از فرهنگ را بپذیرند، به صورت عادت درمی آید و درنتیجه درمیان مردم، عادی می شود و برای کسی تعجب آور نخواهد بود. دراینجا بحث بر سر پای بندی به اصول انسانی است. خود پیغمبر اسلام نیزفرموده اند که او یک بشر است مانند افراد همه امت اسلام و طبیعی است که همه انسانها باید به تعهد انسانی خود پای بند باشند. درحقیقت، اگر شوهری تعهد خود را نسبت به زن و یاشریک زندگی اش حفظ نکند، خلاف عرف انسانی است و این یکی از دلایل جدائی باید باشد، زیرا هیچ زن دمکراتی که بحقوق انسانی باورمند باشد و مسئله چشم بچشم و یا انتقام جوئی را احمقانه بداند، حاضر به پذیرش این نوع خواری نخواهد شد که همسر زندگی اش با زن دگری همبستر شود و هیچگونه بخششی هم ندارد. اما با تأسف با تبلیغ زیاد و عادت دادن و وابسته کردن از نظر اقتصادی این موضوع، نرمال می شود. به این دلیل اکثر زنان ایران علیه نابرابری وظلمی که به آنها می رود، دم نمی زنند. حالا ببینید، از نظر روانی، تبلیغات چه اثری می تواند داشته باشد. برای نمونه در مواردی، نکات دروغ راصحیح جلوه دهند. بطوری که گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر می گفت: “دروغ بزرگ را به آن اندازه تبلیغ کنید که در اثر تکرار مکرر خود دروغگو باور کند که راست است”. نقل به معنی. البته، نظیر این را آدولف هیتلر در مورد جنگ جهانی اول، از انگلیسی ها گرفته بود و با تغییر دادن جمله، به آلمانی ها گفته بود که پذیرش شکست جنگ اول تقصیرتبلیغ رسانه هائی بودکه دردست یهودیان قرارداشت. او می گفت: “دردروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن موجود است”. اما این، بنام “دروغ گوبلزی” معروف شده است.

حالا این تبلیغات و تکرار مکررات در باره هر چیزی صدق می کند. نمونه وار، تبلیغ برای دین داری، دیکتاتوری،بیدینی، باور به خرافات، تروریسم، شهوت رانی، عشق ورزیدن، حشری و هوس باز بودن، قانع نشدن بهرچیزی وحتا درست کاری وراستگوئی دراثر تبلیغات و عمل زیاد، به بخشهائی از طبیعت هر انسانی، به نسبت کم و بیش تبدیل می شود. این نکته در بعضی آدمها اثری بیشتر می گذارد و دربرخی دیگر بنا به درجه عقل و دانائی فرد که تا چه حد می تواند برخویشتن تسلط داشته باشد و کدام راه را بهتر تشخیص می دهد. این بستگی به آن هم دارد که تا چه حد تعلیم و تربیت و محیط در او اثرگذار باشد. برای مثال، تعداد اندکی از جوانان مملکت ما ایران، با شستشوی مغزی زیاد، واقعا باور دارند که بعداز شهید شدن در راه خدا، صدها و هزاران حوری بهشتی در ویلائی در بهشت در انتظار آنها ایستاده یانشسته اند! وجالب است 180 درجه خلاف این باور تعدادی هستند که به مکتب برتراند راسل و استیون هاوکینگ باور دارند و معتقد نیستند که اصلا بهشتی وجود دراد و زندگی را در راستی و درستی و خوشگذرانی در همین دنیا می بینند. پس عادت کردن یا خود را عادت دادن بهر چیزی امری بسیار طبیعی و عادی است و البته تا حدودی در کنترل خود انسان. یعنی انسان می تواند این عادت را تا سرحد بیماری و معتاد شدن ببرد و می تواند در نیمه راه آن را ترک کند. یکی از این عادتها عشق ورزیدن و زن بارگی یا مرد بارگی است. درباره این مسئله در میان مذاهب بطور کلی و اسلام بطور ویژه معیاری برای غریزه جنسی و عشق ورزیدن تعیین کرده اند که بیشتر به زیان زنان است تا مردان.

درقرون گذشته، حتا درمدرن ترین کشورهای جهان صحبت درباره مثلا روابط جنسی و هم خوابگی زن و مرد، در ملاء عام، مسئله ای بد و غیر عادی بود و این عادت شده بود که در باره این چیزها حرف زدن عیب است! اگر رسما زن و شوهر نمی بودند که دیگر فاجعه به حساب می آمد. در حالی که امروزه زن و مرد بدون ازدواج بچه دار هم می شوند و دارای حقوق برابر با آنهائی هستند که رسما ازدواج کرده اند. این نکته اکنون در بخش بزرگی از جهان بسیار عادی شده یعنی همان عادت دادن. اما باتأسف باید گفت، هنوزهم دربعضی ازکشورها مسئله، مثلا باکرگی دختران یک معضل اجتماعی شده است! اخیراجوانی سر زنش وار و باکنایه برای من نوشته بود: “دختران ایرانی که در خارج درس می خوانند، باکره نیستند”، وا ویلا!! این نکته اصلا برای این چنین افرادی که عادت داده شده اند یک معضل زندگی است. درباره آنکه آیاهمه پسران بکر هستند، برای این جوان زیاد مهم نیست، زیرا او اینطور عادت داده شده و این بخشی از فرهنگ عقب افتاده است که بر ماها همه بطور کلی حاکم است! اگر اعمالی که امروزه بر روی صحنه انجام می گیرد و یا در تلویزیونهای بعضی ازکشورهای اروپائی نشان داده می شوند، در قرون وسطا می بود، مرتکبان به این اعمال طبیعی در ملاء عام، مجرم شناخته می شدند و سنگسارشان می کردند، آن چه که امروزه با تأسف باید گفت: هنوز دربعضی ازکشورها، حتا با شنیدن درباره آن و شهادت دادن که یارو مرتکب این کار شده، سنگسار انجام می گیرد. چرا زیاد دوربرویم، بنده خودم حدود 43 سال پیش در اوج آغاز عشق آزاد، روزی در یکی از خیابانهای پر رفت و آمد این شهر اروپائی که اکنون زندگی می کنم، در روز روشن دختر جوانی را دیدم که با انگشت روی شانه پسر جوانی زد و همین که پسر برگشت تا ببیند کیست و چشمش به دختر افتاد، همدیگر را بغل کردند و لب بر لب هم نهادند و بیش از دو دقیقه همدیگر را در ملاء عام بوسیدند. درحالیکه برای همین بوسه درکشور ما یک آلمانی را محکوم به اعدام کرده بودند که خوشبختانه با وساطت و غیره اعدام انجام نگرفت. بهر حال در رابطه با آن دختر و پسر، جز من هیچ کسی دیگر به این مسئله توجه نمی کرد. تنهامن درآن حال خشکم زد و مات و مبهوت به آن دو نگاه می کردم! چون واقعا من عادت نکرده بودم که ببینم، حتا در ملاء عام دختری دست پسری رابگیرد و فشار دهد. این حرف بیش از چهل سال پیش در اروپاست. اکنون تصورش رابکنید در اوایل قرن بیست و یکم در روزنامه ها می خوانید: “اگر دررقص کردی، منحنی یا دایره که اجبارا بایستی دست دیگری، مرد یا زنی را گرفت. بنا بر فتوای یک ملای مسلمان، اگر زنی این کار را بکند، شوهرش جاکش است”! این مسئله شوخی نیست، بلکه یک واقعیت است وگوینده این جمله احمقانه فوق باچاپ عکس خود به گفتن این چنین مطلبی مهر تأیید گذاشته است! شما دیگر تا آخرش رابخوانید. حالا اگر این زن در خفا هر کاری بکند و کسی نداند، بنظر این ملای جوان فتوا دهنده، شوهرچنین زنی احتمالا جاکش نیست! اکنون اگر از همه اینها بگذریم، این ملای از نظر فکری فقیر، با تأسف باید گفت، مفهوم واژه جاکش یا جاپیچی را یاد نگرفته است و به این شیوه ی فکر کردن عادتش داده اند. کسی که بگوید: اگر دست زنی به دست غیر “صاحبش” بخورد شوهر آن زن “جاکش” است! خوب، می توان تصور کرد که سطح سواد و آگاهی این مرد تا چه اندازه است! امروزه نیز در کشورهای باسطح آگاهی و فرهنگ پائین که این چنین شیوه ظاهر سازی و دروغ و ریا بر جامعه حاکم است و تحت این شرایط تربیت می شوند، هنوز این خصلت “بد” بودن چنین کاری به دیگر سخن عشق ورزیدن و یا حداقل دست زن غریبه ای را لمس کردن و غیره حفظ شده. یعنی اگر زنی دست مرد غریبه ای را بگیرد، شوهرش “جاکش” است و اگر شوهر نداشته باشد و حتا او آن مردرا دوست داشته باشد و به او در ملاء عام اظهارعلاقه کند، فرق ندارد قول ازدواج داده باشد یا نه، خرابه است و بد! این قضاوتی است که در مورد فقط زنان در جوامع عقب نگهداشته شده، می کنند. در چنین جوی نه اینکه درباره عشق وعلاقه، درملاء عام صحبت نشود، بلکه اگر ظاهر سازی نکنی مهر “جا کشی” و بد تر از آن را هم خواهید خورد. اگر چه جاکشی یک شغل شده (البته یک شغل پست و راحت طلبانه، برای نان درآوردن، بدون فکر کردن و عرق ریختن) و آن شغل کسی انجام می دهد که نقش دلال محبت بازی کند و برای این ارتباط بر قرار کردن، پول و رفاه دریافت کند. در هرصورت اگر اینهارا کنار بگذاریم و اصل مطلب را بگیریم، خود گوینده این جملات احمقانه و قرون وسطائی، قبل از هرچیز می داند که این یک امر طبیعی وغریزه جنسی است و بخود دروغ می گوید اگر ادعا کند که او مسئله جنسی را انجام نمی دهد. مگر اینکه غریزه جنسی خودرا سرکوب کند! در آنصورت بنابه علم روان شناسی باید برایش یک آلترناتیو یا جایگزین بیابد که درکشورهای دینی و نیمه دینی، این جایگزینی فقط عقده است که برای خالی کردن آن، حس انتقام جوئی و آدمکشی و تجاوز در انسان بیشتر رشد می کند و یا افراد انتحاری بوجود می آورد. کسی که به آن اندازه او را عادت می دهند که بجان خود رحم نکند و باور کند که بعد از مرگ به بهشت می رود و به روایتی از حضرت محمد 70 به توان 4 حوری منتظر اویند. بهرحال آنهائی که زرنگتر اند و زنده می مانند، می خواهند با عقده انتقام بگیرند و خود را ارضاء کنند. برای جلو گیری از ریختن عقده با تجاوز و انتقام جوئی؛ در مرحله نخست تعلیم و تربیت درست و یاد گیری نرم انسان بودن شرط است و در مرحله بعد یاد دادن احترام و رعایت آن برای آزادی انسان دراعمال انسانی خود است. یعنی باید یاد داد که در این حالت یا قضیه، دو طرف زن و مرد باید آزاد باشند. نه یکی را(مؤنث) محدود کرد و دیگری را(مذکر) آزاد گذاشت. همان چیزی که امروزه در ایران اسلامی اتفاق می افتد. مثلا دختران بالباس ورزشی حق ورزش ندارند اما مردان می توانند با شورت و پیراهن رکابی کشتی بگیرند. در صورتی که سوره نور آیات 30 و 31 حجاب اسلامی برای مرد و زن آمده است و علاوه بر این ها هیچ دختری و زنی جرأت نمی کند از ترس افراد عقده ای شب به تنهائی به خیابان بیاید و یا جنایتهائی که در زندانهای جمهوری اسلامی و زندانهای اکثر دیکتاتوران رخداده و می دهد، به روشنی عقده و انتقام جوئی دیده می شوند. من نمی دانم یک مأمور متجاوز چه لذتی از تجاوز به دختر یا زنی می برد، درآن هنگام، بجای بوسه و لب برلب تف بصورتش انداخته می شود؟ این را بغیر از کینه و نفرت و انتقام جوئی و خالی کردن عقده شدید، چه چیزی را می توان نام نهاد؟ خوب، در اسلام اگر زنی شوهر دار کاری خلاف عرف کند مرد “جاکش” است اما اگر مرد زن داری همین کارخلاف عرف را انجام دهد، “عیبی ندارد”! اگرچه درقانون مذهبی عمل خلاف عرف مرد و زن هردو، نفی شده باشد! درواقع این یک عادت است و این عادت به آن اندازه تکرارشده که همه عمل زن را “بد” می دانند و دربرابر عمل مرد “سکوت” می شود. در نهایت عمل مرد باید بخشیده شود، اما عمل زن غیر قابل بخشش است. این در حقیقت قضیه، یک بام و دو هواست و نابرا بر. البته در اینجا سر نخ را نباید بدست بعضی از مردان ظاهر ساز و هنرمند در این کار داد که آدم را بی غیرت معرفی کنند. من شخصا مخالف شکستن عرف انسانی از هر طرف که باشد، هستم و در صورت وقوع این کار از هر جانب که باشد، جدائی را توصیه می کنم که بسیاری از انسانها به بخشش از هر طرف باور دارند. اما تعریف غیرت: نخست باید مفهوم غیرت را روشن کرد که این خود یک بحث طولانی است، اما با این وصف اشاره کوتاهی به آن، بد نیست. در واقع آدم های بی غیرت به کسانی باید گفته شود که هر کاری را تا پای دلالی محبت انجام می دهند، اما زیر چتر ظاهر خوب و کسی از اعمال غیر عادی آنها با خبر نباشد. یعنی در ظاهر سازی هنرپیشه خوبی باشند. پس فرصت طلبان و زرنگان جامعه را که بر سر پدر و مادر و برادر و دوست و حتا همشهری خود و دیگران کلاه می گذارند، می توان از زمره بی غیرتان نامید.

اما در جهان ظاهر سازان، عکس این قضیه را بی غیرت گویند! همین حفظ ظاهر است که  انسان را دروغ گو، حقه باز، نیرنگ بازو بی غیرت بار می آورد. چون اکثر مردم این گونه یاد گرفته اند، بطوری که بکررات اشاره شد، در باره موضوع غریزه جنسی صحبت کردن، در برخی ادیان مجاز نیست. گرچه هیچ بدی دیده نمی شود که درباره این بخش از زیبائی زندگی یعنی غریزه جنسی نیز حرفی زده شود. این بدی بویژه در میان زنان بیش از هر چیز دیگر رواج داده شده. برای مثال حتا یک زن مدرن هم شرم دارد درباره این که از هم خوابگی خود بامرد مورد علاقه اش، حتا با نزدیکترین دوستان زن تا چه رسد که با مردی حرف بزند. “وای این دیگر خیلی بد است” و چنین زنی را اگر درباره این موضوع صحبت کند، “سبک” می دانند! اما اگر مرد صحبت کند، افتخار است! این نکته تا نسل من رواج داشت و هنوز هم در بعضی از فرهنگها رواج دارد. خوشبختانه در میان قشر جوان و در برخی از کشورها، این تابو بطور کلی شکسته شده است و مثلا نام بردن از آلت های تناسلی زن و مرد و غیره علنا عادی شده و طبیعی می دانند، بدون آنکه صورت را بهم بکشند و یا “ای واه” بگویند. این را هیچ عیب نمی دانند. اما من هنوز بندرت این موضوع را از دهان یک زن شنیده ام که بگوید مثلا او در هم خوابگی بادوست پسرش یا شوهرش لذت برده. فقط چند سال پیش بود، یک دختر با شهامتی از هم مینهان که سر دبیر یک مجله ماهانه بود، علنا در این باره می نوشت و تابوهارا شکسته بود که در میان عوام و قشر عادت نکرده به گفتن حقیقت، انواع کنایه ها، سر زنشها، تهمتها و توهینها برایش می نوشتند که او اغلب این “نظرات” را منتشر می کرد. این دختر بی باک با این کارش، نشان می داد که چه طرز تفکر جاهلانه ای بر بخشی از جامعه ما حاکم است و همین بخش جاهل دیکتاتورهارا سر پا نگهمیدارد.

قصد ازآوردن این مقدمه نه فقط شکستن تابوها بود، بلکه روشن نمودن اثرات عادت دادن و عادت کردن از نظر روانی است. من در پیش در مورد عادت زیاد نوشته ام. مثلا عادت به بکار گیری واژه هائی که به آن هیچ باوری وجود ندارد. کسانی را می شناسم که اصلا به دین ومذهب وخدا اعتقاد ندارند، اما روزی نیست که زندگی آنها باسوگند آغازو پایان نیابد. این چیزی نیست جز عادت، که از همان اوان کودکی ما یاد می گیریم که برای اثبات خود و حقانیت سوگند یاد کنیم. حالا این سوگند خوردن از ترس است یا چیز دیگر، روی آن از نظر روان کاوی بحث است.

پس هرچیزی بنابه عادت است. اکنون این عادت به دزدی باشد، به قمار باشد، به دروغ باشد، به مؤمن بودن و راست گوئی باشد یا به خیانت و کلاه برداری و حتا عادت به باور به مبدا ئی یا عادت به شهوت رانی بیش از حد و غیره باشد. من اکنون می فهمم که چرا مسلمانان افراطی آن قدر نسبت به زنان حساسیت دارند. اگر کسی حضرت محمد پیامبر اسلام را الگو قرار دهد، انتظاری بغیر از این نمی توان از او داشت. زیرا این حضرت حتا یک ساعت نتوانست طاقت بیاورد و درغیاب کوتاه همسرش حفصه، زود باکنز وبرده خود ماریه خلوت کرد. خوب این یک عادت عجیب به شهوت رانی است که در هر فرد از نظر جسمی سالم و جود دارد. منتها کنترل آن به دست خود انسان است. تا آنجا که آدم یک قدم از عادت جلو می رود و معتاد می شود. مانند اعتیاد به مواد مخدر. آن گونه که اشاره شد، شما حتما واژه زن باره یامرد باره را شنیده اید. یکی ازآشنایان، خیلی سرزنش وار و برای خراب جلوه دادن زنی که من از او تعریف می کردم که خیلی رو راست است و قبل از هر چیز با خانواده وشوهرش! برگشت و به من گفت: که او نیز آن زن راخوب می شناسد و گویا آن زن روزی به او گفته است: آخر مگر می شود تا آخر عمر به یک مرد قانع بود؟ البته من به حرفهای سر زنش وار این آشنا، زیاد توجه نکردم، بلکه به راست گوئی آن زن اگر هم این طور گفته باشد، فکر می کردم که حد اقل آدم روراستی بوده ودروغ نگفته، گرچه عمل او غیر اخلاقی و تعهد شکنانه بوده. آنهم در صورتی که پیوند همزیستی با یک مردرا داشته باشد. که آن زن تا آنجا که می دانستم شوهر داشت. اگر شوهر نمی داشت آزاد بود و هر کاری که دلش می خواست می توانست بکند. بهرحال، عمل این زن را می توان یک نمونه مردباره نامید. من در آن گفتگو، خیلی خون سردانه گفتم آیا همه مردها به یک زن قانع اند و به عهد و پیمان پای بندی خودرا نشان می دهند؟! اگر آن بد است که بی تردید بد است. من این کار را اگر زن شوهر داشته باشد، یا با یکی زندگی کند شدیدا بد می دانم و در کنارش اینهم زیاد بداست که مردی به عهد و پیمان با زنش پای بند نماند یا اگر مردی تعهد را بشکند. او دربرابر پرسش و توضیح من سکوت کرد. بیان این مطالب کم ترین ربطی بموضوع داشت. من به عنوان مشاورخانواده، برمبنای تجربیات و کارم این بحث را گسترش دادم. اما تمام این فلسفه وبحث چند صفحه ای برای دیدن فیلمی ازیک آخوند پر رو در جمهوری اسلامی است که با صراحت می خواهد، سوره التحریم در قرآن مجید را درجامعه جا بیاندازد و این عمل ناشایست پیامبررا بطور عادت به مردم بقبولاند! گویاجوانان غیور و بویژه دختران کنجکاو و محقق بیش از آنچه که رژیم ایران انتظارش دارد قرآن مجیدرا خوانده اند و آنگونه که اشاره شد، این مفسران را سئوال پیچ کرده اند وخیلی مؤدبانه، نه فقط درباره تفسیر این سوره التحریم، بلکه در باره آیات دیگر مانند 191 درالبقره و الاحزاب آیات 59 تا 61 و نور آیات 30 و 31 (حجاب برای مرد و زن) و النساء آیات 2 و 3 و 33 و 34 و 176 و غیره پرسیده اند. بهمین دلیل یکی را مأمورکرده اند که علنا در این باره صحبت کند. بدون شک اگر آبرو ریزی ندانند درآینده درباره آیات فوق نیز درهمین تلویزیون امام حسین صحبت خواهد شد. من فعلا آدرس یوتوب فیلم درمورد پیامبر و هم خوابگی او با ماریه را اینجا می گذارم و هم خود سوره التحریم را، از قرآن مجید، می آورم که هم میهنان عزیز بشنوند و بخوانند. ازحضور آن باور مندان محترم و تقلیدی، عذر می خواهم، هدف اصلی از این کار فقط تشویق به باور ازروی تحقیق و مطالعه است نه کورکورانه و عادتی پذیرفتن. 

http://www.youtube.com/watch?v=rVYP3M5G_5g&feature=player_embedded

فیلم تعریف سوره تحریم از دهان یک آخوند مأمور شده، از قرآن مجید.

سوره التحریم:

“اى پيغمبر گرامی برای چه آنرا كه خدا بر تو حلال فرمود تو بر خود حرام کردی تا زنانت را از خود خشنود سازی در صورتیکه خدا آمرزنده و مهربان است (بر هیچکس خصوص بر تو رسول گرامیش سخت نخواهد گرفت) (در تفسیر وارد است که روزی حفصه با اجازه رسول بخانه پدرش عمر رفت پیغمبر با ماریه در حجره حفصه خلوت کرد ناگه رسید و غوغا انگیخت که تو نوبت من با کنیزی خلوت کردی و آبروی مرا نزد زنانت بردی حضرت برای خشنودی او فرمود من ماریه را بر خود حرام کردم ولی این سر نزد تو است با هیچکس مگوی او بفور عایشه را هم آگه ساخت. او هم با رسول راجع بماریه گفتگو کرد حضرت بر عایشه نیز سوگند خورد که ماریه را ترک گوید آندو زن شاد شدند و این آیه نازل شد (1) خدا حکم کرد بر شما که سوگندهاي خود را (بکفاره) بگشائید او مولای شما بندگان (و حکمش نافذ) است و هم او بهر چیز عالم دانا و بحكمت امور خلق آگاهست (2) وقتی پیغمبر با بعضی زنان خود (یعنی با حفصه سخنی (راجع بماریه یا ریاست ابوبکر و عمر) براز گفت (و باو سپرد) آنزن چون خیانت کرده و دیگری (یعنی عایشه) را بر سر پیغمبر آگه ساخت خدا برسولش خبرداد و او بر آنزن برخی را اظهار کرد (و برویش آورد) و برخی را از کرم پرده داری نمود و اظهار نکرد آنزن گفت رسولانرا که واقف ساخت (که من سر تو بر کسی فاش کرده ام) رسول گفت مرا خدای دانا آگاه (از همه اسرار عالم) خبر داد(3) اینک اگر هردو زن بدرگاه خدا توبه کنید رواست که البته دلهای شما (خلاف رضای پیغمبر<<ص>>) میل کرده است و اگر باهم بر آزار او اتفاق کنید باز(هرگز بر او غلبه نکنیدکه) خدا یار و نگهبان اوست و جبریل امین و مردان صالح با ایمان (یعنی علی (ع) بروایت عامه و خاصه) و فرشتگان حق یار و مدد کار اویند(4) امید هست که اگر پیمبر شمارا طلاق داد خدا زنانی بهتر از شما بجایتان با او همسر کند که همه با مقام تسلیم و ایمان و خضوع و اطاعت اهل توبه و عبادت رهسپار (طریق معرفت) باشند چه بکر و چه غیر بکر” (5)

قرآن مجید صفحه 358 ترجمه الهی قمشه ئی بخط طاهر خوشنویس (چاپش تاریخ ندارد اما من 55 سال است که آنرا با دوستم به 30 ریال خریده ایم). لایق ذکر است که نقطه و ویرگول گذاری نشده، زیرا همان طور که در قرآن مجید آمده، تایپ گردیده است و جبرئیل هم جبریل نوشته شده بود که بهمان صورت آورده شده.

خوب هر کسی از دختران و زنان روشن ضمیر فقط این آیات را بدون هیچ گونه تفسیری و هیچ روایتی که در قرآن هست، بخوانند، می فهمند که چه ضد و نقیضهائی در آنها وجود دارد و شأن این خداوند را به آن اندازه نزول داده اند که او هیچ کار مهم تری نداشته، مگر این که درآیه دوم، نیمی ازحرفهای حفصه را که به عایشه گفته، به پیامبر اش بفرمایند و او را برسر این پیامبر بشوراند و چیزهای دیگر … . با اطمینان، زنان و دختران غیور ایرانی با خواندن این آیات، خیلی مؤدبانه و برای همیشه قرآن مجید را کنار می گذارند و دیگر وقتی برای مطالعه آن صرف نمی کنند. فقط بنا به حاکمیت فرهنگ صدها ساله، آن را بر سفره عقد، روی سرعروس وداماد و غیره می گذارند و نگهمیدارند، آنهم فقط برای عکس گرفتن و تهیه فیلم ازترس. اما این حضرات آخوندها با پرروئی تمام آن را دارند تبلیغ می کنند و در واقع با شرح و تفسیر برخی از این آیات، علنا توهین به نیمی از جامعه می نمایند. حالا هدف از تبلیغ این آیات واقعا متعلق به قرون وسطا و نظیر آن از قرآن مجید چیست؟ به نظر من و میلیونها از هم میهنان این است که این آقایان کاملا آگاه اند که جهان تغییر کرده و بسیاری از جوانان ما که تا کنون بدلیل ظلم و زور این گردانندگان مملکت و بویژه نسل بعد از انقلاب، احتمالا بی تفاوت بوده اند، به مطالعه روی آورده اند و آنگونه که در پیش اشاره شد، خیلی مؤدبانه درمورد آیات متعدد قرون وسطائی ضدزن و ضدحقوق بشر، برای نمونه درآیات سوره های ذکر شده و غیره می پرسند و پاسخ قانع کننده می خواهند. متأسفانه آنطور که تجربه نشان می دهد، این پرسش کنندگان بیشتر با توجیه گری روبرو می شوند و چون نمی خواهند کور کورانه تقلید کنند و برخی از آنان این قرآن مجید را به زبانهای زنده دنیا خوانده اند و فارسی خوانان نیز ترجمه فارسی الهی قمشه ئی بعد از حدود شصت سال را که هنوز با ارزش ترین ودرست ترین ترجمه می دانند، خود می خوانند. بنا بر این هیچ وقعی به توضیح و تفسیر این آیت الله های “صاحب نظر” نمی گذارند، لذا خودشان بیشتر و بهتر مفهوم آن جملات قرون وسطائی را می فهمند و می دانند که تقلید کردن بسی احمقانه است. درواقع نگرانی ما بیشتر برای مردمان پاک دلی است که کار فراوان روزانه، وقت و حوصله خواندن را برای آنها نمی گذارد و تنها به تلویزیون نگاه می کنند و تفاسیر این آقایان از این نوع آیات قرآنی رامی بینند و می شنوند. نا گفته نماند همان 55 سال پیش که من حدودا 16 سالم بود، همراه دوستم، این سوره التحریم را به یکی از شخصیتهای بسیار مؤمن مسلمان نشان دادیم، ایشان بعد از خواندن، بلا فاصله گفتند: “تف، برید برید، گم شید این قرآن را حتما کمونیستها نوشته اند”. من این نکته را با دو دلی توی ذهنم نگه داشتم، تا اینکه درسال 1362 خورشیدی مجددا قرآن کریم به چاپ رسید و این “ترجمه بقلم: دانشمند فقید مهدی الهی قمشه ای استاد دانشگاه، تصحیح کامل زیر نظر حجت الاسلام حاج میرزا حسن مسعودی دامت افاضاته و خط استاد احمد نجفی زنجانی <معصومی> لیتو گرافی، چاپ و صحافی، چاپخانه سپهر تهران 1362” را برایم فرستادند. متوجه شدم که عین آن ترجمه راتأیید کرده اند، البته باحذف تفسیر و روایات که این آخوند درفیلم خلاصه ای از تفسیر را باسینه فراخ می گوید. پس با اطمینان این قرآن مجید شصت سال پیش توسط کمونیستها نوشته نشده بود ومحتوایش درست است و مورد تأیید همه مسلمانان محترم. بدین وسیله شک و تردید من نیز از بین رفت و من خواندن قرآن مجید را بهمه توصیه می کنم و ازقاریان محترم قرآن مجید نیز تقاضا دارم، معنا و مفهوم آنچه که با صدای زیبای خود قرائت می کنند یاد بگیرند و به شنوندگان خود بگویند. با آرزوی پیروزی حق بر باطل و آزادی ملتهای سر زمینمان.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 16. 8. 2012

   دکتر گلمراد مرادی

g-moradi@t-online.de

{jcomments off}

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی