"an independent online kurdish website

 روز سه شنبه، 31 مرداد 1391 خورشیدی برابر با 21 آگوست 2012 میلادی  توافقنامه و بیانیه مشترکی میان دو حزب کردستان ایران یعنی حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومه له زحمتکشان ایران دال بر یک همکاری گسترده صورت پذیرفت .sirus_melekuti1_thumb

این توافقنامه بیشک هرچند با سکوت نیرو و رسانه های سیاسی اپوزیسیون ایرانی مواجه گردید اما به لحاظ تاریخی و همچنین سیاسی از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد. شاید مهمترین اعتبار و ارزش تاریخی چنین توافقنامه ای مربوط به توان سیاسی موجود در این واحد جغرافیای ایران یعنی کردستان باشد . کردستان ایران طی سی و سه سال گذشته مهمترین سنگر مبارزاتی از بعد سیاسی خود بوده و میباشد.

احزاب و نیروهای سیاسی ان تنها احزاب سیاسی ماندگار از دهه های گذشته میباشند که هنوز قادرند سازماندهی مبارزاتی مردم کردستان را به سرانجامی برسانند ، این اما در هنگامی رخ مینماید که میتوان با تاسف از تلاشی و فروپاشی دیگر احزاب سیاسی ایرانی و یا بی تاثیری انان بر روند مبارزاتی شواهدی در دست داشت.

یکی از مهمترین علل ای ماندگاری را میبایست در تحولات درونی این احزاب کردی جستجو نمود، تحولاتی که انان را از یک جریان قومی به نیرویی قابل اعتناع در سپهر سیاست ایران تبدیل نموده است، از سویی دیگر حضور این احزاب در صحنه جهانی و عضویت در انترناسیونالیزم سوسیاستها ( جریان بینالمللی سوسیال دمکراسی)که ارایش درونی و بیرونی این احزاب را متاثر از خود ساخته است.

اعتبار این احزاب همان بس که هیچ یک از جناحبندیها و طیف های چند گانه نیرویی موسوم به اپوزیسیون ایرانی نمیتوانند بدون همکاری با این احزاب تصویر روشنی از یک بدیل را برای کسب مدیریت سیاسی ترسیم نمایند.تصویری که در همه وعده های سیاسی به تعریف کشانیده میشوند. به همین دلیل مجموعه ای از برخوردهای متضاد از یکدیگر را نسبت به دادخواهی مردم کردستان و بویژه احزاب سیاسی ان میتوان مشاهده نمود.

همه ان دسته از نیرو و سیاستمدارانی که طی همین سالها سعی نموده با تقلیل بخشی نقش احزاب کردستانی، خود جایگاهی مستقل در میان مردم کردستان بدست اورند با شکستی اشکار در وعده های خود مواجه گردیدند.

مردم و حتی روشنفکران مستقل کردستان با همه انتقادهای موجود بر احزاب خود هرگز این نیروی خودی را مرعوب نیروی سیاسی خارج از جغرافیای ملی خود ننموده و احتمالا نیز در اینده ای نزدیک نخواهند نمود، حتی جریان گسترده موسوم به اصلاح طلبان در درخشان ترین دوران توهم سازی و سازماندهی  خود نتوانست کردستان ایران را از ان مدیریت سیاسی خود سازد. طی همین سالهای اخیر دیدیم که چگونه مردم کردستان متاثر از احزاب سنتی خود تصویرگر فراز و نشیب های مبارزاتی بودند.

و کمترین تاثیر پذیری را از میدیریتی خارج از این دایره اشنا پذیرا شدند. احزاب سیاسی کردستان صدها و شاید هزاران نیروی سازمان پذیر سیاسی را در درون خود پرورانیده اند و میتوانند با چنین نظمی سازمان یافته مداخلات خود را در امروز و بویژه فردای سیاست ایران ایفا نمایند ، مضاف بر این از حمایت بینالمللی گسترده ای نیز برخوردار میباشند.

حمایتی که تا کنون اما نشانی از کاهش استقلال درونی این احزاب را فراهم نیاورده است، بلکه  باید پذیرفت این حمایت و همکاری تاثیر مثبتی بر تحولات درونی این احزاب در رویکرد به سازماندهی مدرن حزبی، و طرح دادخواهی در رویکرد به نظام اندیشه سوسیال دمکراسی فراهم اورده است، رویکردی که گرایش میلیتاریستی را به گرایشی دیپلماتیک و سیاسی تحول بخشیده است.

اما احزاب کردستان نیز با همه توان و انسجام خویش قادر نگردیدند در سیاست کلان یعنی در تبیین سیاست گذاری در اپوزیسیون ایرانی با همه اعتبار داشته خود تاثیر گذار به مثابه سهامدار یک مدیریت سیاسی باشند، فقدان چنین اتفاقی را باید در چند مهم جستجو نمود.

انشعابات درونی احزاب محوری کردستان ایران یعنی حزب دمکرات و کومه له ، نه تنها در کاهش نقش افرینی انان تاثیر گذارد بلکه بخشی از نیرو و توان سیاسی را برای حقانیت و مشروعیت جویی این و ان جناح سیاسی هزینه نمود، اینگونه ،نگاه سازماندهنده خود را بیش از پیش به درون و انسجام درونی در یک رقابت ناخوشایند و یا تجرید یافته کشاند.

سرکوب نظامی-سیاسی و همچنین ترور رهبرانی چون قاسملو و شرافکندی در محوری ترین حزب سیاسی کردستان ایران، از یکسو و پدیداری گرایشی درون گرا و استقلال خواهانه به سبب برخی از وعده های نافرجام و اتوپیک ، پدیداری و حضور موازی سازی ها در منطقه و ایجاد توهم به جای حقایق برای زدودن نقش افرینی احزاب کردستان ایران، روند دیگری از تاثیر گذاری را شامل شدند.

اتکا بر سیاستهای قناعت ورزی و عدم برخورداری درست از امکانات مدرن جهت فرهنگ سازی سیاسی، و استفاده از روش و برخی از سیاست پردازیهای بیمورد حاشیه ای بویژه در طرح مذاکرات برای پیدایی و افرینش مدیریت مبارزاتی، که با سیاست تردد و دودلی های سیاسی به تصویر کشانیده میشد، و همچنین بزرگنمایی  جلوه های صوری و مجازی بویژه در افتادن در تبیین هویت و هویت خواهی به مثابه شروط بنیادین مذاکرات سیاسی ، توان نیرومندترین جریان سیاسی اپوزیسیون ایرانی را به نیرویی منتظر در طرح پذیرش دادخواهی از سوی پراکنده ترین نیروهای سیاسی کشور مبدل ساخت. این سیاست رفتاری عملا نقش افرینی برای دست یازی به مدیریت سیاسی و امکان تحقق انرا به یک نیروی انتظار نشسته در براورده شدن دادخواهیها مبدل ساخته است. اتفاقی که تاثیر مستقیم بر عدم شکل گیری یک اپوزیسیون مبارزاتی ایرانی و مدیریت سیاسی مبارزاتی گذارده است.

توافقنامه میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومه له کردستان ایران اما میتواند به تغییر این فرایند پرداخته و سراغازی برای  شکل یابی یک اپوزیسیون انحلال خواه بر بنیاد دادخواهی ایرانی سکولار و دمکرات باشد.

این توافق میتواند سراغاز دیگری در طرح جداپذیری نیروها و احزاب سیاسی درون کردستان باشد. سالها پیش در نامه ای خطاب به رهبران چهار حزب اصلی کردستان اوردم که اتحاد انان میتواند سراغاز دو مهم در فرایند مبارزاتی ما باشد، نخست تحقق بخشی بر وعده های دوردستی از همکاریها که اعتبار همان وعده ها را فراهم می اورد و دیگری انسجام دادخواهی در طرح سازماندهی مبارزاتی، که دیگر نمیتوان انرا با سیاستهای سبقت گرایانه و رقابتهای بی حاصل  این و ان حزب سیاسی از یکدیگر به تجرید و یا فراموشی کشاند.

توافقنامه پیش روی همراه با خود نوید و وعده سیاسی انجام پذیری را به همراه میاورد و بیشک نمیتواند در همین گام خود به اتمام رسیده باشد، سراغازیست از گستردگی دامنه اتحاد چه در واحد کردستان و چه در سپهر سیاست ایران.

من امیدوارم که این گستره را در گامهای بعدی مبارزاتی شاهد باشیم . این توافقنامه بیشک سراغاز گامی سترگ در سپهر سیاست مبارزاتی اپوزیسیون ایرانی میباشد ، تقلیل بخشی ان و مسکوت گذاردن این اقدام مهم از سوی نیروهای مدعی سهامداری در اپوزیسیون ایرانی بیشک یک بی روشیست.{jcomments off}

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی