در دو بخش قبلی، توافق فی ما بین حدکا و کومله را از دیدگاه فلسفههای فضیلت مداری و نتیجهگرایی مورد بحث و بررسی قرار دادیم. در این بخش، موضوع را از منظر فلسفهی تعهدگرایی کانتی مورد واکاوی قرار میدهیم.
تعهدگرایی در اخلاق، فرموله کردن دوبارهء قاعدهء کاتاگوری امپراتیو (امر مطلق) در فلسفهء کانت است. این اصل مخالف جدی استفاده از انسان به عنوان مهره است. زیرا انسانها را والاتر و ارزشمندتر از هر چیزی باید دانست و باید به آنها احترام گذاشت. این اصل یکی از اصلهای اساسی در فلسفهء اخلاق انقلابی شهید دکتر قاسملو نیز هست و بر پیروی از این اصل در مبارزه همواره اصرار می ورزیده است.
در واقع این قاعده بر این پافشاری میکند که باید هر فرد با دیگران طوری رفتار کند که خودش میخواهد دیگران با وی آنطور رفتار کنند. کانت به انسانها همچون موجوداتی دارای شعور و قوهء تفکر مینگریسته که با قوانین و پرنسیپها با بهرهگیری از شعور خویش رفتار میکنند. احترام قائل شدن به بعضی از پرنسیپهای خاص که به اصل تبدیل شده باشند، بدین معنی است که ما قبول داریم که بعضی از اعمال و رفتارها غلط هستند، برای مثال دروغگویی، سوءاستفاده از دیگران، پایمال کردن حقوق دیگران و یا کارشکنی.
حدکا و کومله از مجموعهای از انسانها تشکیل شدهاند که برای رهایی از ظلم و ستم حکام ستمگر و شوینیستهای تنگ نظر مبارزه میکنند و این مبارزه را بخشی جداناپذیر از مبارزه برای حقوق بشر و برگرداندن بهای انسانی به زنان، مردان و کودکانی میدانند که به خاطر کرد بودن هر کاری ناانسانی از طرف رژیم آخوندی و ملت حاکم در حقشان روا داشته شده است. حدکا و کومله در برابر این ملت متعهد بوده و موظفاند که در برابر ظلم حاکمین ایستادگی کرده و جنبش رهایی بخش ملی خلق کرد را سازماندهی و رهبری نمایند.
البته که استقامت و پایداری این مبارزه با همکاری و اتحاد عمل تقویت شده و هر فرد صاحب شعور این مسئله را به خوبی درک نموده و پیروی از اصل اتحاد را اجتناب ناپذیر خواهد دانست. اصل اتحاد نیروهای مردمی جنبشهای رهایی بخش ملی برای نیروهای رهایی بخش تمامی ملل تحت ستم، اصلی پذیرفته شده است و حدکا و کومله همواره این اصل را محترم شمردهاند. کسانیکه به نوعی مخالف این توافقنامه هستند و آنرا خطری برای تمامیت خدشه ناپذیر ارضی ایران میدانند و با بیان چنین اراجیفی حال آدم را به هم میزنند، باید نیک بدانند که این کرامت انسانهاست که باید خدشه ناپذیر باشد.
تجزیه ایران میلیونها نفر را از بدبختی نجات خواهد داد و فقط ملت حاکم در آن ضررمند خواهد بود و به همین خاطر است که شوینیستها مخالف سرسخت آزادی دگر ملتهای تحت ستم ایران میباشند. پس اگر ما بخواهیم از حدکا و کومله گلهمند باشیم و یا انتقاد کنیم، باید بدین خاطر باشد که استقلال را هدف استراتژیک خویش قرار ندادهاند. چیزی که خانم شادی صدر با تمام وجودش آن را حس کرده و بیپروا از آن سخن گفته است. برای روشن شدن بهتر این موضوع میتوان ایران را با دکان مشترکی مقایسه کرد که امروزه همه ملتهای ساکن آن در مخارج و زحماتش سهیم اند در حالی که بیشترین سهم از سودش برای رفاه ملت حاکم خرج میشود.
حاکمین کرامت انسانی دیگران را نادیده گرفته و از دیگر ملتهای تحت ستم ایران سو استفاده کرده و از آنها و منابع و نیروی انسانیشان به عنوان وسیله برای آبادانی سرزمینها و شهرهای خویش و رفاه ملت حاکم استفاده میکنند. پس اگر حتا حدکا و کومله به دنبال استقلال کردستان یا به قول شوینیستها تجزیه هم باشند، برای خوشبختی ملتی این کار را میکنند و اخلاقا” باید از آنها حمایت کرد. و البته چنین حقی را به عنوان یک تعهد و اصل برای دیگر ملل تحت ستم ایران نیز باید قائل شد. زیرا که یک چنین اتفاقی، برای افراد تشکیل دهندهء این ملتها کرامت و شرافت انسانیشان را باز خواهد گرداند.
یکی از دگر نکات مهم در اخلاق کانتیانیستی که با تعهد در ارتباط است، این است که انسانها وظیفه دارند که به دیگران در دنبال کردن خوشبختیشان و عملی کردن اهدافشان با وسیلههای قابل قبول کمک کنند. البته خوشبختی از نظر کانت با لذت بردن مغایرت دارد. خوشبختی از نظر کانت، خود را بهتر کردن است.
توافق و همکاری در میان حدکا و کومله کیفیت مبارزات آزادیخواهانهء هر دو طرف را بالا خواهد برد و این اتحاد یکی از فاکتورهای تأثیرگذار بر روند دمکراتیزه کردن ایران، بدست آوردن حق تعیین سرنوشت خلق کرد در شرق کردستان و برقراری صلح در خاورمیانهء آینده خواهد بود که به خوشبختی انسانها در این منطقهء بلاخیز و بلازده کمک شایانی خواهد کرد.
نکتهء دیگری که در اخلاق کانتیانیستی میتوان به آن اشاره کرد، این است که کانت به هر انسانی به عنوان فردی خودمختار و مستقل مینگرد که میتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد. یعنی هیچ فردی حق تصمیم گیری بر دیگران را ندارد و حق ندارد که دیگران را وادار کند که خود را عوض کنند اگر دیگران راضی به این کار نباشند.
البته زمانی که اصل استقلال برای اشخاص به رسمیت شناخته میشود، پس بدون شک چنین اصلی را به سادگی میتوان تعمیم داد و برای جمعی از انسانها نیز به رسمیت شناخت. پس کسانی که به شکلی پاترنالیستی و پدرسالارانه میخواهند برای دیگران تصمیم بگیرند و آزادی را از ملتهای چندین میلیونی سلب میکنند و از برج عاج به دیگران نگاه میکنند و برای این و یا آن حزب انقلابی و مردمی خط و نشان میکشند، باید نیک بدانند که عصر تاریکی و جهالت خیلی وقت است که به سر آمده و نمیتوان دیگران را وادار به چشم پوشی از حقوقشان نمود.
حدکا و کومله به عنوان دو حزب مستقل خود میتوانند تصمیم بگیرند که چه کاری را باید انجام دهند. اتحاد این دو حزب کرامت انسانی و آزادی دیگران را از آنها سلب نمیکند بلکه مانعی خواهد بود برای پالمال شدن کرامت میلیونها انسان. پس میتوان به صراحت ادعا نمود که اگر کسی بویی از اخلاق و شرافت انسانی برده باشد، علیه چنین اتحاد و توافقی نخواهد ایستاد. این اتحاد تنها و تنها به ضرر رژیم ضد انسانی آخوندی و نوکرانش از طرفی و شوینیستهای عظمت طلبانه از دگر سو خواهد بود.
پس به مخالفان این اتحاد پیشنهاد میشود که آنان نیز برای خوشبختی خویش، آن خوشبختی مورد نظر کانت، تلاش کنند و سعی کنند که استعدادها و قابلیتهای فردی و اخلاقی خویش را ارتقاء داده و انگیزهها و رفتارهای خویش را مورد بررسی دوباره قرار دهند و از مخالفت با آزادیخواهی دیگران دست بردارند تا خود نیز کرامت انسانی از دست داده را دوباره بدست آورند.
ادامه دارد…
22.09.2012
نروژ{jcomments off}