یکی از فیلسوفان بزرگ ایران که گالیله وار با خواری او را مسخ کردند و کشتند، در یک مورد گفته بود:
“اگر می خواهی به شخصیت واقعی فرد مبارزی پی ببرید، در باره ی آن شخصیت از دهان دشمنانش بخوان و ببین دشمنان در باره او چه می گویند و چه می نویسند”؟ نقل به معنی. او برای این ادعا مثال درستی گویا از خواجه نظام الملک آورده است: “هنگامی که بابک را باغل و زنجیر وسوار بر پیل بطرف بغداد می بردند، و دهقانان که در کنار جاده به صف کشیده شده بودند، برای تماشای در بند کردن، به قول دشمنان “این سگ”، توسط مأمورا خلیفه، تا دو فرسنگی صدای هق هق گریه مردم شنیده می شد”.
البته به یقین خواجه نظام الملک اریستوکرات که ضد خرم دینان و ضد هر جنبشی بود، نادانسته اغراق نوشته است، اما درلابلای صحبتهای او که گویا بابک خرمدین را حرام زاده خطاب کرده و دشمن جنبشهای مردمی بود، انسان می تواند گوشه ای از واقعیت را بدست آورد وببیند، همین حرامزاده که مثلامادرش روسپی، کریه المنظر و یک چشم بوده است و به خودش انواع افتراعات را نیز زده اند، چه ابهتی داشته است؟
یعنی همین بابک شبانزاده و “بد”، با پشتیبانی مردم بود که توانست بیش از 22 سال در برابر خلفای مقتدر اسلامی مقاومت کند و آنها را به وحشت بیاندازد و چند بار نیروها و ارتش آنها را شکست بدهد. پس از زیرخامه این حضرات امیران را ستایش کن، دررفته است که توصیف فوق رادر باره بابک کرده اند و هنگام دربند کردن او، مردم تادو فرسنگی، هق هق گریه سرداده اند.
هر انسانی از خود می پرسد اگر مادر بابک روسپی و خود او آدم بدی بوده، پس چرا آنقدر محبوب مردمان دهقان و شبان بوده است که ما دو فرسنگ را کنار می گذاریم و حتا تا دو صد متری برای در بند کردن او گریه و زاری شنیده می شده؟ نا گفته نماند، خلیفه برای گرفتاری بابک خرمدین روزی یک اسب مرصع با مبلغی در آن زمان هنگفت گویند هزاردینار یا درهم به مدت یک سال و اندی، برای سر فرمانده و مأمورش، شاه زاده ایرانی، افشین، روانه می کرده که بابک را دستگیر نماید!
من به جمله ی بسیار بجاو درست این دانشمند خوار شده می افزایم و می گویم، البته کسانی هستند که جاه و مقام کور می کند آنهارا و نان به نرخ روز خورند و حتا حاضر اند همه چیزرا برایش بدهند. هویت، شرافت، پذیرفتن خواری و بجا گذاشتن نام ننگ درتاریخ جنبشها، فقط برای زندگی بهتر کردن!
نمونه آن در سنندج قهرمان بامردم دلیرش و بقیه شهرهای کردستان، دیده می شوند، هرزه گیاهانی مانند احسان هوشمند بیجاری شیعه وعرفان قانعی فرد سنندجی که گویا پدرش فرماندار مریوان بوده، هستند.
من شنیده ام که آقای هوشمند شیعه، دردانشگاه سنندج کار می کند و گویا با فوق لیسانس استاد شده است و قانعی فردکه خودش بخودش درجه دکترا داده و باصطلاح فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج از انگلستان یا آمریکا باید باشد که چنین نیست، خودشان را به رخ مردم می کشند. اینان باید باشند و رژیم اسلامی نیز باید برای ردگم کردن آنهارا چندروزی هم بگیرد و زندانی کند و بعد آزاد نماید و آنهم احتمالا با وثیقه سنگین که عادی جلوه دهد!! این اطلاعات تا چه اندازه درست اند، می گذاریم برای آن انسانهای بی طرف و محقق.
البته بنده به اطلاعات رسیده تا حدی مطمئنم، وگر نه هرگز به خودم اجازه نمی دادم این گونه قضاوت کنم. برای این ادعا، نمونه زنده می آورم، بعداز آنکه من نقدی برمصاحبه عرفان قانعی فرد باتلویزیون ارتجاعی و تاپوست واستخوان ناسیو نالیست “اندیشه” نوشتم، یک خانم از ایران برای من ای میل زده و گله کرده بود که چرا من به قانعی فرد زیاد حمله کرده ام؟
در حالی که او اکنون درزندان جمهوری اسلامی است! من واقعا شکه شدم و چیزی نمانده بود که از گفته خود پشیمان شوم و کتبا در روزنامه ها معذرت خواهی کنم. دو هفته بعد متوجه شدم که این آقا مصاحبه ای دیگر با همان “تلویزیون اندیشه” درخارج دارد! من فکر می کردم او باید در زندان باشد، چگونه سر از لوس آنجلس در آورده است؟ یا اصلا چگونه آزاد شده و حتا اگر با اسکایپ بوده چگونه توانسته است این مصاحبه را ترتیب دهد؟! (البته اگر در ایران بوده)؟!
اکنون خوانندگان ارجمند متوجه می شوند، چنین اشخاصی علیه احزاب سیاسی کردی و رهبران آنها چپ و راست مطلب می نگارند و اذهان عمومی را خدشه دار می کنند. این احزاب با وصف انشعابات در میان خود، اگر یکی از آنها در مورد وضع اسفبار جامعه کرد یک اعلامیه و خبر در رسانه ها انتشار دهد، ارتباطات رژیم و زندگی اقتصادی او در کردستان به دلیل پشتیبانی اکثر مردم از این احزاب، فلج می شود.
بهمین دلیل رژیم مجبور است در کنار جنایات معتاد کردن جوانان، شیوع بیکاری در منطقه، دستگیری ها و اعدامهای مبارزین کرد، میلیونها تومان در راه تخریب افکار عمومی سرمایه گذاری نماید. یکی از این سرمایه گذاریها به راه انداختن سایتهای ضد کردی و ضد احزاب و صدور بیانیه های این چنانی توسط برخی افراد خود فروخته و یا نا آگاهان احساساتی، هستند.
من واقعا نمی دانم هویت و شرافت و اراده برخی از انسانهای آگاه به تاریخ، تاچه اندازه ضعیف باید باشدکه نه فقط خودشان، بلکه معتمدین را به راه نادرست بکشانند وبرای جاه ومقام موقت پا برروی همه چیز بگذارند؟!
من از همینجا، باوصف اینکه هیچ گونه وابستگی به احزاب ذکر شده ندارم وچه بسا ازآنها انتقاد هم داشته باشم، به رهبران بخشی از این احزاب که درراه اتحاد گام بر داشته اند و ازاین طریق نیز به همه مردمان ملتهای ایران، دل گرمی واطمینان می دهندکه راه اتحاد تنهاراه پیروزی وکسب حقوق اولیه یک ملت است، شاد باش می گویم.
من پیشنهاد می کنم درصورت امکان همه گروهها و احزاب سیاسی که این دو بخش از آنها اولین گام را برداشته اند، در این راه مردمی بکوشند و برای اتحاد همه احزاب کردی درکردستان ایران گام بر دارند. هم میهنان ارجمند و اکثر امضاء کنندگان آن بیانیه ی آقای هوشمند، باید بدانند که دشمن همیشه از این سلاح کهنه تجزیه طلبی سوء استفاده نموده و متأسفانه شما نیز به دام افتاده اید.
شکی در آن نیست آنچه که شما به عنوان کرد می خواهید، یعنی مساوات و برابری برای همه ملیتها یا اقوام ایرانی است و اگر این طور است شما همه انسانهای شریف را همراه خود دارید. یک نکته باید در نظر باشد، در همین بیانیه مورد امضاء شما چند بار از حقوق بشر و دمکراسی نام برده شده که در ایران ما، با لگد این حقوق بشر و دمکراسی را پایمال می کنند و هیچ ارزشی برای حقوق بشر و دمکراسی که از آن در بیانیه نام برده شده هم قایل نیستند.
من واقعا خوشحال می شوم در یک جو سالم و بدون هیچگونه توهینی و در برابر مردمان ملتهای ایران یک بحث همه جانبه درباره خواست همه ملتها در یک رسانه عمومی و سرا سری داشته باشیم، با شرکت این آقایان که مدعی هستند احزاب باند بازی می کنند و منافع طایفه ای دارند.
بهر حال خود تنظیم کنندگان بیانیه بدرستی این را می دانند، اما لعنت برموقعیت و نان به نرخ روز خوردن باد که انسان را تا این حد سرشکسته و خوار می کند. گرچه احزاب سیاسی که از آنها نام برده شده، مسلح اند، اما خود نویسنده خجالتی می داند که این احزاب سالها است که مبارزه مسلحانه را با دیالوگ عوض کرده اند و از این سلاحها فقط برای دفاع از خود استفاده می کنند.
اینان پیرو زنده یادان دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی هستند که جز قلم چیزی در اختیار نداشتند، در هنگام ترورشان، توسط تروریستهای تادندان مسلح اسلامی. نویسنده این بیانیه باید خودش شرم و حیا داشته باشد.
برای مثال من نوعی که کسی را ترور نکرده ام و تروریست نیستم و اسلحه هم ندارم و حتا یک مرغ هم سر نبریده ایم و هیچ گاه تجزیه طلب هم نبوده ایم و وابسته به هیچ حزب و سازمان سیاسی هم نیستیم، اما از ترس سر بازان گمنام امام زمان جرأت نداریم پای بر لب مرز زادگاه خود بگذاریم.
آیا شما امضاء کنندگان بیانیه ی آقای هوشمند، این مسئله را سئوال برانگیز نمی دانید؟! بعلاوه درهیچ جای بیانیه اتحاد عمل دوشاخه از احزاب کردی، دیده نمی شود که صحبتی از تجزیه کشور شده باشد، اگر چه حق جدائی یا پیوستن یک ملت از و به ملت دیگر ابتدائی ترین آن است و باید در قانون دمکراتیک آینده ایران اکیدا گنجانده شود.
بنده همراه همه رهبران احزاب سیاسی کرد حتا آن شاخه های به ظاهر”تجزیه طلب” چیزی جز حقوق حقه ملت کرد و دیگر ملتها در ایران را نخواسته و نمی خواهیم و علیه تجزیه طلبان واقعی یعنی همان کسانی که تنور جنگ و برادر کشی و راه اندازی یک دشمنی آشتی ناپذیر را گرم نگهمیدارند، مبارزه می کنیم. عکس العمل ناسیونالیستها ومرکزیت گرایان وحتا واداشتن گروههای خودی کرد برای جمع آوری امضاء علیه اتحاد، خود نمونه بارز ترس و وحشتی است که همه رژیمهای دیکتاتوری و ناسیونا لیستهای کور ازاتحاد ملتها دارند.
اینان مایل اند سازمانهای کردی دایم درحال شقه شدن وجنگ علیه هم باشند که بتوانند بی دردسر حکومت کنند. بی دلیل نبود که بنده وهزاران مانند بنده از همان اوایل تشکیل کنگره ملیتهای ایران فدرال بر آن صحه گذاشتیم.
اینکه می شود گفت: جاه طلبان، درخدمت رژیم اسلامی، انگشت روی احساسات مردم پاکدل گذاشته اند، تردیدی درآن نیست. من اطمینان دارم اکثر آن عزیزان امضاء کننده فقط براساس میهن دوستی و عرق ملی کرد بودن آن را امضاء کرده اند و فکر می کرده اند که واقعا این دو شاخه ازدوحزب قصد تجزیه ایران را دارند، در صورتیکه درهیچ جای بیانیه اتحاد دو حزب ازآن صحبتی نشده است.
اگر هر انسان آزادی خواه ودمکراتی کوچکترین اطلاع از تاریخ ایران و فقط موضع ملتهای آذری و کرد داشته باشد، (دیگر ملتها را کنار می گذاریم) خوب می داند که فرموله کننده بیانیه دروغ نوشته و فقط احساسات مردم را بر انگیخته است و الی همه می دانند که یک شاخه از این حزب، بنیانگذارش زنده یاد قاضی محمد بوده که حتا خود رژیم اعدام کننده، شرم گین است از اعمالی که درحق او و همفکرانش انجام داده بودند و رهبران کنونی این شاخه از حزب هرگز از خط مشی آن قهرمان جاوید پای فراتر نگذاشته اند.
بی دلیل نیست که من هرگز، جوانی مانند، قانعی فرد را نخواهم بخشید، زیرا تهمت و دروغ مکرر درباره شخصیت بزرگ تاریخ کرد، یعنی قاضی محمد گفته و نوشته است. شاخه دیگر، کومله عبدالله مهتدی است که کارنامه خود و حزبش حد اقل درسی و چند سال گذشته برای همه روشن است.
عبدالله مهتدی با تمام معایب اش اگر داشته باشد که همه انسانها دارند، یکی از مغزهای متفکر کومله است و صادقانه همه چیزش در خدمت به آرمان کومله قرار دارد. اگر آدم نان به نرخ روز خوری بود، می توانست در همه رژیمهای ایران بهترین و عالی ترین زندگی و مقام را داشته باشد. فراموش نکنیم کومله اولین سازمان سیاسی کرد بود که زن را به عنوان پیشمرگه آموزش داد و کوشش کرد درجامعه عقب نگهداشته شده کردستان، مساوات بین زن و مرد را به مرحله اجرا در آورد.
این حق بیشتر برای زنان قایل شدن، گناه بزرگ و غیر قابل بخشش کومله است که جمهوری اسلامی با تمام نیرو علیه این حزب کوچک کردی و رهبر آن زهر می ریزد. کافی است به صفحات روزنامه های رژیم نگاه کنیم که چه چیزهائی علیه همه احزاب کردی و بویژه حزب دمکرات کردستان ایران هردو شاخه و سازمان کومله شاخه های متفاوت می نویسند!
برای نمونه سایتهای”دیارو نادیار، پایگاه تحلیلی کردها، افشاگری سیاسی کومله 1917، منتقد1 وتروریست” و دهها سایت دیگرکه علیه همه احزاب کردی به راه افتاده اند. این نشانه مردمی بودن این احزاب کردی و وحشت رژیم ارتجاعی و قرون وسطائی ایران است. رژیم اسلامی خوب می داند با یک اعلامیه احزاب کردی، اکثر مردم دست به یک ریسک خطرناک می زنند و بازار ها و مغازه هارا می بندند.
روزی نیست که جوانان کرد به دلیل حتا هواداری از این احزاب دستگیر وشکنجه و زندانی نشوند. من دراینجا پاساژهائی ازبیانیه آقای هوشمندبیجاری رابرای خوانندگان ارجمند، بجز آنکسانی که آن را خوانده اند، می آورم که ادعاهای فوق دقیقتر مورد قضاوت قرارگیرد.
دربیانیه می خوانیم:”شمار زیادی ازفعالان سیاسی فرهنگی، حقوق بشری و مدنی و روزنامه نگاران کُرد با انتشار بیانیه ای ضمن تأکید بر پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی دیرین مردم کُرد با دیگر ایرانیان، هر گونه تلاش برای ایجاد اختلاف و تفرقه میان ایرانیان و رو در (رو) قرار دادن اقوام ایرانی را محکوم کرده اند”.
اولا من نمی توانم باور کنم که آقای هوشمند جاه و مقام دوست و “جامعه شناس” و نان به نرخ روز خور، مفهوم و تعریف علمی قوم و ملت را نداند و یا حد اقل مقالات مرا در این زمین نخوانده باشد.
باز هم نمی توانم باور کنم که ندانند چرا بنیانگذار سازمان حقوق بشر و مدافع آن در کردستان آقای کبودوند هنوز در زندان هستند و گناه ایشان بجز دفاع از حقوق بشر چیست؟! دوما فکر نمی کنم که ایشان ندانند کردها بطور کلی حتا آن زمانی که همه چیز را از لوله تفنگ می دیدند، بجز حقوق اولیه خود چیز زیادی خواسته باشند و هرگز، جزیک تعداد انسان احساساتی و پاک طینت که دیگرظلم و زور را نخواسته و نمی خواهند قبول کنند، هیچ حزبی وگروهی از انسانهای متفکر تجزیه طلب نبوده و اکثر مایل هستند حقوق اولیه خود که همان آموزش به زبان مادری و اداره امور خود به دست خودرا دریک کلام، حق تعیین سرنوشت، در چارچوب یک ایران فدرال داشته باشند. این آقایان بویژه اگرجامعه شناس و انسان شناس هم باشند، خوب می دانند که خیلی از انسانهای شریف با وصف اینکه می دیدند هم ملیتی های آنها در سایه دیکتاتوری رنج می کشند، اما خودشان باور داشتند باید به شیوه ای در جامعه زندگی کرد و اثر مثبت گذاشت.
بهین دلیل این مغلطه گران بدون درنظر گرفتن جوحاکم و موقعیت آنها در طول زندگی، کوشیده اند فقط برای تحریک کردن و برانگیختن احسا سات مردم، نام یک سری ازشخصیتهای هنری، ادبی، متفکر و سیاسی را که اکثرا خادم بخود و در جاهائی به مردم بوده اند، ردیف کنند که به هدف خویش یعنی همان تفرقه و جنگ اروزی بین مخالفین دیکتاتوری، برسند.
رژیم مستبده و ناسیونالیست اسلامی و مأموران دست نشانده آنها کور خوانده اند. ما بهیچ وجه در برابر سیاست این روشنفکران و سیاستمداران که در زمان دیکتاتوری محافظه کارانه رفتار کرده اند، نمی ایستیم و ارج می نهیم آن موسیقی دانان و آواز خوانان و هنرمندان و ادبائی که در داخل مملکت مانده اند و در خدمت مردم هستند. ما ازآنها بهیچ وجه انتقادی نمی کنیم و دشمنی در میان باز ماندگان آن گذشتگان هم بوجود نمی آوریم و هیچ نمی خواهیم آن عزیزان خود در مقابل هم صف بکشند.
ما آینده نگریم و بسود ملتها گام بر می داریم و کوشش می کنیم که اجازه ندهیم چنین جوی بوجود آید که جمعی مانند هوشمند و قانعی فرد و بابک امیر خسروی وبرخی خانهای بلوچ و عرب وغیره به برتری طلبان و دیکتاتوران و ناسیونالیستهای کور خلق حاکم خودرا ارزان بفروشند.
در اینجا به جمله دیگر بیانیه توجه کنید که به احتمال قوی خود نویسنده هم به آن باور ندارد. برای مثال نوشته شده: “طی روزهای اخیر و به دنبال انتشار پیمان نامه اتحاد میان دوشعبه ازشعب متعدد سازمان های مسلح ونظامی دموکرات و کومله و نیز انتشار اطلاعیه ای به نام تعدادی از فعالان و نویسندگان کُرد در خصوص نفی تمامیت ارضی کشور ایران، جمعی از فعالان و شهروندان ایرانی کُرد، نکاتی برای تنویر افکار عمومی و تاکید بر پیوندهای عمیق ودیرین فرهنگی، اجتماعی وتاریخی میان همه شهروندان ایرانی و نفی هرگونه حرکت جدایی خواهانه و ضدایرانی، معروض میدارند”.
در اینجا خود این جنگ افروزان می دانند که این جمله هیچ پایه و اساسی ندارد، اما باید به شیوه ای احساسات مردم پاک دل را تحریک کنند. این احزاب اولا هیچگاه تمامیت ارضی ایران را نفی نکرده اند و دوما، آیا این حضرات تمامیت ارضی خواه از خود پرسیده اند که درطول تاریخ حقوق برابر برای همه ملیتها در نظر گرفته شده؟
اگر ما در داخل مملکت حقوق برابر برای همه ملیتها داشته باشیم آیا در حفظ تمامیت ارضی می توان شک کرد؟ با اطمینان نه. پس فقط دیکتاتور طلبان و برتری خواهان هستند که سنگ تمامیت ارضی به سینه می زنند و زیر این نام احساسات مردم را تحریک می کنند که حکومت مرکزی و مقتدر یعنی یک “مشت آهنین” بوجود آورند.
در جملات بعدی بیانیه مطالب دیگری آورده شده که یک دروغ تاریخی درآن است که در حقیقت این طور نبوده و باید به آن اشاره نمود. در اینجا باید عین جمله را آورد، اگر چه زیاد دراز است. در بیانیه آمده است: “مردم کُرد، همچون دیگر هموطنان سهم بسیار بر جسته و با اهمیتی در شکل گیری و شکوفایی تمدن ایران زمین ایفا کرده اند.
پیشینه ی تاریخی روشن این دیار را می توان از سنگ نوشته های حک شده بر سینه کوههای زاگرس تا صدای یکی از اسطوره های هُنر آواز ایران، استاد شهرام ناظری دید؛ آفرینش وانتشار آثار بی شمارهُنری، فکری، علمی وادبی به زبان ملّی فارسی وبا درونمایه ها وتعلقات تماما میهن دوستانه وایرانی ستایانه ازسوی هنرمندان وشاعران و نویسندگان کُرد، گواه دیگری برایران دوستی این مردمان پاک نهاداست؛
کُردها درپاسداری ازمرز وخانمان این دیار نقش برجسته و گسترده داشته اند، ازایستادگی درجنگ چالدران وفتح هرات تاپاسداری وحفظ فرهنگ ایران با بزرگانی چون شیخ شهاب الدین سهروردی، شیخ اشراق احیاء کننده اسطوره های ایرانی در قالب حکمت اشراق، عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی استاد برجسته دانشگاه تهران و علی اصغر کردستانی، این لیست را می توان با نام برجستگان دیگری آزین بست؛حسن کامکارموجب اعتلای موسیقی ایران ومنطقه گردید، محمدقاضی و ابراهیم یونسی ازپایه های اصلی ترجمه و ادبیات ایران شدند.
بسیاری ازبزرگان وصاحب منصبان کُرد بر ریشه ایرانی و حفظ فرهنگ و بوم خودتکیه داشته اند، یاوالی نشین اردلان که نسب خودرا به ساسانیان می رساند. کما اینکه عزیز خان مکری، امیرنظام گروسی و یار محمد خان کرمانشاه و صدهاو هزاران کُرد دیگر ازجمله نخبگان کُرد زبانی هستند که با جان و هستی خود برای آزادی و اعتلای ایران و ایرانی از دوران قاجار و مشروطیت تا کنون کوشیدند؛ در این لیست بی پایان می توان برجستگان اهل این دیاردیگری رامثال زد، بنیان گذار نیروی دریایی نوین ایران، دریا سالار شهید غلام علی بایندر وبرادر رشیدش ناوسروان شهید یداالله بایندر ازآن جمله است که در دوران هجوم متفقین به ایران، درجنوب و شمال کشور، جان خود را فدای استقلال ایران کردند”.
از اینکه قهرمانان کرد وآذری و دیگر ملتهای این سرزمین دراستقلال وفرهنگ ایران نقش برجسته ای داشته اند هیچ شکی در آن نبوده و نیست، اما در سایه دیکتاتوران ایران این ملتهای فداکار و بویژه کردها چه بهره ای برده اند؟ پاسخ این پرسش راخود احسان هوش مند “جامعه شناس” بهتر از بنده می داند.
در سایه دیکتاتوران حکومتهای مرکزی ملت کرد با وصف قهرمانی و مرزداریش بجز فقر و بدبختی، بی سوادی، بیکاری و نبود هیچ نوع صنایع در سر زمینش و حتا اجازه نیافتن معلمان کرد در صحبت کردن به زبان مادری با محصلینشان محروم مانده اند. نویسنده بیانیه باید شرم و حیا داشت باشد و احساسات مردم را برای جنگ افروزی جریحه دار و تحریک نکند.
بعلاوه در جنگ چالدران اگر شاه اسماعیل صفوی با سران کردهای صادق و پاکدل که خودرا ایرانی الاصل می دانستند آن گونه رفتارنمی کرد و سران 17 امیر نشین را به شرق ایران تبعید نمی نمود، احتمالا با آن شکست فاجعه بار از سلطان سلیم اول روبرو نمی شد که ترکان عثمانی زن وبچه اش را اسیر نمایند. پس این یک دروغ تاریخی است که کردان در جنگ چالدران ایستادگی نشان دادند.
در واقع شاه اسمعیل به دلیل سنی بودن اکثر کردها، به آنها اعتماد نمی کرد و با بی احترامی از خود دور نمود. این یک حقیقت است که کردها و دیگر ملتهای غیور ایران همیشه موردسوء استفاده مستبدان مرکزیتگرا قرارگرفته و از پاکدلی آنها بهره گرفته اند. همین نقل و انتقال کردها به شرق ایران و بقولی تسخیر هرات و برای جلوگیری ازدشمن خود نمونه بارز بوده. درصورتیکه هیچ کسی حاضر نیست آزادانه سرزمین آباء اجدادی خود را رها کرده وکوچ نماید، مانند کردهای خراسان و مازنداران.
یک نمونه دیگر ازسفسطه و دروغ نویسنده بیانیه دراینجا است که تمام خسارات جانی و مالی و عقب افتادگی مناطق کرد نشین را به گردن احزاب کردی می اندازد. در حالی که می دانیم این رژیمهای تمامیت خواه و مرکزیت گرا و دیکتاتور بوده و هستند که ویرانی و جنگ را به مردمان ملت کرد تحمیل کرده اند و برهیچ کس پوشیده نیست که در واقعه ی اخیر، صادق خلخالی چه جنایتی در کردستان به راه انداخت و آن هم به دستور شخص آیت الله خمینی.{jcomments off}
درپایان باید این جمله را بیاورم، اگرچه هجویات تکراری است. در بیانیه می خوانیم:”ما امضاء کنندگان این بیانیه، ضمن اعتقاد والتزام به دموکراسی، اصول حقوق بشر و توسعه پایدار درهمه نقاط ایران، انزجار خودرا از اصوات گاه و به گاه و تحرکات تجزیه طلبانه گروه اندکی که منافع باندی، سیاسی وطایفه ای خودرابه منافع ملی همه ایرانیان ترجیح می دهند، ابراز میداریم”.
آقای نا احسان ناهوشمند، خودش خوب می داند که این جمله جمهوری جنایت پیشه اسلامی یعنی اربابان خود او که شغلی در دانشگاه را به او داده اند، ابتدائی ترین حق انسانهارا رعایت نمی کند و چیزی که به آن توجه ندارد، حقوق بشر و دمکراسی است. حالا چگونه ایشان کف لای دهانشان افتاده و کاسه ازآش داغ تر شده اند و ازشاخه ناسیونالیست کور این آخوندها و زیر نام حفظ تمامیت ارضی کشور، حمایت می کند و ابائی هم ندارد که دروغ مصلحت آمیز بگوید! هیچ فکرش را کرده اند که حزب کمونیست کارگری دقیق این جمله آخر را نشخوار می کند؟
کدام منافع باندی وکدام موضع طایفه ای؟ مبارزه برای خواستن حکومت غیر متمرکز در ایران چند ملیتی و خواستن حقوق اولیه انسانها را شما باندبازی و طایفه ای می نامید؟ ننگ بردو رو دو زبانها و فرصت طلبان نان به نرخ روز خور باد.
هایلبرگ، آلمان فدرال 10.10.2012 دکتر گلمراد مرادی