"an independent online kurdish website

در اواخر حکومت افشاريه (تا 1160قمري، برابر 1747ميلادي) و اوايل سلطنت کريم خان زند (از 1163قمري ، برابر1750ميلادي)، ايل دهبکري از منطقه‌ی «آمِد» شمال کردستان که امروزه «دياربکر» ناميده مى‌شود، به طرف شرق کردستان کوچ کردند و در ناحيه‌اي که اکنون موسوم به «مکريان» است اسکان يافتند.abdullah_samadi
[1] همراه با اين کوچ تاريخي ايل دهبکري، چند تيره و طايفه‌ی ديگر نيز در پناه آنان از همان مبدأ حرکت کردند و هر کدام در بخشي از سرزمين کردستان ساکن شدند.

يکي از اين طوايف، خاندان ايوبيان بود که رو به جنوب کردستان در ناحيه‌اى به نام «سَرکبکان»[2] رحل اقامت افکندند. سال‌ها بعد «سيد ايوب» نامي از آنان به دنبال کسب علم به ساوجبلاق مکري «مهاباد امروزي» آمد؛ زيرا دارالعلم مسجد جامع اين شهر که به علت آجرهاي سرخ رنگ بکار گرفته شده در بناي ساختمان آن به «مسجد سرخ» اشتهار داشت، در ساير نقاط کردستان زبانزد بود و استادان برجسته‌اي در آنجا تدريس مى‌کردند.

استاد عبيدالله ايوبيان فرزند سيد عبدالله و نواده‌ی سيد طه، در نخستين روز فروردين‌ماه سال 1307 خورشيدي برابر 21 مارس 1928 در شهر مهاباد ديده به جهان گشود. مطابق شناسنامه‌ی رسمي، نام وي «سيد عبيدالله» و شهرتش «ايوبيان مرکزي»[3] است. وي در بين هفت فرزند ذکور سيد عبدالله، پنجمين بود.

تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در مهاباد به اتمام رسانيد و براي ادامه‌ی تحصيل راهي تبريز شد. ابتدا به دانشکده‌ی کشاورزي راه يافت ولي بعد از مدتي اندک وارد دانشکده‌ی ادبيات شد و به اخذ مدرک ليسانس نايل آمد. در سال 1335 از رساله‌ی پاياننامه‌ی تحصيلي خود تحت عنوان «دايرة‌المعارف کردی» دفاع نمود که با درجه‌ی ممتاز به تصويب رسيد. بعد از مدتي به‌عنوان کتابدار در کتابخانه‌ی دانشگاه تبريز استخدام گرديد و تحقيقاتش را در زمينه‌ی زبان و ادبيات کردي شروع نمود. «دکتر ماهيار نوابي» رئيس دانشکده‌ی ادبيات و علوم انساني و «دکتر منوچهر مرتضوي» استاد و مدرس همان دانشکده به علت اينکه معتقد بودند تحقيقات در زمينه‌ی زبان و ادبيات کردي مى‌تواند در راستاي تحقيقات ايران‌شناسي مفيد واقع شود، براي نخستين بار در دانشگاه تبريز چنين راهي را گشودند و استاد ايوبيان اولين کسى بود به انجام اين مهم پرداخت و آثار جاودانه‌اي خلق کرد که در همان دانشکده به چاپ رسيدند. اين روال اکنون نيز به همت و کوشش «استاد قادر قتاحي قاضي» ادامه دارد.

وي در بهار سال 1335 «چريکه‌ى خج و سيامند»[4] را به زبان کردي و الفباي لاتين همراه با ترجمه و شرح آن به زبان فارسي منتشر نمود. اهميت اين اثر استاد ايوبيان در اين بود که تا قبل از اين تاريخ، آنچه در اين زمينه انجام گرفته بود، از محققان و مستشرقان خارجي بود.

سيزده سال قبل از اين تاريخ، يعني در آبان 1322، آنوقت که نوجواني پانزده ساله بود، قطعه شعري از وي در مجله‌ی «نيشتمان»[5] تحت نام مستعار «قمري» به چاپ رسيده بود، که نخستين اثر چاپ شده‌ی اوست.

در سال‌هاي بعد نام‌هاي مستعار ديگري بر نوشته‌هايش مى‌گذاشت که عبارتند از: «هيدي»[6]، «برّک»[7]، «سعام برّک»[8] و «سعام». وي در ده الي پانزده سال اواخر عمر، هيچ‌کدام از اين نام‌هاي مستعار را به کار نبرد و در تمامي نوشته‌هايش «دکتر سيد عبيدالله ايوبيان» مى‌نوشت.

کتاب‌هاي چاپ شده‌ی وى به ترتيب سال انتشار عبارتند از:

چریکه‌ی هه‌ڵۆ و که‌وێ[9]، 1328، مهاباد، تايپ دستي. اين اثر وى به شعر هجايي و به زبان کردي است و در سال 1327 سروده شده است. در سال 1331 آنرا همرا با ترجمه‌ی فارسي و مقدمه‌اي مبسوط در تبريز به چاپ رسانيد و در سال 1358 چاپ سوم آنرا در مهاباد منتشر نمود. اين اثر منظوم پنج سال بعد از شعر منتشر شده‌ی وي در مجله‌ی نيشتمان نوشته شده و بسيار به آثار منظوم هجايي فولکلر موسوم به «بيت» نزديک است.

تحقيقات درباره‌ی آثار فلکلريک کردي ـ ترانه ـ، کتابفروشي تبريزي، تبريز، 1329

هةپؤ[10]، 1330، مهاباد، تايپ دستي. اين اثر ترجمه‌ی منظوم شعر «عقاب» دکتر پرويز ناتل خانلري(1292-1369) است و در بين ترجمه‌هاي متعددي که تاکنون از اين شعر به زبان کردي شده است، نخستين ترجمه است. استاد ايوبيان در سال‌هاي اخير نيز بارها اين ترجمه‌ی خود را به شيوه‌ي فتو و زيراکس در تيراژهاي مختلف بين دوستانش منتشر نمود.

نقش قهرمان شرق، سلطان صلاح‌الدين ايوبي، کتاب‌فروشي سعدي، تبريز، ارديبهشت ماه 1341

علاوه بر اين آثار، که روشي نوين در بررسي ادبيات شفاهي کردي را پيش روي محققان آينده نهادند و در واقع راهي تازه در اين مسير گشودند، استاد ايوبيان در فاصله‌ی بين سال‌هاي 1358 تا 61 با شتابي که شايسته‌ی تأمل و کارِ دقيق ايشان نبود، شش اثر زير را منتشر نمودند که در واقع زائيده‌ی شرايط نابسامان اجتماعي آن دوره بود و مى‌توان آنرا نتيجه‌ی مستقيم جامعه‌اي رنج ديده و تازه از زير يوغ ديکتاتوري رهيده دانست. هفتمین اثر، که دیوان فارسی و کردی اشعار و غزلیات عارف کرد میرزا عبدالرحیم وفایی است، دو سال بعد از مرگ وی به کوشش دکتر عثمان دشتی از طرف آکادمی کرد در اربیل به چاپ رسید.

(5ـ1) فلسفه‌ی انقلاب کوردي، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1358 

(6ـ2) سلطان صلاح‌الدين ايوبي، قضيه‌ی شيخ شهاب‌الدين سهروردي، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1358

(7ـ3) کوردی هونه‌ره‌[11]، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1359

(8ـ4) ‌هه‌ڵسووڕانه‌وه‌[12]، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1359

(9ـ5)‌ سوورانه‌ی ئازادی[13]، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1359. اين اثر در واقع نخستين شماره‌ی ماهنامه‌اي دوزبانه (کردي‌ـ ‌فارسي) بود که شماره‌ی ديگري به دنبال نداشت.

(10ـ6)‌ هه‌ته‌ڵه‌ی کوردی[14]، انتشارات کانون کردشناسي، مهاباد، 1361

(11-7) دیوانی وه‌فایی، کرد و کو و به‌راوردکاری: سه‌ید عوبه‌یدوللای ئه‌یوبیانی مه‌رکه‌زی، ساغکردنه‌وه و پیشه‌کی نووسین و ئاماده‌کردنی: د. عوسمان ده‌شتی، ئه‌کادیمیای کوردی، هه‌ولیر، 2011.[15]

علاوه بر 11 اثر فوق، در فاصله‌ی سال‌های 1335 تا 1343 مقالاتي نيز در نشريات کردي و فارسي منتشر نمود که به ترتیب زمانی و در حد اطلاع نگارنده عبارتند از:

  1. خج و سیامند، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال هشتم، بهار 1335، ص52-105. [به صورت مستقل نیز به چاپ رسید]
  2. چریکه کردی(1)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سیزدهم، تابستان 1340، ص164-240
  3. چریکه کردی(2)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سیزدهم، پاییز 1340، ص351-406
  4. چریکه کردی(3)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سیزدهم، زمستان 1340، ص528-544
  5. میر نوروزی‌ـ‌میرمیرین، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، بهار 1341، ص99-112
  6. چریکه کردی(4)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، تابستان 1341، ص249-284
  7. چریکه کردی(5)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، پاییز 1341، ص393-436
  8. چریکه کردی(6)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، زمستان 1341، ص489-533. [مجموعه 6 بخش نیز در آینده به صورت کتابی مستقل در 290 صفحه به چاپ رسید]
  9. علامت مؤنث و مذکر در زبان کردی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال پانزدهم، زمستان 1342، ص418-438. [به صورت مستقل نیز به چاپ رسید]
  10. بهار کردی، وحید، سال سوم، شماره2، تهران، 1343، ص18-27
  11. پناه دادن آهوان(غرور افسانه‌آساي کردي) و سنن عالي انساني، روزنامه‌ی خاک و خون، شماره ؟، تهران، 1343
  12. دیوان خطایی، نشریه دانشکده ادبیات اصفهان، سال1، شماره1، 1343، ص289-309. اين اثر مقاله به همت دکتر عباس فاروقي، رئيس دانشکده‌ی ادبيات اصفهان، به صورت رساله‌اي در يکصد نسخه به‌طور مستقل نیز چاپ و منتشر گرديد.
  13. فرهنگ کردی‌ـ ‌تتبع در باب وجوه مشترک حماسه عامیانه لاس و کژال کردی با یکی از حکایات مثنوی مولوی، نشریه دانشکده ادبیات اصفهان، سال1، شماره1، 1343، ص200-221. [استاد ايوبيان در اين مقاله به بررسي زبان کردي و لهجه‌هاي متعدد آن مى‌پردازد و آرا و عقايد مستشرقان خارجي را بازگو مى‌کند و در پايان اشاره‌اي به ادبيات شفاهي و مکتوب زبان کردي دارد. وی در خاتمه‌ی اين مقاله چنين مى نويسد: «دنباله‌ی اين مقاله که موضوع اصلي ماست، تتبع در باب وجوه مشترک حماسه‌ی لاس و کژال کردي با يکي از حکايات مثنوي مولوي، در شماره‌ی آينده ملاحظه خواهيد فرمود.» نگارنده شماره‌ی بعدي اين نشريه را در اختيار ندارد و از مقاله‌ی مذکور بى‌اطلاع است.]
  14. محمد صدر هاشمی(مؤلف تاريخچه‌ی مطبوعات ايران)، وحید، سال سوم، شماره4، تهران، 1343 ص361-365
  15. تقویم محلی کردی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال شانزدهم، تابستان 1343، ص179-208
  16. یک بحث و مطالعه تحقیقی پیرامون پیوستگی داستانهای گوتاما بودا و ابراهیم ادهم با افسانه عامیانه زنبیل فروش کردی(1)، مهر، سال یازدهم، شماره10، تهران، 1343، ص632-639. [کوشش نگارنده برای بدست آوردن بخش (2) این مقاله بی نتیجه ماند.]
  17. یک بحث و مطالعه تحقیقی پیرامون پیوستگی داستانهای گوتاما بودا و ابراهیم ادهم با افسانه عامیانه زنبیل فروش کردی(3)، مهر، سال یازدهم، شماره10، تهران، 1343، ص632-639. [نویسنده در پایان این بخش نیز عبارت (بقیه دارد) آورده است، ولی نگارنده از مقاله یا مقالات بعدی این بحث بی‌اطلاع است.]
  18. 18.   کاوه‌ژميری کوردی[16]، مجله‌ی آوينه[17]، شماره‌ 2ـ3، خرداد و تيرماه 1369، ص52ـ55؛ شماره 4، مرداد و شهريورماه 1369، ص24ـ25؛ شماره 5، مهر و آبان‌ماه 1369، ص22ـ27

همچنين در برخي نشريات کردي و فارسي بعد از سال 1357 مصاحبه‌هايي با ايشان صورت گرفته است. و نيز در کتابخانه‌ی ايشان مجموعه‌ی فيش‌ها، يادداشت‌ها و کارهاي نيمه تمام زيادي موجود است که در بين آن‌ها لازم است به اثر پاکنويس شده به صورت دستي و صحافي شده و آماده‌ی چاپ کتاب «چريکه‌ي لاس و که‌ژال»[18] اشاره شود.

مطابق آنچه ذکر شد، فعاليت‌هاي ادبي و تحقيقي مفيد ايشان در بين سال‌هاي 1327 تا 1350 بوده که توانسته است مهمترين آثار خود را خلق کند. بعد از اين تاريخ، کليه‌ی پروژه‌هايي را که در سر داشت، از قبيل: واژه‌نامه‌ی ايوبيان، بيبلوگرافي کردي، دستور جامع زبان کردي، مجموعه‌ی خاطرات، تاريخ راونديان کرد، بازي‌هاي محلي، بررسي ادبيات کلاسيک و نوين، نوروزنامه‌ی ايوبيان، تصحيح ديوان چند شاعر کرد مکرياني، همگي ناقص و به صورت يادداشت‌هاي خام در کتابخانه‌ی ايشان باقي ماند.

استاد ايوبيان ادعا داشت نمايشنامه‌ی «دايکي نيشتمان»[19]، که جايگاهي ويژه در تاريخ مبارزات سياسي مردم کرد دارد و در اواخر سال 1323 در مهاباد و چند شهر اطراف بر روي صحنه آمد، نوشته‌ی ايشان است و بر اين ادعا اصرار مى‌ورزيد. آنچه در اين باب مى‌توان گفت اينست که هرچند نويسندگان و پژوهشگران، اين نمايشنامه را با حدس و گمان به اشخاص مختلف نسبت داده‌اند، ولي به جز استاد ايوبيان تاکنون کسي ادعاي نويسندگي آنرا نداشته است.

استاد ايوبيان در باره‌ی رسم‌الخط مرسوم کردي داراي نظرات ويژه‌ی خود بود و به‌صورت انفرادي رسم‌الخطي مغاير با آنچه امروزه معمول و متداول است، به کار مى‌برد. وي در اين مورد عقيده داشت که هر کوششي در اين راستا بايد بر مبناي تفکري علمي و آکاديميک استوار باشد، نه بر اساس برداشت‌هاي ناسيوناليستي و ملی‌گرايانه. زباني که استاد ايوبيان در نوشته‌هاي کردي سال‌هاي پيشين به‌کار مى‌برد، ساده‌تر و قابل فهم‌تر از نوشته‌هاي اخيرشان بود. وى در تازه‌ترين نوشته‌هايش به زبان کردي، از زبان سليس و روان مردم فاصله گرفته بود و از واژه‌هاي نامأنووس زيادي استفاده مى کرد؛ حتي نام دوازده ماه سال را آن‌طوري که در ادبيات کردي معمول و مرسوم است به‌کار نمي‌گرفت و هر ساله از دوازده واژه‌ي پيشنهادي خود در تقويمي يک برگي که در بين دوستان و آشنايان پخش مى‌کرد بهره مى‌جست. حتي سال معمول کردي[سال ميلادي + 700] نيز مورد تأييد وي نبود و [سال ميلادي + 612] را در نوشته هايش به‌کار مى‌برد.

استاد ايوبيان آرم مخصوصي داشت که تلفيقي بود از دو خوشه‌ی گندم و قلم يادگار جمهوري مهاباد با تصوير دو فرشته در دو طرف آن. اين آرم بر روي مُهر شخصي‌اش و همچنين بيشتر آثار چاپ شده‌اش خودنمايي مى‌کند. در حدود بيست سال پاياني عمر نيز شماري مدال طلايي از همان آرم تهيه کرده بود که از طرف «کانون علمي کردشناسي» که علامت اختصاري آن (K.K.K.) بود، به نويسندگان و هنرمنداني که اثري مهم خلق مي‌کردند اهدا مى‌نمود. اين کانون اعضا و محل مشخصي نداشت و در واقع بخشى از دنياي آرزوهاي استاد ايوبيان را شامل مي‌شد.

استاد ایوبیان قلبی رؤف و احساساتی لطیف داشت. خنده و گريه‌ی وي هميشه آماده و از ته دل بود. وي  در اوايل صحبت، معمولاً به اندازه‌اي تند و خشن بود که حتي باعث رنجش نزديکترين کسانش می‌شد، ولي به محض درک رنجش طرف، به سرعت آرام و متواضع می‌شد و دل او را دوباره به دست مي‌آورد. اهل تعارف نبود و رک و صريح نظر خود را بدون هيچ ملاحظه‌اي بر زبان می‌آورد. به همان اندازه که در تکلم تند و بي‌پروا بود، در نوشتن آرام و گزيده‌چین بود. در تمامي یادداشت‌ها و نوشته‌هاي وی جمله‌اي نمي‌توان يافت که عصبي يا احساساتي بودن او را در هنگام نگارش نشان دهد.

وي عمر هشتاد و دو ساله‌ي خود را در تنهايي گذراند و هيچگاه ازدواج نکرد. تا روزي که از دنيا رفت دليل ازدواج نکردن خود را نزد هيچ کس، حتي نزديکانش فاش نساخت. همزمان با انقلاب 1357 از ديار غربت به زادگاهش مهاباد بازگشت و در خانه‌ي شخصي خويش تنها زيست. در اتاق نشيمن آشفته و نامرتبش تابلوهاي بزرگي از شخصيت‌هاي برجسته‌ي کرد از قبيل: ملا مصطفی بارزاني، احسان نوري پاشا، سمکو، بوداق سلطان مکري و سلطان صلاح‌الدين ايوبي بر ديوار خودنمايي می‌کرد. تصويري از چهره‌ي پدرش سيد عبدالله ايوبيان و تصوير ديگري از دو استاد برجسته‌ي دانشکده‌ي ادبيات تبريز، دکتر ماهيار نوابي و دکتر منوچهر مرتضوي، که همواره به نيکي و با احترام نام آن‌ها را بر زبان می‌آورد، جايگاه ويژه‌اي داشتند. در راهرو ورود به اتاق ايشان، تابلويي با خط نستعليق زيبا و هنري، که بيتي از حافظ بر آن نقش بسته بود، اين چنين ميهمانان را خوشامدگويي می‌کرد: اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي            دل بي تو بجان آمد وقت است که بازآيي

در يکي دو ماه پاياني عمر، براي معالجه راهي اروپا شد. اقامت او دو هفته‌اي بيشتر به طول نيانجاميد. در دفتر يادداشت اين سفر تنها دو مطلب کوتاه با خطي لرزان که حاکي از وخامت وضع مزاجي وي بود قيد شده بود؛ يک شماره تلفن و يک یادداشت کوتاه به زبان کردي که ترجمه‌ي آن چنين است: «امروز حالم بهتر است، از مردن در غربت هراسانم. دوست دارم به موطن باز گردم، به یاد آن دخترک کرد دلداده‌ام.» از تابلوي بيت حافظ و اين آخرين يادداشت وی چنين برمی‌آید که ازدواج نکردن وی شايد داستان يک عشق ناکام در پس پرده داشته است.

در حدود ده سال اخير همواره نگران کتابخانه‌ی شخصي خود بود، زيرا کتاب‌ها، نسخ خطی، کارهاي نيمه‌تمام و مجموعه‌ی یادداشت‌هايش نتيجه‌ی حدود هفتاد سال تلاش و زندان و ناکامي‌هايش بود. بالاخره بعد از تصميم‌‌هاي مختلف به اين نتيجه رسيد که مجموعه‌ي کامل کتابخانه‌اش را به جناب مسعود بارزاني اهدا نمايد و اين تصميم را در سه ماه قبل از فوتش عملی ساخت و اقدامات قانوني آنرا در دفترخانه‌ي رسمي به انجام رسانيد، ولي انتقال آنرا به بعد از مرگ خود موکول نمود.

سرانجام در ساعت پنج بامداد روز شنبه، ششم شهريور ماه 1389، برابر بيست وهشتم آگوست 2010 در بخش i.c.u ي بيمارستان مهاباد، در سن 82 سالگی ديده از جهان فروبست. فرداي آنروز جنازه‌ي وي به همراهي معدودي از دوستان و آشنايان و بستگانش در گورستان عمومي شهر مهاباد موسوم به «بداق سلطان»، در بخش «مقبره‌الشعرا» به خاک سپرده شد. وصيت خود وي اين بود که از بودجه‌ي شخصي‌اش باغ کوچکي در حوالي مهاباد خريداري شود و در آنجا مدفون گردد. ولي نه در چنين جايي آرميد که خود می‌خواست، و نه عاقبت کتابخانه‌اش آن‌گونه شد که آرزو داشت.

در فاصله‌ي ده روز 23 شهريور تا اول مهرماه 1389 کتابخانه‌ی وي نسخه برداري و در دفتري خانوادگي ثبت شد، که عبارت بود از 1747 عنوان کتاب به زبان‌هاي کردي، فارسي، عربي، انگليسي، فرانسوي، روسي، ترکي و اسپرانتو؛ به انضمام هزاران شماره نشریه به زبان‌هاي مختلف، هزاران صفحه يادداشت، ده‌ها پوشه کار تحقيقي نیمه‌تمام و ده‌ها نسخه‌ي دستنويس و کشکول و بياض و بيش از ده آلبوم عکس‌هاي خانوادگي و تاريخي و شمار زيادي کاست، فيلم، سي‌دي، فلاپي و پوستر و تعدادي آرم طلايي که به ديگران اهدا می‌کرد.

و اين پايان کار نويسنده و پژوهشگري خستگي‌ناپذير بود، که در محروميت زيست و به ناکامي مرد و به هيچکدام از آرزوهايش نرسيد، ولي نامي نيک و آثاری ارزشمند از خود برجاي گذاشت.[20]

 

پانوشت:

[1].  از توضيحات شفاهي مرحوم «عمرآقا علي‌يار» و همچنين کتاب چاپ نشده‌ي ايشان به نام «مهاباد بر قله‌ي تاريخ». عمرآقا علی‌يار(1299-1385) از معمرين و مطلعين ايل دهبکري بود. کتابخانه‌ي شخصي وي که اکنون در اختيار تنها فرزند ذکورشان قرار دارد، جزو منابع مهم کردشناسي و ايرانشانسي می‌باشد. وي در اسفندماه 1385 در سن 86 سالگي در مهاباد فوت نمود.

[2]. sarkabkān

[3]. اين شهرت خانوادگي در اصل «ايوبيان مکري» بوده، ولي به علت واضح ثبت نکردن مأمور آمار وقت، به «ايوبيان مرکزي» تبديل شده است.

[4]. čərikay xac u səyāmand.

«چريکه» يا «بيت» در زبان کردي به معني داستان منظوم فولکلور است با اشعار هجايي، که توسط «چرگر» يا بيت‌خوان به‌صورت آهنگين ولی بدون ساز خوانده می‌شود. این داستان‌هاي منظوم از نظر محتوی داراي انواع مختلف «حماسي، عشقي، عرفاني، ديني و تاريخي» هستند. خج و سيامند نام دختر و پسری است دلداده‌ی همديگر،‌ که داستان عشق ناکام آنان در کردستان مشهور است.

[5].  Niştmān

وطن. نام نشریه‌ي ارگان رسمي «کومه‌له‌ی ژياندنه‌وه‌ي کوردستان – جمعيت تجديد حيات کردستان» بود که اولين شماره‌ي آن در تيرماه 1322 و آخرين شماره‌ي آن(7و8و9) در بهار 1323 منتشر شد.

[6].  Hedi

بردبار.

[7].  bəŕŕak

قاطع.

[8].  sa’ām bəŕŕak

سعام، حروف اول چهار کلمة «سيد عبيدالله ايوبيان مرکزي» است.

[9].  čərikay haĺo w kawe

چريکه‌ی عقاب و کبک.

[10].  Haĺo

عقاب.

[11].  kurdi hunara

کردي هنر است.

[12].  Haĺsuŕānawa

”هه‌ڵسووڕاندن” يعني «روبراه ساختن». ”هه‌ڵسووڕانه‌وه‌” به معني «دوباره از سرگرفتن کار و کوشش مفيد» است.

[13].  surānay āzādi

جشن و سور آزادي.

[14].  hataĺay kurdi

چيستان کردي.

[15].  دیوان وفایی، جمع‌آوری و مقابله: سید عبیدالله ایوبیان مرکزی، ویرایش، مقدمه و تنظیم: دکتر عثمان دشتی، نشر آکادمی کرد، اربیل، 2011

[16].  kāwajəmeri kurdi

تقويم کردي. «کاوه‌ژمير» از واژگاني است که استاد ايوبيان خود براي تقويم به‌کار می‌برد.

[17].  Āwena

آيينه. نام ماهنامه‌اي بود به زبان کردي و فارسي که نخستين شماره‌ي آن در (بهمن و اسفند) سال 1368 در تهران منتشر شد و با انتشار آخرين شماره‌ي آن (53ـ54) در سال 1380 بعد از دوازده سال از فعاليت باز ایستاد.

[18].  čərikay lās u kajāĺ

لاس و که‌ژال نام پسر و دختری است دلداده‌ی همديگر،‌ که داستان عشق ناکام آنان در کردستان مشهور است.

[19].  dāyki niştmān

مام ميهن.

[20].  این شرح حال در سال 1390 بنا به درخواست آقای محمد عبدلی، دانشجوی دوره کارشناسی ارشد فقه و حقوق دانشگاه تهران، برای درج در «دانشنامه‌ی مشاهیر مهاباد» نوشته شده است و در آبان‌ماه 1391 از طرف نویسنده ویرایش شده است. – عبدالله صمدی


abdula_ayubyan1

استاد عبیدالله‌ ایوبیان در اتاق کار خودشان عکس: خانم نوریکو ماتسوئورا، خبرنگار و عکاس ژاپنی مهاباد – تابستان2006

abdula_ayubyan2

استاد عبیدالله‌ ایوبیان در کتابخانه‌ خودشان عکس: خانم نوریکو ماتسوئورا، خبرنگار و عکاس ژاپنی مهاباد – تابستان 2006

برگرفتە از دیوار فیسبوک نویسندە

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی