"an independent online kurdish website

زنده و جاوید باد این دختران قهرمانdr_golmerad_2011

به تیتر فوق باید افزود که باتهدید ومحکوم به مرگ کردن به دلیل توهین به مقدسات و زندان و فشار آوردن، نه این که کسی را نمی توان به اسلام نزدیک نمود، بلکه این رفتار متعصبین دوری را چند برابر می کند و انزجاربوجود می آورد. آیت الله خمینی یک حرف را درست گفت: “اگر ما برویم اسلام رفته است”. بطوری که دیده می شود اینها مردم را از اسلام متنفر می کنند. البته احتمالا خود گردانندگان می دانند که این آئین بی محتوا و قرون وسطائی است و آینده ای ندارد. بهمین دلیل می خواهند بافشار و زور به برخی ازمردم تحمیلش کنند. در هر حال هرچه علم پیشرفت کند مذاهب که بخشی ازفرهنگ روبنائی است وبویژه مذاهب باور مند به خرافات رو به زوال خواهند رفت و دیگر وعده های حوریان بهشتی، کارآ نخواهند بود.

بعداز انقلاب اسلامی درایران ظلم و فشار برزنان ومردانی که واقعا انقلاب کرده بودند و رژیم دیکتاتوری رابه زباله دان تاریخ سپردند، بیشتر وبیشتر شد. این فشار و ظلم مضاعف به زنان واقلیتهای ملی ومذهبی چندبرابر بود. باتأسف بایدگفت که قشر روحانی ازنا آگاهی توده ها برای به کرسی نشاندن نظرات قرون وسطائی خویش حد اکثر سوء استفاده را کرد. فشارها و تبلیغات انحرافی و قتل عام روشنفکران جامعه ازنظر روانی تأثیرات منفی خودرا بر کل خاورمیانه و “جهان سوم” بر جای گذاشت.

شکست کشورهای بظاهر سوسیالیستی، اوج تروریسم در جهان و مطرح شدن اسلام که نیمی از انسانهارا تقریبا برده می داند، آماده کردن زمینه ای شد که امروز افکار مبارزان در راه آزادی ملتها را بخود جلب نموده است. این روند منفی تا جائی پیشرفت نمود که اثرات آن به روشنی دیده می شود یکی تحت فشار گذاشتن همه مردم و بویژه زنان جامعه در سراسر جهان نا آگاه، نمونه بارز آن است. یکی دیگر ازنکات منفی مجبور کردن زنان قهرمان ایران که درانقلاب نقش برجسته ای داشتند، به پوشیدن روسری بود که اثر بد آن در دیگر نقاط جهان قابل لمس است. قبل از انقلاب فقط در کشورهای عربی و در برخی از دهات ایران روسری رواج داشت. اما اکنون پای روسری به حتا سازمان ملل، بخش حقوق بشر نیز کشیده شده است.

من واقعا در تعجبم که امروزه زنان به ظاهر مدرن و باسواد، خیلی عادی تظاهر به مسلمانی ورعایت حجاب اسلامی می کنند و تحمل انواع تحقیرها و چپ و راست نگاههای سرزنش آمیز را دارند. به نظر من این را نمی توان چیز دیگری نام نهاد، مگر نا آگاهی مطلق. زیرا هیچ فرد آگاهی بر ضد خود عمل  نمی کند. مثال عامیانه ایست که گویند: روزی ملا نصر الدین از پای درختی می گذشت و دید که جوانی روی شاخه درخت نشسته است و آن را از درخت با ارره می برد. ملا گفت: جوان چکار دارید می کنید؟ او گفت می خواهم این شاخه را چوگان کنم. ملا گفت: آخر اگر کامل ببرید خودت سقوط خواهی کرد و اگر نمیری، حتما جایت می شکند. جوان گوش نداد و ملا هم رفت.

زیاد طولی نکشید که شاخه نیمه بر شد و شکست و جوان سقوط کرد، اما چیزیش نشد. دوان دوان به ملا رسید و گفت از کجا می دانستی که من سقوط می کنم؟ تو حتما خدائی! ملا لب خندی زد و گفت: باید تجربه می کردی. حالا این زنان مدرن روسری پوش یا قرآن را نخوانده اند و یا هنوز تجربه نکرده اند و یا خوب می دانند اما فرصت طلبند که حقوق دیگر هم جنسان برایشان زیاد مهم نیست، منافع ایجاب می کند و آنها برای کسب منافع دست بهر کاری می زنند.

اغلب اتفاق افتاده است، اگر دوستانه ازخانم مدرن روسری پوشی پرسیده شود که آیا قرآن مجید را مطالعه فرموده است؟ بدون آنکه به پرسش اشاره کند زود موضع می گیرد و باخشم و عصبانیت بجای پاسخ، می گوید: عقیده آزاد است، مگر نه؟ بهرحال به نظر من در دنیای امروز که تعداد چشم گیری ازمردم روشن شده و می توانند حداقل پرسش کنند، دیگر نمی توان بانا آگاهی و پاسخهای خشمگین در مقابل پرسشهای دوستانه عمل کرد و یا با جدل وتهدید، آئینی را از پایه ویران و عادت به خرافات نجات داد. اگر این عادت عمیقا ریشه هم دوانده باشد، غیر ممکن است که آن را حفظ نمود.

البته در زبان دمکراسی و رعایت حقوق بشر می گویند که عقیده باید آزاد باشد و هر که هرنوعی دلش خواست می تواند باور داشته باشد. منتها این عقیده و باور را نخست باید ساخت و بوجود آورد و بعد بر آن تکیه کرد، نه تقلید نمود و از روی هوا حرف زد. در غیر آن صورت، اگر این طور باشد، آیا نگارش وپخش چنین مقالاتی، لزومی دارد؟! پرسش بسیار به جا و منطقی است. امامثلی است معروف که گویند، “من تا آنجا آزادم که زیانی به دیگری نرسانم”. اگرباورها در جامعه به دلیل موقعیت اجتماعی باورمند، از نظر تعلیم و تربیتی به کسی لطمه وارد نیاورد، هر کسی باید در عقاید رشد نموده خویش آزاد باشد و هیچ مانعی در راه آن قرار نگیرد.

در واقع تظاهر به چیزی اجتماعی، باید ازروی مطالعه باشد و هیچ زیانی به جامعه نرساند. در حالی که به نظر من تظاهربه پوشیدن روسری یک نوع تبلیغ برای رسمیت دادن به سرکوب زنان است و این عمل در ملاء عام بسیار زیان بخش است. البته هر کسی آزاد است برای آرایش نکردن مو و غیره، روسری ببندد ویا کلاه برسر بگذارد، چون اجباری در کارنیست هیچ اشکالی هم ندارد. اگربرای نمونه تظاهر به دین داری وپوشیدن روسری درمحلهای آموزشی و غیره بنماید از جمله معلمان درمدارس و استادان دردانشگاه، روسری بپوشند و تبلیغ اش کنند، ازنظر روانی تأثیر منفی خواهد داشت ومسلما زیان بخش است.

چه بسابیشترین این خانمهای روسری پوش انسانهای شریف و پاکی باشند و هیچ قصد زیان رساندن بکسی را نداشته باشند. اماعمل آنها ناخودآگاه زیان بخش خواهد بود. درهرصورت، اگر بادقت بررسی کنیم، دلایل متفاوتی برای پوشیدن رو سری وجود دارد. این دلایل را می توان بشرح زیر بر شمرد: نخست، یک نمونه آن را گفتیم، کسی برای مثال حوصله نداشته باشد آرایش کند و غیره. این را می گویند تنبلی یا ساده اندیشی. بعد اثر تعلیم و تربیت آئینی در رفتار فرد در جامعه و شیوه پوشش او که به عادت تبدیل می شود، بدون آنکه عاقبت زیان بخش آن در نظر گرفته شود. دوما، نداشتن مطالعه و یا در صورت مطالعه، نفهمیدن زبان کتاب مقدس (زبان قرآنی)، دریک کلام می توان گفت: نا آگاهی مطلق وپذیرش تقلیدی، برای آسانی کار و اعتماد کردن به رهبران تزویر گر آئینی، آنها که “گر بخلوت می روند کار دگر می کنند …”. سوم، ضروریات سیاسی و اجیر کردن عده ای فرصت طلب که حاضر به خودفروشی وتظاهر نمودن هدفمند به آئین اسلام برای جاه و مقام و مسایل مادی، باشند.

مثال زنده ای از همین نکته سوم را دارم که در اینجا خیلی کوتاه به آن اشاره می کنم. من بنا به خصلت شرقی که به مهمان نوازی شهرت دارند، تا حد امکانات، دروازه خانه ام بر روی همه هم میهنان باز است. روزی تلفنم زنگ زد ویک دختر جوان استاد دانشگاه، از ریشه کرد که اکنون خارجی وبه تابعیت جدیدخود علنا افتخار می کند، به من زنگ زد وقصد داشت اروپا بیاید و ارزان دو هفته تعطیلاتش را بگذراند.

او پرسید، آیا امکان دارد چندروزی نزد من باشد؟ درصورتیکه من اصلا اورا نمی شناختم، بنا به خصوصیات پدر فرزندی که درخود می بینم، به او خوش آمد گفتم و هنگام آمدن با او آشنا شدم، تا جائی که من اورا مانند دختر خودم می دانستم. گرچه او را اصلا از قبل ندیده بودم و والدین او را هم نمی شناختم، حالا نمی دانم چگونه نام فه یسبوکی مرا به دست آورده بود! او زود گرم گرفت وجذب شد که مورد اعتماد من قرار گیرد، تا جائی که نه فقط درخانه خودم اورا که روسری هم می پوشید و من نسبت به آن حساسیت دارم، راه دادم و با احترام مهمان نوازی کردم، بلکه مانند فرزندم پذیرفتم و در شهرهای اروپا (برلین، آمستردام، پاریس و دیگر جاها) بدوستان و فامیل دور و نزدیکم اگر بودند، معرفی کردم که به او جا بدهند و پذیرائی کنند که همین طور هم شد.

بهر حال او با وصف این که در منزل من، هنگام چند روز اقامت، ساعتها جلو آئینه می ایستاد وآرایش می کرد، مانند همه دختران جوان و بعدهم روسری می پوشید و نماز هم نمی خواند! من این را بحساب درحال مسافرت بودنش می گذاشتم، اما آرایش درملاء عام که دراسلام مجاز نبوده و نیست، برایم معما بود. هنگامیکه می پرسیدم آخر این چه نوع اسلامی است که روسری بادامن می پوشید و لباس بارنگهای شادبرتن کرده وهفت قلم آرایش می کنید؟ حالا درخانه مردی غریبه می خوابید، چون من خودم دختر دارم و او نیزمانند دخترم بود، دیگر سر زنشش نمی کردم.

او درپاسخ به پرسشم می گفت، می خواهد اسلام مدرن راتبلیغ کند! من دیگر، چون اومهمانم بود، زیاد سخت نمی گرفتم و آیات قرآنی درباره زنان رابرایش نمی خواندم که اسلام اصلا رفرم پذیر نیست و ضد زن است و آدم نمی تواند به عنوان زن، مسلمان مدرن باشد، زنان که کم ترین حق را دارند! بهر حال بعدها متوجه شدم که رفتار”غیر سیاسی” و اسلامی او، کاملا سیاسی و با یک هدف ویژه بود و آن جمع آوری اطلاعات درباره بنده و آن کسانی که با بنده در تماس هستند، در صورتی که بنده زیادمهم نیستم و نمی دانم چرا در میان این همه انسان مبارز و مؤثر بمن روی آورده بود؟ احتمالاسازمانهای جاسوسی بسراغ همه آدمهای فعال می روند، اما احتمالا آنها نمی خواهند مانند بنده این نکات را روکنند! من این مطالب را برای آگاهی جوانان پاکدل و علاقمند بمسایل اجتماعی می نویسم که بدانند در کجای گود ایستاده اند.

این ها دیگر از سرمن گذشته است. فقط زجرم، آن است که این خانم تحصیل کرده دانشگاهی که داروساز هم هست، هیچ نمی داندکه جمهوری اسلامی فقط نامش اسلامی است، اما یک جنایتکار است. آرزودارم اطلاعات درباره مرا به این جنایت کاران ارزان نفروشد، بهرسازمان دیگری مانند سیا وموساد و اینتلیجنت سرویس وغیره بدهد زیاد مهم نیست. زیرا آنها درباره بنده به اندازه کافی می دانند و هیچ غلطی هم نمی توانند بکنند. چون من چیزنهانی ندارم، به کوری چشم همه آنها، من ضد دیکتاتور هستم و ضد آن خواهم ماند. در هر صورت این خصلت “بد” من است که به مذاق سازمانهای مخفی خوش آیند نیست. بهر روی از آن نگرانم که این آدمهای مأمور و کم وجدان و نا آگاه مستقیم یا غیر مستقیم هم برای جمهوری اسلامی اطلاعات می برند وهم برای سازمان اطلاعاتی کشور جدید خود. اگرچه جمهوری اسلامی و آن کشور، بظاهر خودرا دشمن هم نشان می دهند!

مسئله دوم، ساده پذیری و نداشتن مطالعه بزرگترین خدمت به اسلام است. بویژه نخواندن قرآن مجید و یا خواندن و نفهمیدن آن. بنا به اسلام شیعه باید آدم مقلد باشد و تقلید کند از یک آیت الله “صاحب نظر”که بهترمی تواند تفسیر کند! یعنی بسودخود هرطور بخواهد جمله را بیان دارد. پس هیچ نیازی نیست که مطالعه کنید. این آیت الله ها در ایران انواع و اقسام توجیه گریها برای آیات ضد زن می یابند و تحویل می دهند.

خوشبختانه تا کنون هیچ توجیه گری برای آیات ارث بردن زن و مرد و شاهد بودن آنها در دادگاه و زدن زنان توسط مردان را نیافته اند و اگر سر هم بندی نیز می کنند آبکی است و در دنیای دجیتال قابل باور نیستند. بهر حال تفاسیر این آقایان به مذاق مردان مدافع سیستم نیز خوش می آید. بنا بر این، آنها باید باچنگ و دندان ازاین سیاست دفاع کنند، چون بسود خویش می بینند. انسان اگراز زنان رو سری پوش، آنطورکه ذکرش رفت، خیلی دوستانه: بپرسد آیا قرآن مجیدرا خوانده اند؟ بی استثناء تقریبا همه، جدی خواهند گفت: بله، اما 90 درصد یانفهمیده اند و یا به خواندن آن تظاهر می کنند وده درصد دیگر عادتی پیروی می کنند. درمیان آن 90 درصد، فرصت طلبان و جاه و مقام دوستان ومأموران اطلاعاتی دیده می شوند.

درواقع مأموران اطلاعاتی به دستور رؤسای خود به غیرسیاسی بودن تظاهر می کنند وبیشتر برمذهب تأکید دارند. یکی این که غیرسیاسیون راخراب کنند و دوم این که مذهبیون پاک دل را به اعتماد بخود جلب نمایند. در واقع این یک سیاست بی شرمانه است اما باید پذیرفت و هیچ کارش را هم نمی توان کرد.

بی گناه ترین قشر در میان زنان آنانی هستند که به دسته نخست تعلق دارند. اکثر اینان از خانواده های مؤمن و متعصب می آیند وتعلیم وتربیت اجباری می بینند وبرایشان عادی می شود که باید مسلمان باشند وبه آنها تلقین کرده اند که بقیه ادیان وافکار، انحرافی هستند. آن گونه از بچگی به آنها گفته شده که باید آدم “شرم داشته باشد که مسلمان نیست”. به ندرت زنان متهور و با دانشی مانند دکتر فاطمه صادقی، دخترشیخ صادق خلخالی یافت می شود که این پدر بزرگترین جنایت کار تاریخ در ایران بود.

او از چنین پدری تعلیم و تربیت کاملا اسلامی دیده بود، اما فاطمه صادقی یعنی شخصیتی غیر اسلامی، از آن تعلیم و تربیت در آمد. دختری که با علم و دانش و آگاهی کامل، اسلام را زیرعلامت سئوال برد. امروزه او کار تحقیقی می کند و همه انسانها آرزو دارند، در میان زنان، بر تعداد دکتر فاطمه صادقی ها افزوده شود.

چیزی که باعث شد من این مطلب را بنویسم، نه توضیح این سه نکته بود و نه افشا گری علیه اسلام، بلکه مشاهداتی بود که من در سازمان ملل، بخش حقوق بشر، داشتم. اخیرا به مناسبت جشن بیستمین سال اعلامیه جهانی حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی بود که پنجمین کنفرانس دو روزه (27 و 28 نوامبر) دربخش حقوق بشر سازمان ملل درژنو تشکیل گردید و من افتخار شرکت و سخنرانی درزمینه ملی را دراین کنفرانس داشتم.

zenan_islam12

درآنجا زنانی را به عنوان سخنران می دیدم که باصطلاح روسری اسلامی داشتند و از حقوق بشر حرف می زدند در صورتی که در خانه، بنابه کتاب مقدس آئینی که آنها پیرو آن هستند، باید تابع شوهران باشند در غیر آن صورت با کتک خوردن رو برو خواهند بود. این نکته در آیه 34 سوره النساء بدین ترتیب قید گردیده: “مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن بر تری (نیرو و عقل) که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم بواسطه آن که مردان از مال خود باید بزنان نفقه دهند .

پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا بحفظ آن امر فرموده نگهدارند؛ و زنانیکه از مخالفت و نا فرمانی آنان بیمنا کید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را بزدن تنبیه کنید چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچگونه ستم ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشأن است.” من واقعا نمی دانم این خانمهای بزرگوار چگونه این تضاد را حل می کنند؟ در جائی از حقوق بشر دفاع می کنند ولی خود آنها باید محتوای این آیه را بپذیرند، و اجازه می دهند، حتا دخترانشان این را قبول کنند! من واقعا دلم می خواهد که این خانم های بزرگوار اگر باور هم به آئین اسلام دارند، حد اقل قرآن مجید و احادیث پیامبران و امامان را بخوانند و ببینند چه حقی در اسلام برای آنها در نظر گرفته شده است، سپس از این آئین دفاع کنند یا رد کنند.

در جائی در قرآن مجید سوره النساء آیه 176 درباره ارث، آمده است و درسوره البقره آیه 282 درمورد شاهد بودن دو زن برابر یک مرد آمده و بنا به این آیات قرآن، پيامبر اسلام نه اينكه زن رانصف مرد به حساب می آورد، بلکه ایشان درتوصيه هاي مكرر خود درنهج الفصاحه، به مردان مي گويد: “خطرناكترين دشمن تو همسر توست كه باتو هم خوابه است ومملوك تو“ (خط شماره 339، صفحه 220، ترجمه ابوالقاسم پاينده) در جای دیگر پیامبر اسلام می گوید: “درجهنم نگریستم و دیدم که بیشترین مردمان آن زنانند”. (همانجا شماره 331 صفحه 219) و یا می گوید: “اگر زن نبود، مرد به بهشت می رفت”.

(همان جا شماره 2358 صفحه 653). در واقع آن مسلمانان افراطي كه زنان خود را در منزل زنداني مي كنند و يا درچادر و مقنعه و رو سري و روبند مي پيچند، دقيق دستور پيامبر را اجرا مي نمايند، زيرا آورنده قرآن کریم درهمين نهج الفصاحه اينگونه خواسته است. اومی گوید: “بهترين مسجد زنان كنج خانه آنها است“ (همان جا شماره 1532 صفحه 474) و یا اگر “این که زن دراطاق خویش نمازکند برای او بهتر است تا در ایوان خویش نماز کند، و اینکه در ایوان خویش نماز کند، بهتر است تا در صحن خانه نماز کند، و اینکه درصحن خانه نماز کند، برای او بهتر است تا در مسجد نماز کند”. (خط شماره 2207 صفحه 622 همان منبع). بدیگر سخن بهتراست که زن خانه راترک نگوید! محمد پیامبر درهمین نهج الفصاحه به زنان توصیه می کند که خادم وتابع شوهران خود باشند. اومی گوید: “اگرزن، حق شوهر را بداند، هنگام ناهار و شام او ننشيند تا فراغ يابد“ (همان جا شماره 2318 صفحه 644).

خوب با اطمینان می توان گفت: زنان و دختران محترمی که با روسری در صحن سازمان ملل متحد ظاهر می شوند یا اصلا از این آیات و احادیث اطلاعی ندارند و رو سری را نوعی خود نمائی و جلب توجه بحساب می آورند و یا عادتا انجام می دهند و یاتظاهر به مسلمان بودن می کنند. جالب اینجاست که هیچ کدام از رفتار آنان اسلامی نیست و درجمهوری اسلامی بنا به آیات شریفه قرآن هرکدام به چندین ضربه شلاق محکوم خواهند شد. بهر حال خطری که در پیش خواهد بود، آن است که اسلام نیز مانند مسیحیت بشود. کاری که مسیحیان در قرون وسطا کردند و یواش یواش آئین بخشی ازمنابع درآمد کله گنده ها شد. امروزه درجهان اسلام دقیق آن چیزی انجام می گیرد که درقرون وسطا در عالم مسیحیت انجام می گرفت. تنها راه مبارزه با پذیرش یا رد این خرافات، مطالعه و مطالعه و پرسش فراوان است و بس.{jcomments off}

هایدلبرگ، آلمان فدرال 30.11.2012                                          دکتر گلمراد مرادی

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی