[ زندان آینه حزب است . دکتر قاسملو]
(ملاحظه؛ (محتوای این مطلب مربوط به تاریخ گذشته حزب دمکرات کردستان ایران بوده و با مشی سیاسی رهبران کنونی این حزب مطابق نمی باشد!!؟
متعاقب فرمان جهاد(28/4/1358)، رهبر جمهوری اسلامی آقای خمینی و یورش گسترده بکردستان ، احزاب کرد از آنجمله حزب دمکرات کردستان ایران با هدف کاستن از تلفات بیشتر مردم و خودداری از رودررویی مستقیم با مهاجمان ، نیروهای خود را از داخل شهرها تخلیه و در مناطق روستایی و کوهها پناه داد .
ادامه حملات و گسترش لشکر کشیهای پیاپی از جانب رژیم اسلامی در کردستان از طرفی ، باز سازی نیروها و تصمیم گیری احزاب پیشرو کرد بدفاع ازکردستانیان در مقابل تجاوزات وسیع عوامل رژیم از طرف دیگر ، کم کم جنگی تمام عیار را بر مردم کرد تحمیل نمود.
بدیهی است در گیرودار جنگ مسلحانه، کشته ، زخمی ،اسیر و معضلات فراوان دیگری گریبان طرفین متخاصم را خواهد گرفت .
برای نیروهای سیاسی کرد ، مخصوصا” حزب دمکرات کردستان ایران (*) ،با توجه به درک عواقب مخرب چنین جنگی آنهم برای نیرویی که نه امکانات لازم و نه علاقه ای به وارد شدن باین مرحله را داشت ، وارد شدن به فاز درگیری مسلحانه علیرغم زدن اتهام سازشکاری به این حزب(**) در جهت مصالح مردم کردستان تشخیص داده نمیشد.
سرانجام پس از به بن بست رسیدن کلیه تلاشهای بعمل آمده برای جلو گیری ازاین جنگ ناخواسته ، از روی ناچاری در مقام دفاع با هدف حراثت از آزادیهای نیم بند حاصل از سقوط رژیم قبلی ، خواستهای مطرح شده مردم کرد ونیل به اهداف اولیه انقلاب از تسلیم بی قیدو شرط سر باز زده شد.
بنا براین مذاکرات نیروهای سیاسی کرد با حکومت مرکزی نتیجه ملموسی ببار نیاورده و در نتیجه فرمان سرکوب و اشغال اجباری کردستان صادر گردید .
متقابلا” برنامه دفاعی حزب دمکرات بر محور مجبور نمودن لشکریان جمهوری اسلامی بعقب نشینی و در صورت امکان پرهیز از کشتار و در صورت عدم انصراف مهاجمین تلاش بر اسارت آنان معطوف گشت .
از گسترش در گیری به نقاط غیر کرد نشین و تعرض متقابل حتی بصورت انفرادی از جانب نیروهای حزب دمکرات در خارج از کردستان ، سیاست خود داری معمول گردید .
پشتیبانی و جانبداری وسیع تودههای مردم کردستان در قالب حضور فعال بنام پیشمرگ در صفوف حزب یا بعنوان نیروهای مقاومت ملی [ هێزی بهرگری]، تا بدان مرحله گسترش یافت که علاوه بر بمیدان آمدن هزاران پیشمرگ جان بر کف کرد تعدادی بمراتب بیشتر از مردم عادی ، روزانه در حین کار و تلاش در مزارع و روستاها و محل زیست خویش عرصه تاخت و تاز نیروهای رژیم اسلامی را بر آنان تنگ و بکلی زمینگیر ساخت .
با این وصف هزاران روستا ، ، بخش ،قصبه و شهرک، تحت تسلط و در کنترل کامل نیروهای کرد بصوررت مناطق آزاد شده سالیان متمادی باقی ماندند .
در مناطق اشغالی برای حفاظت از عبور و مرور نیروهای رژیم علاوه بر استقرار هزاران پایگاه در جادههای اصلی کردستان ، سرباز و پاسداران را بعنوان تامین راه بفاصله چند صد متری در حال گشت زنی روزانه تا ساعت چهار بعد از ظهر مستقر ولی بازهم گشایشی در دسترسی به اهداف تعیین شده طی تهاجمات گسترده حاصل نمی گشت.
همزمان شبانگاه بیشتر مناطق باصطلاح” پاکسازی شده” در اختیار نیروهای دفاع مردمی کرد ستان بود .
حزب دمکرات بمثابه بزرگترین نیروی فعال آن زمان با توجه به وضع موجود ناچار به ارائه و اتخاذ راه چاره اداره مناطق آزاد و رسیدگی بهمراجعات و رفع امور مردم همگام با دفاع از آنان برابر تهاجمات پی در پی نیروهای مسلح گسیل شده از مرکز بود.
ارائه دهندگان طرح خودمختاری برای کردستان اینبار صرفنظر از لزوم اداره جبهههای وسیع جنگ دفاعی روزانه با مشکلات عدیده دیگری روبرو بودند.
اسرای جنگی ، مردم زخمی شده در اثر توپبارانهای ناشی از حملات سنگین توپخانهای و تیراندازی و هدف گیریهای کورکورانه نیروهای مهاجم ، پیشمرگان زخمی، افراد تحت تعقیب و آواره درمواجه با خطرات جانی و ترس از اعدامهای کور و پیاپی نماینده آقای خمینی (صادق خلخالی ) بعنوان حاکم شرع !!در کردستان ، نیاز های درمانی مردم عادی ، کشمکشهای معمولی روزانه در جامعه ، مسائل مالی ، قضایی، اجتماعی ، عبور و مرور ،کارشکنی عوامل و مزدوران رژیم ، افراد سود جوو فرصت طلب ، اینها و بسیاری دیگر از امور روزمره نیاز به چاره اندیشی سریع را الزامی مینمود.
بدین ترتیب حزب دمکرات در خلال درگیریهای دفاعی روزانه برابر نیروهای نظامی رژیم کم کم بفکر تاسیس و تشکیل کمسیونهای متعدد مربوط به حل معضلات فوق و دیگر مسائل مربوطه افتاد.
تجارب جمهوری کردستان در سالهای بعد از شهریور 1320 و نفوذ روبگسترش حزب در جامعه ، استقبال افراد با تجروبه در ابعاد و تخصصهای مختلف و همگام اراده رهبران حزب در بروز و نشان دادن اعتقاد به آنچه در تئوری سیاسی بعنوان برنامه حزب بیان داشه بودند ، سبب شد تا در مدت زمان نه چندان طولانی پس از سرو سامان دادن اولیه نیروهای دفاعی و تعیین مسئولیتهای تشکیلاتی و نظامی ، کمسیونهای امور اجتماعی ، مالی ، بازرسی ، ارتباطات، تبلیغات، انتشارات و رادیو و الی آخر از افراد ذیصلاح تشکیل دهد.
کمسیون امور اجتماحی متشکل از : امور تربیتی (آموزش و پرورش) ، قضایی، درمان و بهداشت( بیمارستانها و مراکز درمانی و آموزش بهیار ) ، شوراها، شهیدان، راه و ترابری، آمار و بازرسی و…بود.
در واقع هریک از این بخشها بمثابه وزارتخانهای فعالیت داشته و کار و تلاشی همه جانبه را آغاز نمودند . برای نمونه بخش آموزش و پرورش توانست ضمن نوشتن ، تدوین ،آماده و چاپ کتاب بزبان کردی صدها مدرسه برای کودکان کرد دایر و علاوه بر آن کلاس های آموزش کردی برای علاقمندان بزرگسال از آنجمله اعضاء حزب دایر نماید .
بخش درمانی اقدام به تاسیس درمانگاه های متعدد و چندین بیمارستان صحرایی با همکاری پزشکان داوطلب و پرستاران دلسوز کرد .البته بعدا” این بیمارستانها از کمک سازمان جهانی پزشکان بدون مرز پشتیبانی عملی با اعزام دکتر دریافت داشتند .
بطور کلی یکایک کمسیونها بشکل چشمگیری فعالیت خویش را در ضمینههای مورد نیاز آغاز و امور اداری مناطق آزاد بدانها سپرده شد. .
بخش قضایی با پیشدستی قضات تحصیل کرده و صاحب تجربه علاوه بر تدوین قوانین که پس از مشورت با دفتر سیاسی حزب بتصویب نهایی رسید زندانهای ایجاد شده را پوشش و مورد کنترل و رسیدگی طبق قوانین یاد شده قرار داد.
رسیدگی به سرنوشت اسرای جنگی پس از خارج نمودن آنان از محلهای درگیری و جبههها طبق اصول تعیین شده به بخش قضایی حزب واگذار گردید.
لازم به ذکر است ،دیگر افراد و مسئولین حزبی حق دخالت در امور قضایی افراد تحویل داده شده بزندانهارا نداشته ، تنها به ارسال گزارشات و اطلاعات به بخش مربوطه بسنده ،میشد.
احکام صادره سیاسی و مهم دیگر از آن جمله آزادی اسرا برای اجرای نهایی میبایست پس از نتیجه و تصمیم گیری قضات به دفتر سیاسی حزب ارجاع گردد .
زندان (دوله تو ) که بیشتر اسرای جنگی را در بر میگرفت بر این مبنا و برای نگهداری و سپری نمودن ایام زندان واحتمالا” تبادل اسرای نگهداری شده با مردم به بند کشیده شده از جانب رژیم به اتهام همکاری با نیروهای سیاسی کرد در صورت تمایل تهران شکل گرفت.
با گذشت زمان و شدت بیشتر تهاجمات نیروهای تحت امر جمهوری اسلامی ، روزانه بر تعداد اسرا در زندانهای حزب از آن جمله (زندان دوله تو ) ، افزوده میگشت.
حکومت عراق که اینک وارد جنگی تمام عیار و وسیع با جمهوری اسلامی شده بود ، ضمن تعقیب اخبار و رویدادهای کردستان بر آن شد تا با تحت فشار قرار دادن حزب دمکرات نفرات اسیر گشته نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در زندان دوله تو از طرف حزب بآنان تحویل داده شوند .
حزب دمکرات با نشان دادن عدم تمایل و خارج از پرنسیب سیاسی خویش دانستن این امر با سر سختی و غیر ممکن دانستن چنین درخواستی عملا” عدم تمکین خودرا به بعثی های عراق نشان داد .
عراقیها صرفنظر از عصبی بودن برابر دهن کجی حزب دمکرات از طرفی و مطرح بودن روزانه بحث و خبرهای مربوط به گفتوی کردها با حمهوری اسلامی که آنوقت در جریان مسئله بنی صدر در ادامه مذاکراه با دولت موقت و مسئله آتش بس خمینی! در میان بود ، احتمال رسیدن به توافق را نادیده نگرفته و میبایست گزینهای را برای ایجاد شکاف بیشتر و تقویت موضع مخالفین حل مسئله کردستان از طریق گفتگو و دردسترس آنان قرار دادن دستاویز بیشتر با هدف خشونت طلب نشان دادن احزاب کرد، در اقدامی غافلگیرانه زندان دوله تو را که از حفاظت هوایی بر خوردار نبودهدف قرار داد.
ساعت 10/30 دقیقهروز 17/2/1360 دو فروند هواپیمای جنگی همراه چهارهلیکوپتر حدود 400 نفر زندانی موجود در این محل را همراه با محافظین زندان بیرحمانه بمباران ، در نتیجه 42 نفر زندانی کشته و 50 نفر دیگر زخمی شدند. از پیشمرگان محافظ زندان نیز 6 نفر کشته و تعداد بیشتری زخمی شدند .
مردم ڕوستاهای دوله تو و اطراف بلافاصله بیاری شتافته زخمیهارا از زیر آوار و خرابههای زندان خارج و با مراکز دهرمانی حزب برای کمک به مجروحان تلاش شایستهای بعمل آوردند.
پس از تحقیقات لازم کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان بتاریخ 23/ 2/ 1360 شش روز پس ازواقعه دردناک دولهتو اطلاعیه ای خطاب به مردم کردستان و ایران صادر نمود . همانطور که از متن این اطلاعیه استنتاج میشود ، عمل غیر انسانی بمباران از طرف نیروی هوایی عراق صورت گرفته و حزب دمکرات آنان را مسئول و پاسخگوی این عمل جنایتکارانه میشناسد.
حزب دمکرات در این اطلاعیه بخانواده زندانیان مقتول در ابتدا و بعد به خانواده پیشمرگان تسلیت گفته و خود را در غم آنان شریک دانستهاست.
در بخشی از این بیانیه میخوانیم :
” عمل جنایتکارانه و ضد انسانی رژیم عراق را بشدت محکوم و این عمل را ضد تمامی قوانین بین المللی ، خلاف سادهترین حقوق انسان دانسته ، عاملین بمباران را جنایتکارانی در ردیف جلادان تاریخ ، مانند نازیهای آلمان هیتلری نام میبرد ” .[روزنامه کردستان ارگان کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران شماره 75] ***
همزمان کمیته مرکزی حزب دمکرات در این ارتباط : ” فریبکاریهای بیشرمانه مسئولین جمهوری اسلامی و مخصوصا” دولت کهنه پرست و ضد مردمی رجایی[ دولت وقت] ، را که از این حادثه دلخراش بر علیه حزب و حرکت دمکراتیک مردم کردستان بهره بر داری نموده است محکوم مینماید” .
جمهوری اسلامی همانطور که هدف و برنامه عراقیها بود از فرصت استفاده نموده و شروع به تبلیغات وسیعی علیه احزاب کرد از آنجمله حزب دمکرات کرده و با هدف توجیه جنایات خویش در کردستان این بمباران را برنامه مشترک حزب دمکرات ، حکومت بعثی عراق و کومهله [سازمان زحمتکشان کردستان ایران ] ، که آنوقت میانه آنچنا نی با دمکراتها نداشتند قلمداد کرد !!
ڕادیو و تلوزیون دولتی ، خبر گزاری فارس، تریبوونهای مساجد و نمازهای جمعه ، مجلس شورای اسلامی،و بسیاری از رسانههای وابسته به رژیم هریک با تمام توان در بوق و کڕنای واویلا مصیبتا دمیدند !
آخوند های پیشنماز ، هر کدام از این ماجرا کربلاهای جدید بدست نیروهای کرد آفریدند ! کار بجایی کشید ، در سال ۱۳۶۳ فیلمی بنام «زندان دوله تو» به نویسندگی و کارگردانی رحیم رحیمی پور و با بازی عبدالرضا اکبری، علی امیدوار، امین خرم دل درباره زندان دولهتو و بمباران آن ساخته شد. [ویکی پدیا]
فیلم سینمایی نامبرده مملو از جعلیات و با صرف هزینه بالایی در جهت تختئه مطالبات و مبارهزه آزادیخواهانه ملت کرد ساخته و پرداخته شد.
اکنون که حدود 32 سال از آن تاریخ میگذرد هنوز هم با امید کسب نانی از این تنور یخ بسته در بهار امسال خبر گزاری فارس در همان بوق و کرنای فرسوده دمید .
[در گفتگوي اختصاصي با فارس/
روايتي از جنايات دموكراتها در زندان «دولهتو»]
برای کسانی که ماجراهای وخشتناک زندانهای “جمهوری نمایندگان خدا بر ڕووی زمین “!!!! را تعقیب کرده یا گفته و نوشتههای دردمندان بی دفاع را در این اماکن فساد و ستم آخوندی شنیده یا حد اقل در چند سال گذشته افشاگری بر رویداد های زندان مشهور ( رجایی شهر ) ، را از زبان قربانیان یا راویان آنان از قبیل حجت الاسلام کروبی که خود اکنون زندانی قبلا” اینکاره آنان بود ! شنیده باشند بدون شک تکرار اتهامات از مد افتاده مربوط به زندان دوله تو را جز نیشگون زدن بر زخمهای عمیق و رسوایی آفرین ایجاد شده از جانب مسئولین رژیم بر پیکر قربایان این سیستم نمی توانند ارزیابی کنند.
اگر چه در گذشته امکانات تبلیغی و رسانهای بیشتر در ید قدرت جباران بود ، خوشبختانه امروزه پیشرفت بشریت دست مجریان دروغین و مردم فریب با هر هدفی را از پرده بدر انداخته است .
مع الوصف نگارنده که از سالیان اول این رویداد در فرصت های مناسب تلاش در کشف حقایق مربوط به این ماجرا را از نظر دور نداشته است بر بسیاری از تلاشهای دشمنانهو توجیه کاریهای اعمال خلاف جمهوری اسلامی وقوف یافته ولی از آنجائیکه نفری بیطرف و خارج از محدوده کردستان ، بخصوص کسی که خود بعنوان مهره گسیل شده رژیم بکردستان و قربانی ماجرای فوق بوده باشد نیافته بود، تا گفتههای وی را با شنیدههای مکرر دیگران مقایسه نماید از وارد شدن به موضوح دوری میجست..
هم طرح دوباره مسئله از جانب خبر گزاری فارس در تاریخ یکشنبه 18 فروردین 92 و هم برخورد اتفاقی با یکی از افسران اسیر و محبوس در این زندان(دوله تو) ، مشوق دوبارهای شد تا چگونگی برخورد نیروهای سیاسی کرد مخصوصا” حزب دمکرات و در مجموع ملت کرد در مقطع یورشهای سربازان اسلام بکردستان در دهسال اولیه انقلاب از زبان یکی از افسران جمهوری اسلامی در این رابطه با ایرانیان درمیان گذاشته شده و قضاوت نهایی به مردم با تجربه سپرده شود.
…………
ستوان امیـر فـراوانی متولد تهران. تا سال 1367 بعنوان استوار یکم در تیپ 23 نیروهای مخصوص ( کلاه سبز ) شاغل بوده و قبل از انقلاب در اداره دوم ارتش چهار راه قصر طبقه هفتم بفرماندهی تیمسار محمد خانی اولین ماموریت خود را سال 54 در قصر شیرین با جاسوسان برون مرزی که در استخدام اداره دوم بودند ، آغاز نموده و در ماموریتهای ظفار(عمان) هم شرکت داشتم.
——————————
در نوسود ، هانی گرمله و شهر تویله (کردستان عراق) هم عواملی داشتیم .
شب چهار شنبه سوری اوایل سال 59 با توجه بشناخت قبلی بصورت داوطلبانه کاندید همراهی با واحد اعزامی 70 نفره از گارد نیرو مخصوص درمنطقه پاوه و نوسود بفرماندهی سرگرد نیرو مخصوص بهروز منصوری ماموریت یافتیم .
تصویر ،آقای فراوانی سال 1359هنگام ماموریت در نوسود.
اوایل اردیبهشت همانسال توسط نیروهای حزب دمکرات کردستان ایران مستقر در این منطقه از ما درخواست تحویل سلاح و مهمات خویش مطرح و در واقع خلع سلاح شدیم . البته تعدادی از ما بخصوص فرمانده سرگرد منوچهر منصوری و بنده در مقابل در خواست حزب حاضر به مقابله مسلحانه در برابر آمادگی و صف آرایی پیشمرگان نبوده و در جهت حفظ همراهان خود مصلحت را در تسلیم شدن بدون درگیری تشخیص دادیم.
پس از خلع سلاح کلیه نفرات ما بمدت چند روز تحت الحفظ در مسجد نوسود و روستایی بنام شوشمی نگهداری شدیم . افسران از آنجمله ستوان میرزایی جمعی نوهه [نیروهای ویژه هوابرد] ، و سرگرد منصوری را از جمع ما جدا و بقیه را با چند کامیون بطرف مریوان و از آنجا از طریق سقز به سردشت و در محلی بنام میرآباد پیاده نموده و بقیه ڕاه را با پای پیاده تا دهی بنام دوله تو اسکورت و تحویل کسی بنام سرهنگ کامرانی مسئول زندان و معاون وی جعفر که سواد نداشت دادند .
س؛
رفتار و برخورد اعضاء حزب چه در نوسود و چه در حین صفر با شما چگونه بود.؟
ج ؛
در نوسود رفتاری عادی ، دور از خشونت و در واقع میشود گفت بدور از هرگونه دشمنی و تحقیر برابر ما اعمال میشد ، نوعی احساس رضایت در چهره پیشمرگان حاکی از اینکه ما با اانها مسلحانه درگیر نشده ایم مشهود بود. عکس زیر جمعی از افراد خلع سلاح شده در مسجد نوسود را همراه آقای فراوانی نشان میدهد.
س ؛
حین انتقال به منطقهسردشت و در زندان بطور کلی وزعیت تغذیه شما چگونه و بچه صورت تامین میشد؟
ج ؛
در فاصله نوسود تا زندان دوله تو هم ما و هم محافظین پیشمرگ در خانههای مردم روستایی تغذیه شده و تفاوت در نوع غذا بستگی به توان و بضاعت خانواری داشت که ما مهمان ناخوانده او بودیم . در مجموع همان خوراک ساده روستاییان بدون در نظرگرفته شدن تفاوت چندان با دیگر همراهان.
س ؛
در تبلیغات جمهوری اسلامی مخصوصا’ پس از بمباران شدن این محل توسط هواپیماهای عراقی تاکید و تبلیغ وسیعی روی نوع برخورد زندانبانان با زندانیان ، خوراک ، استراحت و بهداشت ، همچنین ناچار نمودن زندانیان به کار اجباری و در بیشتر موارد شکنجههای بدنی در مطبوعات رژیم منعکس شده است .
شما با توجه به اظهاراتتان چند ماهی در این محل زندانی بوده اید . آیا گفتههای فوق با واقعیت مطابقت دارد ؟
ج ؛
با حفظ امانت میگویم ، غدای ما همان غذایی بود که آنها خود مصرف میکردند . البته من اینرا در بازجویی تهران گفته ام.بما نه بی احترامی میشدو نه کسیرا کتک کاری میکردند . وضع زندان از نظر بهداشتی بسیار بد غیر بهداشتی و در واقع اسطبل حیوانات محل زندگی اولیه ما بود. هرچند هنگام خلع سلاح در نوسود بعضی از وسائل ما از جمله کیسه خواب هایمان را بما پس داده بودند و در اینجا از آنها استفاده میکردیم ولی با توجه به نبود بهداست و امکان استحمام کافی تحت فشار بودیم.
روی این حساب با توجه به بیکاری و نبودن سرگرمی و همچنین توجه به عواقب منفی این وضع و تجارب شخصی قبلی و آموزشهای خود در ارتش با آقای کامرانی مسئول زندان (سیدمحمد کلیجی) ، در این مورد صحبت کرده و پیشنهاد ساخت زندان ، هم بعنوان سرگرمی و حفظ تحرک و هم با هدف ساخت محل مناسبتری برای زیست خود و مجموع زندانیان را ارائهدادم که خوشبختانه موافقت شد . بدین ترتیب در آن هوای سرد از امکان بهتر ولی نه چندان عالی بهرهمند شدیم .
در مدت زندان یک وقت دو نفر از افسرانی که در مناطق دیگر دستگیر شده و با ما هم زندانی بودند از روی اعتمادی که در اثر تبادلات و گفتگوی روزانه حاصل شده بود بمن پیشنهاد فرار مشترک دادند . من با در نظر گرفتن خطرات احتمالی بعلت عدم شناخت محیط وو ریسک بسیار بالای جانی موافقت نکرده و ازآنها نیز خواستم از اجرای طرح پر مخاطره خود صرفنظر نمایند . با ینوصف آنها توجه ننموده و برنامه خویش را مستقلا” عملی کردند . دیری نگذشت پس از دستگیری دوباره این دو نفر در حوالی شهر سردشت مجددا” بزندان دوله تو عودت داده شدند . یکی از آنان ستواندوم قیاسوند نام داشت .
من در این اندیشه بودم که با آنان بسختی بر خورد خواهد شد و احتمالا” بعلت سرپیچی از مقررات زندان و بد آموزی، صدور احکام سختی را انتظار خواهند کشید . علاڕغم چنین انتظاری آقای کامرانی [مسئول زندان] با آنان با ملایمت رفتار نموده و ضمن پرهیز از هر نوع اذیت و آزار و به باز جوویی کشیدن ، چگونگی مبادرت به فرار تنها به سرزنشی ملایم و اینکه نمی بایست از رفتار انسانی و نرمش موجود سوء استفاده میکردند اکتفا شد.
س ؛
شما و نفرات همراهتان هیچگا اعتراضی دال بر ماندن در زندان و در خواست آزادی خودرا مطرح ننمودید ، و اساسا” از شما با زجویی و صدورحکمی مبنی بر مدت ماندن در زندان بعمل نیامد؟
ج ؛
گاها” افرادی از بخش قضایی حزب از زندان بازدید بعمل آورده و هر بار عدم رضایت خویش را از ماندن در این محل مطرح و با جوابهایی از قبیل ، ” نباید نگران باشید ، باید از ماندن در زندان و در واقع مهمان مابودن خوشحال باشید ، زیرا بمحظ آزاد شدن اگر خود رژیم شمارا اعدام نکند ، حد اقل دوباره به جبهههای جنگ و شادید اینبار به جبههی جنگ با عراق گسیل دارند، ما در فکر آزادی شما هستیم ” ، بما جواب میدادند.
پس از گذشت چندین ماه در زندان مطلع شدیم احتمالا” تیمی از مسئولین حزبی بزندان خواهند آمد . زمزمههایی شنیده میشد که اگر سرگرد عباسی همراه این تیم باشند شانس اقدام به آزادی ما بیشتر خواهد بود .
در این اثنا روزی مارا ( نفرات واحد نوسود) ، آماده بازدید هیئت از راه رسیده کردند. سرگرد عباسی از مسئولین هیئت بتفصیل با خطاب کردن ما بعنوان برادران ارتشی از اهداف حزب و ادامه مبارزه صحبت نمود. وی در انتهای سخنان خود گفت : اگر کسی از شما آماده ماندن نزد ما باشد ما زن و بچههای اورا در هر کجای ایران باشند باینجا منتقل و در غیر اینصورت برگههای آزادی شما آماده است . شما را بزودی به مهاباد انتقال داده و پس از دریافت صد تومان به هر نفر از شما آزاد خواهید گشت به محل زندگی خود مراجعت کنید.
نباید نادیده گرفت، عطف به سیاست رژیم قبلی که اجازه به ارتشیان داده نمیشد در سیاست دخالت و راجع به امور سیاسی آگاهی حاصل نمایند ، در این رابطه من اجازه گرفته ، عدم شناخت خود و همقطاران را از مسائل مطروحه سیاسی و مشکلات کردستان اظهار و اضافه نمودم متاسفانه از حزب دمکرات و و مسائل جاری آن با رژیم چندان اطلاع کافی نداریم .
در نهایت طبق دستور سرگرد برگههای آزادی مارا با نهایت احترام همراه مبلغ یاد شده بما تحویل و دستور راهی نمودنمان را به مهاباد دادند.
در بین راه سردشت به مهاباد کوتاه مهمان یکی از مراکز پیشمرگان حزب دمکرات بودیم که فرمانده این مرکز شخصی بنام کریم خالدار بود . پس از پذیرایی نسبتا” خوب برای اولین بار از هنگام دستگیری وی در سخنانی بما گفت ، ” فراموش نکنید اگر شما بار دیگر در قالب نیروهای مسلح رژیم بکردستان برای سرکوب مردم کرد بیائید از چنین پذیرایی خبری نخواهید یافت ” .
در مهاباد همگی بطرف تهران حرکت کرده و خودرا مستقیما” به پادگان باغشاه معرفی نمودیم.
س ؛
اگر ممکن است چگونگی روش و برخورد فرماندهان را در رابطه با ماوقع و جریان تسلیم شدن، خلع سلاح و مساائل پیش آمده تشریح بفرمایید ؟
ج ؛
دو روز پس از آنکه خود را به پادگان باغشاه معرفی کردیم ، مارا به دادستانی انقلاب در جاده قدیم شمران ، کنار اداره دوم چهار راه قصر فرستادند.در این اداره کسی بنام سرهنگ عباسی افسر دادستانی که قبلا” حکم خیلی از افسران را داده بود با تحویل برگههایی متذکر شد ، “کلیه وقایع را از روز اول دستگیری تا رسیدن به اینجا بنویسید” .
لازم به ذکر است اجرای چنین تکلیفی بعناوین مختلف روزانه دو تا سه بار از ما به بهانه های مختلف خواسته میشد.روز چهارم من ( فراوانی ) را باز داشت و بقیه را که از نظر درجه نظامی نازلتر یا افراد فاقد درجات نظامی بودند آزاد نمودند .
ممکن است ذکر این نکته بی مورد نباشد که هنگام خلع سلاح در نوسود من یکی از کسانی بودم مخالفت خود را با درگیرشدن بمنظور مقاومت و عدم تحویل سلاحهایمان بدون پرده پوشی اظهار داشته بودم .ضمنا” همانطور که قبلا” یاد آوری شد افسران مافوق مارا در کردستان از ما جدا و از سرنوشت آنان اطلاعی در دست نبود.
در بازجوییهای مکرر تهران دلیل این اظهارات را حفظ جان افراد واحد در مقابل حفظ چند قبضه اسلحه اعلام داشتم . مقابل گفته من سرهنگ بازجو گفت ؛ ” امام با یزید بیعت نکرد ، ولی تو چنین کاری را کردی! ” ، پس از آن ضمن اظهار حرفهای رکیک و توهین بسیار مرا بزندان جمشیدیه فرستادند.
بعد از یکهفته زندان بدون بازجویی مرا آزاد و اجازه دادند به محل قبلی خدمتم در باغشاه مراجعت نمایم. پیداست که نوشتن نامه استدلال و ارائه دلایل تحویل اسلحه و تاکید بر آمادگی برای اعزام به جبهههای جنگ در اولین فرصت برای اثبات پایبندی بوظایف خویش در صورت آزادی تاثیر زیادی در آزادی و ابقاء دوباره در پست سازمانی قبلی من داشت.
بعد از چند ماه هنگامی که در جبهه دزفول مشغول انجام ماموریت بودم من و بقیه نفرات را دوباره در محل بازجویی قبلی احظار نمودند . اما با توجه به اینکه همگی افراد حاظر نبوده ، تعدادی کشته ، مجروح و مفقود در جبههها داشتیم بدون تصمیم گیری نوینی آزد شدیم .
برای اطلاع خواننده عزیز ، بنی سدر و امام جمعه وقت تهران و خبر گزاری رسمی ایران و دیگر مسئولین جمهوری اسلامی همگی در رابطه با خلع سلاح این واحد از نیروهای کلاه سبز در نوسود صحبت و علیه عمل پیشمرگان حزب دمکرات داد سخن دادند . آقای خامنهیی گفت ؛ ” در نوسود ضد انقلاب نیروهای مارا خلع سلاح و هفت تن اسلحه ومهمات مارا بغنیمت گرفتند” .
س ؛
شما بعداز این تجارب و فرازو نشیبها باز هم بکردستان بعنوان ماموریت نظامی مراجعه و آمادهاجرای فرامین جدید شدید ؟
ج ؛
بهلی . من در سال 1365-1366 بعنوان فرمانده قرارگاه گردان نیرو مخصوص 181 لشکر 23 دوباره بکردستان ، اینبار در شهرستان سردشت – (بیوران ) اعزام و استقرار یافتیم . در مدت ماموریت بیوران کوشش من پرهیز از درگیر شدن با دمکراتها و بصورتی ایجاد نوعی ارتباط و عدم تلاقی واحد مان بود. برای نیل به این هدف آقای (ق) مسئول بهداری و تعاون را مامور ردو بدل چگونگی نیل به هدف فوق ساخته بودم . بنا براین در مدت ماموریت ما در بیوران سال( 65 ) ، هیچگونه تعرضی علیه گردان ما از جانب دمکراتها که تنها نیروی فعال منطقه بودند صورت نگرفت. البته با نیروهای سپاه درگیری مرتبا” صورت میگرفت.
س ؛
ماموریتهای دیگری نیز داشتید ؟
ج ؛
در کردستان خیر ، سال 64 نفر انتخابی افراد لشکر برای مدیر عاملی شرکت تعاونی مسکن کارمندان مربوطه در تهران بودم .
در سال 1367 نیز با تاخیر زیاد با توجه باینکه مدتها قبل دیپلم گرفته بودم درجه ستوانی دریافت نمودم.
بعد از هشت سال از ماجرای بازجویی در تهران حکم جلب تحت الحفظ من توسط یکی از فرماندهان همزبان (آذری) در پادگان ، مقابل خدمتی که من قبلا” در حق ایشان انجام داده بودم دوستانه و پیشاپیش بمن اطلاع داده شد . بلافاصله فرصت را غنیمت دانسته و تصمیم نهایی خارج شدن از ایران را گرفته و راهی اروپاشدم .
آخرین سوئال؛
اگر شما بار دیگر نا چار برفتن زندان شده و دو گزینه [ زندان دوله تو و زندانی متعلق به رژیم جمهوری اسلامی در ایران مثلا” زندان رجایی شهر ]، پیشروی شما قرار گیرد کدامین را انتخاب خواهید کرد ؟
ج ؛
زندان در هر حال جای مناسب و مورد پسندی نیست ، ولی در صورت ناچاری با توجه به سوئال فوق من زندان دوله تو را ترجیح میدهم . البته زندان دوله تو برای من نه زندان بلکه تبعید گاه بود.
منابع و مڵاحظات :
*- این مسئله در لبیک گویی دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران زنده یاد ، دکتر قاسملو در متینگ بزرگ مهاباد، و درخلال اعزام هیئت های سیاسی برای دیدار با آقای خمینی حد اقل در دونوبت و آماده نبودن ایشان به پذیرش تیم های یاد شده و بطور کلی در تلاشهای هیئت نمایندگی ملت کرد متشکل از احزاب سیاسی در کردستان مشهود است.
** – برخی از احزاب چپ کردستان مخصوصا” پیشاپیش شروع درگیریهای سنندج حزب دمکرات کردستان ایران را که علاقهای به شروع درگیری مسلحانه از خود بروز نهداده و تلاش در حل مسالمت آمیز مسئله کردستان را داشت متهم به سازشکاری و تسلیم طلبی میکردند.
*** -اطلاعیه کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران در ارتباط با بمباران زندان (دوله تو ) توسط هواپیماهای عراق 17/2/1360
خواننده ارجمند ؛ برای روشن شدن بیشتر حقایق و بمنظور تطبیق شنیدهها و مرور صحت و سقم اطلاعات گذشته در چند هفته اخیر باز هم با یکی از مسولین زندان دوله تو( سروان امید) در زمان بمباران این محل ، کسی که بیشترین مدت در آنجا انجام وظیفه میکرده است ، موفق به حاصل نمودن تماس شده و پرسشهایی درراستای نوشته فوق با ایشان بمیان آمد.
وی گفت ” دکتر قاسملو هربار به نامبرده بعنوان مسئول این محل نامه نوشه است ، در ابتدای نامه این جمله را که ” زندان آیینه حزب است” تکرار نموده و تاکید داشته است زندانی موجودی زعیف و فاقد قدرت دفاعی است. رفتار نامناسب با افراد بی دفاع و ضعیف نشانه عدول از وظایف انسانی و حزبی ماست “.
آقای امید همچنین اشاره نمودند علاوه بر آن در دومورد افرادی را در راس امور بسبب رعایت نکردن سفارشات فوق سلب مسئولیت کرده و مورد تحقیق قرار داده اند .
ذکر این واقعیت خارج از موضوع فوق نیست جهت اطلاع خواننده گرامی بیاد آورد باشم در سال 59-60 اهری.خلبان هلی کوپتر(شنوک) ساقط شده در ارتفاعات زمزیران منطقه سردشت ، که به اسارت پیشمرگان در آمده بود همراه با سرگرد حقیقت فرمانده گردانی از شیراز که وی نیز به اسارت پیشمرگان حزب در آمده بود با دختری بنام زلیخا مشهور به “زولی” اهل روستای خورینج در منطقه پیرانشهر که باتهام فعالیت در صفوف پیشمرگان در زندان رژیم اسلامی بسرمیبرد مبادله شدند.
متاسفانه مدت کوتاهی ازآزادی زلیخا نگذشته بود که بعلت افسردگی ناشی از رفتار سوء زندانبانان اسلامی و عواقب حاصله از رفتار غیر اخلاقی آنان با توسل به خود کشی وجدان معذب خویش را آسوده نمود.
– خانم ، افسر صدر آبادی از افسران اسیر در زندان دوله تو که شدیدا” تحت تاثیر تبلیغات رژیم قرار گرفته است ،بملاقات همسرش میآید و از مسئول زندان میخواهد بوی اجازه دهند شوهرش را بطور خصوصی در اطاق جداگانه با تنپوش زیر کنترل کند . پس از اجابت خواسته اش دلیل چنین درخواستی را گفتههای مسئولین رژیم دال بر شکنجه شدید و بودن آثار وحشتناک شکنجه در زندان دولهتو بازگو مینماید ، که معلوم میگردد تبلیغاتی سوء بیشتر نبوده است.
__________________________________________________________
– بخشی از سخنان یکی از پاسداران جمهوری اسلامی ، زندانی اسیر شده درمیدان جنگ با کردستانیان، در رابطه با زندان دولهتو .
……………..
در گفتگوي اختصاصي با فارس/
روايتي از جنايات دموكراتها در زندان «دولهتو»
خبرگزاري فارس: ساعت يازده شده بود، ناگهان سوت زدند و اعلام كردند كه سريعا برويم داخل اتاقهايمان. ديدم كه يك هواپيماي سفيد (فكر كنم سوخو 23 يا 25 بود) وارد فضاي ايران شده و بلافاصله صداي غرش آن بلند شد. هواپيما بمبهايي بر سر ما ريخت و من آن روز قيامت را به چشم ديدم.
مختصری از نوشتههای مربوط به تلفات انسانی جنگ در کردستان : [ ازجمله ترکیب سازمان رزم مشتمل بر گردانها حزبالله، جندالله و ضربت که حاصل مجاهدات آنها تقدیم بیش از بیست هزار شهید غیربومی است که استان اصفهان با 5500 شهید، بیشترین سهم را در شهدای غیربومی دارد که رقمی در حدود یکپنجم، شهدای کل استان اصفهان است
بر گرفته از.
کردستان؛ سرزمین مجاهدتهای خاموش تاریخ : یکشنبه 18 فروردین1392
مجید جعفرآبادی
سرزمین کردستان سرزمین رازآلودی است. سرزمین ناگفتههای بسیار و مظلومیتهای مضاعف. سرزمین عجیبی که وقتی قدم در آن میگذاری، تمام تصاویری که از آن در ذهنت نقش بسته، رنگ میبازد. دور و نزدیکش خیلی با هم تفاوت دارد.]……
در سال ۱۳۶۳ فیلمی بنام «زندان دوله تو» به نویسندگی و کارگردانی رحیم رحیمی پور و با بازی عبدالرضا اکبری، علی امیدوار، امین خرم دل درباره وضعیت و مشقتهای زندانیان در ایران زندان و بمباران آن ساخته شد.[۵] [ویکی پدیا]
بعد از شهدا ما چه کردیم ؟؟؟
ای ایرانی آیا خبر از شهیدان 8 سال دفاع مقدس داری ؟ شهیدانی که حتی یک وجب از خاک مقدس کشور ایران را به دست عراق نسپردند (آمار کلي شهداي جنگ تحميلي تعداد 213255 نفربوده که شامل 155088 نفر دردرگيري مستقيم با دشمن ،16154 در حملات دشمن به شهرها ، 11814 نفردرحوادث متفرقه و ساير موارد9889 نفر بوده است از اين آمار تعداد 155259 نفر مجرد، تعداد 55996نفر متأهل ، تعداد 7054 نفر 14 ساله و کمتر ، تعداد 65575 نفر بين15 تا 19ساله ، تعداد 87106نفر بين 20تا 23 ساله ،تعداد 22703نفر بين 24 تا 29ساله ، تعداد 30817نفر 30ساله و بالاتربوده است.) ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم. ما بنا نبود اینجوری بشیم …ما بنا نبود به شهدا جاخالی بدیم ….ما بنا نبود جانبازامونو خونه نشین کنیم … خونشون رو مفت بفروشیم … نفت هم گرون شد …خونه هم گرون شد …نون هم گرون شد ..فقط خون ارزون شد…خون شهدا ارزون شد….. شهدا فراموش شدند عجب روزگاری شد…جوونهای زمان طاغوت شدن شهید همت و باکری و خرازی و…جوونهای زمان انقلاب شدن …… اکس خور و اکس فروش و کراکی و …. عجب جوونهای با غیرتی … ابروها گرفته … مدل های سر و صورت جدید و 2010…دیگه جی می خواستند شهدامون ..بابا دمتون گرم … دیگه اسم خیابونهامون هم داره خود بخود عوض می شه….خیابون قرص فروشها ..خیابون مواد فروشها ..خیابون …. کرایه …. انگاری اونها از یه سیاره دیگه بودن … از یه عصر دیگه …اونها فهمیدن اینجا جای موندن نیست وگرنه نمی رفتن …اونها مال اینجا نبودن …اینجا مال ماهاست که موندیم ….محکم بچسبیم به زمین که آسمون مال ماها نیست. می گفتند نذارید امام تنها بمونه …ما کاریکاتور امام رو کشیدیم …گفتند خواهرا …بعد از ما هم حجاب شما بهای خون ماست …ما هم عمل کردیم واصلا بی حجاب نبودیم …همه حرفهایی که می گن دروغه ..اصلا بی حجابی نیست تو شهرهای ما ….اینها که دارن راه می رن و اون شکلی اند عروسکن ….سارا و داران….یا باربی های تازه مسلمون شده ان …خوب عروسک خوشگلش خوبه …. هر چی خوشکلتر مشتری اش بشتر…اینطور نیست.. اوضاع فرهنگی ما عجیب داره ای ول ایرانی … آی دوستا بیایید هر چند وقت یه بار یادواره شهدا بذاریم و با یه صلوات ختمش کنیم …حتما درست می شه اوضاع …. حالا فهمیدیم بعد از شهدا ما چی ها نکردیم؟؟؟؟؟ قیامت شهدا حق دارن روشونو از ما برگردونن … همون جوری که ما ازشون رو مونو برگردوندیم[سایت دفاع مقدس]