انقلاب سال پنجاه و هفت خورشیدی در ایران فرصتی بود که نخبگان سیاسی ملت کرد مبارزات مدنی خود را در چارچوب جنبش ملی دمکراتیک مردم کردستان از نو پایه ریزی کنند،
جنبشی که با از میان رفتن جمهوری کردستان در مهاباد به حالت رکود در آمده بود و پس از آن نتوانسته بود خواسته های تاریخی ملت کرد را جامه عمل بپوشاند. حکومت مرکزی نیز از آنجاییکه نیک آگاه بود که احزاب کردستان نمایندگان اکثریت مطلق مردم کردستان هستند مجبور شد که هیئتی را برای بررسی راهکارهای رسیدن به توافق با مردم کردستان به مهاباد بفرستد.
مذاکرات نمایندگان کردستان و حکومت مرکزی ایران نتوانست راه به سرمنزل مقصود برد و حین مذاکره و بعدها به تمامی مشخص شد که هدف حکومت مرکزی از گفتگو با مردم کردستان تنها و تنها خرید وقت و ترفندی برای بازسازی نیروهای پراکنده نظامی بوده تا بتواند در زمان مقتضی با حمله نظامی یکبار دیگر مردم کردستان را از تلاش برای رسیدن به آرزوهای دیرینشان باز دارد. دیری نپایید که حاکمان تازه به قدرت رسیده ملت حاکم سیمای واقعی خود را از پس پرده شعارهای اسلام ناب محمدی نمایان کردند و آیت الله خمینی فتوای جهاد علیه مردم کردستان را صادر کرد و به این ترتیب نیروهای حکومت مرکزی جنگی نابرابر با مردم بی دفاع کردستان که هدفی جز رسیدن به حقوق حقه خود از طریق مبارزه مدنی و مسالمت آمیز نداشتند را آغاز کردند.
جنگی که هزاران نفر از مردم کردستان را به مسلخگاه مطامع و تمامیت خواهی حاکمان تهران برد.مردم کردستان و رهبران سیاسی آنان و در راس همه زنده یاد دکتر عبدالرحمن قاسملو با انتخاب شیوه های مبارزه مدنی و در راس آن گفتگوی متمدنانه تمامی توان و تلاش خود را بکار گرفت تا از شروع و ادامه جنگی ناخواسته و ویرانگر جلوگیری شود متاسفانه خوی و خصلت دیکتاتوری حاکمان تهران این تلاش ها را بی نتیجه گذاشت و سرانجام همین حاکمان جنایتکار ملت حاکم با فریب و نیرنگ و سواستفاده از افکار و بینش دمکراسی خواهی دکتر قاسملو وی را به پای میز مذاکره دعوت کردند و حین گفتگو وی وهمراهش را تیرباران کردند. با ترور رهبر فرزانه و دمکرات مردم کردستان مبارزات مردم کردستان دچار شوک و تا حدی رکودی نسبی گردید.
جمهوری اسلامی همزمان با ترور رهبران کرد و شوک وارد شده به مردم کردستان سعی نمود که در داخل کشور نیز اقداماتی همسو با این ترور را عملی نماید و موقعیت هایی صوری ایجاد کند تا اینکه بخشی از تحصیلکردگان کرد بتوانند از آن برای مطرح نمودن خواسته های مردم کردستان استفاده کنند. برنامه ریزان حکومت مرکزی این موقعیت ها را مدیریت کرده و توانستند افرادی سودجو و فرصت طلب را در راس این موقعیت ها قرار دهند و ازآنان به عنوان سوپاپ های فشار در کردستان استفاده کردند و از طریق این با اصطلاح مبارزین تازه به میدان فرستاده شده مدنی جنبش ملی دمکراتیک مردم کردستان را به خیال باطل خود زیر سوال بردند و سعی کردند که شک و تردید در میان مردم نسبت به فداکاریها و مبارزات برحق احزاب ملی کردستان ایجاد کنند. چند روز قبل هییتی از اتحادیه اروپا وارد تهران شد تا به بررسی وضع حقوق بشر در ایران بپردازد.
گویا این هییت با تعدادی از به اصطلاح مبارزین مدنی کرد که خود را مبارزین مدنی داخل می نامند نیز دیدار کرده و به سخنان آنان گوش فرا داده است. درسطور بالا اشاره ای داشتم به مبارزات مدنی و تلاشهای سی و چهار سال گذشته احزاب کردستان و اساسا برخورد جمهوری اسلامی با مقوله ای به نام مبارزه مسالمت امیز و مدنی. با توجه به حقایقی که در بالا اشاره شد وشدت عمل سرکوب و مجازات مبارزین راستین مدنی و دمکراسی مردم کردستان و سراسر ایران بسیار روشن و مبرهن است که دیدار افرادی که خود را مبارزین مدنی درکردستان معرفی می کنند با فرستادگان اتحادیه اروپا نمی توانند خالی از ابهام و سوال برانگیز نباشد.
بدیهی است که رژیمی که تاب تحمل کمترین خواسته و نظر دمکراتترین فرزندان کردستان را نداشته و ندارد ساده انگاری است که انتظار داشت در کنار گوش خود کسانی را تحمل و تاب بیاورد که با نمایندگان جامعه جهانی حرف از نقض حقوق بشر در حکومت عدل علی آنان به میان بیاورند. بی شک با شناختی که از حکومت اسلامی ظرف سی و چهار سال گذشته بدست امده است می توان به ضرس قاطع اطمینان داشت که این دیدارها با مدیریت برنامه ریزان بلندپایه ملت حاکم انجام شده و نمی توان آنرا دیداری معمولی با نمایندگان واقعی مردم کردستان به حساب آورد.
سیاست مماشات سی و چهار ساله اتحادیه اروپا با جمهوری اسلامی امری است که بررسی آن در این مقال نمی گنجد و اصولا هدف از این نوشتار نیز اثبات ناکارا بودن و دروغین بودن این گفتگوها نیست بلکه هدف اصلی نویسنده این سطورآنست که به یک موضوع اصلی و کلیدی اشاره کند و پاسخ آنرا برای کسانی بگذارد که خود را مبارزین مدنی کرد در داخل کشور معرفی می کنند. به اصطلاح مبارزینی که به خود اجازه می دهند که در مقام نمایندگان کرد با فرستادگان اتحادیه اروپا دیدار و گفتگو کنند و تکرار کنند آنچه را که حاکمان تهران برای آنان دیکته کرده اند.
شعور و آگاهی سیاسی مردم کردستان بیش ازآنست که این به اصطلاح مبارزین مدنی را به چالش نکشند و از آنان توضیح نخواهند. آیا این به اصطلاح مبارزین مدنی کرد در داخل کردستان چه نقد و ایراداتی بر مبارزات مدنی و ملی دمکراتیک مردم کردستان دارند؟ و چرا به صورت مکتوب و مشخص نقد و یا ایرادات خود را از مبارزات سی و چهار ساله اخیر احزاب کردستان با جمهوری اسلامی عنوان نکرده و نمی کنند؟ تا اینکه مردم کردستان قضاوت کنند و از میان آنان از یکطرف و فرزندان واقعی خود و مبارزین راستین مدنی از دیگرسو تمایز قائل شوند.
چه پاسخی برای تلاشهای گسترده و پیگیر احزاب کردستان در راستای جلوگیری از جنگ در کردستان دارند؟ چه پاسخی برای لشکرکشی حکومت اسلامی به کردستان دارند؟ و خلاصه آنکه تا به حال در خلوت خود اندیشیده اند که چرا انسانی دمکرات و رهبری صلح طلب همچون دکتر قاسملو که اسوه مبارزه مدنی و دمکراسی خواهی مردم کردستان بود و هست چرا توسط حاکمان تهران به قتل می رسد و به تلاشهای دو دهه وی آنچنان با درندگی و دشمنخویی پاسخ داده می شود؟
آیان با وجود بی پاسخ ماندن این سوالات از سوی به اصطلاح نمایندگان مبارزه مدنی کردستان این حق برای مردم کردستان محفوظ نمی باشد که دیدارهای اینچنینی با فرستادگان اتحادیه اروپا را مدیریت شده از سوی حاکمان جمهوری اسلامی تلقی کنند. آیا این حق را برای افکار عمومی کردستان نباید قائل شد که در صداقت این نمایندگان دروغین مبارزه مدنی در داخل کشور که تنها عنوان و تیتر مبارزه مدنی در کردستان را یدک می کشند تردید کرد و علامت سوال گذاشت؟
رحمت عزیزی
17.12.2013