"an independent online kurdish website

پاکستان با جمعیتی بالغ بر 180 میلیون نفر دومین کشور مسلمان نشین جهان و دارای 900 کیلومترمرز مشترک با ایران میباشد. این کشور در جنوب غربی آسیا قرار گرفته‌ است و دارای موقعیت خاص ژئوپولتیکی می باشد. همچنین پاکستان سالها پیش خود را به‌ سلاح اتم مسلح کرده‌ است و توانسته‌است به‌ عنوان رقیبی جدی در مقابل همسایه‌ی غول پیکر و رقیب دیرینه‌ی خود (هندوستان) بایستد. به‌ طوری که‌ هر وقت هندیها اقدام به‌ حمله‌ی نظامی کرده‌اند با عکس العمل تند ارتش پاکستان روبرو شده‌اندiran_pakstan

هرگاه‌ گروهی به‌ تحریک و پشتیبانی آنها سعی در ایجاد ناامنی در پاکستان داشته‌ است در مقابل پاکستانیها نیز همانکار را کرده‌اند و گروههای جدی تری را به‌ جنگ هندیها فرستاده‌اند. همچنین در مقابل هر پیشرفت نظامی و تسلیحاتی که‌ هندیها داشته‌‌اند، طرف پاکستانی نیز توان نظامی و تسلیحاتی خود را بالا برده‌ است بطوریکه‌ هرگاه هندوستان اقدام به‌ آزمایش “موشکی” یا “اتمی” کرده‌ باشد بلافاصله‌ پاکستانیها نیزهمانکار را کرده‌اند و این رقابت در حالت نه‌ صلح نه‌ آشتی همچنان ادامه‌ دارد.

 از طرفی دیگر سالهاست که‌ کشور افغانستان و مردم افغان قربانی سیاستهای ناجوانمردانه‌ی پاکستانیها میشوند و دخالت پاکستان در امورات داخلی افغانستان به‌ حدی است که‌ گویی باید سرنوشت افغانها را برای همیشه‌”آی اس آی” سازمان اطلاعات ارتش پاکستان رقم بزند. این سازمان در طول سه‌ دهه‌ی گذشته‌ بیشتر از هر نیروی خارجی و داخلی دیگری، در شکلگیری تحولات افغانستان سهیم بوده‌ است با این تفاوت که‌ اگر افغانها یا همپیمانان واقعیشان در صدد برگرداندن صلح و آرامش و آبادانی به‌ افغانستان بوده‌اند، پاکستانیها در جهت مخالف قدم برداشته‌اند و جنگ، آشوب، ناامنی و تروریزم را برای افغانها به‌ ارمغان آورده‌اند. در واقع میشود اذعان کرد که‌ پاکستان به‌ همان اندازه‌ جهت تصاحب پاره‌ی هندی “کشمیر” تلاش کرده‌است به‌ همان اندازه‌ و حتی بیشتر از آن، سعی در نابودی افغانستان و ایجاد اختلال در روند رو به‌ رشد و رو به‌ صلح این کشور داشته‌است. دخالت سازمان یافته‌ و دیرینه‌ی پاکستان در افغانستان، نشان دهنده‌ی آن است که‌ همه‌ی سیاسیون، روسا و فرماندهان نظامی پاکستانی در طول سه‌ دهه‌ی گذشته‌، دارای یک نگاه و سیاست واحد نسبت به‌ افغانستان بوده‌اند. چنانچه‌ از اهداف و برنامه‌هایشان پیداست، پاکستانیها تنها دو گزینه‌ را در افغانستان همسایه‌ به‌ نفع و صلاح خود میدانند، یا روی کار آمدن یک دولت دست نشانده‌ که بجز پاکستان به‌ جای دیگری وابسته‌ نباشد یا تداوم جنگ داخلی و ممانعت از هرگونه‌ آشتی و اتحاد ملی میان نیروهای افغان. در واقع پاکستانیها تامین امنیت خود را ملتزم ایجاد ناامنی در کشورهای همسایه‌ی خود از جمله‌ افغانستان دانسته‌ و میدانند و البته‌ نسبت به‌ همسایه‌ی غربی خود یعنی ایران در طول سالهای گذشته‌ ملاحضات متفاوتی داشته‌اند که‌ احتمالا با ورود پاکستان به‌ معادلات جدید منطقه‌ایی و قرارگرفتن در محور مخالف ایران، این ملاحضات نیزتغییر خواهد کرد.

در واقع پاکستانیها تابحال نسبت به‌ ایران، مقداری با احتیاط برخورد کرده‌اند و شاید این احتیاط برمیگردد به‌ دخالت توام با احتیاط جمهوری اسلامی در این کشور خصوصا در امور شیعیان. این درحالیست که‌ جمعیت 180 میلیونی پاکستان، شامل حدود 26 میلیون شیعه مذهب است که سبب شده این کشور پس از ایران، دارای بزرگ‌ترین جمعیت از شیعیان باشد. در حالی که پاکستان در دهه‌های اخیر، تلاش داشته است تا خود را از روند درگیری‌های شیعه ـ سنی در سطح منطقه دور نگه دارد ولی نسبت به‌ شیعه‌های خود بی تفاوت نبوده‌ است و هیچوقت در صدد تامین امنیت جانی آنها برنیامده‌ است. کم توجهی دولتهای پاکستان باعث شده‌ است که‌ طی دو دهه‌ی گذشته‌ هزاران تن از پیروان تشیع توسط گروههای افراطی همچون “لشکر جنگوی” و “سپاه صحابه‌” قتل و عام بشوند و این حالت شامل حال آن گروه از شیعیان افغانستان نیز شده‌ است که در سالهای گذشته‌ و به‌ دلیل تداوم جنگ و بحران در کشورشان، به‌ پاکستان پناه برده‌اند. ناگفته‌ نماند که‌ پاکستان در حد زیادی دست به‌ اصطلاح نمایندگیهای جمهوری اسلامی را باز گداشته‌ است و به‌ آنها اجازه‌ داده‌ است که خدماتی را به‌ جامعه‌ی شیعی آن کشور ارائه‌ بدهند و البته‌ ایران نیز با انگیزه‌ایی نه‌چندان جدی اینکار را کرده‌ است. میتوان گفت که‌ علارغم وجود جمعیت چند میلیونی شیعه‌ در پاکستان و باوجود مشکلات جدی و حیاتی که شیعیان‌ با آن روبه‌رو هستند، جمهوری اسلامی با احتیاط کیس شیعه‌ی پاکستان را دنبال کرده‌ است. این درحالیست که‌ اقلیت شیعی افغانستان را به‌ هر طریق ممکن حمایت کرده‌ است و همیشه‌ در داخل افغانستان مدافع آنها بوده‌ است و برایشان سهمخواهی کرده‌ است.
اما آنچه‌ جای اهمیت دارد و این نوشته‌ نیز آنرا دنبال خواهد کرد این است که‌در ماه‌های اخیر و به ویژه پس از دوباره‌ به‌ قدرت رسیدن “نواز شریف”، روابط نه‌چندان گرم و صمیمی ایران و پاکستان رو به‌سردی نهاده‌ است. و البته‌ درمقابل شاهد نزدیکی بیش از حد پاکستان به‌ دولت‌های عرب حاشیه خلیج‌فارس بوده‌ایم که‌ بیگمان این روند ‌ناشی از عوامل منطقه‌ای خاصی بوده است که‌ در چند سال اخیر شاهد آن بوده‌ایم.
در چند ماه گذشته، اسلام آباد میزبان شمار زیادی از مقامات کشور‌های عرب حوزه‌ی خلیج فارس بوده و این به‌تنهایی نشانگر آن است که‌ نخست وزیر این کشور (نواز شریف) در صدد است تا کشورش را وارد معادلات نوین منطقه‌ایی‌ بکند و این قبل از هرچیز قرارگرفتن پاکستان در مقابل یکی دیگر از همسایگانش یعنی جمهوری اسلامی ایران است. پاکستانی که‌ دردهه‌های اخیر، همیشه‌ برآن بود تا خود را از روند درگیری‌ شیعه ـ سنی در سطح منطقه‌ایی دور نگه دارد، اینک با تشخیص فردی کهنه‌کار بنام “نواز شریف” راه نرفته‌ را تجربه‌ میکند و به‌ احتمال زیاد رسما وارد معادلات کنونی آسیا و خاورمیانه‌ خواهد شد.

این در حالیست که‌ پاکستان هم اکنون در داخل خود نیز درگیری‌های فرقه‌ای بی‌سابقه‌ای را تجربه می‌کند درگیریهایی که‌ ریشه‌ی چندین ساله‌ دارند و هیچکدام از دولتهای پاکستان نتوانسته‌ و شاید هم نخواسته‌ باشند که‌ بدان پایان دهند. بیگمان خود این کشتارها و گروه‌های شبه نظامیی که‌ مسئول این خونریزی‌ها هستند، به‌نوعی حاصل تنش‌های فرقه‌ای در عرصه جهانی و منطقه‌ایی هستند.

از سه‌ سال پیش و با آغاز درگیری‌ها در سوریه، عملاً دو جبهه شیعه و سنی در منطقه‌ی خاورمیانه‌ شکل گرفته‌ است و اینک دو محور سیاسی ایدئولوژیک متفاوت درگیریها و ناآرامیهای سوریه‌ را هدایت میکند. بیگمان هویت این دو محور بر همگان واضح است و نیازی به‌ معرفی آنها نیست اما دراین رابطه‌ آنچه‌ تازگیها روی داده‌ است و قابل تامل و توجه‌ است، پیوستن پاکستان به این جبهه‌بندی و قرار گرفتن این کشور در محوری است که‌ اعتقادی به‌ ماندن بشار اسد در قدرت ندارد.

مسلما‌ این برخلاف جهتگیریهای پیشین پاکستانیهاست که‌ معتقد به‌ بی طرف ماندن در قضیه‌ی سوریه‌ بودند. اما چرا و چگونه‌ ظرف مدت کوتاهی موضع پاکستان نسبت به‌ بحران سوریه‌ تغییر اساسی کرد، سوالی است که‌ پاسخ دادن به‌ آن لازم و ضروری است. قبل از هرچیز نباید فراموش بکنیم که‌ پاکستان یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی در سطح منطقه‌ و جهان است و این کشورظرفیت آن را دارد در دنیای اسلام و منطقه‌ی خاورمیانه‌ حرفهای بیشتری برای گفتن داشته‌ باشد. بیگمان این به‌ تنهایی میتواند عاملی جدی باشد برای ورود به‌ معادلات نوین منطقه‌ایی. ولی باید گفت که‌ جدای از زمینه‌ها و خواستهای داخلی، مسائل دیگری در اتخاذ این تصمیم یعنی ورود پاکستان به‌ معادلات منطقه‌ایی، دخیل بوده‌اند که‌ عمده‌ترین آنها را میتوان به‌ روابط نزدیک پاکستان و کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج گره‌ زد. هرچند از سال 1998 میلادی به‌ بعد، عربستان سعودی روزانه‌ 50 هزار بشکه‌ نفت رایگان به‌ پاکستان داده‌است که‌ ارزش سالانه‌ی آن بالغ بر‌ دو میلیارد دلار است ولی گویا این مساعدت کمی با تاخیر ثمر داده‌است و این ثمردهی درست در شرایطی است که‌ “نواز شریف” تبعیدی به‌ پاکستان برمیگردد و با حمایت مالی و معنوی سعودیها باردیگر سکان قدرت را در دست می گیرد. “نواز شریف” پیشتربه‌ دنبال کودتای “پرویز مشرف” پاکستان را ترک کرد اما برخلاف مشرف که‌ دوران تبعید خود را در انگلیس به‌سر برد، شریف عربستان سعودی را انتخاب کرد و سعودیها هم با آغوش باز پذیرای وی شدند. نهایتا او سال 2007 میلادی با پشتیبانی سعودیها به‌ پاکستان بازگشت و فعالیت سیاسی خود را از سرگرفت و پس از مدتی انتظار باری بار سوم پست نخست وزیری را نسیب خود کرد.

اینبار نوازشریف به‌گونه‌ایی دیگر ظاهر شد و از همان ابتدا موضعهای متفاوتی را در قبال مسائل منطقه‌ایی از خود نشان داد که‌ ارتباط چندانی با سیاستهای دولتمردان قبلی پاکستان حتی خود نوازشریف هم ندارد. بیگمان چند سال مهمان بودن در عربستان و برخوردارشدن از حمایتهای مالی و معنوی آل سعود، در شکلگیری چنین تغییراتی موثر بوده‌‌ است. همچنین‌ نباید از یاد برد که‌ پاکستان با آن همه‌ جمعیت، کشوری فقیر و توسعه‌نیافته‌ محسوب می شود و این هم به‌عنوان عاملی دیگر، دولتمردان این کشور از جمله‌ شخص نوازشریف را برآن داشته‌ است تا جهت گرفتن امتیازات بیشتر و بهبود وضعیت کشور، سیاست خارجی خود را به‌ مسیر دیگری سوق دهند.
در همین رابطه‌ مدتی پیش “حمد بن عیسی آل خلیفه”، پادشاه بحرین طی سفری رسمی به‌ پاکستان مورد استقبال گرم مقامات سیاسی و نظامی این کشور قرار گرفت.
در مقابل وعده‌های حمد بن عیسی بود که‌ طرف پاکستانی وعده‌ داد نیروی انسانی بیشتری به‌ بحرین بفرستد تا بحرینیها را در تامین امنیت این کشور یاری دهند. در سال ۲۰۱۱ و زمانی که تظاهرکنندگان شیعه بحرینی، خواستار اصلاحات سیاسی در این کشور شدند، هزاران سرباز و افسر پلیس سابق پاکستانی از سوی دولت بحرین به خدمت گرفته شده و به آن‌ها تابعیت بحرینی داده شد. به این ترتیب، این نیرو‌ها در سرکوب تظاهرکنندگان شیعه بحرینی نقش داشتند.

اما مسلم است که‌ موضوع سوریه به‌ مراتب مهم‌تر و پیچیده‌تر از بحرین است خصوصا در شرایطی که‌ در سوریه، اوضاع به ضرر نیروهای شورشی تغییر پیدا کرده و آن‌ها نیاز شدیدی به اسلحه و همچنین تدابیر نظامی مناسب دارند. بر همین مبناست که‌ ورود پاکستان به‌ معادلات سوریه‌ می تواند معادله‌ را به‌ نفع شورشیان تغییر دهد.
بیگمان سفرماه فوریه‌ی گذشته‌ی “شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز” ولیعهد و وزیر دفاع عربستان سعودی به اسلام آباد، در راستای تشویق بیشتر پاکستانیها برای ورود به‌ بحران سوریه‌ بوده‌ است. بیانیه‌ی مشترک پاکستان و عربستان که‌ در پایان سفر سه‌ روزه‌ی سلمان به‌ پاکستان و دیدار با مقامات برجسته‌ی این کشورصادر شد، تغییر عمده‌ی سیاست پاکستان نسبت به سوریه را نشان می دهد و حکایت از موضعگیری جدید پاکستانیها وهمسوشدن آنها با محور سنی/عربی و تلاش برای سقوط رژیم بشار اسد دارد. همچنین موازی با این تغییرات و تصمیمات، پاکستانیها سیاست خود را در مقابل جمهوری اسلامی ایران نیز تغییر داده‌ اند که‌ عمده‌ترین تاثیر این تغییرات را میتوان در موضع جدید آنها نسبت به‌ پروژه‌ی لوله‌ی گاز ایران، مشاهده‌ کرد. این پروژه‌ قرار بود گاز ایران را به‌ پاکستان انتقال دهد و تا پایان 2014 به‌پایان برسد ولی پاکستانیها عملا در اجرای آن سستی به‌خرج دادند و نهایتا این پروژه‌ توسط شخص نواز شریف کنار گذاشته‌ شد. همچنین در جریان اسارت پنج سرباز ایرانی توسط گروه “جیش العدل”، پاکستانیها بر خلاف گذشته‌ آماده‌ی همکاری با طرف ایرانی نشدند و ادعاهای مقامات ایرانی را مبنی براستفاده‌ی جیشالعدل از خاک پاکستان برای حمله‌ به‌ ایران، واهی و کذب دانستند.

از دیگر سو ورود پاکستان به معادلات جدید، زمینه‌ را برای فروش سلاحهای نظامی این کشور فراهم کرده‌ است.‌ چندی پیش سخنگوی وزارت خارجه پاکستان تأیید کرد که قرار است این کشور جت جنگی «تندر جی اف ۱۷» را همراه با دیگر تجهیزات نظامی به‌ عربستان سعودی بفروشد. البته‌ مدتی پیش هم شایع شد گویا پاکستان به‌ واسطه‌ی عربستان مقدار زیادی تسلیحات ضد تانک و ضد هواپیما را در اختیار شورشیان سوریه‌ قرار داده‌ است.

اگر بخواهیم کمی عمیق تر به‌ رابطه‌ی پاکستان و کشورهای عربی خصوصا عربستان سعودی نگاه بکنیم، باید توجه‌ ویژه‌ایی به‌ اتمی بودن پاکستان هم داشته‌ باشیم. بیگمان چنانچه‌ این سلاح بازدارنده‌ تابحال پاکستان را از دخالتهای مستقیم و گستاخانه‌ی ایران مصون نگه‌ داشته‌ است، از این به‌ بعد هم و در شرایطی که‌ پاکستان در محور مخالف ایران قرار گرفته‌ است، بمبهای اتمی پاکستان میتواند برای جمهوری اسلامی خطرات جدی در برداشته‌ باشد. حتی اگرایران بخواهد با احتیاط بیشتری با پاکستان رفتار بکند بازهم مسئله‌ی سوریه‌ میتواند اوضاع را به‌مسیر دیگری سوق بدهد. و البته‌ زمانی سلاحهای اتمی پاکستان خطر جدی را متوجه‌ ایران خواهند کرد که‌ در ادامه‌ی روابط و معاملات این کشور با عربستان، پاکستان تسلیحات هسته‌ایی خود را در اختیار سعودیها قرار بدهد.

به هر حال، به نظر می‌رسد مجموعه این عوامل در حال حاضر شرایطی را فراهم کرده که پاکستان ضمن تغییر جهت سیاست خارجی خود، به سمت درگیر شدن در بحران سوریه و همچنین قرار گرفتن در محور ضد شیعی متمایل شود. امری که به نوبه خود مستلزم تقابل روزافزون با ایران و نزدیکی هر چه بیشتر به عربستان سعودی است.

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی