بیش از سی و پنج سال از عمر رژیم جمهوری اسلامی ایران می گذرد، در این مدت هر گونه سرکوب، زندان، شکنجه، اعدام و کشتار در حق ملت کرد جهت آسیمیلاسیون و از خود بیگانه نمودن روا داشته و اجرا شده است.
اما ملت کرد هیچگاه تسلیم سیاست سرکوبگرانه، نابودی و اسیمیلاسیون نشده، بلکه هر بار مصمم تر و استوارتر جهت رسیدن به حقوق ملی و آزادی خود گام برداشته است. سیاستهای جمهوری اسلامی همان سیاستهای شکستخوردهی، ضدبشری و زنستیزانهی داعش و بنیادگرایی اسلامی در قالب مذهب شیعه می باشد. در جمهوری اسلامی زن هیچ گونه امنیتی ندارد و از هر گونه خدمات، امکانات و موقعیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بی بهره است . روزانه و بطور مستمر با شکنجههای روحی روانی و فیزیکی مواجه بوده و به ابزاری در راستای پیشبرد سیاستهای نظام مبدل گشتهاند.
انقلاب مردمی سال پنجاه و هفت شمسی که تقریبا همه قشرهای جامعه با همه رنگ ها و باورها را در خود جای داده بود، با تلاش و فداکاری و روحیه انقلابی آن زمان مردمان ایران می رفت که جامعه را به سوی دموکراسی و آزادی سوق دهد ولی با سرقت این انقلاب توسط آخوندهای اسلامی، انقلاب از مسیر اصلی خود خارج شد و اکثریت پیشگامان این انقلاب توسط دیکتاتورهای اسلامی قلع وقمع شدند. رژیم به زودی توانست با سرکوب و ایجاد رعب و وحشت، بخش عظیمی از جامعه انقلابی رابه جامعهای تسلیم پذیر و ناپویا در بیاورد. ولی این سیاست و سرکوب در کردستان و بر مردم کرد تاثیر مشابهی نداشت، زیرا با هر گونه تشدید سرکوب، شکنجه و اعدام ، مردم آزادیخواه کردستان بیشتر بر حقوق ملی و حقوق انسانی خود اسرار و پافشاری می نمودند. و این مقاومت و روحیه کنش گرا جامعه کردستان را از سایر نقاط ایران متمایز می نماید. این تمایز در برخورد با روخدادها و تجاوزات رژیم اسلامی در ایران و کردستان به وضوح مشاهده می شود.
از همان ابتدای انقلاب مردم کردستان به جمهوری اسلامی ایران “نه” گفتند و با سیاستهای ضد بشری، زن ستیز و بنیادگرایی اسلامی و سایر تفکرات عقب مانده و مغایر با منشور حقوق بشر سازمان ملل به سختی مخالفت نموده و با آن مقابله نمودند. از اینرو رژیم جمهوری اسلامی همزمان با یورش به جنبش آزادی خواهی و اعلام جهاد بر علیه کردستان و حزبمان، ارزشهای فرهنگی و اجتماعی کردستان را نیز هدف قرار داد. این رژیم از هر گونه سرکوب، شکنجه و حربهای جهت به زانو در آوردن ملت کرد دریغ ننمود، با همه تاوانی که جمهوری اسلامی در حق این مردم انجام داد باز نتوانست کردستان را همرنگ جامعه ایران بسازد و آن را جهت آمال پلید و سیاستهای ضد بشری نظام به کار گیرد. با توجه به جایگاهی که ملت کرد در جغرافیای سیاسی منطقه پیدا کرده و همچنین جایگاه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور و موازی با آن بلوغ فکری زنان کردستان در زمینه های نام برده ترس به دل حاکمان رژیم جمهوری آخوندی انداخته است.
در سال های اخیر رژیم سرکوب بر علیه زنان را به شکلی سیستماتیک افزایش داده است . از اعدام و کشتار فعالان سیاسی زن گرفته تا اسید پاشی و قتل دختران دانشجو، هدف از این اعمال ناشایست و شنیع، منع نمودن زنان از حضور در امورات اجتماعی و سیاسی مملکت می باشد. امنیتی کردن محیط کار، دانشگاهها و حتی خیابان، کوچه و بازار این واقعیت را نشان می دهد که رژیم از سازماندهی زنان در کشور و مخصوصا کردستان بسیار هراس دارد. پس از انتخابات سال هشتاد وهشت زنان زیادی قربانی سیاست زن ستیز و تجاوز جمهوری اسلامی در ایران شدهاند که نمونه های آن مرگ ندا آقا سلطانی و اعدام و تجاوز به ریحانه جباری و اسید پاشیهای اصفهان و سایرشهرهای ایران می توان نام برد. همه این تجاوزات و جنایات بی پاسخ ماند و این سکوت کشنده مردم ایران دست حاکمان رژیم را در سرکوب و تجاوز هر چه بیشتر به حقوق شهروندان باز تر گذاشت، رژیم همسان و حتی شدیدتر، سیاست پلید ضد مردمی خود را در کردستان نیز به کارگرفته است، اما مردم کورد در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی به سطحی از توان رسیده که حاضر به پذیرش سیاستها و برنامههای اشغالگرانه،تجاوزکارانه و مستبدانه نمی باشد. مردم کردستان از ابتدای سر کار آمدن رژیم آخوندی هر گونه دست درازی و بی حرمتی به جامعه و ارزشهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود را با مشت محکم و کوبنده پاسخ داده و در برابر سرکوب، تجاوز، شکنجه و اعدام فرزندان خود بی تفاوت نمانده است.
طی دو سالی که گذشت چندین فقره قتل دختران دانشجوی کرد در دانشگاههای مختلف ایران به شیوهای مشکوک و مظنون، نمی تواند اتفاقی، معمولی و غیر سیاسی باشد. شلیر فرهادی، سحر چووینی، پروین حقیری و شیدا حاتمی از دانشجویان پیشکسوت کردستان نمونه های بارز این جنایات می باشند. علت قتل دانشجوی کرد ابراهیم لطف الهی و شوانه سید قادری که به شکلی فجیع و وحشیانهای به شهادت رسیدند هنوز در اذهان مردم کردستان بی پاسخ مانده است. عامل یا عاملین این جنایت از سوی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حفاظت و پاسداری میگردند، اعتراضات خواستهها و مطالبات بهحق و روای مردم مهاباد به شدیدترین شیوه سرکوب گردید، به جای اطلاعرسانی و روشن نمایی در این موضوع، رژیم و مزدوران آن اقدام به شایعهپراکنی و سناریونویسی در راستای تخریب شخصیتی فریناز خسروانی نموده و همه اتهامات را متوجه شخص مقتول نمودند. مسئولین قضایی و امنیتی رژیم از واکاوی وجستجوی این موضوع سر باز زدند و با پخش تصاویر و فیلم های ساختگی سعی در سر پوش گذاشتن مسئله نمودند.
در جنایت یک سال پیش شیدا حاتمی دانشجوی کرد دانشگاه نازلوی ارومیه با توجه به آثار جرم بر روی جسد و واضح بودن جریان قتل ودر دست رس بودن شواهد زنده که از دوستان و همکلاسان مقتوله بودند و با توجه به اعتراضاتی که از طرف خانواده نامبرده و مردم ارومیه بر علیه این جنایات انجام گرفت، رژیم همچنان به حفاظت و پاسداری از عاملین و قاتلین جنایت پرداخته و از شناسایی و آشکار نمودن آنها پرهیز نمود. از سوی دیگر رژیم با اقدامی شرمگینانه تر و با رسوایی هر چه بیشتر جهت سرکوب نمودن مردم و خانواده شیدا حاتمی آنها را تهدید نموده و وکیل مدافع خانواده آقای مسعود شمس نژاد را به جای عاملان این جنایت روانه زندان نمود. حال با وجود چنین دادگاه بیداد و قوانین قضایی فاسد در کشور چگونه مردم کردستان می توانند نسبت به این جنایات و تجاوزات بی تفاوت بمانند و انتظار عدالت و داد داشته باشند. امروز ملت کرد به درجهای از رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی رسیدهاند که نه تنها در برابر این ظلم و ستم بیدادگران و دیکتاتورها ساکت و بی پاسخ نمی مانند بلکه سر مشق و روشنگر راه همه خلق های ستمدیده ایران می باشند. مبارزه شیر زنان و دلیر مردان کرد در صفوف پیشمرگان کردستان بر علیه سیاهی و بنیادگرایی اسلامی سنی، شیعه برای امن و آزاد زیستن خلقهای جهان نشان از جامعهای سیاسی، پویا و کنش گرا در کردستان می باشد.