"an independent online kurdish website

رویداد تلخ یورش گریلا های پ.ک.ک بە هم ملیت های دمکراتشان در کیله شین و به شهادت رساندن ناجوانمردانه یک پیشمرگە و زخمی نمودن چند تن دیگر علی رغم تلاش های بی جواب رهبریت حزب دمکرات کردستان ایران مبنی بر همزیستی مسالمت آمیز نیروهای کوردی،خود اخرین رویدادی نخواهد بود که نشانگر مسخ ناسیونالیم کوردی در گفتار و عملکرد پ.ک.ک است


shorish_gulkar_nu


جامعه ی شرق کوردستان به علت بی اطلاعی و نبود آگاه های تست شده در مورد نوع نگاه و ادبیات عبدالله اوجلان به مساله کورد، همیشه از دریچه های کوتاه بینانه و در عین حال احساسی خویش به مسایل کوردستان نگریسته اند. در واقع فهم نادرست هر ادبیاتی به ویژه ادبیات سیاسی نه تنها خود کم بینی و عوقب حساب نشده ای به دنبال دارد و ممکن است جریان تحقق خواسته های ملی یک ملتی را به بی راهه بکشاند، بلکه در وضعیت کنونی و ناامنی منطقه ای، بسیار خظرناک و جبران ناپذیر است چرا که فرصت های پیش آمده ممکن است چنان از سوی جریان های غیر ملی گرا مورد سوء استفاده قرار گیرند که میراث اش چه بسا بسیار خطرناکتر از ساکس پیکو برای نسل های اتی کوردستان باشد.

خود کم بینی و فهم نادرست ادبیات و گفتمان سیاسی می تواند انسان را به سوی کوته نظری و بردگی فکری بکشاند درست شبیه آن دورانی که مردم کوردستان فوج فوج به ایدئولوژی های غیر بومی و شکست خورده از قبیل مارکسیت لنینیست و یا مائویستی پناه می بردند و چنان خوشدلانه به مژده های آزادی و برابری چشم دوخته بودند و اتحاد جماهیر شوروی و شعار حمایت از حق تعیین سرنوشت ملت های جهان را سرلوحه اندیشه و کنش های خود قرار داده بودند و آن ها را بت واره می پرستیدند، غافل از آنکه همان رفقا به نام همان ایدئولوژی های ازادی بخش اردوگاه های کار اجباری گولاک را در سیبری به راه انداختند و میلیون ها انسان آزاده ای را که در صدد برملا ساختن چهره واقعی آنان بودند به تدریج نابود ساختند و در خارج از مرزهای خویش با ارایه چهره ای متفاوت از خود و پوشیدن ردای رهایی ملل سرکوب شده، درصدد تامین منابع سوخت جنگ سرد و قربانی کردن میلیون ها انسان ساده دل در خاورمیانه، شرق دور، آمریکای لاتین و … بودند.

طولی نگذشت که سیستم بسته و کنترل شده ی کمونیسم در روسیه تاب فساد فکری، اقتصادی و … یاران قسم خورده استالین را نیاورد به طوری که خروشچف در گزارش سال 1956 به بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست شوروی نقاب از چهره واقعی کمونیست برداشت و علی رغم دست و پا زدن های گورباچف و انجام اصلاحات ساختاری، دیگر هیچ توجیهی نمی توانست ظلمی را ترمیم سازد که بر ملل غیر روس تحت هدایت فکری خودشان روا داشته بودند و به طور مشخص و برخلاف تلاش های دوران قبل و بعد از جنگ جهانی اول مبنی بر حمایت شوروی از حق تعیین سرنوشت ملل تحت استعمار و یا اشغال خارجی، دیگر مسجل شده بود که اینک شوروی و ایدئولوژی های مارکسیستی در هر قالب و چارچوبی نه تنها طلایه دار احقاق حقوق سایر ملل تحت ستم نیستند بلکه خود در پی برپایی همان ساختارهایی هستند که در ابتدا مژده برچیدن آنان را به آزادی خواهان جهان می دادند.

اینک دیگر چپ ها در شوک به سر می بردند به نحوی که احساس می کردند به آن ها خیانت شده است و آنها ابزاری بوده اند برای برپایی الگوهای حکومتی از نوعی که تنها کارکرداش ایجاد اردوگاه های گولاگ و خفه کردن صداها و دیدگاه های متفاوت و مخالف بود. و این ناشی از تسلیم بدون چرا و چشم بسته به ایدئولوژی بود که مسیر گفتاراش به حجاز و کردارش به ترکستان بود.

و اما بر خلاف سایر نقاط جهان در گوشه ای از این جهان خاکی و در کوردستان که خدای مردمان‌اش قرن هاست آسمانشان را فراموش کرده است علی رغم وجود آزمون حکومتها و ایدئولوژی های کمونیستی و سرنوشت و دستاوردهای فاجعه بارشان در سایر نقاط جهان، با تکرار تراژدیک تاریخ مواجهیم و مردم تحت ستم شرق کوردستان چشم و گوش بسته و تحت هدایت عده‌ای نخبه که تحت تاثیر برداشت های انحرافی از اندیشه انتقادی و چپ قرار گرفته اند و در غیبت محسوس جریان های ملی گرای لیبرال و سوسیال دموکرات بومی شده که شهید دکتر قاسملو بانی آن بود، و نیز با چراغ سبز جمهوری سلامی با باز نمودنفضا برای جریان آپوییسم و در مقابل سرکوب شدید گفتمان حزب دموکرات، سعی در گره زدن خواسته های ازادی خواهانه مردم شرق کوردستان به جریان آپویسم بودند و با هرچه در چنته داشتند سعی نمودند چهره ای ناسیونالیستی و ازادی بخش را بدان ببخشند چیزی که هرکسی با تعمقی کوتاه می توانست به تضاد ادبیات اوجلان با مقولاتی هم چون ناسیونالیم و تشکیل دولت مستقل کوردی و ذات ضد ناسیونالیستی ایدئولوژی مارکسیست محور پی ببرد.

 

اما به واقع نه در عمل و نه در گفتار اوجلان به مقوله ای به نام ایجاد دولت مستقل و یکپارچه کوردی معتقد بود و است و نه بدیل آن یعنی، قوالبی هم چون کنفدرالی و جامعه دموکراتیک و … به لحاظ محتوای توانایی تحمل خواسته ای ملی گراینه و تکثر و تنوع فکری و رهایی بخشی را دارد.

در بره ای از زمان که جریان آپوییسم به علت حضور جریان های ریشه دار و پرقدرت دموکرات توان کسب مشروعیت را در شرق کوردستان نداشت و اینک نیز فاقد آن است سعی داشت با رد بدیل های مطلوب حزب دموکرات و و تمسخر خودمختاری و فدرالیسم با کوبیدن بر طبل استقلال کوردستان، برای اهدافی که امروز آن ها را رو کرده است یارگیری کند و در عدم حضور فیزیکی سایر احزاب شرق کوردستان یار گیری اش را به ثمر رساند درست شبیه همان سیاست خارجی شوروی دوران لنین و استالین و … در پی پیاده سازی الگوهاییست که در تضاد با ادبیات رسانه ای و آن چیزی قرار دارد که مردم را بر آن مژده می دادند، یعنی ایجاد دولت مستقل کوردی و رهایی، برابری مردم کورد به عنوان نتیجه تاسیس دولت کوردی.

اظهارت هر چند وقت یکبار مسوولان حزب پ.ک.ک به مناسبت های گوناگون مبنی بر خواب و خیال بودن ایجاد دولت مستقل کوردی و کنار نهادن تاسیس دولت ملی تنها به قندیل نشینان محدود نشده است بلکه حتی شخص اوجلان علی رغم انتظارات مردمی در هر چهار بخش کوردستان هیچ گاه در پیام های نوروزی اش نه تنها اشاره ای به بزرگترین دغدغه مردم کورد ندارد بلکه به صراحت آن را رد می کند و مبارزه حزب اش را تنها در چارچوب توجیه می کند و بیشتر در پی راضی نگه داشتن نیروهای رادیکال چپ غیر کورد است و از رویای آزادی همه ی ملل جهان دم می زند، البته تا اینجای کار مساله ای نیست، اما ما مردم شرق کوردستان بهتر است عینک خوش خیالی را از چشم هایمان برداریم و در بند اهداف ملی گرایانه ای نباشیم که ابتدای تاسیس پ.ک.ک شخص اوجلان تحقق آن ها را به ما مژده میداد و به کمتر از استقلال هر چهار بخش کوردستان راضی نبود و سایرین را که همراستا با این ادعاهای پوشالی نبودند را خیانتکار به ملت کورد تلقی می کرد. همانطور که در مورد وضعیت شوروی دیدیم انان نیز با مطرح نمودن رویای های نتراشیده آزادی ملل جهان در مرحله ی اول شروع به یارگیری نموده و در مرحله بعد که باید طرفداران ساده دلشان در سرار جهان می بایست از ثمره ای آن رویاها بهره مند می شدند چیزی جز استبداد حزبی، اقتصادهای فاسد، بحران های اجتماعی و سیاسی و نیز سرافکندگی نخبگان چپ و … چیزی عایدشان نشد.

این جاست که سطح شعور اجتماعی و سیاسی مردم و نخبگان اهمیت پیدا می کند، شعوری که تا قبل از این تنها مولفه اش را اطاعت بدون چون چرا و نیز پرستش ایده ها و ایدئولوژی اوجلان تلقی می کردند ایدئولوژی که نه تاب و تحمل انتقاد را دارد و نه چندان منسجم و منطقی است که بتوان آن را روشمند به چالش کشید.

لذا آنچه اهمیت دارد این است که ما مردمان شرق کوردستان با تغییر نوع نگاه حساب نشده و اندیشه نشده مان به شخصیت اوجلان و رویدادهای پیشرو واکنش نشان دهیم و با عقلانیتی سیاسی و نه با عواطف گذرا، فرهنگ پذیرش چشم و گوش بسته ی نداهای اندیشه نشده ای را کنار بگذاریک که به ظاهر را به سوی رهایی و تحقق خواسته های ملی فرا می خوانند ولی به واقع ما را در وضعیت هایی قرار می دهند که تجارب شوروی، کوبا و اینک کره شمالی گویای آن هستند. بگذارید دیگر نه تنها دوباره تاریخ را تکرار نکنیم بلکه از تکرار تراژدیک آن نیز در آمان بمانیم.

حقیقت این است ما مردمان شرق کوردستان همیشه خود را قربانی و فدای اندیشه های رهایی بخشی سایر بخش های کوردستان ساخته ایم که چندان برایمان دستاوردی نداشته است و بیشتر قربانی بوده ایم تا صاحب خوان، و چراغ را به مسجد روا داشته ایم و دریغ از اینکه آنان لحظه ای به روشنی تاریکستان شرق کوردستان اندیشیده باشند.

pkk_k2_1pkk_k2_2

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی