"an independent online kurdish website

نخست شرحی استاندارد و کوتاه بردانائی و شرافت. در واقع همه انسانها کم و بیش این صفات نیک را دارای اند و یاحد اقل می کوشند داننده و هوشیار باشندkechi-kurd-_01

و حاضر نباشند بهر قیمتی یعنی بقیمت شرافت و انسانیت زندگی کنند ومنش انسانی را، بافقط چند سالی بیشتر زیستن، سر بسر کنند. آن کسانی که جنگ ناخواسته به آنهاتحمیل می شود و در تنگنای انتخاب گیر می کنند که برای زندگی همه چیزرا قبول کنند، خواری وننگ و ازدست دادن شرافت وغیره یابا افتخار بمیرند. انسانهای دانا و آگاه این آخری را ترجیح می دهند و نمی خواهند با خواری زندگی کنند. این را بخش عمده ای ازشرافت و بزرگواری برخی از انسانها می توان نام نهاد. انسان در روند کوتاه زندگی می کوشد نامی نیک برجای گذارد و این عاقلانه ترین شیوه زندگی است که انسان شرافتمندانه بزید و شرافتمندانه بمیرد.

این دختر قهرمان و در زمینه رزمندگی، نابغه، با شهامت و منش انسانی اش و ازجان خود گذشتن اش بخاطر دفاع از مام میهن و حقوق انسانی، وظیفه ای بس سنگین را به انجام رسانید. او نه فقط قلب پیرمرا بعنوان پدرش ربوده اند، بلکه قلب میلیونها انسان وارسته را با خودش به گلستان خاک برده است.

یکی ازهم میهنان با احساس ایرانی (فارس، کرد، آذری، عرب، بلوچ یا ترکمن) فرقی نمی کند، شعر حماسی زیر را برای این دختر زیبا و قهرمان کوبانی که فرمانده یک گروهان از پیشمرگه های دختر کرد سوریه بوده است و با بستن بمب به خود و خودرو زیر پایش یک تانک زره پوش داعش رامنفجر کرده و چندین نفر سرنشین تانک رابدیار نیستی فرستاده است، سروده ای دارد و در این سروده اورا چه گوارا نامیده است. بله، “چه گوارا” لایق و برازنده ی نام اوست. من اورا دخت کردستان و درکنار دیگر دختران فدائی، قهرمان جاودان کرد سوریه می نامم و به بودن هم ملیتی با او و آنها، و پدر و فرزندی، بخود می بالم که چنین فرزندانی دارم و همانند دختران عزیزم، درقلبم برای همیشه جای دارند. بازهم تکرار می کنم او نه بازیبائی اش، بلکه با قهرمانی اش و شرافت اش قلب همه انسانهای روی این کره خاکی راتسخیر کرده است وهمه اورا بدون استثنا دوست دارند وعاشق قهرمانی او هستند. اکنون آن شعرحماسی درباره اش:

اینجا شب وجود ندارد….

برای روشنایی ، هر گل که بروید ….

نور است ….

صبح که خورشید در لباس رزم در آید

آفتاب با تو خواندنی میشود

هم رزم ،،،آن روز از تو گفت نامت را چگوارا……

 

بهنام….15.07.2015 ویسبادن

اوبه قول مسیحیان، عیسی مسیح وار وبه قول انقلابیون اسپارتاکوس واربه صلیب کشیده شده و میلیونها معبود دارد ودختران بخاطر نامزدی با عیسی مسیح راهبه شده اند و می شوند. حالا احتمالا میلیونها جوان بخاطر دخت کردستان “کشیش” می شوند و از زندگی دنیوی (که زندگی فقط در همین دنیاست) به کل چشم می پوشند.

بهر حال او اگر چه گوشه ای از اعمال جنایتکارانه دشمن را فلج ساخته که واقعا قهرمانی کرده است، اماچون جامعه کرد به او ونظیرش نیاز مبرم داشته و دارد، من با عمل انتحاری قهرمانانه او که با خون از آب وخاک خوددفاع کرده قلبا موافق نیستم. اگر او زنده می ماند بیش از آن چه که با تهور انجام داده در طول عمر می توانست بمراتب مؤثر تر انجام دهد. ضرورتا اگر او درتنگنای مرگ و زندگی بوده و راه دیگری جز گرفتاری به دست دشمن نمی داشته، مانند آن دیگر دختر قهرمان کرد که نمی خواست زنده به چنگ داعشیان گرفتار آید وبا آخرین گلوله به زندگی افتخار آمیز خود برای دفاع از غیرت، انسانیت و شرافت خود خاتمه داد، حرف دیگری است و من به شخص ستایش می کنم قهرمانی و شرافت او را. اما فقدان چنین دختران قهرمانی ضایعه ی بس بزرگی است نه فقط برای والدین او، بلکه برای جامعه کرد. زیرا درجهان ما، نیاز مبرم به این قهرمان بود. وجود او که در سن نوجوانی فرمانده جنگی پیشمرگه شده بوده، بدون شک دختری بسیار باهوش و ذکاوت بوده است و ما در جامعه کرد به چنین قهرمانان فکری چه زن و چه مرد نیاز داریم و آنها نباید به این آسانی ازدست بروند. در واقع جامعه کرد، نمی خواهد او و امثال درکنار انتحاریون مغز پوک قرارگیرند. درکنار آنهائی که برای رسیدن هرچه زودتر “به حوریان بهشتی” دست به انتحار می زنند. دختران کوبانی به این هجویات باور ندارند. و هیچ نمی خواهند قلمانها در انتظار آنها باشند. این دختران قهرمان، قلبا می خواهند دراین جهان، ملیتها وانسانهای هر ملت آزاد باشند بهمین دلیل برای دفاع از شرافت انسانی و حقوق اولیه ملت خویش در آب و خاک خودشان مبارزه می کنند. فقدان همه دختران فدائی و قهرمان برای ما کردها، بس سنگین است. اکنون چکار باید کرد که جای آنها را سبز نگهداریم؟ ساده ترین فرمول آن است که هرکدام ازما این دختران قهرمان بشویم بایک فرق و آنهم زنده بمانیم، فرمانده شویم و دشمن را نا بود کنیم، نخست برای اینکار ازتجربیات گذشتگان فراگیریم وجوانان را تربیت کنیم که برای آزادی مبارزه قلمی بکنند وآگاه شوند وآگاهی دهند، تاروزی بامنطق به حق مسلم خویش دست یابند. ما می دانیم که آزادی انسان ارزان به دست نمی آید و بهای سنگینی را باید برای کسب آن در نظر گرفت و حتا بپردازیم. سعدی شاعر برجسته ایران حدود قرن هفتم هجری خورشیدی درباره فدائی و جانباز می گوید:

فدائی ندارد ز مقصود چنگ  +  اگر بر سرش تیر بارند و سنگ

این دختران کردستان همه نوع خطر را برای دفاع از شرافت ملت خویش بجان خریده اند و بی باکانه به نبرد با ریا کاران رفته و می روند. آنها به قول حافظ پیراهن چاک ماهرویان را فدای هزار جامه تقوا و خرقه کرده و می کنند:

فدای پیراهن چاک ماهرویان باد  +  هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز.

مولوی درباره در آتش سوختن را همراه موم که ظلمات بوجود می آورد، می گوید:

موم و هیزم چون فدای نار شد      ذات ظلمانی او انوار شد      

مولوی بزرگ بدرستی باور دارد، عاقبت هر ظلماتی، به روشنائی می رسد و این دختران غیور کوبانی راه را برای در رفتن از ظلمات هموار تر کرده و می کنند، گر چه زندگان پرچم مبارزه، قهرمانان زنده یاد را بردوش دارند، اما اگر آنان زنده می ماندند، ایدآل تر می بود. دختران کرد کوبانی، درمجموع حماسه می آفرنند و نام کردستان را در سطح جهان، با این همه قهرمانی خود پر آوازه تر کرده اند. هه ر بژی دختر قهرمان کوبانی.

 

هایدلبرگ، آلمان فدرال 21.7.2015 

  دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی