"an independent online kurdish website

دراین مملکت ، احزاب- به اصطلاح – اصلاح طلب ،گروه های دموکراسی خواه،حامیان حقوق بشر،جناح های حامی حقوق مدنی  و بخصوص طرف داران و یاران آنانruhani-entexabat

در استان های حاشیه ای، مانند جاندارانی یخ زده در خواب زمستانی طولانی فرو رفته اند.و دربرابر گفتار و رفتار متولیان قدرت ، گروه های تمامیت خواه ، مذهب به دستان و چماق داران آنان ، نابینا و ناشنوا شده اند. در مقابل این همه بلا و مصیبت ، اعدام و کشتار، سرکوب و زندان ، تهدید و ارعاب و بلایایی که هرروزه بر سر این ملت ستم کش فرو می بارند ، صمٌ بکم-صدایشان در نمی آید .

یا اصلا قرار هم نیست که موضعی بگیرند ،زیرا برای اموردیگری آفریده شده و از جاهای دیگری ساخته و پرداخته  شده اندو مانند عروسک های کوکی در زمان و مکان مشخصی کوک می شوند.یکی از این موقعیت های حساس  زمانی است که می خواهند یواش یواش کوره های –به اصطلاح- انتخاباتی را گرم کنند .به یمن گرمای این کوره ها ، این احزاب و جناح های یخ زده هم آرام آرام از خواب زمستانی چندین ماهه ی خود بیدار می شوند و نیم جانی می گیرند. پس از اعلام حضور در بارگاه اعظم و مراکزی که مخصوص مهندسی اندیشه های جامعه هستند، تحت تعالیم جدید قرار گرفته وشرح وظایف خودرا به خوبی درک و دریافت می نمایند . با دهان باز به ارباب رسانه ها ی خودی و تریبون ها ی جمعه و جماعات چشم می دوزند تا سر فصل وظایف خود را فهم کنند و خط قرمز ها را به خوبی بشناسند .

سپس درچهارچوب تعیین شده و با رعایت کامل خط قرمزها پا به صحنه می گذارند تا در انتخابات_ دشمن شکن- دیگری! ، مانند گذشته حماسه بیافرینند.! مجددا مشغول نشخوار فرمایشات  بزرگترها می شوند و  بلافاصله خودرا نماینده ی  مردم -قهرمان و امت اسلامی -معرفی می کنند و از زبان مردم ، با مظلوم نمایی در خواست ها و خواسته های نخ نما شده ی همیشگی خودرا در خصوص ، دموکراسی ، حقوق بشر ، حقوق شهروندی ،حمایت از اقشار آسیب پذیر ، رفاه اجتماعی ،آ زادی های مدنی و سیاسی و در نهایت نیاز به اصـــلا حــات و . . .  تکرار می کنند .  

آ نان خودرا افرادی دلسوز ، رنج دیده و حامی مردم مظلوم می خوانند که از متن و بطن همین مردم وبرای احقاق حقوق آنان خودرا به آب و آتش زده اند ، تا می توانند صدایشان را کلفت تر و رگ های گردنشان را متورم تر می کنند تا بار دیگر بتوانند مردم ستمکشِ مسخ شده را دراین بازی باخت باخت ، در  پای صندوق های  موهوم انتخابات به صف کنند.

این احزاب –به اصطلاح- اصلاح طلب و طرفدار آزادی و دموکراسی و حقوق مردم ، هنوز تکلیفشان را با مردم  و حتی با خودشان مشخص نکرده اند و بیشتر شبیه حیوانی هستند که سرش را زیر برف کرده تا دیده نشود ،   زیرا از یک طرف خودرا وفادار به اصول اساسی و برنامه های بنیادین  ریز و کلان نظام اسلامی پایبند می دانند و می خوانند و از طرف دیگر خواستار اصلاح همین اصول اساسی حکومت هستند . از طرفی پایبند به جامعه و حکومت بسته ی مذهبی هستند و   از طرف دیگر از جامعه ی مدنی و حقوق شهروندی و-بااجازه بزرگترها- دموکراسی د م می زنند .  از سویی طرفدار سر سخت حکومت دینی هستند و در حمایت از اصل« وحدت دیانت و سیاست»سوگند وفاداری خورده اند و از سوی دیگر سکولاریزم را نشخوار می کنند .اینان هم اصل حکومت ولایی و ولایت امرمطلق را در سیاست پذیرفته و هم  خواستار انتخابات آزاد و حق مردم برای تعیین سرنوشت می شوند.!

با اندکی دقت در می یابیم که آبشخور یکی است. این گروه ها و جناح ها و احزاب اصلاح طلب –به اصطلاح- اپوزیسیون ، هرچه بگویند ، هرچه بخواهند!در نهایت با بنیاد گرایان حکومت دینی  در یک نقطه ی بنیادی و مرکزی اشتراک اندیشه و منافع ،و اشتراک عمل دارند و آن هم حفظ حکومت دینی و دین سیاسی و سیاست دینی در رأس  قدرت ،و حفظ بیـضه ی اسلام سیاسی است.پس همگی دراین نکته ی اساسی که:باید مردم را در جهالت و خرافات غرق کرد، هم عقیده اند.همگی به این اصل اساسی نظام باوردارند که انتخابات تنها برای تأیید حکومت موجود-اسلامی- می باشد نه برای تعیین یا تغییر نوع حکومت.  و می دانند که تنها جهالت و بی خبری از حق و حقوق خویش است که این گونه مردم را ستم پذیر و مطیع و سربه زیر کرده است.زیرا اگر جامعه ای به حقوق اساسی و انسانی  خود آشنا باشد، آن را مطالبه می کند . و یکی از را ه حل های کارآمد همین است که هر چند سال یکبار با غوغای بازی بزرگی به نام انتخابات  و جناح و جناح بازی ،حزب تراشی و داد و فریاد ، دشمن تراشی و توهم بحران ،تهدیدبه  ناامنی و سپس وعده و وعید های  بی پایه و اساس ، سرگرم کردن مردم به دعواهای قبیله ای و عشیره ای ، را ه انداختن دسته ها و کاروان ها و درست کردن موج سیاسی اجتماعی و سوار شدن بر آن ، مانع آگاهی واقعی مردم و طرح خواسته های اساسی انان شوند.

یکی دیگر از خاصیت های این بازی بزرگ، هدایت کردن ، منحرف کردن یا در صورت توان فرو نشاندن خشم  فرو خورده و عقده های تلنبار شده ی جامعه است ، بدین صورت که باند های مافیای قدرت و ثروت ،رانت خواران بزرگ، زمین خواران و اختلاص کنندگان عمده ، دایره ی چند ده نفره ی افسار به دست این حکومت،که نگران از انفجار خشم و تنفر مردم به ستوه آمده از ستم های آنان است ، پا به صحنه می گذارند.چند نفر دست دوم و سوم  و تعدادی مهره ی سوخته و  از رده خارج شده را به عنوان  دزد و رانت خوار  و فاسد اقتصادی و مایه ی رنج و بی کاری و فقر  مردم معرفی کرده و با هیا هو و جنجال رسانه هایشان ، در صدد اقناع اذهان این ملت ستم کش بر می آیند و تا کنون  تا حدود زیادی موفق بوده و نتیجه گرفته اند.

از جمله ی رسالت اصلی این اپوزیسیون آفریده ی اتاق فکر حکومت اسلامی این است که :  با حضور به موقع در صحنه های مختلف جامعه و معرفی خود به عنوان نماینده ی افکار و اندیشه های ترقی خواهانه و آزادی خواهانه ی مردم ، مانع شکل گیری یک اپزیسیون واقعی  به نمایندگی افکار و خواسته های جامعه بشود .این اصلاح طلبان  در راستای مأ موریت خود پا به میدان می گذارند ، سینه سپر می کنند و مطالبات سطحی و بی ضرر یا کم ضرر را به نمایندگی از ملت ، مطرح می کنند تا از طرح خواسته های حقیقی و نیازهای واقعی جامعه جلوگیری نموده  و دردهای بی درمان و زخم های عمیق اجتماع را سر پوش بگذارند  و مانع نمایان شدن عمق فاجعه شوند . و بدینوسیله از آشکار شدن ریشه های جهل و ستم  و عریان شدن چهره ی واقعی  غارتگران اندیشه و نوامیس مردم  جلوگیری می نماید. از سوی دیگر با حیله و فریب و طبق برنامه، اقدام به جذب و شناسایی آزادیخواهان و دگراندیشان  واقعی نموده وآنان را به مراکز امنیتی سرکوب جهت کنترل و انحراف اهدافشان معرفی می نماید . یکی از نتایج بارز سر کوب ها و دستگیری های  دگراندیشان و راندن فله ای آنان به دادگاه های تفتیش عقاید به نام مرتد ، خائن ،نوکر بیگانه و ضدانقلاب و. . .از یمن برکت همین اصلاح طلبان و دموکراسی خواهان جعلی در جامعه است .

مدیران، مسؤلان و گردانندگان این نمایش نامه ی  اصلاحات کسانی هستند که سال ها وفاداری خودرا به اصول اساسی و اهداف بنیادی حکومت اسلامی به اثبات رسانیده و بارها و در مراحل مختلف آزمایش خودرا در پایبندی به اصل اساسی و ریشه ای حکومت ولایت فقیه و اسلام سیاسی نشان داده اند و نه نگران آزادی مردم و فقدان دموکراسی در جامعه بلکه نگران به خطر افتادن پایه های  حکومت اسلامی هستند.و فکر می کنند یا به این نتیجه رسیده اند که رسالت آنان اکنون دراین جبهه و با این نقاب به سر انجام می رسد . به همین دلیل است که در برابر کسانی که بخواهند حقایق جامعه و ستم های حکومت را افشا کنند، به شدت می ایستند. در مقابل کسانی که بخواهند موجودیت و مشروعیت حکومت اسلامی را زیر سؤال ببرند ایستادگی می کنند. نقد و تحلیل حکومت دینی را بر نمی تابند . منتقدان اسلام سیاسی را مرتد می خوانند.و نقد اسلام سیاسی را خط قرمز می دانند . از واژه ی سکولار تنفر و هراس دارند. واژه ها را بی محتوا می خواهند و تفسیر خود را از همه چیز دارند. اجازه ی اندیشیدن آزاد نمی دهند. می خواهند آنان به جای مردم بیندیشند و به جای مردم تصمیم بگیرند و به جای مردم سخن بگویند و راه و چاه را مشخص کنند. اصلا اندیشیدن را گمراهی می دانندو تقلید و تعبد را به عنوان بهترین و آسان ترین را ه برای جامعه، ترویج می کنند.آزادی را در چهار چوب احکام شریعت  پیشنهاد  و نهادینه می کنند.رفاه را در کوچه و خیابان، نان و نانوایی  و دسترسی به بقعه و بارگاه و دعا و استغاثه تعبیر می کنند.دانش و آگاهی را در کسب علوم دینی و معنوی از زبان متولیان دین خلاصه می کنند. حقوق بشر را حقوق بشر اسلامی تفسیر می کنند و از مدنیت و حقوق شهروندی  و جامعه ی مدنی تنها تفسیر خاص خودرا مجاز می دانند. برای انسان ها برنامه ریزی می کنند و فلسفه می بافند اما در چهار چوب قوانین و مقررات حکومت اسلامی.!اینان به انسان به چشم عبد و بنده می نگرند و انسان را مقلد و قلاده به گردن می خواهند . آزادی را در اطاعت بی چون و چرا معنی می کنند و دانش را اسلامی و انسان را مؤمن می خوانند و می خواهند. و برای مؤمن نیز بر اساس میزان ایمانش به اصول انان حق و حقوق معین می کنند .رو شنفکر را روشنفکر دینی می خواهند. و تنها بر اساس این دیدگاهشان به انسان می نگرند و برایش برنامه ریزی میکنند .

سی واندی سال است که این گروه و جناح و حزب را می تراشند و هرکدام را در زمان و مکان خاص خودش بر جامعه تحمیل می کنند .در این مدت این آقایان- گاهی خانم ها-مدعی اصلاحات اجتماعی ، سیاسی،فرهنگی و اقتصادی تا کنون به کجا رسیده اند؟ چه دردی از مردم دوا کرده اند؟!بجز اینکه روز به روز فشارها و ستم ها و اعدام و کشتارها و دزدی ها ، اختلاص ها و نابرابری ها در این مملکت بیشتر و بیشتر شده است؟!  دراین مملکت مصیبت زده کدام نهاد ، سازمان یا مجموعه ای را می شناسیم که روبه اصلاح و تغییر مثبت برود؟تمام امور روبه فساد و تباهی است . دراین جامعه ی بسته ی مذهبی ،نمادهای انسانی و مدنی روز به روز به قهقرا می روندو را ه های رسیدن به آزادی و دموکراسی بیش از پیش مسدود شده اند.با هر انتخاباتی! که برگزار می شود تعداد بیشتری از دگراندیشان و روشنفکران جامعه گرفتار خشم حاکمان دینی می شوند.پس این جناح های مدعی اصلاحات تاکنون چکار کرده و به کجا رسیده اند؟،  بجز این که هرکدام از این گروه ها و احزاب مدعی،به نوبه ی خود با فریب افکار عمومی  بر جنایت ها ی جنایتکاران ریز و درشت سرپوش گذاشته و موجب طول عمر بیشتر حکومت اسلامی شده اند؟اینان فقط سوپاپ اطمینان حکومت هستند و بس.

این مدعیان دروغین اصلاح طلب،به جای این که دین را از گفتمان سیاسی  خارج نموده و سر جای خودش بنشانند، با تکیه بر همان اصول بنیادی دین می خواهند در حکومت اصلاحات انجام دهند.! مگر می شود؟!  با تکیه بر پایه های اسلام سیاسی می خواهند حکومت اسلامی را تعدیل کنند! مگر می شود؟   تا زمانی که آبشخور همان باشد ،تا زمانی که دین-مذهب- در حوزه ی سیاست دخالت کندو حتی حرف اول را بزند، و تا زمانی که تمام امور یک حکومت حول محور حدود دین بچرخد ،هیچ اصلاحاتی ممکن نیست.  تا زمانی که از آسمان برای زمین و زمینی قانون نازل شود، تا زمانی که قانون « راعی-رعیت» چوپان – رمه گی بر جامعه حاکم باشدو خداوند از آسمان برای جامعه رهبر و رئیس  و حکومت و دولت معین کند ، بشر چکاره است؟! وقتی که قدرت و مشروعیت را خداوند تفویض نماید،انسان چه حقی دارد؟! تا زمانی که قانون نوشته و مدون از قبل برنامه ریزی شده بر اساس تمام نیازهای مادی و معنوی بشر!!،آماده  از آسمان نازل شود، دیگر انتخابات و نماینده و قانونگذار و رای و خواسته ی مردم چه صیغه ای است؟! تنها نیاز است که نمایندگان  تعیین شده ی خدا در روی زمین با تعبیر و تفسیر خود ان را به اجرا در آورند و بس. !

پس تا زمانی که منبع ، مرکزیت و مرجع همه ی گروه ها-جناح و حزب و اصلاح طلب و اصول گرا- همان برنامه ی پیشامدرن هزارو چهارصد ساله باشد،در، بر همان پاشنه می چرخد و نتیجه همان است . اگر زمانی برسد ، گروهی ، حزبی ،جناحی پیدا شود وجرات و شهامت سلب قدرت  و حکومت را از دین داشته باشد ، آنگاه می شود مدعی اصلاحات بود.  اگر زمانی  متولیان حکومت، محافظان شریعت ، نمایندگان خداوند درروی زمین و مردم جامعه به این نتیجه برسند که : باید اسلام هم مانند مسیحیت کاتولیک خودرا هم از درون  و محتوا و هم از بیرون ، شکل و شمایل تازه بپذیرد ، آن وقت باید مدعی اصلا حات در حکومت اسلامی بود .بدون عقب نشینی دین از صحنه ی حکومت و قدرت ، را ه بر اصلاحات هم چنان بسته می ماند .  زمانی که یک تعبیر تاریخی- انتقادی از اسلام امکان پذیر شود، آن وقت می توان به اصلاحات امیدوار بود.تا زمانی که حکومتی در عقاید و باورهای درونی و شخصی مردم تفتیش کندو خودرا مسئول بهشت و جهنم مردم قلمداد کند راه بر اصلاحات بسته است.

بخش بزرگی از آشفتگی فکری امروز جامعه ی ما را این اصلاح طلبان دوجانبه به وجود آورده اند.جوانان را سردرگم و افکارشان را به عمد آشفته کرده اند. دایره ی چهارگوش می خواهند و جالب آنجاست که آن را هم تعریف و توجیه  می کنند . مانند روشنفکر دینی،آزادی اسلامی ،مردم سالاری دینی، ملی مذهبی و ده ها عبارت اختراعی این جماعت که تناقض آشکار آنها نیازی به توضیح ندارد.این جماعت در درون همین قانون اساسی اسلامی  و شریعت مدار با عینک زره بینی  به دنبال دموکراسی اسلامی می گردند. آیات قران را برای مطابقت با دانش و علوم امروز ودستاوردهای مدرنیته کندو کاو می کنند و به دنبال بازکشف مدنیت و دموکراسی می گردند. این مدعیان ساختگی و خودخوانده ی آزادی و دموکراسی که ساخته و پرداخته ی اتاق های فکر مصلحت نظام اسلامی هستند، هنوز ابتدایی ترین معنی اصلاح دریک حکومت مستبد دینی  را فهم نکرده اند. ابتدایی ترین معنی اصلاح در حکومت دینی  یعنی ، پاره کردن زنجیرهای ریز و درشتی که  یک نظام خشک ،بی روح و بدون انعطاف  و سنگی شده را حفظ کرده اند. زنجیری که حلقه های ان از فرهنگ رسوب کرده ی قبیله ای ، ایدئولوژی فسیل شده ی بی رمق، وفاداری مذهبی و ایمان دینی به حاکمان و اطاعت محض از شریعت ، نفی هر گونه اندیشه و دانش ،دشمنی بنیادین با نقد و تحلیل  با فته شده است.

اما در مقابل اینان ، اصلاحات وآزادی یعنی:  تدوین و اجرای قانون در چهارچوب انسانیت انسان ونیازهای اولیه و اساسی انسان، یعنی بلوغ اندیشه در فضای آزاد.یعنی گفتمان عقل محور و منطق مدار. یعنی استفاده ی بهینه ی انسان از دست آوردهای فهم و تجربه ی بشر از ابتدای تاریخ تاکنون. حقوق بشر یعنی : زمینی بودن یعنی قانون از آسمان وفضای خرافات آسمانی  نازل نمی شود ، وبشر برای سعادت هم نوع خود و براساس نیازهای واقعی انسان قانون تدوین می کند.سعادت یعنی، تدبیر و اندیشه ی برتر انسانی برای رفاه و آسایش همه جانبه ی جامعه در طول زندگی. یعنی انسان بنده و برده و عبد نیست، یعنی برنامه ی زندگی براساس سیادت و سروری نوع انسان نه بنده ی فلان الا هه.   یعنی حقوق برابر انسان ها برای نفس کشیدن ، ابراز وجود و ابراز عقیده کردن، کسب دانش و بینش ،رفاه و ثروت ، برابری فرصت ها برای برخورداری از لذات زندگی، سهم برابر انسان ها برای خوشحال بودن ، زیستن، گریستن ، خوردن ، نوشیدن و پوشیدن . یعنی توحق داری مانند من فکر نکنی ، مانند من رفتار نکنی از من پیروی نکنی تنها به این شرط که حقوق دیگری را محترم شماری و پایمال نکنی. تو حق داری و می توانی اندیشه ، گفتار و راه و رفتارت مانند من نباشد و در عین حال حق برابر برای زندگی کردن داشته باشی. یعنی من نمی توانم و نباید ، خودم را،اندیشه ام را ،هدفم را ،باور و اعتقاداتم را برتو تحمیل نمایم وتو نیز همچنین. یعنی هیچ انسانی قلاده به گردن به دنیا نیامده است و هیچ کس نیز افسار به دست و شلاق بر کف زاده نشده است .  یعنی هیچ کس با حق حاکمیت و سیادت بر انسان های دیگر پابه جهان نگذاشته و نمی گذارد. یعنی هیچ کس انسان درجه 2 نیست .زن و مرد به یک اندازه انسانند و به یک اندازه حق برخورداری از زندگی و مزایای حیات دارند. یعنی برتری تنها در اندیشه ی برتر ، استعداد برتر ،تعقل و تفکر برترانسانی و تلاش و دانش برتر با نتیجه ی برتر برای خدمت به انسانیت انسان است.   انسانیت یعنی تو ابتدا انسان هستی سپس مسیحی ،مسلمان ،یهودی یا. . .ترک، عرب، فارس،کرد یا . . .سفید یاسیاه  . . .

آزادی یعنی: هیچ خط قرمزی –بجز سلب آزادی دیگران- برای نقد وجودندارد. یعنی من وتو اندیشه ها،افکار، باورها و اعتقادات یکدیگر را زیر تیغ تیز نقد می بریم ، یکدیگر را با محک عقل و منطق و انسانیت و اندیشه ی برتر انسانی می سنجیم و در معرض قضاوت جامعه می گذاریم .

آری ،اینان ابتدایی ترین مفهوم آزادی و دموکراسی را یا نمی فهمند یا در چهار چوب وفاداری به اصول اسلام سیاسی خود معنی می کنند . دانش را همان سوادآموزی ناکارآمدی تفسیر می کنند که اهداف و ساختارهای زنگ زده و منسوخ فکری آنان را تأمین و تغذیه نماید.این اصلاح گران تنها می خواهند رنگ و لعاب حلقه های این زنجیر پوسیده را عوض کنند تا از گسستن سریع آن جلوگیری کنند و این تغییر رنگ و نقاب جدید را اصلاح و تغییر می نامند. آنان بر زخم های عفونی این غده ی سرطانی مرهم می مالند و جرأت جراحی و معالجه ی آن را ندارند.

راستی این اصلاح گران جعلی که به یمن داغ شدن کوره های –به اصطلاح- انتخاباتی از خواب زمستانی  خود بیدار شده اند ، چرا از خود نمی پرسند : فرستادن چند نماینده ی  بی دانش و «بله قربان گوی » بدون اختیار ، چه دردی از این مردم ستم دیده درمان می کنند؟یعنی سهم ملتی – خارج از دایره ی چند ده نفر حاکم همیشگی- از اداره ی سیاسی یک کشور تنها نماینده ایست که آن هم قبلا از چندین فیلتر سیاسی ، فرهنگی ، دینی و عقیدتی گذشته و کاملا بی ضرر و بی خطر و خنثی شده است؟ نماینده ای که ماه ها قبل از انتخابات، از طریق نهادهای امنیتی  و نظارتی مشخص شده و بقیه در حاشیه و تنها محض بازار گرمی  با جنگ عشیره ای و قبیله ای و زبانی و مذهبی و جناحی  برای گرم کردن این بازار مکاره به میدان کشانده شده اند.. تا ادعای مشارکت حداکثری و شورو شوق ملت قهرمان  و شهید پرور – نه زندگی پرور- در حماسه ای دیگر به اثبات برسد!.  و متولیان دین و دنیای مردم و اعاظم حکومت اسلامی آن را نشانه ی مشروعیت ، مقبولیت و حتی محبوبیت حکومت خود معرفی کنند . به دنیا نشان دهند وبگویند که ما  شایسته ی  شبانی این ملت و این ملت رمـّه ی سر به زیر و خشنود ماست. و اصلاح طلبان فرهیخته و آگاه! و خواستار آزادی و دموکراسی اسلامی! ، مجددا برای چندمین مرتبه دَین خودرا به اربابان  زمینیِ از آسمان آمده یِ خود  اداکرده و مستحق پاداش دنیوی و اجر اخروی شوند. سپس اصلاح گرا و اصولگرا ، کاسه و کوزه یکی شوند و برگرده ی این ملت ستم دیده ی ظلم پذیر سوار شده و با تکیه براین مشروعیت جدید که به آنان بخشیده شده است، شدیدتر از گذشته هر صدایی را در گلو خفه کرده و معدود  آزادی خواهان و دگر اندیشان  باقی مانده را به جرم های همیشگی ،مرتد، کافر، نوکر بیگانه، جاسوس ، عنصر دشمن ، نفوذی ، مهره ی اجانب و خیانتکار ، به سیاه چال های جرم و جنایت سرازیر کنند

« یــــــــــا رِ دیـــــــــار»

30/8/1394

 

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی