چند روز دیگر دهمین دور انتخابات نمایشی مجلس فرمایشی رژیم ایران برگزار می گردد.
داستانی کمیک تراژیک که بازیگردان چشم بسته قادر به چراخندن بازیگران است.
اما ظاهراً حلقه به گوشان ولایی در هیبت روشنفکران نمایان در تکاپو برای به قله رسانیدن سنگ سیزف هستند؟ روشنفکرنمایانی که نه ملت برای آنها تره خرد می کند و نه قدرت نظری به آنها می افکند؟ چرایی این معما چه می تواند باشد؟ هر انسانی در زندگی روزمره خویش و به ویژه آنها که داعیه سیاست و سیاست پیشگی دارند باید چند بار خطابودن چیزی را آزمون کنند تا نطفه ی قناعتی نزدشان شکل گیرد؟
قلم به مزدهایی که انتخابات را آینه دموکراسی می دانند تا شرعیتی برای جمهوری اسلامی گردآوری کنند، آیا برای یک بار هم جلوی آینه خود را نگاه کرده اند، اگر نگاه کرده اند آیا زنجیرهای بردگی را بر فکر و ذهن خویش دیده اند؟
ده مجلس و پنج خبرگان و 37 سال دیکتاتوری ! دستاورد چه بوده است؟ توانایی مجلس در به چالش کشیدن قوانین کشوری و گذار به سوی جامعه یی باز و دمکراتیک چه بوده است؟
پتانسیل و قدرت مجلس در تغییر قوانین کشوری به نفع ملت و کوتاه کردن دست دزدان و غارتگران ثروت ملی در ایران سیستم ولایت فقیهی چه اندازه است؟ آیا در عمل پتانسیل و قدرتی دارد؟ اگر داشته چه کرده است؟ وضعیت سیاسی و اجتماعی و معیشتی مردم چه تغییری کرده است؟ آزادیهای سیاسی و مدنی چه رشدی داشته اند و چه خطی را طی نموده و دهها سئوال دیگر که بدون شک جواب همه آنها منفی است.
در یک تعریف کلی از رژیم جمهوری اسلامی می توان گفت که این رژیم دارای ویژگیهای زیر است:
اعتقاد تغییر ناپذیر وثابت در فکرواندیشه
وجود مرجع یارهبر
تقسیم وتفکیک وتجزیه نمودن مردم جامعه به خودی وبیگانه وخیرو شرومسلمان وکافر
پافشاری برسر سنت واختلاف با پدیده های” نو“روزانه
37 سال دیکتاتوری و خفقان و اعدام صدها فعال سیاسی و سرکوب دگراندیشان و فعالان حقوق بشر و زنان و …. گویای عدم تغییر پذیری رژیم از درون است.
معادله مشخص و پاسخ هم روشن است. پاسخ استقرار دموکراسی و ریزش کاخ دیکتاتوری است، اگر انتخابات آزاد بخشی از دموکراسی یا پایه یی از دموکراسی است، انتخابات بدون وجود احزاب بسیار مضحک می تواند باشد.
استقرار دموکراسی بدون شک مسیرش نه از مجلس می گذرد و نه اصلاح قانون اساسی. اختلاف در درک واقعیت نیست، اختلاف در شناخت گرگهایی است که پوستین گوسفند بر تن کرده اند، مزد به قلم ها و جیره خواران حکومتی که نقابی بر صورت و دون کیشوت وار به جنگ بادها می روند.
و تاریخ این چهار دهه اخیر بارها ثبت نموده است که دون کیشوتهای مدرن پای الاغشان که می لنگد هیچ، بلکه خود الاغ بارگاه عالیجناب ولی فقیه شده اند و آب درهاون کوبیدن نه هنر ایشان بلکه رسالتی است که از درگاه اعلی حضرت بر ایشان محول شده و اینان ناگزیر به حمل آنند و دون کیشوت ها نه جنگجویان واقعی علیه باد بلکه عروسکهای خیمه شب بازی خود عالیجناب باد هستند.
این طالع بینان سیاسی که همچون قارچ بعد از رعد و برق هرازگاهی و قبل از هر انتخابات سربرمی آورند خود را به آب و آتش می زنند تا باردیگر مردم سرخورده و ذلیل را به پای صندوقهای استبداد بکشانند و بعد از آن نیز به غیبت کبری رفته و محو گردند. پهلوان پنبه هایی که تنها به وسعت جیب خویش می اندیشند و درد مردم نزد آنها تنها اجری است که داروغه های حکومتی به آنها می پردازند با زورنای بی شرمی خویش بتازند … .
این انتخابات می آید می رود، و مردم تجربه تلخی را نیز دوباره آزمون خواهند کرد، هدف از انتخابات بقای رژیم و ماندگاری نظام است، درد مردم سرجای خود واصلاحات و جامعه باز دوباره لطیفه کودکان بازار می شود.
تاریخ قضاوت خود را خواهد کردو آنان که برده درگاه قدرت شدند و دل به بارگاه ولایت خوش کردند رسوا شدگانند.