"an independent online kurdish website

در طول بیش از نیم قرن فعالیت رسانەای تلویزیونهای ایرانی هیچگاه اخبار و رویدادهای سیاسی کردستان در این تلویزیونها پوشش داده نشده است و فعالیتهای تبلیغی ،rahmat_azizi1

سیاسی و نظامی حزب دمکرات کردستان ایران چه در دهه چهل شمسی و چه در دهه شصت شمسی با سانسور کامل روبرو شده است. بخش فارسی تلویزیون بی بی سی نه تنها این رویدادها را منعکس نکرده است بلکه گردانندگان ملی گرا و شوینیست بی بی سی از ادبیات رسمی بکار برده شده در رادیو و تلویزیون رسمی ایران برای این تلویزیون بین المللی استفاده کرده و غیرمستقیم و بعضا بصورت صریح کردها را تروریست و یاغی و احزاب سیاسی کردستان را تجزیه طلب و دست نشانده معرفی کرده اند.

بر کسی پوشیده نیست که گردانندگان و مدیران گذشته و امروز بخش فارسی تلویزیون بی بی سی صادق صباها و مسعود بهنودها از نویسندگان و روزنامه نگاران ملی گرای ایرانی هستند و تا حد ممکن سعی کرده و می کنند از این تلویزیون برای تبلیغ ادامه حاکمییت یک ملت بر ملت های تحت ستم دیگر ایران استفاده کنند و این امر بدیهی و قابل درک است.

در گذشته  بخش فارسی بی بی سی حتی از کردهایی هم که تبعیت و اخلاص کامل خود را نسبت به حاکمیت فارس درایران به اثبات رسانده بودند نیز برای شرکت در برنامه های تحلیلی سیاسی بی بی سی استفاده نمی کرد. با این وجود چند سالی است که از میان هزاران تحصیلکرده کردستان یک نفر را دستچین کرده و به عنوان مهمان همیشگی برنامه های سیاسی خود به کار گماشته است. انتخاب چنین فردی با وجود اینکه در ظاهر گرایشات سیاسی کردی نیز دارد و در گذشته از اعضای رهبری یک گروه سیاسی کردستان نیز بوده است جای تامل و تردید است.

برای پی بردن به این خرق عادت در بی بی سی لازم است به مبارزات رهایی بخش مردم کردستان اشاره کرد. پتانسیل بالقوه حزب دمکرات کردستان ایران در راه مبارزه  برای رهایی کردستان از سلطه اشغالگران سبب شده است که این حزب مدام زیر زره بین ایرانیان قرار داشته باشد. شناخت ایرانیان از حزب دمکرات کردستان ایران سبب ترس و وحشت ویژه ای از این حزب شده است و به همین دلیل در مقابل این حزب دمی از پای ننشسته و مدام با توسل به لطایف الحیل و متدهای مختلف به مقابله با آن پرداخته اند. در این راستا حاکمان در داخل ایران علاوه بر حمله نظامی به این حزب و مردم کردستان به استخدام و یا فریب بخشی از تحصیلگردگان کردستان برای سواستفاده از آنان و بکارگیریشان در برابر حزب دمکرات کردستان ایران همت گمارده اند  و از این میان شماری از تحصیلگردگان کردستان خود نیز برای دستیابی به جاه و مقام و ثروت پیشگام شده اند و هر کدام کانال ویژه ایی را برای ارتباط خود با ایرانیان را پیدا کرده اند.

یکی از این افراد در خارج از کشور که توانست کانال اصلی ارتباطی با ایرانیان را پیدا کند هیمن سیدی بود که یکشبه از عضویت یک حزب سیاسی و پناهنده بودن همانند صدها پناهنده سیاسی دیگر این حزب در خارج از کشور به یک تحلیلگر پر و پا قرص و همیشگی پربیننده ترین تلویزیون فارسی زبان خارج از کشور یعنی بی بی سی فارسی تبدیل شود. و اما حکایت تحلیلگر تلویزیون شدن این اعجوبه گذشته از تماس های مستقیم و پنهانی، می توان به نوشته های پی در پی و فرستادن سیگنال های وفاداری نسبت به ایران عزیز در چارچوب مقالاتی بود که چند سال پیش می نوشت. برای روشنترشدن نوع سیگنالهایی که به آدرس نخبگان فارس می فرستاد اشاره ای دارم تنها به یک مورد،  که به باور من تاثیر اصلی را در پذیرفتن نامبرده از سوی نخبگان فارس به عنوان فردی در دایره خودی های ملت حاکم داشت.

چند سال پیش این تحلیلگر نوظهور در مقاله ای به نام دوراهی کردستان به داریوش همایون متوسل شد و ارادت خالصانه خود را به نامبرده و ایران و ایرانی ابراز داشت. این موضوع سبب شد که مدیران ملی گرای بی بی سی با توجه به مقاله وی و مهمتر از آن پاسخ و معرفینامه داریوش همایون به وی به فکر استفاده از وی در تلویزیون در راستای خدمت به حاکمیت ملت حاکم بیفتند.

هیمن سیدی در این مقاله – لینک مقاله-  با نادیده گرفتن پیشینه و افکار شوینیستی داریوش همایون که حتی در میان برخی از  نخبگان و جامعه سیاسی ایران به پدر ناسیونالیسم نوین ایرانی مشهور است دست به دامان وی می شود و به تعریف و تمجید کردن از وی می پردازد و از وی در ذهن خود بتی می سازد که گویا پتانسیل آنرا دارد که مطالبات سیاسی مردم کردستان را بپذیرد. در این زمینه می نویسد:  “مقاله‌ای از اقای داریوش همایون قابل تامل است، ایشان در “پیشمرگان پیکار مردم” کردها را بارها پیشمرگان مبارزه همه ایران دانسته‌اند و تجزیه خواهی آنها را از سر ناچاری وصف کرده‌اند. این بسیار ارزشمند است.”

هیمن سیدی که از نوشتن این نامه قصد نزدیکی و ایجاد رابطه با داریوش همایون را دارد نیازی به تشریح و توضیح نمی بیند که به چه دلیلی این گفته داریوش همایون که کردها را از سر ناچاری تجزیه طلب خوانده ارزشمند می داند؟ این که پدر شوینیسم نوین فارس کردها را تجزیه طلب نداند چه سودی برای ملت کرد به دنبال خواهد داشت؟ آیا تجزیه طلب نبودن برای هیمن سیدی افتخار است؟  آیا معنی این سخن جز آن است که هیمن سیدی نیز تجزیه طلبی را در ذهن و باور خود همانند داریوش همایون جرم می داند؟ آیا گفته تجزیه طلب نبودن کردها از سوی داریوش همایون برای هیمن سیدی به همین دلیل ارزشمند است که وی نیز کردها را تجزیه طلب نمی داند؟ آیا خواست رهایی از سلطه اشغالگران فارس از سوی کردها برای وی نیز همانند داریوش همایون جرم است؟

هیمن سیدی در بخش دیگری از نوشته هدفمند وابراز خلوص خود نسبت به داریوش همایون و به طریق اولا به ایران می نویسد: “نمیتوان از داریوش همایون توقع داشت که در این مورد درست به مانند داریوش آشوری بیاندیشد اما توقع به جائی است اگر خواسته شود در این برهه حساس نقش زنده یاد داریوش فروهر را ایفا کند.”

هیمن سیدی اینجا نیز توضیح نمی دهد و مشخص نمی کند که از دیدگاه وی داریوش آشوری یا داریوش فروهر چه تاج گلی به سر ملت کرد زده اند و در کدام مصاحبه یا نوشته از حق تعین سرنوشت ملت کرد عملا دفاع کرده اند که وی درخواست می کند که  داریوش همایون  نیز راه آنها را در پیش گیرد و اگر در پیش گیرد  کاری است کارستان برای ملت کرد ؟  بی گمان تشبیه داریوش همایون به آشوری و فروهر بیش از یک اظهارارادت مخلصانه نسبت به دو نخبه و نویسنده فارس از یکسو و ارادت ویژه به داریوش همایون از دیگر سو معنایی دیگری ندارد.

هیمن سیدی در ادامه مقاله یا درستر است گفته شود نامه سرگشاده اش به داریوش همایون خود را پایبند به ایران تحت سلطه فارس معرفی می کند و می نویسد: “کردها در ایران در دوره‌های مختلف، هیچ خیری از ایرانی بودن خود ندیده‌اند اما بازهم کماکان بر آن پای فشرده‌اند. برخی این پافشاری را ناشی از شکل ‌نگرفتن ناسیونالیزم کردی و شماری هم آن را دلیل همخوانی دو ناسیونالیزم کردی و ایرانی پنداشته‌اند.هر چه باشد تاکنون علیرغم همه بی‌مهری ها دومی یعنی اصرار بر ایرانی بودن جریان غالب بوده ‌است

هیمن سیدی در این بخش یکبار دیگر تاکید می کند که باوجود همه تبعیض ها کردها  همچنان دل در گرو ایران عزیز دارند و هیچگاه نمی توانند دل از ایران بکنند و می نویسد : “اما همانطور که در ابتدا اشاره شد تاکنون این کشش و رانش‌ها نتوانسته به صورت قطعی دل ما کردها را از ایران بکند“.

معلوم نیست که هیمن سیدی دراین درخواست نامه و عرضه کردن مخلصانه و دلسوزانه ی خود به داریوش همایون بر اساس چه فاکت و مولفه هایی نتیجه گیری کرده است که کردها همچنان به طور قطع ویقین دل در گرو ایران دارند؟ و نمی توانند از ایران دل بکنند؟

هیمن سیدی مشخص نمی کند و هیچگونه توضیحی ارائه نمی دهد  که چگونه است که ملتی که صدها سال توسط داریوش همایون ها و داریوش هخامنشی ها و پدرانشان تحت سلطه و بردگی قرار گرفته است و روزانه از قدیم الایام تا به حال مورد تجاوز و کشت و کشتار قرار گرفته است نمی توانند از ایران دل بکند؟ این چه نیروی جذب کننده ایست که باعث می شود از نظر هیمن سیدی کردها همچنان بردگی ایرانیان را با دل و جان قبول داشته باشند؟

از ادامه بازنویسی درخواست های مخلصانه هیمن سیدی از پدر ناسیونالیسم فارس صرف نظر می کنم و به معرفینامه هیمن سیدی از سوی داریوش همایون به نخبگان سیاسی فارس می پردازم. داریوش همایون با خواندن این همه ابراز علاقه و خلوص نیت هیمن سیدی نسبت به” ایران عزیز!” در نوشته ای که به دروغ هدف آن را فرصت برای آغاز گفتگو می نامد در ظاهر به درخواست دیالوگ با هیمن سیدی پاسخ می دهد ولی در عمل نه دیالوگی را آغاز می کند و نه بعدها هم دیالوگ را ادامه می دهد. هدف داریوش همایون از نوشتن آن جوابیه کوتاه نه آغاز دیالوگ با یک روشنفکر و سیاسی کرد بلکه معرفی این تحصیلکرده کرد به دیگر نخبگان سیاسی ایران است تا اینکه بتوانند در مواقع لزوم  از وی استفاده کنند. همچنانکه دیدیم مدیر بخش فارسی تلویزیون بی بی سی فورا اشاره و راهنمایی داریوش همایون را متوجه شد و از همان زمان از هیمن سیدی برای شرکت در برنامه های سیاسی تلویزیون بی بی سی دعوت به عمل آورد.

دلیل این انتخاب نمی تواند جز معرفی نامه پدر ناسیونالیسم نوین ایران داریوش همایون باشد. البته درخواست هیمن سیدی از داریوش همایون مقدمه تایید شدن حضور وی در تلویزیون بی بی سی بود. مواضع و تحلیل های دوپهلوی هیمن سیدی در این تلویزین و اتخاذ مواضع تند و مخالف با احزاب ناسیونالیسم کردستان از جمله پارتی و حزب دمکرات کردستان ایران باعث شده است که مدیران بخش فارسی بی بی سی به دعوت نامبرده برای برنامه های تلویزیونی خود ادامه دهند.

داریوش همایون در نوشته معرفی نامه هیمن سیدی به نخبگان فارس می نویسد: ” برای نخستین بار صدائی از میان همهمه آشنای گفتمان ملت سازان می شنوم- اشاره به حزب دمکرات- ، این گفتمان به تندی پوست می اندازد و هر بار رنگ تند تری می گیرد. یک طرف گفتگو پیدا شده است که می تواند نگاه گسترده تری بر موقعیت بیندازد. آقای همن سیدی یک روشنفکر کرد ایرانی در نوشته کوتاهی مرا به از سر گرفتن تلاش بیهوده پانزده ساله امیدوار کرده اند. آن نوشته را، زیر عنوان دوراهی کردستان، در زیر می آورم تا بتوان بحث را آغاز کرد. آوردن این نوشته در اینجا علاوه بر استقبال از فرصت گفت و شنود نشانه درجه ای از موافقت است. اکنون می توان وارد گفت و شنودی شد که گوش ها نیز از هر دو سو می شنوند و تنها دهان ها کار نمی کنند.”

داریوش همایون توضیح نمی دهد که به چه دلیل از دیدگاه وی هیمن سیدی در موقعیتی است که بتوان با وی گفتگو کرد؟ آیا هر کسی که به زبان کردی سخن گفت و تحصیلکرده بود او را می توان نمایند ملت کرد محسوب کرد و با وی به گفتگو نشست؟ گفتگوی ممتد پانزده ساله  داریوش همایون با نمایندگان احزاب کردستان همانطور که خود اشاره کرده است را می توان فهمید چرا که این احزاب در کردستان جایگاه خاص خود را دارند. اما آیا واقعا هدف داریوش همایون از گفتگو با یک کرد که هیچ پایگاه سیاسی اجتماعی در میان مردم کردستان نداشته چه دستاوردی می تواند داشته باشد؟. بدیهی است که داریوش همایون خود نیز این حقیقت را می دانست و هدف تنها معرفی هیمن سیدی به ایرانیان بود تا بتوانند از وی استفاده کنند. و گرنه همانطور که در بالا اشاره کردم بعد از این نوشته دیگر گفتگویی بین این دو نفر انجام نشد.

ابراز خلوص و علاقه آشکار هیمن سیدی به حاکمیت اشغالگران در کردستان و تلاش وی برای اثبات وفاداری کردها به ایران تنها دلیل راه یافتن وی به بی سی نبود و بی گمان در پشت پرده دیدارهای خصوصی با مدیران این شبکه تلویزیونی وجود داشته است که درآن ابراز علاقه و وفاداری خود را به ایران عزیز به اثبات رسانده است و از این موضوع  تنها خود وی و مدیران بی بی سی مطلع اند و آنچه ما در این زمینه می توانیم بگوییم این نکته است که مواضع و نوشته های مشکوک نامبرده از چند ماه گذشته به اینور از جمله زیر سئوال بردن پرچم مقدس کردستان و حملات پی درپی وی به پارت دمکرات کردستان عراق و شخص بارزانی که هم اکنون سنبل تلاش برای استقلال کردستان است و  همچنین حمله شدیدالحن و توهین آمیز به بزرگترین و محبوب ترین جنبش سیاسی کردستان ایران  یعنی حزب دمکرات کردستان ایران همه و همه  نشانگر حرکت وی در راستای خواسته ها و افکار مدیران بی بی سی فارسی است.

در پایان این نوشته لازم می بینم که به یک نکته مهم دیگر اشاره کنم و آن اینکه  برخلاف تصور عده ای که بر این باورند هیمن سیدی عضو یا هوادار پارت آزاد کردستان پژاک است نویسنده این سطور بر این باورست که هیمن سیدی هیچگونه علاقه واقعی و حقیقی نسبت به پژاک بودن ندارد و تنها مایل است که خود را به ظاهر هوادار پژاک نشان دهد. بی شک بنا به گفته یکی از کادرهای اصلی پژاک در آلمان که دوست نویسنده این سطور است از سوی این حزب هم هیچگونه پیشنهاد یا درخواستی برای عضویت یا جانشینی حاجی احمدی به وی نشده است. همه این شایعات ساخته خود وی می باشد.

هیمن سیدی از پژاک بودن تنها برای رد گم کردن و انحراف اذهان عمومی مردم کردستان از پیوستن وی به جبهه اشغالگران کردستان استفاده می کند و قصد دارد چنان وانمود کند که همچنان اعتقاد به مبارزه در چارچوب احزاب کردستان برای رهایی از سلطه ایرانیان را دارد. در حالیکه اگر اعتقادی به مبارزه رهایی بخش کردستان را داشت در چارچوب احزاب سیاسی پر نفوذ کردستان و در راس همه حزب قدیمی و پر نفوذ دمکرات کردستان ایران برای مبارزه استفاده می کرد، همچنان که قبلا انتخاب کرده بود.

اگر بخواهیم یک نتیجه گیری کلی از دلایل ، فاکت ها و حقایق ذکرشده بالا کرده باشیم می توانیم به این حقیقت پی ببریم که هیمن سیدی تمام تخم مرغ های خود را در سبد اشغالگران کردستان گذاشته است و حال و آینده خود را وابسته و متکی به ایران و ایرانی گری کرده است و به طور کامل از جنبش رهایی بخش کردستان بریده است و کوره راهی را که انتخاب کرده است نه به زادگاهش مهاباد بلکه بزرگراهی است به تهران.

 

 

http://bonyadhomayoun.com/?p=10270

https://rojpress.wordpress.com/2010/06/20/kurdistan-crossroad/

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی