انتخابات جنجالی ریاست جمهوری امریکا سپری شد و دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور این کشور انتخاب گردید.
این در حالی اتفاق افتاد که وی، بر خلاف همه کاندیداهای پیش از خود که وعده آینده ای بهتر به مخاطبان و رای دهندگان می دادند، وعده بازگرداندن این کشور به ”گذشته مقتدرش” را داد. این وعده و وعده هایی از این دست بود که سبب شد پیشگویی و نظریات اکثر نخبگان و کارشناسان نادرست از آب در آید. به جرات می توان گفت این حکایتی (حکایتی که امروز در بیشتر نکات جهان از آن استفاده می شود) بود که سبب پیروزی دونالد ترامپ شد، حکایتی که رقیب او هیلاری کلینتون نداشت وبه وضوح خود را ادامه دهنده سیاست های شکست خورده اوباما معرفی می کرد.استفاده ترامپ از زبان ساده در سخنرانی ها و ابراز دیدگاه واقع بینانه اش در تحولاتی که مردم امریکا از آنها نگران و ناراضی بودند/هستند، هنوز هم کارشناسان را در دنیایی از بهت و شگفت سرگردان کرده است. شخصیت کاریزماتیک ترامپ و شکستن قواعد بازیهای موجود که دنیا را از کنترل خارج کرده است می تواند وی را به نماینده روند تغییر در امریکا تبدیل كند. البته در صورت جامه عمل پوشاندن به شعارهایش، این تغییر میتواند مستقیما همه جهان را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. تصویب قانون لغو توافق اتمی با ایران توسط کنگره امریکا که با رای اکثریت جمهوریخواهان به کرسی نشست می تواند یكی از بارزترین علایم جدی بودن دولت آینده آمریکا در برخورد با سیاست های توسعه طلبانه ایران در منطقه باشد.
روی دیگر سکه نیز زیاد متفاوت تر از سیاست های تندرویانه ترامپ نیست، این روی سكه حتی تندروتر و عملی تر نیز مینمایاند. سیاست های توسعه طلبانه، خصمانه و بی ثبات کننده تهران در منطقه سبب دشمن تراشی روزافزون برای این کشور و مردمش شده است. ماه گذشته یازده کشورعربی منطقه با ارسال نامه ای به بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد در مورد نقش منفی ایران، که باعث درگیری و بی ثباتی در منطقه شده است هشدار داد. جنگ ایران و عراق یکی از خونینترین و طولانی ترین جنگها در دوران بعد از جنگ جهانی دوم بود که به مردم این دو کشور تحمیل شد. جدی تلقی نشدن نقش منفی و تنش آفرین طرفین از جمله جستجوی قدرت و پرستیژ از سوی صدام حسین و ترویج ایدیولوژی انقلابی توسعه گرا از سوی آخوندهای ایران سبب بی ثباتی سیاسی در آن زمان شده بود، ثبات سیاسی که خاورمیانه در طی قرون متمادی از نبود آن می نالد.
واپسگرایی در جامعه ایران نه در اقتصاد و مناسبات اجتماعی، بلکه مستقیما درعرصه اعتقادات رژیم حاكم بر جامعه نمایان است. نوستیزی و ارتجاع یکی از بزرگترین سلاح خمینی بود که در جمله معروفش ”ما هم زندگی مادی شما را مرفه می کنیم و هم زندگی معنوی شما را مرفه می کنیم” نهان بود. سلاحی که به ظن آنها سبب ارتقاع معنویات و هویت اسلامی آنها شده است، اما در واقع سبب برخورد دو قطب سنی و شیعه دراسلام شده و جهان اسلام را به دوران اولیه ظهور باز گردانده است، کشتار و قتل عام های بی رحمانه داعشیان و اعدامهای مذهبی و عقیدتی در ایران نمونه بارز این واپسگرایی می باشد. کشورهای غیر دمکراتیک و اسلامی همسایه ایران نیزهر یک به گونه ای و با توجه به پتانسیل های ویرانگرموجود در جامعه خود به بی ثباتی منطقه می افزایند و بی ثباتی مادی و تخریب معنویات را به ارمغان آورده| می آورند.
بوجود آمدن خلا قدرت ناشی از تلاطم سیاست داخلی و جنگ مذهبی درعراق، میدان برای مانورمذهبی و فعالیت های ایدولوژیک توسعه گرای جمهوری اسلامی را هموارتر كرده است. راهپیمایی امسال اربعین حسینی بزرگترین قدرت نمایی شیعیان به رهبری جمهوری اسلامی ایران می باشد این راهپیمایی بعد از چهل سال بزرگترین مراسم اربعین بود که در آن بیش از دو میلیون نفر راه نجف تا کربلا را پیمودند. ”قدرت نمایی مظلومانه”، دخالت و نفوذ در حداقل هفت کشور خاورمیانه در این آشفته بازار سیاسی، ایران را در مسیری قرار داده است که برگشت از آن شاید در كوتاه مدت فاجعه انسانی همسان و یا اسفبارتر از جنگ هشت ساله را بکاهد اما آغازی خواهد بود بر پایان رژیم واپسگرای آخوندی و جمهوری اسلامی ایران.