نامهی سرگشاده به رفیق ابراهیم علیزاده
دبیرکل سازمان کوردستان حزب کمونیست (کومهله)
با سلام و درود فراوان
قبل از هر چیزی باید بگویم به عنوان جوانی که افتخار مبارزه در نسل چهارم حزب دمکرات را دارم، برای شما نامه نگاشتهام. غرضم از اشاره به این موضوع این نیست خود را نماینده گروه، حزب و نسلی پندارم، بلکه می خواهم خود را به عنوان عضوی از گفتمانی معرفی نمایم که ریشه در اندیشه، تاریخ و جامعه یک ملت دارد، گفتمان ملی ـ دمکراتیک کوردستان روژههلات.
دلیل اینکه تصمیم به نگاشتن این نامه برای شما گرفتم این است که عمیقا معتقدم جنابعالی یکی از مبارزان راسخ و نستوه در کوردستان هستید و همین مسئله را بهانهای کردم تا در قالب نامهای سرگشاده، نگاه سیاسی شما و صد البته حزبتان را در مورد راسان و رویداهای کنونی کوردستان به نقد بگذارم.
در عرف سیاست کوردستان این اتفاق نیفتاده است که جوانی از نسل دیگر و در قالب نامهای سرگشاده با مبارزی کهنهکار آن هم با نگاه سیاسی متفاوت و حتی متضاد به گفتگو بنشیند، اما من به عنوان یک روزنامهنگار شخصا همیشه دوست داشتهام ساختارهای کهنه و دست و پاگیر را کنار بگذارم و بیشتر متن و ساختار تازه و نوآور را پسندیدهام. همین حس من را بر آن داشت که در این مورد نیز از نوعی نوآوری تبعیت کنم.
دوستدارم نقدهایم را با جملهای از شما آغاز کنم؛ جنابعالی در نشست ۵۵ دبیرکل احزاب روژههلات در کنفرانس مرکز میری که در تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶ در اربیل برگزار شد، گفتید: “در سنت سیاسی کوردستان معمولا سیاستمدارن خواست و آرزوی خود را مبنای برای تحلیل های خود قرار می دهند”. شما در همان نشست طرحی را به عنوان یک راهکار مبارزات مطرح نمودید و گفتید: “ما [کوردستانیها] باید برای براندازی جمهوری اسلامی در داخل ایران به دنبال همپیمان باشیم” و در ادامه طرح خود قشر کارگران ایران را قشری همپیمان برای مبارزات کوردستان قلمداد کردید، با این ادله که این قشر هیچ ضرری در تحقق خواست استقلال طلبی کوردستان ندارد.
صد البته طرح ایجاد همپیمانی در راستای تحقق براندازی جمهوری اسلامی می تواند یک راهکار استراتژیک برای مبارزات کوردستان باشد، اما آیا قشر کارگران و زحمتکشان ایران و مبارزات آنها آنچنان که شما اشاره کردید، می تواند همپیمانی مناسب برای این کوردستان باشند؟
جدا از اینکه آیا قشر کارگر در ایران از قدرت سیاسی برخوردار است یا نه؟! باید گفت در ایران جامعه کارگری یا همان قشر کارگر به دو دسته تقسیم می شود، قشر کارگران ملت بالادست و قشر کارگران ملتهای به استثمارکشیده شده. آنچه به این تقسیم بندی ارزش می دهد این است، که قشر کارگران ملت بالا دست در استثمار ملت و کارگران ملت زیر دست مستقیما نفع می برد و مهمترین نمونه همان توسعه آپارتایدی در ایران است، توسعه ای که سبب شده جامعه فارس ایران با همه اقشارش، امکانات، تسهیلات فروانتر و شرایط مناسبتری در مقایسه با جامعه ملتهای استثماردیده ایران در دست داشته باشد و همزمان با این نوع توسعه آنچه فرصت کاری و شرایط و وضعیت کاری نامیده می شود، برای قشر کارگر جامعه فارس بیشتر فراهم شده است.
پس در واقع شما بدون در نظر گرفتن، واقعیتی که توسعه آپارتایدی در ایران ایجاد کرده است و بر اساس آرزوی خود قشر کارگران ایران را تمام و کمال همپیمانی مناسب برای مبارزات آزادیبخش کوردستان قلمداد کردید، در حالی که توسعه آپارتایدی یک سده گذشته در ایران بر رفتار و زندگی قشر کارگر در ایران نه تنها تاثیرگذاشته است، بلکه منافع آنها را نیز هدایت می کند. با نگاهی به آنچه در ایران در پی توسعه آپارتایدی اتفاق میفتد، به جرات میتوان اظهار داشت که آنچه جنبش کارگری در ایران خوانده میشود، جدا از میزان اهمیت آن در مبارزات ضد رژیم و حتی سوای قدرت سیاسی و اجتماعی و سازمانیش، از لحاظ منافع یک جنبش واحد و یکپارچه نیست، نه به آن دلیل که احزاب و سندیکاهای مختلف آن را هدایت می کند، بلکه از این لحاظ که بخشی از آن منافعش در گروه استثمار بخشی دیگر قرار دارد. اگر بخواهید منکر این شوید باید رفتار کارگران بومی با کارگران مهاجر در نظامهای اقتصادی خاورمیانه را به یاد شما بیاورم. در چند سال گذشته و با توجه به اینکه از کشورهای جنگزده کارگرانی به کشورها دیگر و نسبتا آرام خاورمیانه مهاجرت کردهاند، اما در هیچ کدام از آنها کارگران کشور مبدا از در همدردی و تعهد به قشر کارگری با آنها وارد نشده، بلکه آنها را مخل و مزاحم آسایش و امنیت شغلی خود پنداشتند.
در عین حال در شرایطی که واقعیت توسعه آپارتایدی فرصتهای کاری مناسب و بیشتری برای قشر کارگر فارس فراهم کرده و خود جنبش کارگری نیز خواست تعیین سرنوشت در هر فرمی را یک خواست ارتجاعی می پندارد، با فرض اینکه جنبش کارگری از قدرت مناسب هم برخوردار باشد، اما بر اساس واقعیت های موجود در جنبش کارگری، آیا ادعای همپیمانی بین این جنبش و جنبش آزادیبخش ملتهای در استثمار ایران تنها یک آرزوی شخصی شما نیست؟!
می خواهم نامه را با بررسی متنی از پلنوم ٦ کنگرهی ١٦ شما که در تاریخ ٢٢ نوامبر ٢٠١٦٦ برگزار شد ادامه دهم. در متن که از سایت رسمی شما[1] درج شده است، در مورد مبارزات نوین حزب دمکرات کوردستان ایران که تحت نام “راسان” در بهار ١٣٩٥ آغاز شده می نویسید: “پلنوم تاکید کرد که اتخاذ این سیاست از جانب حزب دمکرات به هیچ وجه متکی به فاکتورهای داخلی و یک ارزیابی مشخص از اوضاع سیاسی و موقعیت جنبش مردم کردستان و ملزومات پیشبرد فعالیت نظامی نبوده است و از اینرو همانطور که پیش بینی می شد، با ناکامی روبرو شده است”. و در ادامه در همان پارگراف مواضع غیررسمی و رسانهای حزب دمکرات کوردستان را چنین تشریح می کند: “آنطرف سکه این سیاست خوش باوری حزب دمکرات کردستان به امکان مصالحه با جناحی از رژیم جمهوری اسلامی و کوبیدن بر طبل آمادگی برای مذاکره و گفتگو با رژیم اسلامی است”.
و در پارگراف بعدی اشاره به آن دارید که “این جریان ها[حزب دمکرات کوردستان ایران و حزب دمکرات کوردستان]، چه در مسئله نبرد مسلحانه و چه در زمینه مذاکره با دشمن، فاکتور توده ها را به کلی کنار گذاشته اند. تاکتیک مذاکره با رژیم بدون شکل گیری توازن قوایی که در آن توده های مردم با مبارزات خود، رژیم را ناچار از آمدن به پای میز مذاکره کشانده باشد، و از سر گیری مبارزه مسلحانه بدون برخورداری از پشتیبانی موثر توده ای، تنها به ایجاد تفرقه بیشتر در صفوف نیروهای جنبش مردم کردستان خدمت می کند”.
قبل از آنکه به موضوع راسان و شفاف سازی در مورد آن بپردازم، دوستدارم دو موضوع را در مورد بیانیه پلنوم ٦ کنگره ١٦ سازمان کوردستان حزب کمونیست ایران(کومهله) ابراز کنم.
آنچه تحت عنوان نقد در این پارگراف در مورد راسان حدکا و سیاستهای غیره رسمی حدک مطرح شده است، قبل از آنکه نقد و حتی یک شفاف سازی باشد، در واقع و متاسفانه تلاشی برای مشروعیت زدایی از این جریانات است. دیر زمانی است در سپهر سیاسی ایران مشروعیت زدایی از گروهی دیگر به عنوان کسب مشروعیت برای خود تلقی می شود، رفتاری سیاسی که در سپهر سیاسی ایران سالهاست به یک امر عادی تبدیل شده است. این رفتار سیاسی را می توان در یک جمله خلاصه کرد: “چون او بد است، پس من خوبم”.
قبل از آنکه به واکاوی منطق معنای واژه توده و تودهها بپردازم، واژهای که به بظاهر محرز و مسلم نشان می دهد. باید بگویم برای کسانی که از تاریخ روابط حزب دمکرات و کومهله مطلع هستند نمایان است که از همان آغاز فعالیت آشکار کومهله، نگاهی حق بجانب و خود محور که با عناوین مختلفی مانند نمایندگی مردم، خلق یا توده پوشانده می شود، بر رفتار و گفتار این حزب در برابر حزب دمکرات حاکم بوده است. اكثریت نقدهای که از طرف کومهله در مورد رفتار و نگاه سیاسی حزب دمکرات نوشته شده است از همان نگاه منشاء می گیرد و تبعیت می کند. نگاهی که با فرهنگ سیاسی “چون او مشروع نیست پس من مشروع هستم” در هم آمیخته شده است. در تعجبم چرا شما در تمامی نقدهایتان تلاش می کند که خود را نماینده مردم و حزب دمکرات را جریانی غیرمردمی بنامید. خوب اگر از مردمی بودن اندیشه و نگاه سیاسی خود این همه مطمئن هستید، چه لازم دارد بر مسئله غیره مردمی جریانی دیگر آن هم در طول تاریخ رقابت خود این همه تاکید کنید؟!
ترجیح می دهم در اینجا به این مسئله نیز اشاره کنم که نفی ریشههای اجتماعی یک گفتمان ریشهدار، نتیجه آن مشروعیت زدایی از این جریان نیست، بلکه نتیجه آن واگرای سیاسی است.
خود را تنها مرجع ذی صلاح پنداشتن برای نمایندگی مردم یا توده و خلق، تنها ایجاد سدی در برابر همگرای سیاسی جامعه کوردستان است و بر اختلافات بیاهمیت می افزاید. این در حالی است که در شرایط کنونی همگرایی لازمه گذر از شرایط موجود است. کاش بجای بکارگیری واژهها و اصلاحاتی که ریشه در ادبیات طعنهآمیز مارکسیتی دارد، با منطقی امروزی نقد خود را می نوشتید تا شاید تاثیر روانی آن بر طرف مقابل بیشتر می شد.
گمانی نیست که بکارگیری ادبیات طعنهآمیز چپی نه تنها خود نوعی بکارگیری خشونت کلامی علیه یک جریان مردمی است، بلکه چنین نوشته تنها واکنشهای آنی و حتی گاها نامنطقی طرف مقابل را دربر خواهد داشت، و جامعه سیاسی را از سوق به طرف دیالوگ و همگرایی وامی دارد.
اما براستی منطق سیاسی واژه تودهها ریشه در کدام واقعیت سیاسی جامعه کوردستان دارد؟! آنچه در ادبیات چپی ایران و به طبع آن کوردستان روژههلات، توده و خلق خوانده می شوند، چه کسانی و یا کدام بخش از جامعه هستند؟ آیا آنچه تودهها خوانده می شود، ریشه در جامعه کوردستان دارد؟ بدین مفهوم که آیا بخشی از جامعه از لحاظ فکری و رفتاری جزئی از جامعه تودههای مورد نظر شما حساب می شوند؟! بر اساس کدام نظر سنجی تودههای که شما از آن یاد می کنید با نظریات شما همراه هستند اما نظریات حزب دمکرات را غیر منطقی می دانند و از آن حمایتی بعمل نمیآورند؟! و با آن همراهی نمیکنند؟! با این توضیح که در چند ماه اخیر عضویت جوانان در حزب دمکرات کوردستان ایران افزایشی چشمگیر داشته است.
آیا طرفداران حزب دمکرات و ریشه اجتماعی این جریان از لحاظ رفتاری و اندیشهای در زمره تودههای که شما ادعا آن را دارید قرار می گیرند یا نه؟ در واقع غرض از توده همان بخش از جامعه نیست که تحت تاثیر گفتمان شما قرار دارد؟ جدا از این فرهنگ تودهگرای و تودهسروری چقدر می تواند نشاندهنده یک سیاست منطقی مفهوم “یک رفتار درست در یک مکان و یک زمان درست” باشد؟ این نوع تودهگرایی اداء یک حق شهروندی است یا یک رفتار پوپولیستی؟
تجربه تاریخی در ایران و کشورهای دیگر نشان داده است که رفتار سیاسی که بر اساس ایده مشروعیت زدایی از یک جریان به مفهوم کسب مشروعیت خود بنیاد نهاده شده است و نیز در شرایطی که تودهگرایی بر مبنای سیاستهای یک جریان تبدیل شود، نتیجهای جز دیکتاتوریت و آشوب را در بر نخواهد داشت. در شرایط کنونی اگر توجه داشته باشید همین دو رفتار سیاسی سرلوحه دیپلماسی عمومی رژیم در داخل این قرار دارد و نتیجه آن را نیز میبینم و میکشیم.
میخواهم نامه را با شفاف سازی در مورد چرایی راسان ادامه دهم. آنچه راسان خوانده می شود، یک پکیج مبارزاتی است و چرایی مطرح کردن آن در شرایط حال، بنا بر چهار دلیل اساسی است:
دلیل تشکیلاتی:
آ: حزب دمکرات بالغ بر ٢٥٥ سال است حضور نظامی_تشکیلاتی را در عمق کوردستان روژههلات محدود کرده است و این مسئله مسبب آن شده بود که فاصله معناداری در بین نیروهای تشکیلاتی_نظامی حزب دمکرات و نسل جوان جامعه کوردستان ایجاد شود.
ب: عدم حضور تشکیلاتی_ نظامی نیروهای مردمی و و خاستگاه اجتماعی قدرتمند جریاناتی مانند دمکرات و کومهله زمینه آن را فراهم کرده است که اورگانهای امنیتی جمهوری اسلامی دست به موازی سیاسی و بدیل سازی دروغین اپوزیسیون بزنند و ادامه عدم حضور تشکیلاتی_نظامی می تواند در راستای این بدیل سازی باشد.
ج: تشکیلات حزبی به دلیل عدم فعالیت محرز به نوعی سرخوردگی دچار شده بود، که این سرخوردگی زمینه عدم اعتماد به رهبری و نیز ریزش نیرو را فراهم می کرد.
د: حضور در عمق خاک کوردستان باشور زمینه شکلگیری یک محاصره تمام عیار را فراهم کرده بود، محاصره که در آن قدرت عمل را احزاب کوردستان کاملا گرفته شده بود.
دلیل داخلی کوردستان:
آ: جمهوری اسلامی ٢٥٥ سال وقفه در مبارزات مسلحانه را به فرصتی برای ملیتاریزه بیشتر کوردستان تبدیل کرده بود و در طی این ٢٥ سال هر راهکاری که از طرف احزاب و فعالین کوردستان برای خروج از شرایط موجود پیش گرفته می شد با سرکوب روبرو می گردید و از رشد آن جلوگیری می شد.
ب: جامعه کوردستان روژههلات شرایط مبارزاتی خود را با بخشهای دیگر کوردستان مقایسه می کرد و عدم وجود مبارزاتی محرز و سرکوب مداوم رژیم زمینه آن را فراهم کرده بود که جامعه با نوعی یاس مبارزاتی روبرو شود، یاسی که حکایت از “قدر قدرت” جمهوری اسلامی داشت.
ج: جمهوری اسلامی در عمل تمامی متودهای دیگر مبارزاتی را با دور باطل روبرو کرده و برای خروج از این دور باطل باید نیروی مبارز حضور تشکیلاتی_نظامی خود را آغاز می کرد.
دلیل درون رژیمی:
آ: همچنان که جنابعالی در نشست ۵۵ دبیر کل احزاب کوردستان رۆژههڵات به آن اشاره کردهاید، جمهوری اسلامی از لحاظ درونی و ساختاری، با فسادی فرسایشی روبرو شده که در شرایط حال نه تنها توانایی جلوگیری از رشد این فساد را ندارد، بلکه این فساد گسترده و درون رژیمی زمینه آن را فراهم کرده که رژیم با نوعی تنش مافیای قدرت روبرو شود و این تنش قدرت سرکوب رژیم را کاهش داده است.
ب: حضور گسترده نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در جنگهای نیابتی منطقه زمینه ضربهپذیری جمهوری اسلامی را در شرایط حال بیشتر کرده است.
دلیل سراسری:
آ: در یک دهه گذشته مطالبات ملی از طرف ملتهای تحت استثمار ایران بیشتر و بیشتر شده است و در گوشه و کنار ایران روزانه شاهد اکسیون و اعتراضات این ملتها هستیم، که در عین متفاوت بودن اکسیونها و نوع اعتراضات اما مطالبات از یک نوع است و این موضوع زمینه آن را فراهم کرده است که از طریق همگرایی مبارزات حقوق محور و خصوصا مبارزات ملی-دمکراتیک ملتهای تحت استثمار ایران زمینه سقوط رژیم را فراهم کرد.
ب: بحران مالی و اقتصادی که جامعه ایران را در برگرفته است، بشدت بر میزان نارضایتی اجتماعی افزوده است و حضور تشکیلاتی_نظامی یک جریان مبارزاتی می تواند، زمینه افزایش این نارضایتی ها را بیشتر و آنها را مدیریت نماید.
ج: بحران مالی_اقتصادی که در نتیجه ١٠٠ سال تحریم بینالمللی ایجاد شده قدرت مانور اورگانهای امنیتی را کاهش داده و آنها را ضربه پذیر کرده است.
در پایان می خواهم بگویم آنچه راسان خوانده می شود، یک پکیج مبارزاتی است که نسل چهارم حزب دمکرات در شکلگیری آن نقش بسزایی داشته است و در شرایط کنونی نه تنها پایان نیافته بلکه از لحاظ اجرایی در مرحله اولیه خود قرار دارد. ما نسل چهارم حزب دمکرات بر این باوریم که راسان یک شناخت و یک ضرورت است، شناخت از جامعه کوردستان و ضرورت بر اساس زمان.
آنچه می توانم به عنوان ختم نامه بنویسم این است که راسان تاکتیکی است که با علم بر شرایط موجود و بر اساس زمان حال طراحی شده است، به همین دلیل امکان موفقیت آن بیشتر از هر سیاست دیگری است که از طرف احزاب مختلف پیروی می شود.
با سپاس فراوان.
ئاگری اسماعیل نژاد