١- کُردها، یعنی احزاب و جریانهای سیاسی کُرد، در ۷۰ سال گذشته یعنی از زمان تاسیس اولین حزب مدرن کُرد در ایران، در تهران و یا هیچ شهر دیگر غیر کُردنشین ایران مطلقا عملیات تروریستی انجام ندادهاند.
احزاب کُرد در دهه شصت در مواردی، همکاران کُرد یا غیر کُرد دستگاههای امنیتی را در شهرهای کُردنشین ایران به صورت موردی با شلیک گلوله و نه با بمبگذاری ترور کردهاند و البته هزاران بار در زمان جنگ با حکومت در همین شهرها و روستاهای کُردنشین به مراکز امنیتی، پایگاههای سپاه و یا شهربانی و کمیته حمله کردهاند.
احزاب کُرد برای بیش از یک دهه با حکومت مرکزی میجنگیدند (جنگی که هنوز به صورت پراکنده ادامه دارد) و متاسفانه در این جنگ از هر دو طرف کسانی جان باختهاند. جان باختههای یک طرف پیشمرگهها و در مواردی هم روستائیان کُرد بیدفاعی بودند که آماج حملات توپخانهای و تیراندازی کور نیروهای نظامی ایران قرار میگرفتند. جان باختههای طرف مقابل هم نیروهای داوطلب بسیجی، سپاهی (سرباز و کادر) و در موارد بسیار معدودی سربازان و درجه داران ارتشی و ژاندارمری بودند.
۲- پس از فروکش کردن آتش مبارزه مسلحانه در اوائل دهه هفتاد، درست شدن یک موقعیت سیاسی خودمختار و شبه مستقل کُرد به صورت دوفاکتو در کُردستان عراق و سربرآوردن یک جنبش سیاسی فراگیر و قدرتمند در کُردستان ترکیه موجب تشدید علایق ناسیونالیستی کُردی (کُرادیهتی) در کردستان ایران شد. علایقی که به نظر میرسید با خاموشی سلاحها به حاشیه رانده شده و یا کم رمق شده بود.
در اولین گام برای کنترل و مهار درونی کُردایهتی در میان کُردهای ایران، فضای فعالیت وسیعی برای روحانیون جوان و قشر مذهبی تحصیلکرده نزدیک به مرحوم احمد مفتیزاده فراهم شد. مسجدهای بسیاری در کنترل روحانیون این گروه درآمد و گفتمان شبه اخوانی مکتب قرآن به عنوان رقیبی برای گفتمان ناسیونالیستی عمیقا غیر مذهبی کُردی پرو بال گرفت.
در همین اوان مرحوم مفتیزاده هم که به سختی بیمار بود از حبس خانگی در کرج آزاد شد و به سنندج بازگشت. جنبش مذهبی میانهرو رو به فراموشی مکتب قرآن در کُردستان ایران قدرت زیادی یافته بود و علاوه بر مساجد در مدارس هم در حال یارگیری و گسترش نفوذش بود.
اما به دلیل گسترش سریع مکتب قرآن و احتمالا ترس از دشوار دشن کنترل آنها، مدارا با جریان مکتب قرآن چندان نپائید و تنها دو سال پس از مرگ احمد مفتیزاده، روحانیون و فعالان مکتب قرآن به صورت وسیع بازداشت و سرکوب شدند و کنترل تمام مساجد در اختیارشان از آنها سلب شد. کنترل این جریان میانهرو مذهبی همچنان ادامه دارد.
۳- در همان زمان و مقارن با سربرآوردن دوباره مکتب قرآن، جریان سلفی تندرو ابتدا ارشادی در کُردستان ایران در حال شکلگیری و عرض اندام بود. این جریان که البته دامنه و برد بسیار محدودتری از مکتب قرآن داشت، کنترل تعدادی انگشتشمار از مساجد مناطق کُردنشین از جمله مسجد روستای «یک شبه» در اطراف سقز در استان کُردستان و چند مسجد روستاهای جوانرود در استان کرمانشاه را در اختیار داشتند.
این جریان که مبتنی بر اندیشههای تندروانه ابوعلا مودودی و سید قطب بودند، از تشکیلاتی شدن القاعده در سال ۱۳۷۳ متاثر شده و به تدریج به جریانی جهادی شیفت کردند. نخستین نشانههای جهادی شدن این سلفیها را باید در پیوستن برخی از جوانان سلفی کُرد ایرانی به «امارت اسلامی بیاره» در منطقه اورامانات کُردستان عراق در سال ۱۳۸۰ شمسی دید.
نکته مهم این است که در همان سالها و تاکنون نیز، در عین حالکه اشراف کامل اطلاعاتی بر فعالیت روحانیون و هستههای سلفی تندرو در مناطق کردنشین ایران وجود دارد اما گویا ارادهای برای برخورد قانونی با این جریانات وجود ندارد. در این سالها و علاوه بر تعدادی محدود از جوانانی که به امارات اسلامی بیاره پیوستند و بعدتر اغلب در حمله امریکا به عراق کشته شدند، تعدادی از کُردها از شهرهای مختلف کُردنشین در ایران به گروههای سلفی فعال در افغانستان و عراق پیوستند و برخی از آنها در درگیریها و یا عملیات انتحاری در همین کشورها و حتی کشور پاکستان کشته شدهاند.
رفتن سلفیهای جهادی دستپرورده مساجد سلفی در کُردستان ایران به سوریه و عراق همچنان ادامه دارد و در سالهای اخیر تعدادی از این سلفیها که به داعش یا النصره در سوریه پیوستهاند در عملیات انتحاری و یا جنگها در این دو کشور کشته شده و برای آنها در شهرهای سقز، کامیارن، جوانرود و سنندج مراسم ختم هم برگزار شده است. نیروهای امنیتی ایران کماکان بدون هیچ مانعی اجازه میدهند روحانیون سلفی به تبلیغات خود ادامه دهند و مانعی هم برای سفر بیبازگشت جوانان سلفی به عراق و سرویه ایجاد نمیکنند.
۴- «کُردها» یعنی احزاب، جریانها و گروههای کُردی نه اهل عملیات انتحاری هستند، نه بمبگذاری و نه ترور و کشتار مردم بیدفاع. طرح این گزاره ربطی به علایق ناسیونالیستی نداشته من ندارد. این فکت است و با ادعاهای مضحک جمهوری اسلامی یا سرهمبندی کردن قصههای مهوع و کثیف «سر بریدن» و درست کردن داستانهای پلیسی حول دعوای ملال آور و تکراری کُرد و تُرک در ارومیه و نقده و اینجا و آنجا، این فکت بیاعتبار نمیشود.
آن ایرانیانی که معاون شورای عالی امنیت ملی ایران میگوید عاملان حملات دیروز تهران بودند، ممکن است (جمهوری اسلامی بر حسب خصلت دروغ زیاد میگوید) واقعا از اعضای کُرد ایرانی داعش باشند. مثلا ممکن است «مهدی جوانرودی»، «عبدالرحمن تپه مارانی» و یا «محمد امین مهابادی» باشند که مقابل دید وزارت اطلاعات نزد ملا محمد علوی در سقز یا ملا حسین قیطرانی در بوکان یا ملا عبدالحمید عالی در سنندج یا ملا هادی هرمیدول یا ملا عثمان سقز و یا ملا هادی ارومیه آموزش دیدند و سلفی شدند و به عراق و سوریه رفتند تا آنجا بجنگند. آنها دیروز بیاجازه به ایران بازگشته بودند.
آنها که دیروز در تهران مردم بیگناه را به گلوله بستند و خود را منفجر کردند شاید کُرد باشند، کُرد داعشی درست مثل عرب، افغان، چچنی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ایرانی داعشی.
اما در “هزار سال” گذشته کسی به یاد ندارد کُردها در تهران عملیات تروریستی انجام داده باشند. تروریست کُرد داریم، اما کُردها تروریست نیستند.
منبع: لینک فیس بوک شاهد علوی……