قدرت بالقوه جنبش آزادیخواهی کوردها در جنوب زاگرس باید به دینامیک حرکت جنبش کورد بدل شود. باید به جنوب زاگرس به عنوان “لوکوموتیو” یا قدرت بالقوه جنبش کوردستان نگریست، عاملی که نقش تعین کنندهای در جنبش کورد دارد و خواهد داشت. به همین خاطر این بخش از سرزمینمان باید محور رشد سیاسی و مبارزهخواهی باشد و نباید آنرا ضمیمه پنداشت، چرا که جنوب زاگرس فراتر از یک ضرورت، امری حیاتی نسبت به ملت کورد و جنبش برحق آن است.
این را میتوان نتیجه خواست ملت کورد در این بخش از کوردستان دانست و امری که موجب نگاه استعماری حکومتهای مرکزگرای ایران به جنوب زاگرس همچون بخشهای دیگر کوردستان شده است. همچنین با تحلیلی واقعبینانه و علمی میتوان به این نتیجه رسید که نگرش فاشیستی رژیم به این بخش از کوردستان از کنش جنوب زاگرس برای تبدیل شدن به بخش اصلی جنبش آزادیخواهی کوردستان نشات میگیرد. توطئهها و سیاستهای فاشیستی حکومت مرکزگرای ایران برای انفصال و دور نگه داشتن این بخش از کوردستان از جنبش آزادیخواهی کوردها از ترس و هراس آنان از این قدرت بالقوه کوردها سرچشمه میگیرد و میتوان آن را در چارچوب فلسفه اشغالگری دولت مرکزی و عملکرد امنیتی این رژیم تروریستی در کوردستان و به ویژه در جنوب زاگرس موید این مساله است.
نمیخواهم تنها با آوردن ادله تاریخی و منطق جغرافیای یا واقعیتهای زبانی، برای اثبات واقعیتهای ذکر شده در سطور بالا به تکرار مکررات بپردازم چرا که تلاش برای اثبات این موضوع به مانند تلاش برای اثبات وجود خورشید یا جاذبه زمین است امری که جزء فاکتهای اثبات شده هستند. ولی با تحلیلی بر وضع بد اجتماعی و اقتصادی و سیاسی امروزه جنوب زاگرس که نتیجه اشغالگری دولت مرکزی برای جلوگیری از تبدیل شدن به کنش مبارزهخواهی در این بخش از کوردستان است، این گفته را که باید جنوب زاگرس برای رهای از این اشغال به لوکوموتیو جنبش کورد تبدیل گردد بیشتر قابل درک خواهد بود. به همین خاطر تعریف نقش بسزای بازیگران اصلی عرصه آزادیخواهی جنبش کورد مخصوصا حزب دمکرات کوردستان ایران در این راستا امری حیاتی به مثابه حیاتی بودن این بخش برای کوردستان است.
حکومتهای مرکزگرای ایران در اولین گام برای دور کردن و ایجاد انشقاق در کوردستان از احساسات دینی و مذهبی کوردها بهره بردند تا نوعی انفکاک در میان ملت کورد ایجاد کنند و مانع شکلگیری اتحاد و همستگی در صفوف مبارزاتی کوردها شود و این دسیسهها و توطئههای شکست خورده خود بیانگر اهمیت و استراتژی بودن جنوب زاگرس در جنبش کوردستان است. در واقع هراس و ترس رژیمهای متفاوت ایران از خواست جنوب زاگرس در راستای حضور در جنبش آزادیخواهانهی کوردستان موجب شده است تا از این توطئه و نیرنگ ضدبشری استفاده کنند.
از سویی دیگر با اینکه رژیم به شدت بر مساله مذهب و تفاوتهای مذهبی در کوردستان تاکید کرده و از این امر به عنوان حربهای علیه جنبش کوردستان استفاده میکند هیچ تاثیری بر تغیر عملکرد و نگاه حکومت به این بخش از کوردستان نشده است و در واقع هیچ تغیر مثبتی در وضع زندگی مردم ایجاد نکرده است. در واقع رژیم فاشیستی مذهبی ایران از سوی با مطرح کردن مساله مذهب و دم زدن از هم مذهب بودن با مردمان جنوب کوردستان فریاد میکشد که “شما از مایید” و از طرف دیگر بدتر و بسیار بدتر از هر کوردی دیگری با آنها برخورد و تعامل میکند. وجود تبعیض حداکثری، عقب ماندگی اقتصادی، نرخ بالای بیکاری، نرخ بالای خودکشی، آمار روزافزوون مهاجرت به مرکز، حاشیهنشینی، نبود امنیت اجتماعی و نبود امکان ایجاد یک زندگی شایسته و بسیاری دیگر از مشکلات که گریبانگیر جنوب زاگرس شده و دولت با تمرکز بر ملیتاریزه کردن برای جلوگیری از آزادیخواهی به جای تلاش برای حل و فصل این مسائل با بهرهگیری از نیروهای سپاهی در مدیریتهای محلی تنها و تنها ترس از رشد مبارزه کوردها را دارد و بر مشکلات میافزاید.
این تناقض بین گفتار دینی “شما از ما هستید” و عملکرد حکومت در راستای نابودی بنیادهای انسانی و زندگی در جنوب زاگرس زمانی بیشتر ملموس و عینیتر میشود که به این واقعیت توجه کرد که تنها با بهرهگیری از ثروت جنوب زاگرس میتوان تمام ایران را به یک رفاه کامل رساند، واقعیتی که گزارشهای حکومتی در باب وجود منابع زیرزمینی و روزمینی گواه آن است و اینجاست که معلوم و مبین میگردد که مبارزه کوردها در جنوب زاگرس یک کنش است به همین علت رژیم با صرف انرژی فراوان این چنین علیه این کنش تلاش میکند.
از سویی دیگر نباید نیروی عظیم انسانی و ژئوپلوتیک حساس جنوب زاگرس را فراموش کنیم و این فاکت نقش و جایگاه بسزایی در جنبش کوردستان دارد. رژیم بر واقعیتهای ذکر شده واقف و آگاه است و آنچنان او را به هراس انداخته که تحلیلی است بر شدت عمل رژیم تروریستی ایران در نابود کردن بنیادهای انسانی در این بخش از کوردستان.
ما هم به عنوان قشر مبارز و پیشرو جامعه موظفیم، نه تنها واقعیتهای موجود در جنوب زاگرس را درک کنیم بلکه با دیدی انتقادی به تاریخ معاصر جنبش کوردستان نگریسته و در راستای بدل کردن این نیروی عظیم به محور اصلی جنبش کورد گام برداریم. به عنوان مثال وقتی از جمهوری کوردستان -که نقطه عطفی در مبارزات برحق ما است- نقد وارد میکنیم که چرا جنوب زاگرس جزء قلمرو آن نبوده، از این سرچشمه نمیگیرد که ما اقتضاء زمان تاسیس جمهوری را درک نمیکنیم یا بر فداکاری برای بوجود آوردن آن شک داشته باشیم، این نقد را به این دلیل میکنیم تا به هر شکل ممکن از دوباره شدن آن جلوگیری کنیم. یعنی هر چه در توان داریم انجام بدهیم برای پیوستگی و هماهنگی در بین همه بخشهای کوردستان و این دیدگاه تنها زمانی نزد مبارزین ارزشمند میشود و جزء اولویت قرار میگیرد که در باور به کنش مبارزات در درون ساکنان جنوب زاگرس برای به سرانجام رساندن جنبش کرد سرچشمه میگیرد.
جنوب کوردستان ماکتی از کل کوردستان است، که در برگیرنده تمام مذاهب موجود در کوردستان و حضور اکثر گویشها در این بخش از سرزمینمان است و این خود دلیل دیگری بر محور شدن جنوب کوردستان در جنبش آزادیخواهی ملت کورد است. یعنی ساختار جمعیتی-فرهنگی-مذهبی جنوب زاگرس در واقع نمودی از خود کوردستان است. دقیقا این ساختار که در کل کوردستان مشاهده میکنیم در خود جنوب کوردستان موجودیت دارد.
بنابر دلایل و شواهدی که در بالا ذکر کردم با جرات میتوانم بگویم اگر بتوانیم مبارزاتمان را در جنوب زاگرس به گونهای گسترش و شکوفا کنیم که بتواند به تعریف خود در برابر اشغالگر دست یابد، بیشک آن وقت شاهد گسترش و شکوفای و پیروزی جنبش در همه کوردستان نیز خواهیم بود. این را به این دلیل نمیگویم که جنوب زاگرس بر “موکریان” یا “ورمی” برتری دارد بلکه به این سبب به این واقعیت باور دارم که دشمن بیشتر توان و تلاش خود را در راستای انشقاق و انفکاک این بخش از کوردستان از جنبش آزادیخواهی ملت کورد متمرکز کرده و به این دلیل باید ما نیز بیشتر تمرکز خود را بر این بخش معطوف کنیم. در این صورت باید پتانسیلهای این قدرت بالقوه جنبش را بهتر بشناسیم و آنرا سازماندهی کنیم تا بتوانیم آزادی را برای همه کوردستان بدست آوریم.
2017/10/04