واکنش شوینستی تماشاگران ترک به لباس کردی پدر یکی از بازیکنان تیم والیبال ارومیه در ورزشگاه غدیر این شهر، بار دیگر زنگ خطری را به صدا در آورد که ما کردها سالهاست که سعی داریم به خود بقبولانیم چنین چیزی وجود ندارد.
پان ترکیسم افراطی که سیاسی های فاشیست مرکز گرا خیلی خوب با به بازی گرفتن آن سیاستهای داخلی خود را به پیش می برند. تاریخ حداقل در چهار دهه اخیر در مناطق شمالی کردستان ایران، چندین بار تکرار شده است و رژیم در هر مقطعی به نوعی ترکهای افراطی را به نفع منافع خویش به کار گرفته است. رگ گردن این پهلوان پنبه های ملی گرا؟؟گاهی با شیعه گری بادکرده و گاهی با توهم تشکیل آذربایجان جنوبی که مرزهایش مناطق هورامان را نیز در بر می گیرد، باد می کند.
ناسیونالیسم بدون شک دستاورد مدرنیته و پدیده یی مدرن است و نمی توان بر پایه ی خوانشی تاریخی و با استناد به هزاران سال قبل در مورد مرزهای جغرافیایی سرزمینی نظر داد و هرچند که حامل این ادعا باشیم ولی در عمل عینیت بخشیدن به چنین ادعایی بسیار دشوار است.
ارومیه سرزمین کیست!
آیا در حالت کنونی کردها و ترک ها و دیگر ملتهای ساکن در ارومیه می توانند ادعا کنند که این شهر متعلق به آذربایجان یا کردستان است؟ آیا داریم سنگ بنای ساخت تشکیل کشورمان و مرزهایش را برای فردا و فرداها می گذاریم؟ آنچه که امروز به صورت امری واقع موجود و عینیت دارد این است که صاحب و حاکم کل ایران و ازجمله ارومیه، ملت برتر!! فارس می باشد و ما ملتهای تحت ستم از نظر حقوقی دارای هیچ حقوقی در سرزمین خویش نیستیم.
جنگ برای فردایی که محتاج و نیازمند همکاری ماست تا آفتابش طلوع کند، آِیا افراطی طلبی و زیاده خواهی های ما می تواند حرکت در راستای منافع و تحقق آن باشد؟ کاشتن بذر نفرت و برانگیختن احساسات افراطی پان ترکیسم و حتی کردی در شهری مثل ارومیه می تواند درخت کدامین گفتمان را تنومندتر کند؟ بدون شک پیروز این میدان و در این مقطع گفتمان حاکم یا پان فارسیزم و جمهوری اسلامی است ولی باید فهمید که در ارومیه و دیگر مناطق کردستان حتی یک کرد هم در مورد کوردستانی بودن ارومیه شک و تردیدی ندارد و چنین واکنش هایی و چنین پرخاشگریهای تنها می تواند، عقده های حاملان آن را خالی کند و آنها را در همان خواب غفلت بی واکنشی و بی اراداگی در برابر گفتمان فارس وا بگذارد.
جنگ امروز نه جنگ بر سر اصالت کردستانی یا آذربایجانی ارومیه بلکه جنگ علیه دیکتاتوری و فاشیسم حاکم بر کل ایران و کردستان و آذربایجان است. با کدامین ابزار و نیرو و کدامین استراتژی می خواهید که آینده خود را ترسیم کنید؟ کدامین فردای خود را می خواهید بسازید و چگونه است که چماق بدستانتان را باز به جنگ کردها فرستاده اید؟ کردهایی که بیشترین قربانی را در جنگ با دولتهای مرکزی داده اند و نستوه ترین ملت دربرابر دول مرکزی تا به حال بوده اند؟ آیا به یاد ندارید که چگونه شما پشت به پیشه وری تان کردید و پیشه وری نیز شما را به دولت مرکزی فروخت؟ آیا یادتان رفته است که حلقه به گوش ملا حسنی شدید و علیه کردها اسلحه به دست گرفتید تا حکومت ملاها را تثبیت کنید؟ شما که عرق میهن پرستی و نژاد پرستیتان گل کرده است تکلیفتان را با خودتان روشن نموده اید؟ آیا همان ایران عزیزتان را می خواهید حفظ کنید یا می خواهید کشور آذربایجانتان را تشکیل دهید؟ کردها صاحب کدامین دولت بوده اند و یا حامی و همراه کدام دولت مرکزی بوده اند تا دست به آسیمله نمودن ارومیه بزنند؟ کردهای خراسان که قریب به دو میلیون نفر می باشند را نیاکان شما از این سرزمین کوچاندند تا عظمت ایرانتان را حفظ بنمایند؟
سخن آخر اینکه اگر خواب تحقق حقوق خویش را فردای بدون جمهوری اسلامی می بینید، گام نخست رفتن جمهوری اسلامی است و گام دوم تنها می تواند راه کاری دموکراتیک باشد نه کندن موهای سر و پوست صورتتان.