من با نام مخفی شما با سلاح (من) میرویم همه به جنگ (دشمن)
سال 1357 شمسی سال {(انقلاب اسلامی مردم ایران) با شعار (استقلال- آزادی- جمهوری اسلامی) به رهبری آیت الله خمینی} بر ضد سیستم پادشاهی ایران بود، در این انقلاب مردم کردستان هم شرکت نمودند،
ولی خواستهای مردم کردستان مغایر با حکومت اسلامی بود. روز 22/11 1357 در تظاهراتی علیه سیستم پادشاهی و برای خلع سلاح نمودن شهربانی سقز فردی به نام (محمد حسین کریمی) توسط گلولله افراد شهربانی زخمی گردید، با توجه به اینکه دکتر و دیگر کارکنان بیمارستان سقز تلاش لازم را برای مداوای ایشان انجام دادند، ولی در روز 26/11/1357 با کمال تاسف به خواب ابدی فرو رفتند. با درگذشت ایشان یک سازمان سیاسی به نام (کومهله) توسط دوستانش اعلام گردید.
در جامعه تحت ستم جریانهای سیاسی به سرعت اجتماعی میشوند و مردم با آنها همکاری مینمایند، بر همین روال کومهله هم زود روشت نمود و دوبدوش جریانهای سیاسی دیگر کردستان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماحی فعالیت مینمود. علت اجتماعی شدن چنین جریانهای سیاسی انیست که فعالین آن از درون خود جامعه برخاسته و همزاد درد و رنج مردم میباشند.
ولی رهبران کومهله در مدت زمان بسیار کوتاه وضعت موجود کردستان را به باد فراموشی سپرده و در میسر دیگری قدم گذاشتند، مسیری که در جامعه کردستان بیپایه بود! در این میسر مسئلهء تشکیل حزب کمونیست ایران مطرح میگردد و در پائیز سال 1362 در روستای کوچک چند خانواری بنام (مێشکهپه) در منطقه (سردشت) به این کار خود جامه عمل میپوشانند و {(حزب کمونیست ایران) را برای رهبریکردن (طبقه کارگران ایران)} تشکیل دادند. در پروسهء تشکیل حزب جریانهای سیاسی سراسری زیر شرکت نمودند:
{(اتحاد مبارزان کمونیست) – (رزمندگان) – (پیکار) – (ارتش رهایبخش) از چریک} و خود کومهله.
بجز کومهله که در جامعه خود (کردستان) پایگاهی داشت، دیگر جریانها نام و تابلوی بیش نبودند!
رهبران کومهله که مبتکر تشکیل حزب بودند در ارگانهای آن قرار گرفتند و آقای (عبدالله مهتدی) یکی از افراد کومهله بعنوان دبیرکل حزب تعین گردید.
چند سطر فوق مقدمهای بود برای سرتیر این مطلب.
آقای (رضا مقدم) یکی از کسانی هستند که از همان روزهای اول تشکیل حزب کمونیست ایران نقش داشتند، آقا خاکی هم بر همین اساس با ایشان مصاحبه نمودهاند، خوشبختانه به دلیل پیشرفت دانش میتوان به آن مصاحبه گوش داد، در مصاحبه بحثهای وجود دارد که مصاحبهکننده به آنها نپرداختهاند، در اینجا در حد یک (نوشتهء کوتاه انترنتی) به آنها میپردازم:
1 – طبق گفته آقای مقدم ایران از سالهای 1330 صنعتی بوده و دارای کارخانههای با دهها هزار نفر کارگر آگاه به مسائل کارگری و سوسیالیزم در آنها مشغول بکار بودهاند، ولی کردستان هم که ایشان در سال 1358 مشاهده نمودهاند، فاقد هرگونه کارخانه و کارگر آگاه میباشد.
در این مصاحبه، آقای خاکی سئوال نمیکنند: آقای مقدم شما از (اتحاد مبارزان کمونیست) با جریانهای چون (رزمندگان – پیکار – ارتش رهایبخش) چرا در تهران و اصفهان و مشهد و… که مراکز کارخانههای بزرگ و کوچک بود (حزب کمونیست ایران) را تشکیل ندادهاید و رفتید به کردستانی که فاقد کارخانه و کارگر صنعتی میباشد و در یک روستای چند خانواری حزب را تشکیل میدهید؟!
آقای مقدم از سال 1362 بمدت هفت سال در (رهبری حزب کمونیست ایران) بودند، بعد با چند نفر دیگر از رهبری حزب از آن حزب جدا میشوند و حزبی به نام (حزب کمونیست کارگری ایران) تشکیل میدهند، در شهریور سال 1378 در نوشتهای چنین مینویسند:
{(موارد مشابه در آفریقا گویای این امر است. بهررو، حتی اگر توضیح و توجیه این قبل مناسبات از نظر منافع جنبش کمونیستی محدودنگرانه و ناکافی بنظر بیاید، این محدودیت در درجه اول خود ناشی از محدودنگری ذاتی جنبشهای آزادیبخش ملی است. مورد مشخص حزب کمونیست ایران و کومهله در متن بحث فعلی قابل تامل است.
تماس کومهله با دولت عراق به پیش از تاسیس حزب کمونیست ایران برمیگردد، و رابطه کومهله در همان چهارچوب نیازهای سازمانهای جنبش خلق کرد با دولت عراق بود؛ جنبشی که کومهله و حزب دمکرات دو نیروی اصلی آنرا تشکیل میدادند. شایان تاکید است که توضیح رابطه کومهله با دولت عراق نیازهای یک (ب) جنبش معین بود که کومهله بمنزله یک سازمان نقش تعین کنندهای در آن داشت، و نه نیازهای صرف سازمانی یک جریان کمونیست. درک و توضیخ رهبری کومهله و رهبری حزب کمونیست ایران نیز در کل همین امر بود، و حزب کمونیست ایران، با آنکه از امکانات پشت جبههای و فرسنده رادیوئی کومهله سود میبرد، از برقرای رابطه مستقیم با عراق اکراه داشت و هیچگاه (یا دستکم تا مقطع انشعاب فراکسیون کمونیسم کارگری که ما اطلاع دست اول داریم) رابطه مستقیمی با دولت عراق نداشت).
(درباره جهتگیری اخیر حزب کمونیست کارگری در زمینه رابطه با دولت ها)- (ایرج آذرین – رضا مقدم) ص7}.
ارتباط با دولت عراق
آنچه در پراگراف فوق حائز اهمیت است، مسئلهء ارتباط با (دولت عراق) میباشد. در اینجا لازم است مقداری به آن پرداخت، ارتباط با دولت عراق در دو دوران انجام گرفته، دوران (کومهله) و دوران (حزب کمونیست ایران).
دوران (کومهله)
این قابل انکار نیست که کومهله با دولت عراق ارتباط داشت، در این دوران حزبی به نام (حزب کمونیست ایران) در میان نبوده، پس درست نیست آنرا به آن حزب نسبت داد. ولی از روزی که {(افراد) و (جریانهای سیاسیی) که به کردستان آمده و در جوار (کومهله) مستقر گشتند} از آن امکاناتی که دولت عراق در اختیار (کومهله) قرار میداد، استفاده نمودهاند!
دوران (حزب کمونیست ایران)
در پائیز سال 1362 حزب کمونسیت ایران تشکیل گردید، در راستای تشکیل آن حزب رهبران (کومهله) کومهله را (منحل) نمودند و {سازمان کردستان (حزب کمونیست ایران)} را تشکیل دادند. نام کومهله نامیی تشریفاتی بود برای آن سازمان جدید. برنامههای آن سازمان زیر نظر رهبران حزب کمونیست ایران و در راستای پیشبرد سیاستهای آن حزب انجام میگرفت. برگردیم به قسمتی از دیدگاه آقای (رضا مقدم و…) که چنین است:
{و حزب کمونیست ایران، با آنکه از امکانات پشت جبههای و فرسنده رادیوئی کومهله سود میبرد، از برقرای رابطه مستقیم با عراق اکراه داشت و هیچگاه (یا دستکم تا مقطع انشعاب فراکسیون کمونیسم کارگری که ما اطلاع دست اول داریم) رابطه مستقیمی با دولت عراق نداشت.}.
در اینجا مسائلی مطرح میباشد:
1- شما (رهبری قبلی حزب کمونیست ایران) که بعنوان (رهبری حزب کمونیست کارگری ایران) از ارتباط با دولت عراق اکراه داشتهاید) چرا با کومهله، (کومهلهای که با دولت عراق) ارتباط دارد (حزب کمونیست ایران) را تشکیل میدهید؟!
2- شما که از (ارتباط با دولت عراق اکراه داشتهاید) چرا {(سازمان کردستان) حزب کمونیست ایران} باید بتواند با دولت عراق ارتباط داشته باشد؟!
برای روشن شدن این مسئله به چند سطر زیر بنگریم :
{ضمیمه: قرار پلنوم دهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران تحت عنوان ،،اصول رابطه با دولتها،،
تماس و برقراری مناسبات حزب کمونیست کارگری ایران با دولتها، چه در منطقه و غیر از آن، چنانچه موازین مصوب کمیته مرکزی اکیدا رعایت شود، علی الاصول بلامانع است. کمیته مرکزی اصول زیر را بعنوان چهارچوب و محدوده اختیارات دفتر سیاسی و دبیر کمیته مرکزی در عرصه رابطه با دولتها تصویب می کند.
1 – پلنوم کمیته مرکزی در هر دوره لیست دولهتایی که داشتن مناسبات با آنها برای حزب مجاز نیست را تصویب و به ارگانهای رهبری حزب ابلاغ نماید. ص 10 همان منبع}.
حال باید از رهبرانی که پراگراف فوق را نوشتهاند، پرسید: چرا در (حزب کمونیست ایران) هم چنین قراری صادر ننمودهاند که (سازمان کردستان) حزب مجاز نباشد که با دولت عراق تماس برقرار نماید؟!
نه آنطور نیست که آقایان (رضا مقدم و ایرج آذرین) نوشتهاند و خود را از تماس با دولت عراق مبرا میکنند، هرگونه تماس (سازمان کردستان- حزب کمونیست ایران با دولت عراق) و هر آنچه را که از دولت عراق دریافت نمودهاند بخش عظیم و اساسی از کارنامه سیاسی آنها و دیگر رهبران حزب کمونیست ایران میباشد! نه تنها رهبران حزب بلکه (افراد و جریانهای سیاسی هم که به لحاظ ایدئولوژی معتقد به حزب کمونیست ایران نبودند، ولی در جوار حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب بودهاند)، میباشد!
در اینجا لازم است به مسئلهای اشاره نمایم:
زمانی که رهبری کومهله مسئله تشکیل حزب کمونیست ایران را مطرح نمودند، در صفوف پیشمهرگههای کومهله خواستار شدند هر کس نظر خویش را بیان دارد که (موافق) یا (مخالف) تشکیل حزب است.
آقای (خالد عزیزی) یکی از پیشمهرگان کومهله در نوشتهای که منتشر نمودند با (استدال) مخالفت خویش را با تشکیل حزب بیان داشتند، سپس کومهله ترک نمودند.
نویسنده این مطلب با نوشتن چند سطر به مسائلی که حدس میزدم در آنیده برای کومهله پیش خواهد آمد، اشاره کردم و مخالفت خویش را با تشکیل حزب بیان داشتهام، اما ماندن در صف کومهله را مناسبتر دانستم. حزب تشکیل گردید، سپس (آییننامه نیروی پیشمهرگ حزب تصویب و به صورت کتابچهای) منتشر گردید. یکی از بندهای آییننامه برای پیشمهرگه بودن این بود (باید برنامه حزب کمونیست ایران) را قبول داشت! طبق این بند رهبری حزب دستور اخراج مرا صادر و برای انجام این کار دو نفر از پیشمهرگان منطقه سقز به نامهای (پرویز شافعی و فریدون فاروقی) که همشهری و دوستم بودند، تعین نمودند که ترتیب اخراج مرا انجام دهند. پروسه اخراج انجام گرفت، اما این سیاست زشت به شیوهای خنثا گردید و تا سال 1992 که به سوئد آمدم در جوار سازمان کردستان حزب کمونیست ایران به کار خود در (حد توان) ادامه دادم. همچنانچه بیان شد من حزبی نبودم و به حزب کمونیست ایران اعتقاد نداشتم، اما تمام آن سالهای که در جوار (سازمان کردستان) حزب بودهام از امکاناتی استفاده نمودهام که از عراق تحویل میگرفتند!
پس بهتر است آقایان {مقدم و آذرین و افراد دیگری که در (رهبری حزب کمونیست ایران)} بودهاند، از نوشتن چنان کارنامهای برای (خود) خوداری نمایند.
رضا مقدم و کومهله
آقای مقدم در آن مصاحبه خود را چنین معرفی میکنند: (رضا مقدم) اسم مستعار است و اسم واقعی مرا چند سال قبل روزنامه (نمروز) افشا نمود. (چندین دفعه اسلحه) فرستادهام به کردستان، در سال 1358 و … که به کردستان رفته و در مقر کومهله بودم، صورتم را با روبند میپوشاندم.
بیانات فوق برای من بعنوان بینندهء تعجب آور است، مگر میشود فردی چندین دفعه اسلحه به کردستان بفرستد و خودش هم با نام مخفی و روبند در مقرهای کومهله حضور یابند و سپس در رهبری {(حزب کمونیست ایران) و (سازمان کردستان – بازوی مسلح کارگران ایران)} قرار گیرند؟
تا جائی که اطلاع دارم در سالهای که ایشان در رهبری حزب بودهاند (سازمان کردستان آن حزب) در عرصههای مختلف در کردستان فعالیت میکرد، در راستای این فعالیت افراد زیادی را در هنگام روبرو شدن با نیروهای دولت ایران از دست داده است، این افراد در جنگهای مسلحانه یا کشته یا اسیر میگشتند.
کسانی که کشته میشدند زندگیشان با انتشار (یادنامهای) خاتمه میافت.
اما اسیران، کارنامهء (دولتها) در برابر اسیران جنگی گویا (قانونی) دارند و اسیران در زمان اسارت از آن قانون برخودار میباشند. دولتهای که بر کردستان حاکم هستند نیز دارای (قانون) میباشند، (قانون میدانی) هر فرد از نیروهای مسلح آنها در هر سطحی از سرباز – عسکر- قرهقول – افسران باشند هم قانون گذارند و هم مجری! دولت کنونی ایران جدا از (قانون میدانی) با قانون اسلامیی هم که در سایه (انقلاب اسلامی مردم ایران) مجهز گشته، با اسیران عمل کرده و میکند.
با توجه به این وضعیت (سازمان کردستان- حزب کمونیست ایران – کومهله) آقایان (رضا مقدم) با نام (مستعار) در رهبری آن حزب قرار میگرند و برای مصاحبهء کننده هم سئوالی مطرح نمیباشد. در اینجا باید گفت:
گناه ز بردهداران نیست که بردهداری میکنند
بردهگان را تو بنگر که جانفدائی میکنند!
*
سهعی سهقزی
27/11/2003