در سایت (آزادی بیان) مطلبی تحت عنوان: (زبان مادری مهم و حیاتی است!) به قلم آقای بهرامی رحمانی را مطالعه نمودم. ایشان نوشته را چنین شروع نمودهاند:
(حق تحصیل به زبان مادری مهم و حیاتی است پس باید در اولویت قرار گیرد! ممنوعیت زبان مادری در ایران، چه خطراتی در بر دارد؟ من عامدانه و آگاهانه از واژه «اقلیتهای ملی ایران» استفاده نمیکنم. چرا که خود این واژه پیشاپیش جایگاه ویژه و برتری به فارسزبانها میدهد که بسیار غلط و نادرست است. حتی از دیدگاه آماری نیز غلط است. چرا که خلقهای غیرفارسزبان جامعه ایران از نظر آماری، در اکثریت هستند و نه در اقلیت.).
در آن پراگراف از (فارس زبان) استفاده نمودهاند. (فارس زبان) کلمه است؟ اسم است؟ جمله است؟ چیست؟ و به چه منظوری استفاده گشته و از کجا آمده؟ اجازه دهید در حد توان و مطلب انترنتی توضیح کوتاهی بیان دارم. در راستای این اختراع و ابداع (فارس زبان) به چند سطر زیر بنگریم:
فردی به اسم علیرضا نوریزاده در کیهان لندن شماره 127 آکوست 2009 نوشتهای تحت عنوان (وطنم، نور و آب و عطر و عسل) منتشر مینمایند و مینویسند:
(ما قوم فارس نداریم. فارس اسم یکی از استانهای ما است. ما زبان فارسی داریم).
آقای نوریزاده در آن نوشته از اقوام کرد – آذری – بلوچ – ترک و تالشی نام میبرند، اما میفرمایند ما (قوم فارس نداریم).
در اینجا بهتر است به (فرهنگ لغت فارسی) و (فرهنگ نوشتنی فارسی) بنگریم تا این مسئله روشن گردد:
فرهنگ لغت: (فارس نام قومی از اقوام ایران – فرهنگ فارسی دکتر محمد معین- ص 1289).
پس فرهنگ لغت خط ابطال بر گفته آقای (نوریزاده) و …. میکشد!
فرهنگ نوشتنی فارسی:
(بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی) شاهنامه فردوسی.
در اینجا میبینیم از کلمه (پارسی) استفاده گشته! پارسی از اسم پارس (فارس) میباشد، فارس بعلاوه (ی) میشود فارسی یعنی زبان فارسی. اسم ترک بعلاوه (ی) میشود ترکی، بلوچ بعلاوه (ی) میشود بلوچی و…
پس در اینجا باید سئوال نمود: چرا ترک – ترکمن – بلوچ – کرد و…. وجود دارد، ولی (فارس) وجود ندارد و (فارس زبان) وجود دارد؟!
موضوع (فارس زبان) که نویسنده مطلب (زبان مادری مهم و حیاتی است!) بکار بردهاند همان (ایده) نوریزادهها است که در جامعه فارس امروزی بهکار میرود و میخواهند برای (خود) کسب نمایند و برتری خویش را در برابر ترک و کرد و بلوچ و ترکمن … تعین نمایند و نویسنده هم به ایده نوریزادهها توجه نمودهاند. پس جایگاه ویژه و برتر (از آن برتر) وجود دارد که ایشان تعین نمودهاند؟!
آقای رحمانی در نوشته خویش مینویسند:
(سیدجواد طباطبایی زبانهای غیرفارسی را فاقد امکان تولید دانش و تفکر میداند).
در اینجا لازم است با بیوگرافی ایشان آشنا شویم، (سیدجواد طباطبایی) بطوری که در ویکیپدیا وجود دارد، ایشان استاد، پژهشگر ایرانی در زمینه فلسفه و تاریخ سیاست هست و عضو سابق هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میباشند.
آقای طباطبایی در موقعیت یک {مقام دولتی و یک دانشگاهی در (ایران)} چنین گفتهاند: (زبانهای غیرفارسی را فاقد امکان تولید دانش و تفکر میداند).
این ایده “مترقی و ناب” که زبانهای غیرفارسی را ناتوان میپندارد، مختص به طباطبایی نبوده و نیست، افرادی دیگری هم هستند که دارای چنین ایده و افکاری میباشند، در اینجا فقط نمونهای اشاره نمایم.
دکتر علی حصوری
رۆز یکم آپریل 2017 (رادیو همبستگی) در ستهکولم مصاحبهای در رابطه با سرهنویسی در زبان فارسی با دو نفر بهنامهای:
{(علی حصوری) پژوهشگر تاریخ و زبان}
{(شهرروز رشید) نویسنده و پژوهشگر ادبیات} انجام دادند.
{گوینده رادیو: (آقای حصوری نظر شما چی است در رابطه با سرهنویسی و این گرایش که بر آن تاکید دارد؟)}.
{دکتر حصوری: ……. همچنانکه مثلا” فرض کنید که زبانهای کوچکی که در ایران وجود دارد، مثل زبان گیلکی، زبان طبری، مازندرانی و بلوچی و اینها از حیطهء استفاده علمی خارج شدند. یعنی شما نمیتوانید به بلوچی مقاله بنویسید در زمینهء فلسفه یا در زمینهء روانشناسی }.
متاسفانه هم گوینده رادیو و هم آقای {(شهرروز رشید) نویسنده و پژوهشگر ادبیات} هیچگونه نقدی نداشتند بر گفتههای این ” پژوهشگر تاریخ و زبان ” نداشتند.
نویسنده این چند سطر مطلبی تحت عنوان (دکتر علی حصوری و زبان کامل فارسی و زبان ناقص بلوچی) آماده نموده و (نواقص زبان فارسی) را که با (کلمات و اصطلاحات زبانی عربی) کامل میگردد، تعریف نموده و در همان رادیو قرائت کردم و دیدگاه زشت ” آقای حصوری پژوهشگر تاریخ و زبان ” را زیر سئوال برده و در چند سایت انترنتی کردی هم منتشر نمودم. شاید در چند روز آینده همان مطلب را در اختیار سایت (آزادی بیان) قرار دهم.
**
آقای رحمانی و کانون نویسندهگان ایران
ایشان در نوشته (زبان مادری مهم و حیاتی است!) در رابطه با ملت ترک و زبان ترکی به نمونههای زیر اشاره نمودهاند:
1 – عبدالله مستوفی استاندار آذربایجان در دوره حاکمیت رضاشاه که «سرشماری تبریز» را «خرشماری» میخواند، میگفت: «آذربایجانیها ترکند؛ یونجه خورده مشروطه گرفتهاند حالا نیز کاه میخورند ایران را آباد میسازند!»9
2 – «میرزا احمدخان محسنی دوغدو آبادی» معروف به «عمادالملک»، رییس معارف آذربایجان جملهای منسوب به او بدین مضمون درج شده است: «هر کس که ترکی حرف میزند، افسار الاغ بهسر او بزنید و او را به آخور ببندید.» در روایتی دیگر گفته میشود که محسنی «تکلم به فارسی را معادل حرف زدن مثل آدم» و تکلم به ترکی را معادل «حرفزدن مثل حیوان»، شمرده است!
3 – رییس دیگر انتسابی رضاشاه «حسن ذوقی» رییس معارف آذربایجان بین 1319- 1316هـ.ش./ 1940-1937م بود که بعد از محسنی به آذربایجان آمد. او «صندوق جریمه ترکی حرفزدن در مدارس» گذاشت تا هر کودک دبستانی آذربایجان که دانسته یا نادانسته جسارت ورزیده ترکی صحبت کند، جریمه شود.
**
با وجود چنین برخوردهای از طرف مقامات دولتی ایران به ملت ترک و زبان ترکی، ایشان عضو (کانون نویسندگان ایران در تبعید) میباشند. در اینجا لازمست از آقای رحمانی سئوال گردد: کدام (کانون نویسندگان ایران)، آن ایرانی که ملتهای (بلوچ – ترک – عرب – ترکمن – کرد و….) به گفته خودتان از شروع حاکمیت رضاشاه تا امروز حاکمیت اسلامی و غیره اسلامی در سال( 2018 = 1397 ) اجازه نداشتهاند یک روز به (زبان مادری) خویش در مدارس تحصیل نمایند، این کانونی که شما در آن عضو میباشید (کانون نویسندگان ایران) است یا (کانون نویسندگان فارس)؟
در ایرانی که {(امیرعباس هویدا) نخستوزیر شاه مینویسد: (زبان فارسی زبان مادری ایرانیان است)} و {(غلامعلی حدادعادل) رئیس (فرهنگستان زبان فارسی دوران حکومت جمهوری ایران) فارسی را زبان مادری مردم ایران میدانند} (من عرب – من ترک – من بلوچ – من کرد و….) که از تحصیل و تدریس به زبان خویش محروم هستم، میشود از (کانون نویسندگان ایران) چه در خود ایران و چه در تبعید اسم برد و به عضویت آن نایل شوم؟!
در اینجا بهتر است به چند سطر زیر بنگریم:
1 –
{محمد حسین شهریار در سال 1285 در تبریز به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات منوسطه، وارد دانشکده پزشکی شد. اما تحصیلات خود را ناتمام گذاشت وعملا” زندگی خود را وقف شعر کرد. او در عالم شعر و شاعری به (شهریار) معروف است. ….. شهریار در سال 1367 در تبریز درگذشت. …. حیدربابا که به زبان محلی آذربایجانی سروده شده یکی از شاکارهای هنری به شمار می رود و به زبان فارسی هم ترجمه شده است. (حیدربابا نام کوهی است نزدیک خشگناب که شاعر دوران کودکی خود را در آنجا گذرانده است).
منبع کتاب صد شاعر دریچهای به دنیای شعر فارسی از آغاز تا امروز- خسرو شافعی- ص 344 }
2 –
{(حیدربابا ننهقیزن گۆزلری
رخشندهنین شیرین- شیرین سۆزلری
ترکی دێدیم اۆخوسونلار اۆزلری
بیلسینلرکی، آدم گئدر، آد قالار
یاخسی – پیسدن آغیزاد بیر داد قالار
38
چشمان ننهقیز به مثل آهوی ختن
رخشنده را سخن چو شکر بود دهن
ترکی سرودهام که بدانند ایل من
این عمر رفتنی است ولی نام ماندگار
تنها ز نیک و بد مزه در کام ماندگار).
از انترنت گرفته شده است}.
**
در قسمت اول اشاره به یکی از کارها شاعر به اسم (حیدربابا) گشته که به (زبان محلی آذربایجانی سروده شده) است. اگر مقداری دقیق به شعر (حیدربابا) و معرفینامهای که توسط نویسنده(ناشر) کتاب انجام گرفته، بنگریم تفاوت فاحشی وجود دارد!
شاعر (شهریار) از کلمه (ترک) استفاده نمودهاند:
(ترکی دێدیم اۆخوسونلار اۆزلری) =
(ترکی سرودهام که بدانند ایل من).
ولی خسرو شافعی ناشر کتاب از به کار بردنی کلمه(ترک) خودداری مینماید و از جملهء (زبان محلی آذربایجانی) استفاده میکند.
**
نویسنده مطلب (زبان مادری مهم و حیاتی است!) مینویسند: در عین حال زبان فارسی هم میتواند بعنوان زبان ارتباطی سراسری شهروندان ایران، در مدارس و دانشگاههای سراسر کشور جریان داشته باشد.
ایشان یا هر فرد دیگری بروند با عربها به فارسی حرف بزنید- با تالشیها به فارسی حرف بزنید- با کردها، با ترکها، با بلوچها و… فارسی حرف بزنید همان سیاست دولت ایران و سیستم فارسیزم را اجرا مینمائید. زبان دوم، زبانی است که تا اندازی جهانی باشد، زبانی فارسی را ببرید بحرین و ارمنستان که در جوار ایران هستند، ارشی مصرفی ندارد!
سهعی سهقزی
31/12/2018
sai.saqzi@gmail.com