"an independent online kurdish website

ترور (غلام کشاورز)

در اواخر ماه‌ آگوست امسال مقاله‌ای تحت عنوان: (گرامی باد یاد عزیز غلام کشاورز) به‌ قلم آقای احمد اسکندری در سایتها قرار گرفت. به‌ قسمتی از آن بنگریم:

{گرامی باد یاد عزیز غلام کشاورز

در سی‌امین سالروز ترور او مروری بر یادداشتهایم طی بیست روز در لارناکا – قبرس تابستان ١٩٨٩
روز یکشنبه‌ ٢٧ اوت ١٩٨٩، برابر با پنجم شهریور ماه‌ ١٣٦٨ نزدیکیهای غروب بود که‌ تلفن زنگ زد. آن طرف خط کورش مدرسی از دوستان دوران دانشگاهی‌ام و از اعضای کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست ایران خبر ترور رفیق غلام کشاورز را در لارناکای قبرس داد. وی گفت خوشبختانه‌ هنوز زنده‌است ولی شدیدا احتیاج به‌ کمک دارد و لازمست کسی فورا به‌ آنجا برود تا به‌ خانواده‌اش که‌ همگی در شوک بسرمیبرند کمک کند و ما فکر میکنیم شما میتوانید از عهده‌ اینکار برآیید.

در آنهنگام من علاوه‌ براینکه‌ شغلی در یک شرکت داشتم و روزانه‌ کار میکردم، محل مأموریت تشکیلاتی‌ام دفتر نمایندگی کومه‌له‌ در خارج کشور بود. غلام را مدتی بود بویژه‌ در خارج از کشور و در رابطه‌ با کارهای نمایندگی کومه‌له‌ و مسئله‌ پناهجویان میشناختم و از شنیدن این خبر بشدت غمگین و شوکه‌ شدم. غلام چهره‌ای مهربان و بسیار صمیمی داشت و خیلی آسان میشد باوی رابطه‌ دوستانه‌ برقرار کرد. بارها در مناسبتهای مختلف با غلام دیدار کرده‌ بودم و همیشه‌ از مصاحبت با وی لذت میبردم. من هیچگاه‌ به‌ قبرس سفر نکرده‌ بودم، خانواده‌ غلام را نمیشناختم و با توجه‌ به‌ اینکه‌ هم در میان اعضای کمیته‌ مرکزی حزب و هم در کمیته‌ خارج کشور دوستانی داشت که‌ از نزدیک وی را میشناختند و سالها بود مقیم اروپا بودند، کمی از رجوع دادن این مأموریت به‌ خودم متعجب شدم. میدانستم که‌ قبرس در این ایام جای بسیار ناامنی بود، از جمله‌ برای کسی مثل من که‌ چند سالی بود در مناسبتهای مختلف در پایتختهای مختلف اروپایی در رسانه‌ها ظاهر شده‌، از جنبش کردستان دفاع کرده‌ و علیه‌ جمهوری اسلامی بطور علنی صحبت کرده‌ و فعالیت داشتم.

در پاسخ به‌ دوستم در کمیته‌ مرکزی گفتم صد البته‌ در رابطه‌ با غلام و خانواده‌اش آماده‌ هر نوع کمکی هستم ولی با توجه‌ به‌ کار من در نمایندگی کومه‌له‌، لازم است این وظیفه‌ از طرف کمیته‌ مرکزی کومه‌له‌ به‌ من سپرده‌ شود. برحسب اتفاق همان روز و تنها چند ساعت پیشتر مکالمه‌ای تلفنی با کاک صدیق کمانگر از کردستان داشتم که‌ طی آن در مورد آخرین اخبار و تحولات، بحثها و اختلافات تشکیلاتی میان ‘کمیته‌ رهبری کومه‌له‌’ و رهبری حزب به‌ تفصیل صحبت کرده‌ بودیم و معلوم بود که‌ آنوقت خبر ترور غلام کشاورز هنوز به‌ کردستان نرسیده‌ بود. در دفتر نمایندگی کومه‌له‌ یک دستگاه‌ تلکس داشتیم که‌ من به‌ محض دریافت خبر ترور غلام پشت دستگاه‌ نشسته‌ و خبر را برای چند روزنامه‌ و خبرگزاری از جمله‌ خبرگزاری فرانسه‌ و رویترز و بی‌بی‌سی مخابره‌ کردم. یک خبرنگار اطریشی در مرکز مطبوعاتی نیکوزیای قبرس که‌ از کردستان من را میشناخت به‌ سرعت تماس گرفت و جویای جزئیات بیشتر خبر شد. او کنجکاو بود بداند آیا بین این ترور و ترور دکتر قاسملو که‌ حدود چهل روز قبل در وین اطریش اتفاق افتاده‌ بود، ارتباطی هست یا نه‌؟ گفتم بهرحال سرچشمه‌ تروریستها یکی است. پاسی از شب گذشته‌ کاک ابراهیم علیزاده‌ دبیر اول کومه‌له‌ از کردستان تماس گرفت و گفت که‌ ما از شما میخواهیم در این جریان و کمک به‌ خانواده‌ غلام  هر کاری که‌ از دستت برمیآید کوتاهی نکنید. اندکی قبل از نصف شب با ماشین یکی از دوستان به‌ شهر اوپسالا رفتم و با رفیق هادی رحیمی که‌ رابط کمیته‌ خارج از کشور بود در مورد ترتیبات عملی پرواز به‌ لارناکا گفتگو کردیم و من چند ساعت باقیمانده‌ شب را آنجا ماندم. صبح زود روز بعد یعنی دوشنبه‌ ٢٨ اوت ١٩٨٩– ششم شهریور ١٣٦٨، از فرودگاه‌ استکهلم ابتدا به‌ فرودگاه‌ آتن و پس از چندین ساعت توقف و انتظار از آنجا به‌ قبرس پروازکردم و ساعت نه‌ و نیم شب وارد لارناکا شدم. غلام کشاورز که‌ اداره‌ مهاجرت سوئد با دادن ویزا به‌ مادرش چندین بار مخالفت کرده‌ بود، سرانجام تصمیم میگیرد بهمراه‌ برادرش علی و همسرش [رفیق فریده‌ آرمان] به‌ قبرس بروند و درآنجا با مادرش دیدار کنند. برادر و خواهر همسر غلام یعنی ‘دریا’ و ‘یعقوب’ نیز در سفر از تهران به‌ لارناکا مادر غلام را همراهی کرده‌ بودند. همگی شاد و خندان از این دیدار پس از سالها دوری از همدیگر، در هتلی در مرکز شهر لارناکا اقامت میگزینند. سال ١٣٦٨  – ١٩٨٩سالی بسیار پر حادثه‌ در جهان و بویژه‌ در خاورمیانه‌ بود. خمینی جام زهر را سرکشیده‌ و جنگ هشت ساله‌ ایران و عراق پایان یافت، اعدام هزاران نفر از زندانیان سیاسی در جریان بود، خمینی نویسنده‌ کتاب آیه‌های شیطانی را مهدورالدم اعلام  و ایران روابط دیپلماتیک با انگلستان را قطع کرد، ماشین ترور جمهوری اسلامی در خارج کشور براه‌ افتاده‌ بود، عملیات ژنوسید کردها (انفال) توسط ارتش رژیم بعث عراق در کردستان آخرین مراحل خود را طی میکرد، رفسنجانی رئیس جمهور شد. در سطح جهانی جورج بوش پدر رئیس جمهور آمریکا شد، آخرین نیروهای شوروی افغانستان را ترک کردند، کوبا نیروهایش را از آنگولا بیرون کشید، تظاهرات عظیم در میدان ‘تین آن من’ در پکن براه‌ افتاد، دیوار برلین فرومیریزد و حکوومتهای طرفدار شوروی در اروپای شرقی آخرین نفسهایشان را میکشند.

غلام کشاورز که‌ از چهره‌های شناخته‌ شده‌ جنبش چپ و از رهبران حزب کمونیست ایران بود در جلسات سخنرانی علنی در کشورهای مختلف اروپا شرکت کرده‌ بود و تنها چند روز پیش از مسافرت به‌ قبرس در یک چنین جلسه‌ای در شهر استکهلم، برای مراعات موازین امنیتی با چهره‌ای تا حدودی گریم کرده‌ ظاهر شد و برای ایرانیان مقیم این شهر سخنرانی کرد. درعین حال برایم سئوال بود که‌ غلام در این شرایط که‌ بدلیل جنگ و درگیریهای پایان ناپذیر در لبنان، تمام فعالیتهای گروههای تروریستی اعم از دولتی و غیردولتی از بیروت به‌ قبرس منتقل شده‌ بود، چگونه‌ است که‌ آنجا را برای دیدار با مادرش انتخاب کرده‌ است.

هنگامیکه‌ سرانجام دیدار با مادرشان انجام میگیرد، علی برادر غلام که‌ بدلیل اقدامات تروریستی رژیم بشدت نگران حفظ جان برادر بزرگترش بود، چندین بار اصرار میکند هتل محل اقامت را تغییر داده‌ و از لارناکا به‌ یک شهر دیگر در قبرس بروند. متأسفانه‌ غلام توجهی نکرده‌ و میگوید نگران نباش هیچ اتفاقی نمیافتد. دیدار عزیزان پس از سالیان سال دوری و غر‌ق شدن در روابط عاطفی با مادر رنجدیده‌اش، ذهن وی را از مسائل امنیتی دورمیکند و هر روز از یک مسیر مشخص پیاده‌ از هتل به‌ ساحل میروند و برمیگردند.

مسیر رفتن به‌ ساحل از قسمت قدیمی شهر و خیابانهای باریک میگذرد. غروب روز شنبه‌ ٢٦ اوت دو موتور سوار خودشان را از پشت سر به‌ آنان که‌ پیاده‌ مشغول برگشتن به‌ هتل بودند نزدیک میکنند. یکی از آنها غلام را با نام خودش صدا میزند و به‌ محض اینکه‌ غلام روبرمیگرداند، چندین گلوله‌ بسویش شلیک میکند که‌ یکی از آنها به‌ پیشانی‌اش اصابت میکند.}.

**

نوشته‌ فوق راجع به‌ ترور غلام کشاورز یکی از اعضای (کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست ایران) میباشد. آنچه‌ آقای اسکندری در نوشته‌اش به‌ آن اشاره‌ نموده‌ مسئله‌ء خدماتی میباشد! برای نمونه‌ به‌ جملات زیر بنگریم:

(جمعه اول سپتامبر – صبح به هتل هرمس رفتم و پس از مدتی جستجو سرانجام بلیط برگشت برای فریده همسر غلام را تهیه کردیم. ساعت ١٢ برای بدرقه او در فرودگاه لارناکا بودم. همین امروز هم جنازه غلام کشاورز بسوی سوئد پرواز کرد. عصر با سوئد تماس تلفنی داشتم و در جریان استقبال از جنازه غلام در فرودگاه استکهلم قرار گرفتم.)

مرگ سیاسی غلام کشاورز (عضو کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست ایران)

مسئله‌ای که‌ در نوشته‌ آقای اسکندری غائب است مسئله سیاسی آن رویداد میباشد، ایشان چنین نوشته‌اند:

غلام کشاورز که‌ از چهره‌های شناخته‌ شده‌ جنبش چپ و از رهبران حزب کمونیست ایران بود.

لقب (چهره‌ شناخته‌ شده‌) را میشود برای هر کس در جامعه‌ بکار برد.

اما مسئله‌ء (بودن آقای غلام کشاورز در رهبری حزب کمونیست ایران) مسئله‌ء دیگری است و لازم بود به‌ آن اهمیت میداد و آنرا برای خوانندگان تشریح میکرد. حال در حد یک نوشته‌ء کوتاه‌ به‌ آن مسئله‌ میپردازم.

غلام کشاورز (یکی از اعضای کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست ایران) بوده‌! در برنامهء‌ (حزب کمونیست ایران) چنین آمده‌ است:

{آن نظام سیاسی که‌ می باید با سرنگونی رژیم اسلامی جایگزین آن گردد نباید جمهوری پارلمانی باشد. تجربه‌ سراسر جهان و نیز تجربه‌ ایران بخوی ثابت کرده‌ است که‌ پارلمان همچون ارتش، پلیس و دستگاه‌ بورکراتیک دولت، یعنی ابزارهای حکومت سرمایه‌داراب اعم از سلطنتی و جمهوری ابزار سرکوب و تحمیق توده‌ها است.

ما برای یک جمهوری دمکراتیک انقلابی مبارزه‌ میکنیم که‌ نتیجه‌ قیام و مبارزه‌ قهرآمیز توده‌ها بوده‌ و مقاوت و تلاشهای نیروهائی که‌ برای حفظ و یا اعاده‌ رژیمهای استبدادی جمهوری اسلامی و سلطنت فعالیت میکنند درهم کوبد.

منبع (برنامه‌ء حزب کمونیست ایران – مصوب: کنگره‌ء موسس حزب کمونیست ایران – شهریور 1326)}.

در پراگراف فوق به‌ وضوح به‌ سرنگونی دولت کنونی ایران یعنی (جمهوری اسلامی) اشاره‌ شده‌ است، طبق برنامه‌ حزب کمونسیت ایران نه‌تنها اینکه‌ آن حکومت باید سرنگون شود، بلکه‌ بعد از سرنگونی هم به‌ وابسته‌گان آن حکومت و… اجازه‌ فعالیت نمیدهد!

با چنین سیاست حزبی که‌ غلام کشاور عضو کمیته‌ مرکزی آن بوده‌، چگونه‌ باید او از اداره‌ مهاجرت سوئد درخواست کنند تا‌ ویزا برای مادرش صادر گردد؟ در راستای این کار به‌ جملاتی از آقای اسکندری بنگریم:

*(پیدا بود از لحظه‌ای که مادر غلام کشاورز بدنبال گرفتن پاسپورت می رود، تمام ارتباطات وی تحت کنترل نیروهای امنیتی ایران بوده …)*

زمانی که‌ مادرش جهت کسب پاسپورت به‌ ادارات مربوطه‌ دولت ایران یعنی (جمهوری اسلامی ایران) میرود و از مسئولین میخواهد که‌ پاسپورت برایش صادر نمایند تا بنزد پسرش (بهمن جوادی= غلام کشاور) برود، مهر تائید بر کارنامهء‌ دولت ایران (جمهوری اسلامی) میزند و نیز (سبب مرگ سیاسی خود میشود)، همچنین {مهر ابطال بر کارنامهء حزبی هم که‌ (عضو کمیته‌ مرکزی)} آن میباشند،‌ میزنند!

اینکه‌ دولت ایران برای کشتن غلام کشاورز اقدام کرده‌ و او را کشته‌ است! بر همگان عیان میباشد! دولت ایران (جمهوری اسلامی) برای قدرتنمای و ایجاد ترس در میان مخالفینش اقدام به‌ کشتن فیزیکی او نموده، مرگ سیاسی غلام کشاورز = بهمن جوادی همان روزی بود که‌ برای ویزا اقدام کرد!

ثمره‌ درخواست ویزا و رفت و آمد به‌ ایران

این درخواست ویزا از جانب آقای غلام کشاورز و دیگران برای آوردن وابستگان به‌ سوئد و …. به‌ {(رسول اسلامی) سفیر دولت ایران در سوئد این اجازه‌ را میدهد در نوشته‌ای تحت عنوان (ایران افتخار ایرانیان) بنویسد: کسانی که‌ به‌ عنوان پناهنده‌ به‌ سوئد آمده‌اند و خود را مخالف دولت ایران معرفی مینمایند، ادعای بیش نبوده‌ و نیست! مراجعه‌ آنها‌ به‌ سفارتخانه‌ به‌ اندازی است که‌ ما نمیتوانم چراغ اطاقها را خاموش کنیم و شبانه‌ روز مشغل انجامدان کار آنها هستیم ….(منبع سایت ستکهولمیان (stockholmian.com) }.

همچنین در همین رابطه‌ء ویزا و رفت و آمد ایرانیان به‌ ایران، یکی از کارمندان اداره‌ مهاجرت در نامه‌ای که‌ برای همان سایت ستکهولمیان (stockholmian.com) ارسال نموده‌، مینویسد گفته‌ ایرانیان که‌ میگویند: از ایران فرار کرده‌اند در نزد کارکنان اداره‌ مهاجرت اعتبار ندارد، زیرا آنها همیشه‌ با سفارت دولت ایران در تماس میباشند و به‌ ایران رفت و آمد میکنند.

شاید شما بگوید، غلام کشاورز به‌ سفارتخانه‌ ایران نرفته‌ است. ایشان و کسان دیگری که‌ وابسته‌گان خویش را ترغیب به‌ گرفتن پاسپورت مینمایند و آنها به‌ سوئد یا قبرس یا … میبرند، همان رفتن به‌ سفارتخانه‌ بوده‌ و میباشد! این نرفتن به‌ سفارتخانها یک ژست سیاسی بیش نبوده‌ و نیست! به‌ لطف همین در خواست ویزاها است که‌ هفته‌ای چند پرواز از (سوئد به‌ ایران) و از (ایران به‌ سوئد) انجام میگیرد!

* توجه‌ در رابطه‌ با سیمین سال ترور آقای غلام کشاورز در رادیو همبستگی در ستکهولم مصاحبه‌ای با خانم {(فریده‌ آرمان) همسر غلام کشاورز (بهمن جوادی)} انجام گرفت. در آن مصاحبه‌ اشاره‌ای به‌ کار خدماتی که‌ آقای احمد اسکندری انجام داده‌ بود، نگردید.

سه‌عی سه‌قزی

27/9/2019

sai.saqzi@gmail.com

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی