"an independent online kurdish website

سال قبل در روز (١٥) سپتامبر در محله‌ء (Skarpnäck) سکارپنیک در ستوکهلم مراسمی به‌ مناسبت سی امین سالگرد ترور آقایان (صدیق کمانگر و غلام کشاورز) برگزار گردید،

 مراسم به‌ صورت ویدیی در انترنت وجود دارد و به‌‌ صورت زیر تنظیم گشته‌ بود:

{ورود به سالن و صرف چای و قهوه ساعت ١٣.٣٠

شروع برنامه ساعت ١٤

مجری برنامه آذر پویا

سخنرانی کوتاه مینا احدی در معرفی کمپین سنگهای سکندری و در گرامیداشت صدیق کمانگر و غلام کشاورز.

خواندن یادنامه صدیق کمانگر توسط محمد کمالی

یادنامه غلام کشاورز توسط سیما بهاری

نمایش فیلم از زندگی و فعالیتهای غلام کشاورز و صدیق کمانگر

سخنرانی اختر کمانگر

سخنرانی فریده آرمان

موزیک فریبرز فخاری

سخنرانی حسن شمسی

سخنرانی حمید تقوایی

حرکت بطرف مزار غلام کشاورز برای نصب سنگ سکندری از ساعت ١٦}.

**

طبق لیست {آقای (محمد کمالی) یادنامه‌ء (صدیق کمانگر)} و {خانم (سیما بهاری) یادنامه‌ء (غلام کشاورز) را قرائت نمودند.

به‌ یادنامه‌ء غلام کشاورز بنگریم:

{سیما بهاری :  با سلام به‌ حضار محترم

نامت سپیده‌ دمیست که‌ بر پیشانی آفتات میگذرد. سرش پر شور بود و قلبش مالامال از عشق. نام غلام کشاورز نام آشنایست برای همه‌ کسانیکه‌ نابرابری را بر نمیتابد و عشق به‌ انسانیت سرلوحه‌ زندگیشان است. اما آنها که‌ زیستشان به‌ تارکی و پاستاری از جهل و ستم و قدرت سرمایه‌ گره‌ خورده‌ است او را نمیخواستند. تروریستهای جمهوری اسلامی آنها که‌ به‌ ظلمت و سیاسی دست میآویزند سرانجام هدف گولله‌ قرارش دادند و در مقابل چشمان مادر، برادر و همسرش سرش را که‌ سراسر شور بود و امید، هدف گولله‌ قرار دادند و متاسفانه‌ ساعاتی بعد در سحرگاه‌ یکشنبه‌ 5 شهریور 1368 در یکی از بیمارستانهای شهر نیکوزیای قبرس قلب این انسان بزرگ، این دوست و رهبر دلسوز کارگران و مردم از حرکت باز ایستاد و دوستانش را در اندوه‌ فروبرد، امروز سی سال پس از مرگش جمع شده‌ایم تا با مروری بر زندگیش که‌ پربار بود، اما کوتاه‌ با نسب سنگ سکندری بر مزارش یادش را برای همیشه‌ گرامی بداریم و جاویدانش کنیم.

غلام کشاورز در سال 1334 در روستای نارک از توابع دوگنبدان متولد شد. در آن سحر روز فقر و محرمیت کسانیکه‌ او را میانشان پرورش میافت و رشد میکرد، همراه‌ به‌ اشتیاق برای یافتن ریشه‌ها و ضمینه‌های این فقر، میل وافرتر به‌ مطالعه‌ او را خیلی زود به‌ سوی کتابها و ادبیات معترض دهه‌ 50 کشاند. برای غلام ضرورت مبارزه‌ علیه‌ نابرابری نه‌ از کتاب، بلکه‌ از زندگی ناشی میشد. انشاهایش حاکی از نفرت عمیقش علیه‌ نابرابری، ظلم و البته‌ توانایش در به‌ تصویر کشاندن زندگی مردم و انگیزه‌ قوی مبارزه‌ وی از نظام نفرت انگیز سلطنت بود. ادبیات مارکسیستی، راهگشای عمل انقلابیش شد.

اولین اقدام انقلابی علیه‌ وضوع موجود را در سال 1352 و 53 در ایجاد تشکیل محفلی کوچک مشاهده‌ میکنیم که‌ اولین گامش بود در راه‌ آرامانخواهی والای کمونیستی او که‌ به‌ مشارکتش در اتحاد مبارزان کمونیست و سپس بنیانگذاری حزب کمونیست ایران انجامید. سال 54 غلام وارد دانشگاه‌ شد، او به‌ سرعت جای خود را در یک محفل انقلابی دانشجوی باز کرد، اینجا بستری مناسب بو که‌ به‌ روحیه‌ کنجکاو و اشتیاق وافر او به‌ دانستن و آموختن پاسخ میداد. مجموعه‌ فعالیتها و مشارکت در برپای چندین اعتراض و اعتصاب دانشخوی غلام را به‌ چهره‌ محبوب و قابل اعتماد تبدیل کرد تا جای که‌ فراخانش به‌ دانشجویان به‌ پشتبانی از خواسته‌ها و اعتصاب کارگران چیت تهران در اردیبهشت ماه سال 55 پاسخ مثبت گرفت و تبدیل به‌ یک حرکت موفق شد. پس از این حرکت غلام توسط ساواک دستگیر و روانه‌ زندان گردید. در زندان قهرمانانه مقاومت کرد، شکنجه‌های سیستماتیک و راج را با سری بلند تحمل نمود. برای کسانیکه‌ در سلولهای مجاور فریاد گفتم نمیدانم را علارغم کشیده‌ شدن تن مجروحش در کف راهروها میشنیدند، مقاومت او، اعتماد به‌ نفس و امید نهفته‌ در صدایش روحیه‌ بخش بود، نه‌ فقط اینکه‌ زبونی ساواک را به‌ نمایش میگذاشت، غلام در زندان به‌ تبلیغ افکارش میپرداخت، هم زندانی رفسنجانی بود و تعدادی از  کسانی که‌ تحت افکار پوسیده‌ و اسلامی امسال رفسنجانی  بودند را به‌ خود جلب میکرد، از اینرو  رفسنجانی و باند اطرافش کینه‌ء عجیبی از غلام به‌ دل داشتند. سال 57 همراه‌ با اعتراضات گسترده‌ مردم از زندان آزاد شد و به‌ سرعت با مبارزات مردم گره‌ خورد و به‌ سازماندهی محافل کارگری در کارخانه‌ها و سمتوسو دادن به‌ مبارزات در دانشگاه‌ها پرداخت.

در تسخیر پادگان عشرت آباد توسط مردم و تشکیل محافل و کانون آموزشی برای کارگران فعالانه‌ شرکت کرد، سرانجام زمستان 58 با گروهی از همفکرانش به‌ اتحاد مبارزان کمونیست پیوست، او کادر با تجربه‌ و آژیتاتور مروج توانای بود که‌ فعالیتها و مسئولیتهای متنوع را در سازمان اتحاد مبارزان کمونیست و سپس حزب کمونیست ایران بعهده‌ داشت. زمستان سال 61 پس از دستگیرها و سرکوبهای وسیع و ضربه‌ خوردن تمام تشکیلات چپ از جمله‌ اتحاد مبارزان کمونیست برای ادامه‌ فعالیتها به‌ مناطق آزاد کردستان که‌ در کنتروڵ کومه‌له‌ بود، سفر کرد و در پروسه‌ تشکیل حزب کمونیست ایران فعالانه‌ شرکت نمود.

 او کادر خستگی ناپذیر بود که‌ طی دوران زندگی سیاسی خود مسئولیتهای مختلفی را بر عهدره‌ داشت و در همه‌ عرصه‌ها با افتخار و با شایستگی بینظیر فعالیت میکرد. عضویت در کمیته‌ مرکزی حزب کمونسیت ایران، عضویت در کمیته‌ سازمانده‌ تشکیلات مخفی حزب، دبیر کمیته‌ خارج کشور و سردبیر نشرییه‌ رسانه‌ ارگان تبلیغی کمیته‌ خارج کشور حزب از جمله‌ فعالیتهای او محسوب میشود. آخرین ماههای زندگیش توام بود با تلاش برای ایجاد تشکل سراسری در خارج کشور که‌ بتواند پناهنده‌گان را متشکل کند و اتحاد وسیع آنها را ممکن سازد و امتیازات آنها را مثمرثمر گرداند. عضویت در هیئت موسس فدراسیون سراسری شورای پناهندگان ایرانیان و بعد سخنگوی این تشکیلات آخرین مسئولیتش بود. سخنرانی گرم و پرشورش در این مورد نشان میداد که‌ مبلغی توانا برای جذب مردم است.

شهریور سال 1368 غلام برای ملاقات با مادرش که‌ سالها زیادی بود حسرت دیدارش را داشت به‌ قبرس رفت. خفاشان به‌ کمینش نشسته‌ بودند و در سیاهی شب سرش را نشانه‌ رفتند و او را از ما گرفتند. رفسنجانی که‌ شخصا” از غلام دل خونین داشت پشت این ترور سیاسی بود. غممان سنگین است قلبمان پر درد، سنگینی غممان وزنه‌ای به‌ پایمان نخواهد شد. درد قلبمان گرچه‌ اشکهمان را جاری میکند، اما ترموس اعتراضمان نخواهد بود، چرا که‌ در قهقهه‌ هر کودکی، در اعتراض هر زنی برای برابری، در فریاد هر کارگر برای رفاء و عدالت و در مشت گره‌کرده‌ مادران و پدران زندانیان سیاسی و جانباخته‌گان و هر انسانی که‌ علیه‌ ظلم و تبعض و بیعداله‌تی برای یک دنیای بهتر میجنگند قامت استوار او و چهره‌ مصممش را میبینیم. اینها اراده‌ و عضمان برای برپای جامعه‌ای که‌ آرمان او بود صد چندان میکند.

یادش را گرامی میداریم و با نسب سنگ سکندری بر مزارش نامش را جاویدانه‌ میکنیم}.

**

در یادنامه‌ء فوق دو مسئله‌ وجود دارد که‌ میشود در باره‌ آنها فکر کرد:

1 – زندگینامه‌ غلام کشاورز

آنچه‌ در نوشته‌ خانم (سیما بهاری) راجع به‌ (غلام کشاورز) آمده‌، نادرست میباشد چون چنین فردی وجود حقیقی و حقوقی نداشته است‌!

در رابطه‌ با این مسئله‌ اگر در (google) گول بنویسیم (غلام کشاورز) جملات زیر را میبینیم:

(بهمن جوادی که‌ با نام تشکیلاتی غلام کشاورز از چهره‌های برجسته‌ و سرشناس کمونیستی ایران بود. زندگینامه‌: وی در سال 1334 خورشیدی در خانوادهای فقیر در روستای نارک از روستاهای دهستان امامزاده‌ جعفر شهرستان گچساران در استان کهگیلویه‌ و بویراحمد به‌ دنیا آمد. ……).

2 – سفر غلام کشاورز به‌ قبرس

در آن یادنامه‌ آمده‌:

(شهریور سال 1368 غلام برای ملاقات با مادرش که‌ سالها زیادی بود حسرت دیدارش را داشت به‌ قبرس رفت، تروریستهای جمهوری اسلامی آنها که‌ به‌ ظلمت و سیاهی دست میآویزند سرانجام هدف گولله‌ قرارش دادند و در مقابل چشمان مادر، برادر و همسرش سرش را که‌ سراسر شور بود و امید، هدف گولله‌ قرار دادند).

با توجه‌ به‌ اینکه‌ میدانیم فردی به‌ اسم غلام وجود ندارد و میدانیم فردی که‌ به‌ قبرس رفته‌ (بهمن جوادی) میباشد که‌ خواسته‌ مادرش را ملاقات نماید و در این سفر برادر و همسرش را نیز با خود به‌ قبرس میبرد، همچنانجه‌ در یادنامه‌ آمده‌: تروریستهای جمهوری اسلامی در مقابل چشمان مادر، برادر و همسرش غلام را هدف گولله‌ قرار دادند. متئاسفا‌نه‌ چند ساعت بعد در بیمارستانی در قبرس برای همیشه‌ زندگی را وداع میگویند.

حذف (یک ترور دولت ایران) در جوار (ترور غلام کشاورز)

آقای (غلام کشاورز) فقط مادرش را به‌ قبرس دعوت نکرده‌ بود، افراد دیگری هم همراه‌ مادرش بودند، در رابطه‌ با این مسئله‌ بهتر است به‌ چند سطر زیر بنگریم:

{غلام کشاورز که اداره مهاجرت سوئد با دادن ویزا به مادرش چندین بار مخالفت کرده بود، سرانجام تصمیم میگیرد بهمراه برادرش علی و همسرش [رفیق فریده آرمان] به قبرس بروند و درآنجا با مادرش دیدار کنند. برادر و خواهر همسر غلام یعنی ‘دریا’ و ‘یعقوب’ نیز در سفر از تهران به لارناکا مادر غلام را همراهی کرده بودند. همگی شاد و خندان از این دیدار پس از سالها دوری از همدیگر، در هتلی در مرکز شهر لارناکا اقامت میگزینند. …………… مسیر رفتن به ساحل از قسمت قدیمی شهر و خیابانهای باریک میگذرد. غروب روز شنبه ٢۶ اوت دو موتور سوار خودشان را از پشت سر به آنان که پیاده مشغول برگشتن به هتل بودند نزدیک میکنند. یکی از آنها غلام را با نام خودش صدا میزند و به محض اینکه غلام رو بر میگرداند، چندین گلوله بسویش شلیک میکند که یکی از آنها به پیشانی‌اش اصابت میکند. گلوله‌ای نیز به شکم ‘یعقوب’ برادر فریده همسر غلام میخورد… ضاربین بسرعت از محل میگریزند و تنها اثری که برجای میگذارند پوکه‌ی گلوله‌های شلیک شده و کیسه نایلونی در یکی از سطل آشغالهای نزدیک محل ترور بود.

(احمد اسکندری) مقاله‌ء (گرامی باد یاد عزیز غلام کشاورز، در سی امین سالروز ترور او مروری بر یادداشهایم طی بیست روز در لارناکا- قبرس تابستان 1989}.

طبق نوشته‌ آقای اسکندری دو نفر دیگر به‌ اسامی {(یعقوب) و (دریا) که‌ برادر و خواهر (فریده‌ آرمان) همسر (غلام کشاورز) بوده‌اند به‌ قبرس رفته‌اند و در جریان ترور غلام کشاورز (یعقوب) هم هدف گوله‌ء قرار گرفته‌، سپس (یعقوب) را جهت معالجه‌ به‌ بیمارستانی در لارناکا انتقال میدهند.

با توجه‌ به‌ اینکه‌ آقای اسکندری در یک نوشته‌ 9 صحفه‌ای کل ماجرا را به‌ خوبی توضیح داده‌اند، اما خانم (سیما بهاری) در آن یادنامه‌ اشاره‌ به‌ (دریا و یعقوب) که‌ با مادر غلام کشاورز به‌ قبرس رفته‌اند نه‌کرده‌ و بخصوص ماجرای زخمی شدن (یعقوب) هم حذف میگردد.

در اینجا مسئله‌ دیگری که‌ میشود روی آن فکر کرد، مسئله‌ء افرادی است که‌ در مراسم {سنگ سکندری (سخنرانی)} کرده‌اند و در رابطه‌ با حذف آن قسمت از جریان ترور سکوت نموده‌اند! آیا (سخنرانان) آن مراسم از کار غلام کشاورز در رابطه‌ با دعوتکردن (تارا و یعقوب خواهر و برادر همسر غلام به‌ قبرس و زخمی شدن یعقوب در جریان‌ ترور) اطلاع نداشته‌اند؟

مطمئنا” مطلع بوده‌اند. بهترین سند در رابطه‌ با این مسئله‌، همان نوشتهء‌ آقای احمد اسکندری میباشد که‌ ایشان {به‌ درخواست (کورش مدرسی از رهبران حزب کمونیست ایران) و ( ابراهیم علیزاده‌ از رهبران کومه‌له‌ – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) به‌ قبرس رفته‌اند، در کار تشکیلاتی نتیجه‌ کار به‌ ارگانهای مافوق اعلام میگردد و آقای اسکندری هم آنرا رعایت نموده‌اند.

توجه‌: در این سی سال پس از مرگ آقای غلام کشاورز یادنامه‌های که‌ در باره‌ او در نشریات {(کمونسیت – ارگان رسمی حزب کمونیست ایران) و (پیشرو – ارگان کومه‌له‌ سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) منتشر گشته‌ و (نویسنده)‌ این مطلب آنها را دیده،‌ برای نمونه‌:

1 – نشریه‌ شماره‌ (58) کمونیست به‌ سردبیری ناصر جاوید، نوشته‌ای تحت عنوان: (به‌ یاد غلام کشاورز) به‌ قلم آقای ناصر جاوید- مرداد سال 1369).

2 – نشریه‌ کردی پێشڕه‌و- ارگان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که‌ آقای ابراهیم علیزاده‌ صاحب امتیاز آن میباشند،نوشته‌ای تحت عنوان:

یادی از سه‌ ستاره‌ تابناک آسمان جنبش کمونیستی- فوآد مصطفی سولطانی، صدیق کمانگر و غلام کشاورز- سال 1379}.

در نشریات فوق به‌ مسئله‌ (رفتن افرادی به‌ اسامی (تارا و یعقوب به‌ قبرس و زحمی شدن یعقوب) اشاره‌ نشده‌ و آنرا مخفی نموده‌اند. چرا چنین کاری انجام گرفته‌، مسئولین نشریات فوق و جریانهای سیاسی وابسته‌ به‌ آنها میدانند!     

*توجه‌: آقای بهمن جوادی “غلام کشاورز” عضو کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست ایران بودند.

خانم (سیما بهاری) هم نیز عضو همان حزب بودند، ولی زمانیکه‌ یادنامه‌ء آقای غلام کشاورز در آن مراسم را میخوانند، عضو (حزب کمونیست کارگری ایران) میباشند، (حزب کمونیست کارگری ایران) حزبی انشعابی از حزب کمونیست ایران است.

*این مطلب‌ میبایست در روز {(١٥) سپتامبر(2020)} منتشر گردد، اما بدلیل کاری که‌ برایم پیش آمده‌ در آن روزها امکان آنرا ندارم.

سه‌عی سه‌قزی

25/8/2020

sai.saqzi@gmail.com         

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی