"an independent online kurdish website

بیست و یکمین جلسه دادگاه حمید نوری: تنش لفظی بین شاهد و متهم با وساطت قاضی پایان یافت.

بیست و یکمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷، روز پنجشنبه هشتم مهر ۱۴۰۰ در دادگاه شهر استکهلم سوئد برگزار شد. این جلسه به شهادت فریدون نجفی آریا، یکی از نجات یافتگان از آن اعدام‌ها، اختصاص داشت که به‌صورت مجازی و مستقیم از استرالیا در این دادگاه شرکت کرد.

فریدون نجفی آریا در سال ۱۳۶۰ در جریان یورش نیروهای امنیتی برای دستگیری خواهر و برادرش به جای آنها دستگیر شد. آنها از هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند. او در زمان دستگیری سرباز بود و از هواداران مجاهدین، اما ارتباط تشکیلاتی با سازمان نداشت. او به ۱۵ سال زندان محکوم شد که پس از گذراندن ۱۰ سال آن در زندان‌های گوهردشت، قزل حصار و اوین، در سال ۱۳۷۰ آزاد شد.

شاهد و شاکی امروز دادگاه نوری حدودا سه سال در سلول انفرادی نگهداری شد. او را یک بار به همراه ۱۹ تن دیگر برای اعدام به اوین بردند، ولی اعدام انجام نشد و باز به زندان گوهردشت بازگرداندند. فریدون نجفی آریا سه بار به راهروی مرگ رفت. نخستین بار آن نهم مرداد بود. او یک بار در دوازدهم مرداد ۶۷ در حالی که از جریان اعدام‌ها مطلع بود، بدون چشم بند در برابر هیئت مرگ قرار گرفت.

نجفی آریا شهادت داد که حمید نوری را بارها و گاهی با پوشه‌ای در دست در راهرو و هیئت مرگ دید. شاهد گفت ناصریان او را نزد هیئت مرگ برد و در آنجا حمید نوری را دید که با پوشه و پرونده در دستش در پشت سر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری فعلی ایران، نشسته بود. او در توضیح شخصیت و رفتار نوری گفت که او «ریلکس» (خونسرد و آرام) بود و می‌خندید.

نجفی آریا از جیره غذایی مختصر زندانیان در راهروی مرگ گفت که تکه نان و پنیری بود و در مقابل برای هیئت مرگ به اندازه بیست سی نفر جوجه کباب و چلوکباب بردند. شاهد گفت که هیئت مرگ برای یکی دو ساعت تعطیل شد و «آنها مثل گاو خوردند.» بعد از گفتن این جمله، حمید نوری بلافاصله اعتراض کرد و گفت: «حق نداری توهین کنی. گاو پدرت است.» قاضی نیز از حاضران خواست تا شأن دادگاه را رعایت کنند. نجفی آریا نیز پورش خواست و گفت تنها قصد تشبیه داشت.

شاهد، داستانی را از دوست هم بندش به نام «عمو سعید» روایت کرد و گفت، در راهروی مرگ منتظر بودند که «عمو سعید» دستش را برای رفتن به توالت بلند کرد. عباسی (نوری) توی سر او زد و گفت «چرا شماها هر وقت ما را می‌بینید یاد توالت می‌افتید؟ حالا صبر کن. پاهایت که رفت هوا، خودت خودت را خالی می‌کنی.»

فریدون نجفی آریا شهادت داد که بعد از اعدام‌ها با زندانیان دیگر به اجبار به حسینیه زندان اوین برده می‌شدند؛ جایی که حمید نوری از زندانیان جان به در برده مصاحبه می‌گرفت، آنها را مسخره می‌کرد و می‌خندید. یوران یالمارشون، وکیل مشاور شاهد، تاکید کرد که موکلش تقریبا با همه افرادی که نامشان در فهرست کیفرخواست دادستان به عنوان شاکی یا شاهد یا هر دو آمده، در تماس مستقیم بوده است، مخصوصا با آنهایی که او وکیل آنهاست. او گفت موکلش هنوز به خاطر مسائل زندان کمک درمانی می‌گیرد.

فریدون نجفی آریا دو کتاب «نت‌های درخشان» و «۶۷» را نوشته و یک کتاب جدید هم به نام «ورای مستی» در دست چاپ دارد. ادامه ادای شهادت او به جلسه فردا، جمعه ۹ مهر، موکول شده است.

بیست و دومین جلسه دادگاه حمید نوری: شاهد گفت جمهوری اسلامی «دست از سر ما» بر نمی‌دارد.

بیست و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷، روز جمعه نهم مهر ۱۴۰۰ در شهر استکهلم سوئد برگزار شد و به ادامه شهادت فریدون نجفی آریا، یکی از نجات یافتگان از آن اعدام‌ها، اختصاص یافت.

آقای نجفی آریا، مانند روز پنجشنبه، به ‌صورت مجازی و مستقیم از استرالیا در جلسه شرکت کرد.

دادگاه امروز بیشتر بر روی سئوالات وکلای مدافع نوری درباره تاریخ وقایع، اسامی و تایید هویت هم بندیان شاهد و اعدام شدگان و برخوردهای شاهد با حمید نوری در زندان های گوهردشت و اوین تمرکز داشت.

در این جلسه وکلای مدافع حمید نوری، با مقایسه اظهارات شاهد در بازجویی پلیس سوئد و شهادت او در دادگاه، اظهارات شاهد را در مواردی متناقض دانستند.

یکی از مهم ترین تناقض ها از نظر وکلای مدافع نوری، دیدن یا شنیدن صدای حمید نوری توسط شاهد برای نخستین بار در راهروی مرگ بود. شاهد در بازجویی های پلیس گفته بود اولین بار صدای نوری را شنیده و او را ندیده و مدتی بعد او را شناسایی کرده است. اما شاهد در شهادت خود در روز پنجشنبه در دادگاه گفت حمید نوری را دیده است.

مثال دیگر وکلای مدافع این بود که شاهد در بازجویی های پلیس به حضور حمید نوری در هیئت مرگ و پشت سر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور فعلی ایران، اشاره نکرده بود. شاهد در پاسخ به این موارد تاکید کرد که برای سال ها به کمک روانشناس خود سعی کرده است گذشته را فراموش کند. او گفت در زمان بازجویی ها از ترس تشدید بیماری قلبی اش و بازگشت «بیماری های وحشت و افسردگی» چندان به جزئیات موضوع نپرداخته بود. اما بعد از بازجویی ها، با مشاوره و کمک روان شناس خود جزئیات بیشتری را به یاد آورده است.

شاهد در جای دیگری از شهادت خود تاکید کرد که به دنبال کردن مسائل سیاسی علاقه ای ندارد و گفت: «من دنبال زندگی ام هستم، اما این حکومت است که دست از سر ما برنمی دارد. هر بار که خبری در ایران می شود، من تا صبح خوابم نمی برد.»

وکلای مدافع حمید نوری از شاهد پرسیدند که آیا خبرها و جلسات دادگاه را دنبال می کند، که شاهد در پاسخ گفت: به طور مختصر، چون حالم را بد می کند.

وکیل مدافع نوری عنوان کرد که روایت شاهد در بازجویی ها و شهادت در دادگاه درباره محل دیدن عکس حمید نوری برای اولین بار در فضای مجازی، متناقض است. شاهد پاسخ داد که او با ۱۲۰۰ نفر در فیسبوک دوست است و دقیقا نمی داند اولین بار عکس حمید نوری را در صفحه فیسبوک رادیو فردا دیده یا صفحه فیسبوک ایرج مصداقی.

وکلای مدافع نوری از زمان آغاز محاکمه او بر این موضوع پافشاری کرده اند که هویت موکلشان به غلط و از روی عمد، پیش از آغاز محاکمه توسط ایرج مصداقی و برنامه های تلویزیونی او، آشکار شده است. به عقیده وکلای نوری، این اتفاق موجب شده همه شاهدان و شاکیان از قبل نسبت به هویت این فرد به نتیجه گیری یکسانی برسند و روایت ها و شهادت هایشان در بازجویی ها و جلسات دادگاه تحت تاثیر قرار بگیرد.

در جلسه روز جمعه، فریدون نجفی آریا مانند روز گذشته تاکید کرد که ماه ها پس از اعدام های تابستان ۶۷ چندین بار همراه با زندانیان دیگر به حسینیه گوهردشت برده شد؛ جایی که حمید نوری با زندانیان جان بدربرده برای آزادی شان مصاحبه می کرد.

شاهد گفت در این دیدارها بدون چشم بند حدود سه چهار متر با حمید نوری فاصله داشت. وی افزود حمید نوری در این مصاحبه ها به زندانیان می گفت: «شما هنوز گروه خودتان را قبول دارید؟ هنوز برعقیده خودتان هستید؟! اگر از زندان آزاد شوید و فعالیت سیاسی انجام دهید، شما را خواهیم کشت.» شاهد گفت حمید نوری همیشه این جملات را با خنده بیان و همه را مسخره می کرد. نجفی آریا گفت پس از انتقال به اوین نیز چندین بار شاهد انجام مصاحبه با زندانیان توسط حمید نوری بود.

فریدون نجفی آریا شهادت داد که مسعود اشرف سمنانی، مهدی برجسته گرمرودی، محسن اسحاقی و بسیاری دیگر از افراد فهرست کیفرخواست دادستان را در راهروی مرگ دیده و با تعدادی از آنها مدت ها هم بند بود.

فریدون نجفی آریا در سال ۶۰ دستگیر شد. او سه بار به راهروی مرگ رفت و یک بار در روز ۱۲ مرداد در برابر هیئت مرگ قرار گرفت. شاهد در نهایت در سال ۷۰، پنج سال زودتر از محکومیت ۱۵ ساله خود، از زندان آزاد شد.

فریدون نجفی آریا دو کتاب «نت‌های درخشان» و «۶۷» را نوشته و یک کتاب جدید هم به نام «ورای مستی» در دست چاپ دارد.

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز دوشنبه آینده ۱۲ مهر برگزار خواهد شد.

….

بیست و دومین جلسه دادگاه حمید نوری: شاهد گفت جمهوری اسلامی «دست از سر ما» بر نمی‌دارد.

بیست و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷، روز جمعه نهم مهر ۱۴۰۰ در شهر استکهلم سوئد برگزار شد و به ادامه شهادت فریدون نجفی آریا، یکی از نجات یافتگان از آن اعدام‌ها، اختصاص یافت.

آقای نجفی آریا، مانند روز پنجشنبه، به ‌صورت مجازی و مستقیم از استرالیا در جلسه شرکت کرد.

دادگاه امروز بیشتر بر روی سئوالات وکلای مدافع نوری درباره تاریخ وقایع، اسامی و تایید هویت هم بندیان شاهد و اعدام شدگان و برخوردهای شاهد با حمید نوری در زندان های گوهردشت و اوین تمرکز داشت.

در این جلسه وکلای مدافع حمید نوری، با مقایسه اظهارات شاهد در بازجویی پلیس سوئد و شهادت او در دادگاه، اظهارات شاهد را در مواردی متناقض دانستند.

یکی از مهم ترین تناقض ها از نظر وکلای مدافع نوری، دیدن یا شنیدن صدای حمید نوری توسط شاهد برای نخستین بار در راهروی مرگ بود. شاهد در بازجویی های پلیس گفته بود اولین بار صدای نوری را شنیده و او را ندیده و مدتی بعد او را شناسایی کرده است. اما شاهد در شهادت خود در روز پنجشنبه در دادگاه گفت حمید نوری را دیده است.

مثال دیگر وکلای مدافع این بود که شاهد در بازجویی های پلیس به حضور حمید نوری در هیئت مرگ و پشت سر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور فعلی ایران، اشاره نکرده بود. شاهد در پاسخ به این موارد تاکید کرد که برای سال ها به کمک روانشناس خود سعی کرده است گذشته را فراموش کند. او گفت در زمان بازجویی ها از ترس تشدید بیماری قلبی اش و بازگشت «بیماری های وحشت و افسردگی» چندان به جزئیات موضوع نپرداخته بود. اما بعد از بازجویی ها، با مشاوره و کمک روان شناس خود جزئیات بیشتری را به یاد آورده است.

شاهد در جای دیگری از شهادت خود تاکید کرد که به دنبال کردن مسائل سیاسی علاقه ای ندارد و گفت: «من دنبال زندگی ام هستم، اما این حکومت است که دست از سر ما برنمی دارد. هر بار که خبری در ایران می شود، من تا صبح خوابم نمی برد.»

وکلای مدافع حمید نوری از شاهد پرسیدند که آیا خبرها و جلسات دادگاه را دنبال می کند، که شاهد در پاسخ گفت: به طور مختصر، چون حالم را بد می کند.

وکیل مدافع نوری عنوان کرد که روایت شاهد در بازجویی ها و شهادت در دادگاه درباره محل دیدن عکس حمید نوری برای اولین بار در فضای مجازی، متناقض است. شاهد پاسخ داد که او با ۱۲۰۰ نفر در فیسبوک دوست است و دقیقا نمی داند اولین بار عکس حمید نوری را در صفحه فیسبوک رادیو فردا دیده یا صفحه فیسبوک ایرج مصداقی.

وکلای مدافع نوری از زمان آغاز محاکمه او بر این موضوع پافشاری کرده اند که هویت موکلشان به غلط و از روی عمد، پیش از آغاز محاکمه توسط ایرج مصداقی و برنامه های تلویزیونی او، آشکار شده است. به عقیده وکلای نوری، این اتفاق موجب شده همه شاهدان و شاکیان از قبل نسبت به هویت این فرد به نتیجه گیری یکسانی برسند و روایت ها و شهادت هایشان در بازجویی ها و جلسات دادگاه تحت تاثیر قرار بگیرد.

در جلسه روز جمعه، فریدون نجفی آریا مانند روز گذشته تاکید کرد که ماه ها پس از اعدام های تابستان ۶۷ چندین بار همراه با زندانیان دیگر به حسینیه گوهردشت برده شد؛ جایی که حمید نوری با زندانیان جان بدربرده برای آزادی شان مصاحبه می کرد.

شاهد گفت در این دیدارها بدون چشم بند حدود سه چهار متر با حمید نوری فاصله داشت. وی افزود حمید نوری در این مصاحبه ها به زندانیان می گفت: «شما هنوز گروه خودتان را قبول دارید؟ هنوز برعقیده خودتان هستید؟! اگر از زندان آزاد شوید و فعالیت سیاسی انجام دهید، شما را خواهیم کشت.» شاهد گفت حمید نوری همیشه این جملات را با خنده بیان و همه را مسخره می کرد. نجفی آریا گفت پس از انتقال به اوین نیز چندین بار شاهد انجام مصاحبه با زندانیان توسط حمید نوری بود.

فریدون نجفی آریا شهادت داد که مسعود اشرف سمنانی، مهدی برجسته گرمرودی، محسن اسحاقی و بسیاری دیگر از افراد فهرست کیفرخواست دادستان را در راهروی مرگ دیده و با تعدادی از آنها مدت ها هم بند بود.

فریدون نجفی آریا در سال ۶۰ دستگیر شد. او سه بار به راهروی مرگ رفت و یک بار در روز ۱۲ مرداد در برابر هیئت مرگ قرار گرفت. شاهد در نهایت در سال ۷۰، پنج سال زودتر از محکومیت ۱۵ ساله خود، از زندان آزاد شد.

فریدون نجفی آریا دو کتاب «نت‌های درخشان» و «۶۷» را نوشته و یک کتاب جدید هم به نام «ورای مستی» در دست چاپ دارد.

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز دوشنبه آینده ۱۲ مهر برگزار خواهد شد.

…..

بیست و سومین جلسه دادگاه حمید نوری با حضور دو شاهد برگزار شد.

بیست و سومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷، روز دوشنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۰ با کمی تاخیر و با حضور دو شاهد برگزار شد. سارا روزدار، خواهر عادل روزدار، زندانی سیاسی اعدام شده در جلسه صبح و حسن گلزاری، از جان بدربردگان اعدام‌های ۶۷ در جلسه بعدازظهر شرکت کردند.

سارا روزدار شهادت داد که عادل روزدار، برادرش – دندانپزشک ۲۷ ساله ، ۳ سال قبل از انقلاب ۵۷ در دانشگاه جذب حزب توده شد و بعدا به شاخه مخفی آن پیوست. عادل در تیرماه ۱۳۶۲ به اتهام عضویت در حزب توده ایران دستگیر و به تحمل ۶ سال زندان محکوم شد.

شاهد در جلسه امروز درباره چندین نامه از سوی عادل روزدار خطاب به برادرش – قبل از اعدام – توضیح داد. شاهد تحلیل کرد که این نامه‌ها خطاب به او و همسرش نوشته شده بود. آنها نیز عضو حزب توده بودند و بعد از دستگیری عادل از ایران گریخته و از سال ۱۳۶۳ تاکنون در سوئد زندگی می‌کنند.

سارا روزدار شهادت داد که در آستانه اعدام برادرش، جلسات دیدار هر دو هفته یکبار خانواده با او ناگهان قطع و پدرشان ۱۶ آذر به زندان فراخوانده می‌شود. در آنجا موارد اتهامی پسرش را برای او می‌خوانند و خبر اعدام عادل را می‌دهند. آنها ضمن تهدید جدی پدر به او می‌گویند که اجازه برگزاری هیچ‌گونه مراسم یادبودی را برای عادل ندارد. سوال پدر در مورد پیکر پسرش باعث می‌شود که ماموران زندان از تحویل ساک اعدامی نیز خودداری کنند. خانواده هرگز پیکر عادل را تحویل نگرفت. آنها حدس می‌زنند که محل دفن عادل – مانند سایر هواداران و اعضاء گروه‌های چپ – خاوران باشد.

پدر در دیدارهای خود با عادل در زندان با روحیه قوی و خنده همیشگی عادل روبرو می‌شد. پدر ارتباطاتی داشت که به او گفته بودند که اگر عادل در مورد ایده‌هایش انزجارنامه بنویسد و تعهد همکاری با حکومت جمهوری اسلامی را بدهد، برای آزادی‌اش کمک خواهیم کرد. پدر در آخرین دیدارش در زندان با عادل از او خواست تا این انزجارنامه را بنویسد. عادل در پاسخ گفته بود، «من کاری نکردم که بخواهم از آن پشیمان باشم. من بیشتر محکومیتم را گذرانده‌ام و بقیه آن را هم خواهم گذراند.»

او در یکی از نامه‌هایش خطاب به خانواده نوشت: «فشارها به حدی زیاد است که آدم احساس می‌کند کمرش در حال خم شدن است. اشک پاکی است که جاری است، ولی ما همچنان به شرافت و انسانیت وفادار مانده‌ایم.»

بنا به شهادت هم بندی‌های عادل از جمله امیرحسین بهبودی، نویسنده کتابی به نام «یک جنگل ستاره»، اسم عادل و چند نفر دیگر در ۵ شهریور خوانده شد. آنها را با چشمبند بردند و هرگز بازنگشتند. دکتر عادل روزدار در زمان اعدام، ۳۲ سال داشت و در حال گذران محکومیت ۶ ساله خود بود.

شاهد دیگر جلسه بیست و سوم نوری، حسن گلزاری بود که بصورت مجازی از کانادا در جلسه شرکت کرد. حسن در ۱۹ سالگی به اتهام فروش نشریه و پخش اعلامیه سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به دو سال زندان محکوم شد. حکم او بعدها و بخاطر سرپیچی از جاسوسی علیه زندانیان – بدون حضور خودش – به ۱۲ سال افزایش یافت. این حکم در حضور ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری فعلی ایران و دادستان وقت کرج در آن زمان به او ابلاغ شد. البته این حکم بعدها به هشت سال تغییر کرد.

حسن گلزاری شهادت داد که از دریچه دستکاری شده در کرکره پنجره سلول انفرادی، چرخ و فلکی را در خارج از فضای زندان می‌دید و در داخل فضای باز زندان شاهد بود که هر دو سه شب یکبار کامیون یخچال‌دار می‌آمد و افراد چیزهایی را با فرستادن صلوات و درود بر خمینی جابه‌جا می‌کردند. گلزاری بعدها حدس زد که این چیزها، جنازه بچه‌های اعدام شده بود.

او یکبار در روز دیدار با خانواده‌اش به دلیل صحبت در مورد شرایط بد زندان، پدر و مادر و خواهرش دستگیر شدند. گلزاری خود نیز منتقل و شش ماه را در انفرادی گذراند. او بارها حمید نوری را در سلول‌ها و بندهای مختلف و حتی در سلول انفرادی هم دیده بود. حسن گلزاری شاهد ضرب و شتم حمید شمس، زندانی دیگری توسط حمید نوری هم بود. او خود نیز چندین بار در مناسبت‌های مختلف توسط حمید نوری مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌ بود.

حسن گلزاری یکبار توسط حمید نوری در دهم مرداد ۶۷ به همراه حدود ۱۹ نفر – اکثرا از بچه‌های کرج و هوادار مجاهدین – و چند هوادار چپ، به «اتاقی» در راهروی مرگ برده‌ شدند. از آن گروه تعدادی از جمله علی شاکری، محمد فرمانی، موسی کریم خواه، مهران صمدزاده، محمود نوروزی، مهران بی غم، احمد نعلبندی که اکثرا از بچه‌های کرج بودند، بعداً اعدام شدند.

شاهد از تعدادی که زنده ماندند به انوشیروان رستم پور، کمال، احمد جعفری، حسن فرمانی اشاره کرد. شاهد بعدازظهر آن روز بدون چشم بند در برابر هیئت مرگ شامل ابراهیم رئیسی، دادستان وقت کرج و رئیس جمهور فعلی ایران، نیری، پورمحمدی، مقتدایی، شوشتری، نادری و چند پاسدار دیگر قرار گرفت.

حسن گلزاری با ضرب و شتم توسط شوشتری و نوشتن کلمه «منافقین» و انزجار از سازمان مجاهدین از اعدام نجات یافت. او را همان روز بلافاصله به سلول انفرادی بردند و حدودا ۲ ماه را در انفرادی گذراند.

شاهد در انفرادی نیز یکبار با لشکری، نوری، فرج و جواد دیدار داشت و بخاطر پاسخ منفی به انجام مصاحبه تلویزیونی، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. حسن گلزاری بعداً در بیستم شهریور ۶۸ از زندان آزاد شد.

لازم به ذکر است که حسن گلزاری، دومین شاهد چند بار از طرف وکلای مدافع نوری متهم شد که از روی نوشته شهادت می‌دهد. دادگاه از پلیس مستقر در آنجا خواست که تایید کند شاهد بدون نوشته شهادت می‌دهد. پلیس شهادت داد که حسن گلزاری از جریان شهادتش نت برمی‌دارد اما نوشته‌ای ندارد.

جلسه بعدی دادگاه نوری چهارشنبه چهاردهم مهر به ادامه شهادت حسن گلزاری اختصاص دارد.

بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شاهد گفت ابراهیم رئیسی حکم زندان را به او ابلاغ کرد.

بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷ روز چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰ در استکهلم سوئد برگزار شد و به ادامه شهادت حسن گلزاری، از نجات یافتگان آن اعدام‌ها، اختصاص یافت.

وی از کانادا به صورت مجازی در دادگاه شرکت کرد.

حسن گلزاری در سن ۱۹ سالگی به اتهام فروش نشریه و پخش اعلامیه سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به ۲ سال زندان محکوم شد. حکم او بعدها به دلیل سرپیچی از جاسوسی علیه زندانیان – بدون حضور خودش – به ۱۲ سال افزایش یافت.

حسن گلزاری شهادت داد که از سال ۶۴ به بعد و پس از گذراندن دومین دوران سلول انفرادی‌‌اش بارها حمید نوری را در زندان گوهردشت دیده بود.

شاهد گفت حمید نوری و دیگران همیشه با کابلی در دست وارد بندها می شدند و غذاهای زندانیان را واژگون و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند. شاهد دوباره به ضرب و شتم دوست و هم‌بندی خود، مجید شمس توسط حمید نوری شهادت داد. گلزاری شهادت داد که چندین بار به اتاق گاز رفت و متعاقب آن در تونل مرگ توسط پاسداران مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

دادستان از شاهد خواست که فضای پس از اعدام‌ها را در زندان توصیف کند. حسن گلزاری شهادت داد که او را بعد از اعدام‌ها، از انفرادی به بند ۲ بردند؛ جایی که حدود ۱۵۰ تا ۱۸۰ زندانی در آنجا بودند.

از حسن گلزاری خواسته شد که در مورد احساس خود بعد از اعدام‌ها بگوید. شاهد گفت: «حسی که داشتم این بود که این چه سلاخی انسان است که من می‌بینم و تمام دنیا سکوت کرده است و تماشا می‌کند. نه خدایی، نه پدر و مادری، نه دوستی، … غمگین کننده بود… تنها چیزی که می تواند به تو در آن لحظات کمک کند، عشق عمیق به انسانیت است.»

وکلای مدافع حمید نوری از شاهد در مورد تاریخچه آشنایی و دیدارش با ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری فعلی ایران، پرسیدند. شاهد گفت حکم ۱۲ سال زندان توسط رئیسی به او ابلاغ شد. شاهد توضیح داد که آشنایی‌اش با ابراهیم رئیسی به سال ۵۹، یعنی اولین دوره دستگیری یک‌ ماهه او برمی گردد.

او گفت: «سال ۶۰ که [دوباره] دستگیر شدم، رئیسی، نیری، و پورمحمدی در بندهای کرج زندان قزلحصار به بند ما آمدند. سی – سی و پنج نفر از افراد را انداخته بودند در یک جای دو متری… نیری رد می شد و به ما می‌گفت شماها همه‌تان مثل میمون‌های توی قفس هستید… بعدا شوشتری، ابراهیم رئیسی و فاتحی دوباره یکسال ما را در سلولی دو متر در سه متر در زندان قزلحصار کرج انداختند و به ما سر می زدند. در این سلول تنها اجازه داشتیم که یک دقیقه صبح، یک دقیقه ظهر و یک دقیقه شب از دستشویی استفاده کنیم.»

حسن گلزاری شهادت روز دوشنبه خود را تصحیح کرد و گفت در برابر هیات مرگ نه توسط شوشتری بلکه از سوی اشراقی مورد ضرب و شتم قرار گرفت، و با نوشتن کلمه «منافقین» از اعدام نجات یافت.

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز پنج شنبه ۱۵ مهرماه ۱۴۰۰ با حضور مجید جمشیدی، شاهد و شاکی پرونده برگزار خواهد شد.

….

بیست و پنجمین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شاهد روایت خود را از «شب آغاز اعدام ها» بازگو کرد.

بیست و پنجمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷ روز پنجشنبه ۱۵ مهر به شهادت مجید جمشیدیت، یکی از نجات یافتگان آن اعدام ها اختصاص داشت.

مجید جمشیدیت در دادگاه گفت هشتم شهریور ۱۳۶۰ در حالی دستگیر شد که ۱۷ ساله بود. او دو ماه قبل از دستگیری، ارتباطش را با سازمان مجاهدین خلق قطع کرده بود. جمشیدیت بار اول به پنج سال و در نوبت دوم به ده سال زندان محکوم شد.

اولین دیدار شاهد با حمید نوری در سال ۱۳۶۲ در زندان اوین بود. حمید نوری حدود پنج ماه در زندان اوین «پاسدار» بندی به نام بند «آموزشگاه»بود. شاهد گفت زندانیان را در آن بند در اتاق های دربسته نگهداری می کردند. پاسدار شیفت بند برای بازجویی یا استفاده از دستشویی یا حمام، درها را به روی زندانیان باز می کرد. شاهد به یاد آورد که حمید نوری رفتاری تمسخرآمیز داشت و از کلید یا شلنگی برای جلب توجه آنها و هدایت شان از اتاق ها به بیرون استفاده می کرد.

شاهد گفت از این که حمید نوری از یک پاسدار ساده در زندان اوین به دادیار زندان گوهردشت ارتقاء یافت تعجب نکرد. او گفت در جمهوری اسلامی «به میزانی که خود را به سیستم می فروشید» می توانید پیشرفت کنید.

مجید جمشیدیت از سال ۱۳۶۵ به بعد و در جریان اعدام های ۶۷ در گوهردشت بارها با حمید نوری برخورد کرده بود. شاهد از ۷ مرداد ۶۷ به عنوان شب آغاز اعدام ها نام برد؛ شبی که با رامین قاسمی و مهدی وثوق شاهد جابجایی فرغونی پر از طناب و وجود سوله یا کانتینر در حیاط بودند و صدای خوشحالی و صلوات را شنیدند. رامین قاسمی و مهدی وثوق بعدا اعدام شدند.

شاهد یکی از کسانی بود که در زندان از سیستم مُورس برای برقراری ارتباط و خبررسانی استفاده می کرد. او چندین بار مورد در دوره های مختلف مورد بازجویی و پرسش قرار گرفت. جمشیدیت گفت در این بازجویی ها ناصریان می پرسید آیا حاضرید منافقین را محکوم کنید؟ آیا حاضرید مصاحبه کنید؟

مجید جمشیدیت گفت: «همیشه از این می ترسیدم که مرحله بعد از این سئوالات، همکاری اطلاعاتی یا کمک به اعدام دوستان مان باشد. برای این که این کار را در سال ۶۰ بارها و بارها کرده بودند. [آن زمان] از زندانیان می خواستند که در اعدام دوستان شان شرکت کنند. البته تا جایی که می دانم در سال ۶۷ این اتفاق نیافتاد، ولی بخشی از ترس های من بود.»

در دادگاه از مجید جمشیدیت درباره معنی کلمه «محارب و منافق» و مقایسه آنها سئوال شد. او گفت: «[منافقین] لغتی بود که خمینی برای مجاهدین استفاده کرد … منافقین ریشه در – به اصطلاح – مذهب اینها دارد و در واقع برمی گردد به ۱۴۰۰ سال پیش. دوستان من تاوان و تقاص ۱۴۰۰ سال پیش را دادند.»

مجید جمشیدیت یک بار در مقابل هیات مرگ شامل ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری فعلی ایران، نیری، اشراقی و پورمحمدی قرار گرفت. شاهد در راهروی مرگ حمید نوری را می بیند که جلو آمده و روی شانه او می زند و می گوید که بالاخره نوبت تو هم شد و فاتحه ات را بخوان. شاهد گفت فاصله بین مرگ و زندگی در آنجا مثل «یک مو» بود.

مجید جمشیدیت با نوشتن «انزجارنامه» از اعدام جان سالم بدر برد. شاهد گفت پس از بازگشت از نزد هیات مرگ، از زندانبانی که او را به سلول انفرادی می برد شنید که شانس آورده و از مرگ نجات پیدا کرده است. زندانبان به او گفته بود آنهایی را که قبول نکردند برای اعدام بردند. مجید جمشیدیت در سال ۷۰ از زندان آزاد شد.

مجید جمشیدیت پس از آزادی یک بار نیز به طور تصادفی حمید نوری را در خیابان عباس آباد تهران در نیم متری خود دید. حمید نوری با دستپاچگی به او گفته بود که دیگر در زندان نیست و در کار معدن است.

شاهد ضمن تشکر از دادگاه و مقایسه آن با آنچه که او و دیگر زندانیان از دادگاه و عدالت در ایران تجربه کرده اند، گفت حسینعلی نیری در حالی حکم ده سال حبس او و اعدام یک زندانی به نام مجید کوچک پور را صادر کرد که پای تلفن در حال خرید برنج بود.

شاهد در قسمتی از شهادتش گفت: «این مردهای ۵۰ – ۶۰ ساله که بارها در حضور شما اینجا گریه کرده اند و با عجله تلاش می کنند که حرف بزنند، برای این است که داغ بزرگی ۳۳ سال مدفون شده است، و دادگاه سوئد دریچه ای باز کرد تا این داغ گفته شود.»

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز سه شنبه ۲۰ مهرماه برگزار خواهد شد.

….

بیست و ششمین جلسه دادگاه حمید نوری؛ دو شاهد روایت خود را از اعدام بستگان‌شان بازگو کردند.

بیست و ششمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷، روز سه شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ و علیرغم مشکلات تکنیکی فراوان با شهادت مجازی خدیجه برهانی و حسین سیداحمدی برگزار شد.

این دو شاهد از شهرک اشرف سه، محل استقرار سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، در دادگاه شرکت کردند.

خدیجه برهانی شهادت داد که پنج برادر او در زندان و یکی دیگر از برادرانش در جریان عملیات نظامی میان نیروهای اردوگاه اشرف و حکومت جمهوری اسلامی ایران کشته شدند. شهادت خانم برهانی در مورد برادرش حسین برهانی، معروف به حسین قزوینی، بود که در سال ۶۷ اعدام شد.

شاهد گفت برادرش در فروردین سال ۶۰ در سن ۱۷ سالگی دستگیر و به اتهام هواداری و فروش نشریه سازمان مجاهدین خلق به حبس ابد محکوم شد. حسین برهانی اما در سال ۶۷ در گوهردشت اعدام شد. پدر خانواده برهانی از روحانیون سرشناس و امام یکی از مساجد بزرگ قزوین بود که خلع لباس و بارها شکنجه شد.

خدیجه برهانی، شاهد روز سه شنبه، خود نیز در سال ۱۳۶۰ در سن ۱۲ سالگی در قزوین دستگیر و پس از ۸ ماه به قید وثیقه آزاد شد. او سال ۶۴ از ایران خارج شد و به اردوگاه اشرف رفت.

حسین سیداحمدی، شاهد دوم، در نوبت بعدازظهر به عنوان شاکی اعدام برادر زندانی‌اش، سیدمحسن سیداحمدی، در زندان گوهردشت، در این دادگاه حاضر شد. شاهد گفت که محسن در آذر ۱۳۵۹ در سن ۲۰ سالگی به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین دستگیر، به زندان اوین منتقل، و به یک سال زندان محکوم شد.

محسن سیداحمدی چند ماه قبل از اعدام‌ها از اوین به گوهردشت منتقل و بعد اعدام شد. حسین سیداحمدی شهادت داد که در سال ۵۹ در جریان دیدار حضوری با برادرش در زندان اوین متوجه شد که او به شدت شکنجه شده است.

یک برادر دیگر شاهد به نام محمد سیداحمدی نیز در سال ۶۷ در زندان اوین اعدام شد. ماموران زندان اوین خبر اعدام محسن و محمد را با دو ساک متعلق به آنها به مادرشان دادند و به او گفتند که «اعدامشان کردیم» و «حالا به جای این که در زندان‌ها به دنبالشان بگردی، می‌توانی به خانه بروی و استراحت کنی.» او گفت که مادر اعدام‌شدگان هفته‌ها و ماه‌ها به دنبال پیکر فرزندانش رفت، اما آنها را به او تحویل ندادند و محل دفن را هم اعلام نکردند.

شاهد درباره «زندانیان ۵۹» گفت که آنها قبل از سال ۶۰ و در زمان قانونی بودن فعالیت‌های تبلیغاتی دستگیر و محکوم شده بودند و حکم‌های اکثر آنها کمتر از یک یا دو سال زندان بود، چرا که طبق قوانین آن زمان اصلا مرتکب خطایی نشده بودند. اما به دلیل تاکید آنها بر مواضع «مجاهد» بودن‌شان، بعد از اتمام زمان محکومیت‌ هم در زندان ماندند، تحت شکنجه قرار گرفتند، و سپس اعدام شدند.

حسین سیداحمدی با توصیف این زندانیان به عنوان حدود ۱۰۰ فرد «دارای تشکیلات منسجم و فولادی» که حکومت نتوانست «آنها را درهم بشکند،» گفت که همگی آنها «به جز یکی دو نفر» را اعدام کردند و «برادر من [محسن] هم یکی از همین بچه های ۵۹ بود.»

شاهد همچنین از برخورد مادرش با اسدالله لاجوردی، رئیس پیشین زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دههٔ شصت، و اعتراض او نسبت به شکنجه زندانیان گفت. به گفته حسین سیداحمدی، مادرش در واکنش به اظهارات لاجوردی مبنی بر تکذیب شکنجه زندانیان، به صورت او سیلی زد و به همین دلیل او را یک هفته زندانی کردند و دستش را شکستند.

حسین سیداحمدی در توضیح نحوه کشته شدن علی، برادر سومش، گفت که در سال ۹۲ اعضای «نیروی قدس تروریسم» با حمله به ۱۰۰ نفر از مجاهدینی که برای حفظ اموال در اردوگاه اشرف باقی مانده بودند، همه مجاهدین بازداشت شده را به غیر از یکی دو نفر، اعدام کردند. او گفت که همسر علی نیز توسط پاسداران کشته شد و فرزندش که کمتر از یکسال داشت تا چهار سالگی در زندان اوین بود.

حسین سیداحمدی قاسم سلیمانی را «جنایتکار» خواند و گفت که او روز بعد در زمان ارائه گزارش خود درباره حمله به مجاهدین در مجلس خبرگان، این کشتار را تبریک گفت. «جنایتکار» خواندن سلیمانی توسط شاهد، واکنش سریع حمید نوری، متهم پرونده، را به همراه داشت که گفت: «مجاهدین جنایتکارند، نه قاسم سلیمانی.» دادگاه بلافاصله برای مدتی متوقف شد و سپس قاضی دادگاه ختم جلسه را اعلام کرد.

جلسه بعدی دادگاه روز پنجشنبه ۲۲ مهر به شهادت مهناز میمنت و مهری حاجی نژاد اختصاص خواهد داشت.

….

بیست و هشتمین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شاهدان از شرایط سخت برادران اعدامی‌شان گفتند.

بیست و هشتمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷ در ایران، روز پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰ با شهادت مهناز میمنت و مهری حاجی‌نژاد در سوئد برگزار شد. هر دو شاهد با وجود مشکلات فنی فراوان به‌صورت مجازی از شهرک «اشرف سه» در منطقه‌ای به نام مانز، محل استقرار اعضای سازمان مجاهدین خلق در تیرانا، پایتخت آلبانی، در این جلسه دادگاه شرکت کردند.

مهناز میمینت شهادت داد برادرش، محمود میمنت، اولین بار در سال ۶۱ و زمانی که دانشجوی رشته معماری دانشگاه ملی بود شناسایی، دستگیر و به جرم هواداری از سازمان مجاهدین به چهار سال زندان محکوم شد. محمود در سال ۶۵ آزاد شد و با هدف پیوستن به مجاهدین قصد خروج از کشور را داشت که دوباره دستگیر شد. محمود در سال ۶۷ مشغول گذراندن حکم پنج سال زندان مجددش بود که اعدام شد.

دو برادر مهناز میمینت کشته و یک برادر او مفقودالاثر است. مادر و همسر او نیز در جریان عملیات نظامی در کمپ اشرف در عراق کشته شدند. شاهد گفت پدرش چندین بار برای دیدار با محمود به زندان رفته بود. پدر در چندین تماس تلفنی با شاهد در سال ۶۷ و همچنین دیدار با او در فرانسه در سال ۸۸، از ناصریان (مقیسه)، اشراقی، نیری و حمید نوری به عنوان «آخوندهای بی‌سوادی» نام برده بود که با «لباس قضاوتی» که رژیم بر آنها پوشانده، در زندان رفت و آمد می‌کنند و او آنها را دیده است.

شاهد در ادامه توضیح داد که منوچهر، برادر کوچکش، پس از دیدار با او در فرانسه در سال ۸۸ به همراه پدرش به ایران بازگشت و دستگیر شد. منوچهر در شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب توسط ناصریان (مقیسه) به چهار سال تبعید به برازجان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. شاهد گفت خبر آزادی منوچهر را پس از گذراندن چهار سال حکمش در سایت‌ها خواند، اما هرگز او را پیدا نکرد و ندید. منوچهر میمنت تا این لحظه مفقودالاثر است.

شاهد بعدی دادگاه مهری حاجی‌نژاد بود که برادرش «علی حاجی‌نژاد» معروف به «علی حاجی» در سال ۱۳۶۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد. علی دانشجوی سال سوم رشته ریاضیات در دانشگاه کرج بود. او نخست به هشت سال و بعدا به ده سال زندان محکوم شد، اما بنا به روایت چند تن از زندانیان نجات یافته از اعدام‌ها، در نهم مرداد ۶۷ پس از چند ماه ممنوع الملاقات بودن، در زندان گوهردشت اعدام شد.

شاهد گفت علی در ملاقاتی با مادر در زندان قزل‌حصار به او گفته بود که دو هفته بعد از دستگیری او را به دادگاه انقلاب کرج، که آن موقع ابراهیم رئیسی دادستانش بود، بردند و به او حکم ۸ سال زندان دادند. مادر علی او را در دیدار دیگری در زندان گوهردشت دیده که توانایی راه رفتن نداشته و موی سرش ریخته بود. او به درستی نمی‌توانست حرف بزند و حتی نمی‌دانست که در زندان گوهردشت با مادر ملاقات می‌کند. او به مادرش گفته بود در یک سلول تنها و تاریک در خانه‌های امن کرج، بدون امکان رفتن به حمام، و در گرما و سرما نگهداری می‌شود. آخرین دیدار علی با مادر در اردیبهشت ۶۷ بود. علی در آن ملاقات به مادر از مشکوک بودن وضعیت زندان و جابجایی زندانیان گفت. مهری حاجی‌نژاد این اطلاعات را مستقیم از مادرش و ملاقات حضوری خودش با برادر زندانی‌اش بدست آورد. آخرین دیدار شاهد با برادرش در زندان گوهردشت در سال ۶۵ و پیش از خروج شاهد از ایران بود.

مهری حاجی‌نژاد خود نیز از سال ۶۰ تا ۶۵ به جرم هواداری از مجاهدین خلق در زندان بود. او شهادت داد که در بند چهار معروف به ۲۴۰، طی سال های ۶۰ و ۶۱ هر شب بین صد تا دویست نفر را اعدام کردند. زندانیان نخست از روی تیرهای خلاص و شعارهایی که با شنیدن آن تیرهای خلاص خاموش می‌شدند متوجه این اعدام ها شدند. شاهد از سیمین هژبر، سودابه بقایی، عطیه خوانساری و لیلا ارفعی به عنوان چند تن از آن اعدامیان نام برد.

شاهد تعریف کرد که لاجوردی در سال ۶۲ داخل بند معروف به ۲۴۰ شد و خطاب به زندانیان زن گفت: «فکر نکنید از زندان آزاد می‌شوید یا مردم می‌آیند با دسته گل شما را می‌برند بیرون. اگر وضعیت تغییر کند، همین جا نارنجک می‌اندازیم می‌کشیمتان. دیوارها را هم روی سرتان خراب می‌کنیم.» شاهد گفت همین کار را هم کردند و همه را کشتند.

شاهد در پاسخ به پرسشی در مورد «گروه عیاران» گفت که این گروه در سرخه حصار کرج و هوادار مجاهدین بودند و بنا به گفته مادر شاهد، چهارده–پانزده نفر از آنها در مهر و پاییز ۶۷ اعدام شدند.

مهری حاجی‌نژاد در کتابی به نام «آخرین خنده لیلا» خاطرات پنج سال زندان و شکنجه خود را نیز نوشته است. در مجموع سه برادر و همسر خانم حاجی‌نژاد توسط حکومت ایران کشته شده اند.

….

بیست و نهمین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شهادت برادر زندانی سیاسی که هرگز از راهرو مرگ بازنگشت.

بیست و نهمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷، روز جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ در سوئد با شهادت سیدجعفر میرمحمدی برنجستانکی برگزار شد. شاهد به‌صورت مجازی از محل استقرار اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی در دادگاه شرکت کرد.

سیدجعفر میرمحمدی شهادت داد که برادرش عقیل، دانشجوی حقوق دانشگاه تهران در دهم اسفند ۱۳۶۰ در سن بیست و شش سالگی در محله ناصرخسروی تهران دستگیر شد. عقیل، بنا به شهادت برادرش، از مسئولان سازمان دهنده جنبش دانشجویی در دانشگاه تهران و بسیار فعال بود و بعد از انقلاب فرهنگی فعالیتش را با جنبش دانشجویی مجاهدین خلق ادامه داد.

عقیل بعد از دستگیری، به جرم فعالیت در سازمان مجاهدین خلق به ده سال زندان محکوم شد. پدر و مادر عقیل او را یک سال بعد یعنی در سال ۶۱ در زندان اوین پیدا و ملاقات کردند. عقیل تا سال ۶۶ در اوین زندانی بود و در بهمن همان سال بعد از شرکت در یک اعتصاب غذای دسته جمعی، همراه با حدود ۲۰۰ زندانی دیگر از جمله حسین فارسی، محمد سرخیلی و مجید صاحب جم، به زندان گوهردشت منتقل شد. عقیل تا خرداد ۶۷ با پدر و مادرش در زندان گوهردشت ملاقات حضوری داشت. بعد از این تاریخ، ملاقات های زندان متوقف شد.

شاهد جلسه امروز دادگاه گفت در مهر ۶۷ از پدر و مادرش خواسته می‌شود تا برای گرفتن وسایل باقیمانده از عقیل به «زندان اوین» بروند. در آنجا به پدر می‌گویند که پسرت منافق بود و با فتوای خمینی او را کشتیم. از عقیل تنها یک ساک لباس و یک ساعت شکسته به خانواده تحویل داده شد.

خانواده هرگز از محل دفن عقیل میرمحمدی برنجستانکی آگاه نشدند. شاهد گفت بنا به گفته «مجید صاحب جم» از هم‌بندیان عقیل، او را در روزهای پانزدهم یا هجدهم مرداد ۶۷ به همراه تعداد دیگری از زندانیان به راهروی مرگ در زندان گوهردشت بردند و دیگر هرگز بازنگشت. این واقعه را حسین فارسی و محمد سرخیلی هم بعدها تایید کردند.

از شاهد در مورد برادر دیگرش، سیدمهدی هم سئوال شد. شاهد توضیح داد که مهدی هم در سال ۶۰ در سن پانزده سالگی دستگیر شد. او به زندان اوین برده شد و تحت شکنجه‌های جسمی و روحی قرار گرفت. بنا به گفته شاهد، مهدی – که ظاهرا از اول نیز حکمی دریافت نکرده بود – به دلیل فشارهای زیاد بیمار و پس از پنج سال تحمل زندان در اوین، در سال ۶۵ آزاد شد.

سیدجعفر میرمحمدی برنجستانکی، در زمان دستگیری برادرش عقیل، خود نیز از اعضای فعال سازمان مجاهدین و تحت تعقیب بود و مخفیانه زندگی می‌کرد. او در سال ۶۲ از کشور خارج شد و به تشکیلات سازمان مجاهدین پیوست. سیدجعفر نمی‌داند که پدر و مادرش هنوز زنده‌اند یا خیر. او اطلاعی از سرنوشت برادر و خواهرهای خود هم ندارد.

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز دوشنبه ۲۶ مهر برگزار خواهد شد.

….

سی‌امین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شاهد گفت:‌ سوگواری ما کامل نشده است و محل خاکسپاری عزیزانمان را نمی‌دانیم.

سی‌امین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان سال ۶۷، روز دوشنبه بیست و ششم مهر ۱۴۰۰ برگزار شد. این جلسه به شهادت صدیقه حاج محسن، خواهر حسین حاج محسن، از اعدامی‌های شهریور سال ۶۷ در زندان گوهردشت، اختصاص داشت.

حسین فارغ التحصیل رشته مهندسی و معلم دبیرستان فنی و حرفه‌ای بود که براساس شهادت امروز شاهد و مدارک متعدد ارائه شده به دادگاه، روز ۵ خرداد ۶۱ در سن بیست و هشت سالگی در تهران دستگیر و به پانزده سال زندان و انفصال دائم از خدمت در آموزش و پرورش و ادارات دولتی محکوم شد.

اتهام او پذیرش مکتب مارکسیسم، عضویت در سازمان راه کارگر، و کمک مالی و تشکیل جلسه‌های آن سازمان بود. شاهد از سال ۶۵ به بعد حدود پنج بار با برادرش در زندان گوهردشت دیدار کرد. آخرین دیدار او با برادرش در نوروز ۶۷ بود.

خانواده تا تیر ماه با حسین در زندان گوهردشت دیدار کردند و بعد از آن ملاقات‌ها در آستانه شروع اعدام‌ها متوقف شد. در آذر ماه همان بود که سال خبر اعدام حسین در کمیته زنجان تهران به پدرش اعلام شد.

خانم حاج حسینی دو بار پس از اعدام برادرش به همراه نزدیکانش به خاوران رفت که هر دو بار دستگیر شد. نخستین دستگیری در سال ۶۸ بود که شاهد برای دیدار با رینالدو گالیندو پل، گزارشگر ویژه سازمان ملل، به خاوران رفته بود.

خانم حاج حسینی گفت که پس از آن بود که در مراجعه به زندان اوین به او گواهی فوتی داده شد که بر روی آن تاریخ فوت حسین حاج حسینی یازدهم مهر ۱۳۶۷ ثبت شده بود،‌ اما بنا به روایت برخی از زندانیان نجات‌یافته از اعدام‌ها، حسین حاج حسینی پنجم شهریور ۱۳۶۷ یعنی اولین روز «چپ‌کُشی» در زندان گوهردشت اعدام شد.

شاهد این جلسه دادگاه با هدف اثبات حضور زندانی در زمان اعدام‌ها در زندان گوهردشت روایتی را در مورد برادرش نقل کرد. او گفت در آستانه اعدام‌ها، استفاده از هواخوری و ملاقات‌ها در گوهردشت قطع شد و برادر او که عاشق طبیعت و نگران خشک شدن گل‌های باغچه هواخوری بود با بطری‌های مایع ظرفشویی وسیله‌ای ساخت و از داخل ساختمان سعی کرد به گل‌ها آب دهد. اما ماموران متوجه شدند و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

سی‌امین جلسه دادگاه نوری همچنین با اعتراض حاضران به قاضی در مورد رفتارهای به زعم آنها «نامناسب و توهین آمیز» حمید نوری همراه بود. قاضی در پاسخ گفت متوجه این رفتارها نشده است.

شاهد همچنین خطاب به قاضی دادگاه گفت که مایل است اعلام کند که حمید نوری به عنوان دادیار زندان اوین و گوهردشت حتما از مقصد کامیون‌های یخچال‌داری که تابستان ۶۷ از زندان خارج شدند، اطلاع دارد و باید [مقصد آنها را] بگوید.

خانم حاج حسینی همچنین به صدمات روحی و جسمی وارده بر او و خانواده‌اش به دلیل اعدام برادرش اشاره کرد و گفت شاهد درد و رنج پدر و مادرش بوده است. او افزود: «پدرم … بعد از مرگ برادرم هیچوقت شادی نکرد. … مادر هیچگاه نتونست مرگ برادرم را باور کند.»

شاهد گفت بارها به خاوران رفت و آمد داشت و شاهد گریه و سوگواری مادران صادق و جعفر ریاحی و محمود و محمدعلی بهکیش بود. لازم به ذکر است که اسم این چهار نفر در فهرست اسامی اعدام شدگان کیفرخواست دادستان درج شده است.

صدیقه حاج حسینی گفت: «سوگواری ما کامل نشده. ما نمی‌دانیم مزار پیکر عزیزانمان کجا است.»

جلسه بعدی دادگاه فردا، سه شنبه ۲۷ مهرماه با شهادت ویدا رستم علی پور و لاله بازرگان برگزار خواهد شد.

….

سی‌ و دومین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شهادت علی ذوالفقاری: نوری من را به راهرو مرگ هدایت کرد.

سی و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷، روز چهارشنبه ۲۸ مهر با شهادت علی ذوالفقاری، زندانی جان به در برده از آن اعدام‌ها برگزار شد.

علی ذوالفقاری، معروف به بیژن، در ۱۷ سالگی و در یازدهم آذر ۶۰ در روستایی دور افتاده در استان گیلان، جایی که پنهان شده بود، دستگیر شد. او به اتهام هواداری، نشر و پخش اعلامیه و تبلیغ برای مجاهدین به ۱۵ سال زندان محکوم شد.

علی ذوالفقاری در سال ۶۲ به همراه ۶۰ زندانی – ۴۰ مرد و ۲۰ زن – از زندان رشت به گوهردشت منتقل شد. آقای ذوالفقاری شهادت داد که از پنجره اتاق کوچکی رو به هواخوری زندان گوهردشت شاهد بوده که داوود لشکری، حمید عباسی، و پاسدار دیگری به نام حمید خانی، معروف به حاجی خانی، به همراه چند تن از زندانیان معروف به «بچه‌های مشهدی» از هواخوری رد شدند و رفتند. شاهد از زبان دیگر زندانیان نقل کرد که بچه‌های مشهدی را دیده بودند که وضو گرفته و نماز خوانده بودند. شاهد گفت حاجی خانی را دیده که فرغونی پر از طناب را حمل می‌کند.

شاهد سه بار به راهرو مرگ و دو بار نزد هیئت مرگ برده شد. علی ذوالفقاری توضیح داد که بارها و در موقعیت‌های متفاوت در زندان با حمید نوری برخورد کرده است. این حمید نوری بود که اطلاعات او را روی کاغذی نوشت و او را به راهرو مرگ هدایت کرد.

آقای ذوالفقاری شهادت داد که تعدادی از زندانیان توسط حمید نوری برای اعدام به حسینیه زندان برده شدند.

شاهد از ضرب و شتم «بهروز شاهی مغنی» توسط حمید نوری در راهرو مرگ سخن گفت. شاهد گفت بهروز در حال خواندن سرودی به نام «ایران زمین» بود که حمید نوری با فحش‌های رکیک و توهین به خانواده‌اش، او را مورد ضرب و شتم قرار داد و با خود برد. حمید نوری در همان حال به بهروز گفت: «الان می‌برم راحتت می‌کنم.» شاهد دیگر هرگز بهروز را ندید.

شاهد گفت نهم مرداد زمانی که در مقابل هیئت مرگ قرار گرفت با ابراز انزجار از سازمان مجاهدین از اعدام نجات یافت. شاهد گفت: «اگر می‌خواستی روی اهداف خودت باقی بمانی باید مرگ را انتخاب کنی. من زندگی را انتخاب کردم… شرایط سختی بود… تنها چیزی که من را زنده نگه داشته، باقی ماندن در کنار اهداف آن بچه‌ها است… من می‌خواهم صدای اعدامی‌ها باشم.»

در بخشی از این جلسه، شاهد بعد از تأیید اسم متهم به عنوان «حمید نوری» توضیح داد که اسم‌ها برای انسان‌ها است. حمید نوری گفت: «باز توهین کرد ایشان.»

قاضی گفت: «من چیزی نشنیدم.» حمید نوری گفت: «گفت [حمید نوری] انسان نیست. خودش و جد و آبائش انسان نیستند با سازمان مجاهدین خلق ایران.»

قاضی گفت: «من توهین را نشنیدم. شاید مترجم اشتباهی برای شما ترجمه کرده است.»

نوری گفت: «به من توهین نمی‌کنند. در واقع دارند به شما [قاضی] توهین می‌کنند.»

قاضی با خنده بلندی گفت: «خب آن را که اصلا متوجه نشدم.»

حمید نوری گفت: «این اگر این جا به من احترام نگذارد، یعنی به دادگاه احترام نگذاشته و به شخص شما.»

کنت لوئیس، وکیل شاکی پرونده، نیز گفت این اولین بار است که ایشان [حمید نوری] از کلمه «مجاهدین» استفاده می‌کند. این سخن موجب خنده حضار در دادگاه شد.

بخش پایانی جلسه به سوالات وکلای مدافع نوری از شاهد اختصاص داشت که مثل همیشه به موارد اختلاف میان گفته‌های شاهد در بازجویی‌های پلیس و شهادت او در دادگاه تمرکز داشت.

نکته بسیار مهم برای وکلای نوری این است که شاهدان و شاکیان پرونده چه وقت و چگونه و توسط چه شخص یا نهادی از دستگیری و اسم و هویت حمید نوری آگاه شده‌اند.

آنها در پی اثبات این موضوع هستند که شاهدان دادگاه همگی تحت تاثیر اطلاعات و روایت‌های اعلام و منتشر شده پیش از شروع دادگاه قرار دارند، و به همین دلیل قسمت‌های بسیاری از این شهادت‌ها شبیه هم هستند.

جلسه بعدی دادگاه روز سه‌شنبه ۴ آبان همراه با شهادت رضا فلاحی برگزار خواهد شد.

سی‌و‌سومین جلسه دادگاه حمید نوری؛ شاهد: پاسدارها «غنائم» اعدام‌شدگان را بین خود تقسیم کردند.

سی و سومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام های تابستان ۶۷ و ارتکاب جنایات جنگی، روز سه شنبه چهارم آبان با شهادت رضا فلاحی، عضو سازمان مجاهدین خلق و یکی از نجات‌ یافتگان آن اعدام ها در استکهلم سوئد برگزار شد.

در آغاز جلسه توماس ساندر، قاضی دادگاه اعلام کرد که با معاضدت حقوقی بین المللی، جلسات هفته‌های چهل و پنجم و چهل و ششم داگاه حمید نوری در آلبانی برگزار خواهد شد. این جابجایی، به خاطر شنیدن شهادت هفت نفر است که گذرنامه سیاسی دارند و در کمپ اشرف ۳، مقر سازمان مجاهدین خلق در آلبانی مستقر هستند و شهادت‌شان برای صدور حکم دادگاه ضروری است.

قاضی و دادستان‌ها قبلا نیز برای شنیدن شهادت این افراد به آلبانی سفر کرده بودند.

در جلسه روز سه شنبه، یوران یالمارشون، وکیل مشاور رضا فلاحی، شاهد این هفته دادگاه توضیح داد که شاهد در سال ۱۳۶۰ در حالی‌ که سرباز بود، دستگیر و به زندان اوین برده شد. به گفته وکیل آقای فلاحی، موکل او در آنجا به طور وحشیانه‌ای مورد شکنجه قرار گرفت و در یک دادگاه چند دقیقه‌ای و بدون وکیل، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به ده سال زندان محکوم شد. آقای یالمارشون افزود شاهد در سال ۱۳۶۵ از زندان قزل‌حصار به زندان گوهردشت منتقل شد. شاهد سپس از شرایط بسیار بد زندان و تغییر و حتی سخت‌ترشدن آن در آستانه اعدام‌ها توضیح داد.

شاهد گفت در روزهای ششم و هشتم مرداد گروهی- شامل حدود ده نفر- را صدا کردند و از بند بیرون بردند. این افراد از جمله مهران هویدا و احمد گرجی دفعه اول، ششم مرداد به شدت با میلگردهای ساختمانی شکنجه شده و به بند بازگردانده شدند. این گروه بار دوم هشتم مرداد از بند بیرون برده شدند و هرگز بازنگشتند.

رضا فلاحی گفت اتاق آنها نزدیکترین اتاق به حسینیه بود و به همین خاطر شاهد رفت و آمد مکرر و مشکوک ناصریان، لشکریان، نوری، و چندین پاسدار به آنجا بود.

شاهد گفت از طریق زندانیان افغانستانی که برای کار به بیرون بند برده می‌شدند، فهمیدند که همه کادر زندان را – بدون در نظر گرفتن سمت‌شان – در فرایند اعدام‌ها درگیر و سهیم کرده بودند تا بعدا قادر به شهادت دادن نباشند.

شاهد دادگاه، نوری را با کاغذی به دست دیده بود. شاهد گفت، در حالی که نوری صحبت می‌کرد کاملا به نگاهش چشم دوخت. نوری از او اسم و فامیلش، علت دستگیری و میزان محکومیتش را پرسید. بعد او را به انفرادی بسیار کثیفی بردند و به خاطر اعتراض به ندادن ناهار «به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم» قرار دادند. آنها گفتند این ناهار شماست. اگر باز هم ناهار خواستید بگویید. در جلسه دادگاه، شاهد در مورد کاربرد چشم بند و نحوه خم کردن کرکره پنجره‌ها توسط زندانیان برای دیدن محوطه زندان به تفصیل توضیح داد.

شاهد گفت یک پاسدار روز چهارشنبه دوازدهم مرداد او را به راهروی مرگ برد. راهروی مرگ در دو طرف پوشیده از زندانیانی بود که چشم‌بند زده و رو به دیوار بودند. او مردی را با کیف سامسونت و خانم‌های محجبه ای را با کیف دستی دید. همگی آنها چشم بند و کفش به پا داشتند. شاهد معتقد است آنها اعدام شدند.

آقای فلاحی گفت حداقل سه چهار بار، شاهد بوده که حمید نوری زندانیان را به سمت حسینیه، محل اعدام‌ها برده است. آنها هرگز بازنگشتند و هرگز در جایی دیده نشدند. رضا فلاح در راهروی مرگ شاهد جر و بحث محمدرضا اقوامی و محسن روزبهانی با ناصریان بر سر نوشتن ورقه ای بود که روبروی آنها قرار گرفته بود.

رضا فلاح گفت پاسداری را دیده که هنگام برگشت از حسینیه گوهردشت چند ساعت مچی به دست داشت. او گفت پاسدارها بر سر یک حلقه و کاپشن‌های اعدام شدگان با هم دعوا می‌کردند. شاهد افزود: «فهمیدم که آنها غنائم جنگی را بین خودشان تقسیم می کنند.» شاهد از شادی زیاد ناصریان نسبت به اعدام‌ها و پخش شیرینی گفت. او گفت وظیفه هدایت زندانیان به سوی هیئت مرگ بر عهده ناصریان و کنترل اسامی و مشخصات زندانیان بر عهده حمید نوری بود.

رضا فلاح، دوازدهم مرداد توسط ناصریان بدون چشم بند در مقابل هیئت مرگ هم قرار گرفت. نیری از ناصریان خواست تا برای شاهد که دمپایی به پا ندارد، دمپایی بیاورد. شاهد آن روز با مصاحبه‌ای که موجب آزادی‌اش شود، موافقت کرد و از اعدام نجات یافت. شاهد تقریبا شش ماه بعد از خاتمه اعدام‌ها به اوین منتقل شد و تا زمان آزادی یعنی سال ۱۳۷۰ در آنجا بود.

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز پنجشنبه ششم آبان با حضور دو شاهد، عصمت طالبی کلهران و مختار بروجردی شلالوند، برگزار خواهد شد.

….

منبع: صدای امریکا

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی