"an independent online kurdish website

 در مقدمه باید با مقیاسی یادآور شد زمانی که انقلاب ١٩١٧بلشویک ها رخ داد کمتر از چند سال اتحاد جماهیر شوروی با شراکت و عقد بستن چندین جمهوری سوسیالیستی یا باورمند به افکار کمونیستی

 از قلمروهای اروپا-آسیا بعنوان بزرگترین کشور دنیا سر برآورد و در این راستا بسان قدرتی در مقابل امریکای سرمایه دار قد علم کرد،در طول چند دهه توانست از قدرتی صنعتی، نظامی، اقتصادی… برخوردار شود و در همان حال از منابعی طبیعی و زیرزمینی عظیمی سرشار بود که به مثابه ی قطبی جهانی دهها کشور را به خود وابسته و یا تحت حیطه ی قدرت سیاسی خویش قرار داده بود، لب کلام از توضیحات بالا به نظر نگارنده ی سطور فوق لازم به تکرار است که سیستم سیاست های که دور از خواست و مطالبات عینی-زهنی جامعه ای که بر روی پاشنه ای تک پایه ای می چرخد نه تنها زیاد دوام نخواهد آورد، بلکه نمونه کشوری با این همه امکانات نامبرده و اولین کشور پهناور جهان چگونه نتوانست عمری بیش از ٧دهه با آن سیستم انحصاری را به پیش ببرد؟ آیا غیر از این بود که در طول این سالها از سوی حزب کمونیست شوروی تمامی جنبه های اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و…غیره را نه تنها در کنترول حزب مربوطه بود، بلکه بایستی در انجام آنها از فیلتر همین حزب گذر کند،به همین مناسبات بعد از سپری شدن هفتاد سال از اینگونه حوکمڕانی و ذوب کردن بسیاری از زبان و فرهنگ ملیت های گوناگون که زیر چتر پرولتاریای کارگری یا همان حزب کمونیست بود که در واقع بایست گفت:فشار آسیمیله کردن آنان در فرهنگ و زبان روسی! فضای باز سیاسی و اقتصادی فردی و اجتماعی در جهان و خواسته و هوشیاری عمومی باعث شد که بستر فروپاشی را فراهم کند و آن کشوری که بخشی از جهان را زیر سایه ی خود قرار داده بود در سال ١٩٩١.م از هم بپاشد و حاصل آن فروپاشی اکنون می توان ١٥ کشور مستقل را در دنیا رقم زد.

از سخنی دیگر،چنانچه رژیم تئوکراسی و مافیایی ایران امروزی را با پیمانه ای بسیار کوچکتر از شوروی سابق را در نظر بگیریم درحقیقت بایست ابراز داشت که  آن سیستم فرمانروایی تک حزبی و قیم خوانده ی چندین ملیت در شوروی پیشین را با نظامی رادیکال از نوع اسلام سیاسی در ایران کنونی را در بسیاری از موارد، صفات و ارکان و توجهات سیاسی اگرچه در معنا متضاد هم هستند، اما در روند بکارگیری و انجام رفتارها در بسیاری از جنبه ها بویژه در حوزه ی جغرافیای اکثریت ساکنان ایران به نسبت ملیت های غیرفارس نکات مشترکی را از خود نشان می دهد و علاوه بر این در مدت ٤ دهه ی حکومت تروریست پروررژیم اسلامی ایران مدام زبان و عمل توهین، زندان،کشتار،شکنجه،ترور…را در کارنامه ی خود ادامه می دهد و همانگونه در برون مرز هم سیاست ترور دولتی را رایج و گسترش داده است که با دخالت و بحران سازی در منطقه و جهان عمرماندگاری خویش را به جلو می برد، در این پیرامون اگر چه کشورهای غربی بویژه امریکا، رژیم کنونی ایران را جهت بحران سازی در مناطق مورد نظر خود با اینگونه رفتارها لازم دارند و هر از گاهی به عنوان هیولای عظیمی آنرا در برابر همسایه ها و کشورهای منطقه برجسته می کنند و منافع خویش را با این روش تأمین می کنند! اما در لایه ای دیگر در کنار این نوسانات  سیاسی گویا در این برهه از زمان فاکتورهای سبب شده که ایران در انجام و پیشبرد چنان نقش های هم محدود شده است و هم نتایج اعمال آورده شده سرنوشت رژیم را در منطقه و جهان و حتا در داخل کشور گرفتار کرده است و رژیم را بسوی بزنگاهی سوق می دهد که در این عرصه بنابر وظایف و احساس مسئولیت ضرورت ایجاد می کند که تمامی آزادیخواهان اعم از؛ شخصیت ها،سازمان،احزاب،گروهای اجتماعی،صنفی-کارگری…که حقوق انسانی و اجتماعی و ملی یکدیگر را به طور مساوی قبول دارند در داخل و خارج کشور جبهه ای مشترک را تشکیل دهند که قادر باشند سرنوشت این لحظه ی حساس را به کونترول خود درآورند، چونکه مدتی است که کشورهای غربی در راستای حفظ معاملات بازرگانی خود با رژیم ایران و همچنان پایین کشیدن افسار گنده گویهای رژیم و بستن آن به طنابی دگر از پروسه ی احیای برجام! از یک سو به دنبال سازش و امتیاز زیاد به رژیم و از روی دیگر متوسل شدن به بازی وباز کردن دریچه ها به روی افراد و سازمان ها و گروههای ریز و از همه دیدنی تر وارثان دیکتاتورهای پیشین و مرکزگرایان همیشگی جهت سازمان دادن طیف های که بتوانند در هر آنی که لازم باشد آنان را جانشین و رهبران حکومتی بعد از رژیم مافیایی و تروریست اسلامی ایران قلمداد کنند،بنابرین منطقی و آگاهانه نیست که از چنان ایده های به صورت ساده اندیشانه گذر کرد و بر عمق آن تأمل نکرد ،کوردها و بویژه احزاب و سازمان های وابسته به آن بایست از خواب زمستان اجتناب کرده و مهندسی وار از هر گوشه و کنار پایه های خود را در جهت یک سنگر محکم و قدرتمند به هم جوش بزنند و در این راه بسیار ضروری خواهد بود که در ارگان های سیاسی-اجتماعی و فرهنگی باقی ملیت های ایران کنونی هماهنگ لازم را در داخل و بویژه در خارج به عمل آورده و کار رسانه ای و دیپلماسی و نشست و سمینارها را افزایش دهند و در نهایت از هر راهی که ممکن است از میان طیف اقلیت فارس! اشخاص و گروه و دسته های که حقوق باقی ملیت ها را قبول دارند با  خود همراه کنند، چون اینگونه از یکسو می تواند راه رسیدن به هدف را کوتاه کند و هم قدرت خویش را در برابر هژمون خواهان و شوینیست های مرکزگرا در عرصه ی عمل در میدان مبارزه و مطالبات خویش برجسته تر خواهد کرد، باشد که چنان شود.

  اردلان بهروزی امریکا

2022-06-25

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی