قرار بود برای په یج “دیالوگ انتقادی جهت مشی دمکراتیک” با جنابعالی گفتگویی داشته باشیم! محور گفتگو: می خواستیم در مورد روند مبارزات سیاسی در کردستان ایران و ایفای نقش احزاب کردی بویژه حزب دمکرات در این عرصه، چه در دوران طلائی (بخاطر موقعیت سیاسی و منطقه ای آن دوران) چه در دوران بعد از انقلاب ملل ایران
و صعود مبارزات در کردستان ایران و چه در دوران دو دهه وضعیت دفاعی و کنش گری احزاب بویژه حدکا، باجنابعالی پرسشهایی مطرح نمائیم که باشناختی که از “د. گلمراد مرادی” داریم مطمئنیم که با صراحت لهجه جوابهایی تاثیرگذار خواهیم گرفت. سوالات بدین شرح هستند:
1- در دوران جمهوری کردستان امید به تشکیل دولت و به ثمر رسیدن آرزوهای دیرینه ملت کرد گرچه در گوشه ای کوچک از میهن پهناورمان داشت تحقق پیدا می کرد، علل اصلی سقوط و فروکش کردن این تلاشهارا در چه می بینید؟
این پرسشی است که بارها به شیوه های گوناگون از من شده است. اما همیشه پاسخ تقریبا یکی بوده. درواقع علل اصلی سقوط جمهور کردستان اگر خلاصه کنیم دو نکته بودند. یگی، حاکمیت دیکتاتوری مطلق و مرکزیت گرایان وحامیان خارجی آنهاکه بهیچ وجه نمی خواستند خلقهای حاکم و غیر حاکم روی آزادی را در ایران به چشم ببینند، زیرا منافع خودرا در دراز مدت و در حکومتهای غیر متمرکز و فدرالی یا خودمختاری درخطر می دیدند و دوم اینکه، دراین رابطه ویژه نا آگاهی و فرصت طلبی برخی از رهبران آن زمان مردم که در چارچوب جمهوری کوتاه عمر کردستان نقشی مهم داشتند، بودند. شخصیت های مترقی و قلبا هوادار دمکراسی که در رهبری جمهوری کردستان قرار داشتند، انگشت شمار بودند و بخوبی هم می دانستند که بیشترین همکاران آنها نا آگاه وفرصت طلب اند، اما چاره ای نداشتند و می خواستند به نحوی آنهارا که در میان قبیله و عشیره خود صاحب نفوذ بودند، درمعذورات ملی قرار دهند، ای شاید در راه توده ها بیشتر گام بر دارند. اما متأسفانه بطوری که در عمل دیده شد، چنین نبود و بیشترین این حضرات منافع شخصی خود را برمنافع عام ترجیح می دادند و به دلیل همان نا آگاهی و قبیله گرائی فکر کردن، حاضر می شدند مردم و سر زمین خودرا فدای منافع کوتاه مدت خویش بنمایند و حتا فرزندان خودرا بعنوان گروگان و نشان دادن وفاداری به دربار صد کرد بفرستند.
در واقع این دوعامل درشکست جمهوری کردستان نقش اساسی داشتند. چه بسا اگرامروز چنین امکانی نصیب ملت کرد بشود و شخصیت استثنائی، مانند زنده یاد قاضی محمد در رأس آن باشد، نه شخصیتهای جاه طلب ومقام دوست، بعید بنظر می رسد، خلق کرد این اشتباه فاجعه باررا تکرار کند. چرامی گویم جاه طلب ومقام دوست؟ زیرا متأسفانه هنوز ریشه های فرصت طلبی و برتری خواهی درمیان برخی، نه همه، از فعالان جنبش خلق کرد وجود دارد و متأسفانه باید گفت: همین خود یکی ازعوامل انشعابات در برخی از احزاب سیاسی کرد می شود. اما امروزه خوش بختانه بدلایل روشنگری جوانان غیور، دختران وپسران، کرد که بندرت اجازه می دهند این فرصت طلبی و حس مقام پرستی رشد کند و همانند آن زمان شدت یابد. بر خلاف آن زمان، امروزه فرزندان دربرابر اعمال فرصت طلبانه پدرو مادر با احترام ویژه به شخصیت والدین می ایستند و دیگر حاضر نیستند به عنوان گروگان سرزمین خودرا ول کنند و در خدمت دشمن درآیند، فقط چون “خواست پدر است”. آرزو دارم رهبران محترم احزاب سیاسی سنتی کمی بخود آیند و به این جوانان مبتکر و روشنفکر بیشتر میدان برای نظر دادن، بدهند وبدین ترتیب نگذارند جنبش فروکش کند و درصورت پیروزی، آنان بتوانند جلو هرشکستی را بگیرند. بدون تردید، این کار عملی است، اگر ما انعطاف پذیر باشیم و برای اتحاد کوشش کنیم و قید و شرط نگذاریم. در غیر آن صورت مجددا با شکست فاجعه بار و بد تر از گذشته رو برو خواهیم شد.
2- در دورانی حزب دمکرات در انزوا قرار گرفت و دولت سابق”شاهنشاهی” با وسعت و به شدت زیاد، فعالیتهای این حزب را سرکوب می کرد، منتهی با انقلاب ملل ایران این حزب باز در عرصه سیاسی فوران کرد، آیا در این دوران این حزب توانست در عرصه تشکل ملی گرایانه و تقویت آن در حافظه ملی موفق باشد؟ اگر پاسخ نه است چرا؟ و اگر بله است، چرا؟
ببینید همانگونه که بارها درمقالات و در مصاحبه هایم گفته ام، حزب دمکرات کردستان درایران پایه های مردمی داشته و خلق کرد هنوز فداکاری برخی از رهبران این حزب، مانند زنده یادان قاضی محمد، دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی و دیگران را درخاطره خود دارند. شاید گفته شود آیا این رهبران از هر اشتباهی بری بوده اند؟ با صراحت باید گفت نه! منتها فرقی که آنهابا ما داشته و دارند این است که آنهاتا پای جان ایستادند و مبارزه کردند. چه بسا رهبران امروزه هم بی اشتباه نیستند ولی با دل و جان و بدون چشم داشت به مبارز ادامه می دهند. به همین دلایل هنوز در کردستان این حزب سنتی پایه های مردمی را از دست نداده است و وجود دارد و من در تعجبم که چرا برخی از رهبران به این نکته اساسی کم توجه می کنند که این محبوبیت را حفظ نمایند و در میان قشر جوان بیشتر گسترش دهند. من اخیرا درفه یسبوک نظر برخی از دختران و پسران جوان را می خواندم که اکثرا باور دارند، افکار رهبران احزاب کردستانی بطور کلی و حزب دمکرات کردستان در ایران بطور ویژه، کهنه شده و باید عوض شوند. باید به جوان ترها میدان داده شود که ایده های نوی وارد سیاست این احزاب بکنند. جالب اینجاست که بیشترین نظرات را دختران جوانی داده اند که دیگر خودرا ضعیفه نمی دانند، بلکه می خواهند اسلحه به دست گیرندو درصورت لزوم به صف پیشمرگان به پیوندند. احتمالا یکی از عواملی که این جوانها به نیروهای افراطی روی می آورند، همین بی توجهی رهبران محترم سیاسی احزاب کردستانی و پیش از همه حزب دمکرات کردستان از هر دو شاخه آنست. این رهبران نه فقط درحزب دمکرات کردستان در ایران، بلکه در همه احزاب مترقی کردی باید دست از انشعابهای بی رویه، و می شود گفت برتری طلبانه، بر دارند. فکر می کنم، کمی به حاشیه رفتم ولی لازم بود. شکی درآن نیست که حزب دمکرات کردستان ایران و دیگراحزاب مترقی و مردمی کرد مانند کومه له در آن زمان جوان و پر نیرو و همه شاخه های آن و غیره، نقش بسیار برجسته ای در ترویج ملی گرائی و روشنگری ملت کرد بعد از انقلاب بهمن داشتند. چه بسا امروز جنبش ملت کرد که یک وزنه بس سنگینی در میان جنبشهای اپوزیسیون در سراسر ایران است و مانند خاری درچشم گردانندگان مغز متحجر جمهوری اسلامی مانده است و رهائی از آن را با سرکوب خشن و بی شرمانه ترین تجاوز به زنان قهرمان کرد که درتاریخ حاکمیت دیکتاتوری کم سابقه بوده است، پاسخ داده می شود. اما ملاحظه می شود که ملت کرد با وصف کمبود نیروی فعال سیاسی و هنوز محو نشدن آن پرده خاکستری نا آگاهی بر جامعه خویش، دارد با تمام نیرو مقاومت نشان می دهد، درنتیجه فعالیت احزاب مترقی درکرستان و بویژه احزابی که در اوایل انقلاب ایران وجود داشتند، مانند حزب دمکرات کردستان در ایران و کومله و نطیر آنها بوده اند. بنابراین، مردم نسبتا آگاه تر شده اند و این بی انصافی است اگر گفته نشود، این آگاهی نسبی در نتیجه فعالیت رهبران مردمی حزب دمکرات کردستان ایران و کومله، مانند زنده یاد دکتر قاسملو و هم رزمان اش ورهبران جوان ومبارزی نظیر کاک عبدالله مهتدی، کاک عمرایلخانی زاده وهمرزمانشان بوده اند. تاریخ هرگز قهرمانی خواهران کعبی را که بیجهت و فقط بخاطر انجام وظیفه خدمات درمانی به زخمی ها در جنگهای نابرابر، اعدام شدند، فراموش نمی کند. لایق ذکر است که بیشتر رهبران اپوزیسیون ایرانی را زنده یاددکتر قاسملو بنا به افکارصلح دوستانه وانعطاف پذیری وبرای اتحاد همه نیروهای مترقی و مردمی ایران، ازمرگ حتمی نجات داد و اوبود که برای اولین بارکلاس آموزش سیاسی برای پیشمرگان برگذارنمود و نیز رهبری کومله بود که برای اولین بار این تابوی صدها ساله راشکست و زنان را وارد صفوف پیشمرگه نمود. اینها نکات و عواملی بودند که حس ملی گرائی را در فعالان سیاسی کرد تقویت می نمود. من ایمان دارم اشتباهات سیاسی برخی از رهبران احزاب، اگر باشد، به دلیل نا آگاهی و پشتیبانی چشم بسته توده های پاک دل از آنهاست که آرزو دارم این نا آگاهی در سطح وسیعی ریشه کن و از میان بر داشته شود.
3- یکی از مشکلات عدیده احزاب بویژه حزب دمکرات بی توجهی به دو استان بزرگ کرد نشین یعنی ایلام و کرمانشاه است که می توانند از قویترین منابع پتانسیلی مبارزاتی برای آرمانهای ملی باشند، دلایل این بی توجهی یا عدم موفقیت را در چه می بینید و چه کارها بایستی صورت می گرفت که نگرفته است؟
درکنار کم توجهی رهبران سنتی احزاب کردستانی، یک نکته تاریخی را باید در مد نظر داشته باشیم و آن نقش مخرب نیروهای مرکزیت گرا و خراب کارداخلی وخارجی درسراسر کردستان و بویژه درمناطقی مانند ایلام وکرماشان وحتا تامرزهای سقز و سنندج، نادیده نگیریم. این مناطق ازنظر استراتژ نظامی و اقتصادی برای مرکزیت گرایان و حامیان خارجی آنها، حیاتی بوده است. بهمین دلایل نهایت کوشش را در یک رنگ سازی یا اسیمیلاسیون، این دو استان کرده اند و اگر کمترین موفقیت داشته اند، حد اقل کوشیده اند که کردهای ساکن این مناطق را بی تفاوت بار بیاورند که کم علاقه به جنبش حق طلبانه خویش باشند. در واقع و قبل از همه چیز این را می توان شرط اصلی دانست که چرا کردهای این مناطق کم عادت بشرکت و همکاری با احزاب سیاسی کردی داشته اند. دوم حاکمیت ناآگاهی مطلق وانحصار طلبی و تاحدی کم کاری فعالان کرد دراین مناطق می تواند نقشی داشته باشد. سوم اینکه کم توجهی و مهم ندانستن مردمان این منطقه توسط رهبران سنتی احزاب کردستانی بوده که امروزه خوشبختانه جوانان غیور کرد این جو انحصارطلبی را شکسته اند و رهبران احزاب کردی خودرا موظف می بینند، که کاری انجام دهند. در اینجا یک نکته را نباید فراموش کرد که دیکتاتوران جو ضد جنبشهای کرد را در این مناطق بیش از حد تبلیغ می کردند و درنتیجه یک آنتی پاتی مصنوعی در میان مردمان گوران و کلهر و لک که شامل سراسر این دو استان می شود، بوجود آورده شده بود و بعلاوه حاکمیت قبیله گرایان بر احزاب حتا مترقی کردی مانند حزب دمکرات کردستان ایران وغیره که فکر می کردند و هنوز هم برخی فکر می کنند، این احزاب کردی ملک پدریشان است و نباید گروهها و مردمان قبایل دیگروارد وبویژه وارد رهبری آن شوند، باعث می شدند که به این دو استان گوران، کلهر و لک نشین کرد، کم توجهی بشود. بازهم خوشبختانه جوانترها این جو مسموم را شکسته اند و اکنون تعداد کمی از کردهای این دو استان در رهبری برخی از احزاب سیاسی کردی قرار دارند. من آینده را روشن می بینم و امیدوارم که انحصار طلبی هرچه بیشتر برداشته شود و کاررا دراین احزاب به دست کاردان بسپرند. حالا این کاردان مهم نیست از کدام قبیله کرد باشد. از سوران، گوران، کرمانج یاکلهر و لک باشد. یک نکته دیگر باید گفته شود و آن نکته اینست که حق را هیچ گاه به کسی تقدیم نمی کنند، بلکه حق گرفتنی است. هنگامی که جوانان غیور کرد در این مناطق بر خاستند و باصدای رسا گفتند که ما پایه و ریشه و بنیاد ملت کرد هستیم و به عنوان اعتراض به احزاب افراطی روی آوردند، تازه رهبران دگر احزاب سنتی کردی متوجه جریان شدند و به تکاپو افتادند واین خود کاردرستی بود. توصیه ما به جوانان این دو استان کرد نشین واقع بینی است و دعوت می کنیم که به دنبال پندار بافی نروند. آنها سهم بزرگی در جنبش برحق ملت کرد را دارند و باید به وظایف خود عمل کنند. دشمن تراشی آب به آسیاب دشمنان خلق کرد ریختن است. این عرایض من به مذاق برخی از عزیزان نمی خورد و نمی خواهن ایند گونه عمل کنند. اگر اغراق نگفته باشم برخی از این عزیزان فقط می خواهند رهبر شوند، برایشان مهم نیست چه کسی بر آنها آقائی کند و یا مردم چه خواهند کشید. بدون شک راهی غیر ار دفاع از منافع مردم، هیچ خدمتی به ملت کرد نیست.
4- اکنون هم درمیان احزاب بویژه حزب دمکرات که مدام شعارهای ملی گرائی یدک می کشد و خودش را نماینده مطلق ملی گرایان کرد می دانسته ومی داند، مبارزانش ازاین 2 استان از انگشتان دست کمترند، آیا این مشکل به ناکارآمدی سیاستهای این حزب در این استانها بر می گردد یا دلایلی دیگر دارد؟ دلایل چی هستند؟
فکر می کنم پاسخ به این پرسش را در قبل بطور مفصل داده ام و نیازی به تکرار نیست.
- ·
5- دهه ی اخیر احزاب کردی من جمله احزاب عمده مثل کومله و دمکرات تاثیرات منفی ای بر روند مبارزه و روحیات مردم گذاشته است، در ثانی دور بودنشان از اجتماع خودشان حاوی مشکلات بیشتر است، شما این انشعابات و تاثیرات آنها را چگونه می بینید و برای برگشتن به دوران قدرت این احزاب باید چکار کرد؟
ببینید در دهه های اخیر تغییراتی در سیاست جهانی داده شده و طبیعتا همه احزاب خاور میانه ای و از جمله احزاب کردی، مجبور شده اند برخی از این تغییرات را بپذیرند و تجدید نظری در سیاست گذشته خود بنمایند. برای نمونه اکثر احزاب کردی باور دارند که سیاست زور و اسلحه جای خودرا به دیالوگ و آگاهی سیاسی و اجتماعی داده است. آنها بدرستی به این نتیجه رسیده اند که پدران ما صدها سال می خواستند با اسلحه و زور به حقوق ملت خویش دست یابند که باوصف جان برکف بودن آنان، موفقیت چندانی نداشت. اکنون آنطور که اشاره شده با تغییر جهان اینها نیز سیاست مبارزه خودرا از اسلحه به دیالوگ تغییر داده اند و این کار بس مهمی است و بدون شک دشمنان این را نمی خواهند و نمی توانند بپذیرند. برای آنها که مدرنترین سلاح را در اختیار دارند و برتری نیرو و موقعیت استراتژیک را از آن خود می دانند، این سیاست دیالوگ خوشایند نیست. زیرا آنها بادیالوگ ابدا موافق نیستند و چیزی در برابرحقیقت برای گفتن ندارند. خوب این تغییر و تحولات باعث شده تعداد زیادی از مردم از احزاب سنتی فاصله بگیرند. اینست، آن تأثیرات منفی که شما به آن اشاره می فرمائید. دیکتاتورها می خواهند که مردم از احزاب و تغییر سیاست آنها ناراضی باشند ومی خواهند که مردم این احزاب را وادارند که بااعمال خشونت بارژیمها رفتار کنند. چرا؟ برای این که سرکوبشان آسانتر و در اذهان عمومی بهتر، قابل توجیه خواهد بود. یکی از انتقادهائی که بعدها از دکتر قاسملو می کردند این بود، چرا با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی برسر میز مذاکره نشسته بود که اورا ترور کنند؟! زنده یاد دکتر قاسملو می دانست که رژیم به بهانه های فراوان به خواست بر حق کردها تن نخواهد داد، اما او با این عمل متهورانه خود و ریسک می خواست به توده های کرد ماهیت این رژیم را نشان دهد. دکتر قاسملو هم موافق مبارزه مسلحانه نبود. اکنون من در تعجبم که برخی ازرهبران سیاسی احزاب کردی هنوز بر سیاست گرفتن حقوق ملت خود بازور و از لوله اسلحه می بینند و می خواهند بگیرند و این گونه عمل می کنند. در صورتیکه خوب باید آگاه باشند این کار آنها نابودی نسل قهرمان و جوان کرد است و این را دشمن می خواهد. تقاضا دارم اگر من در اشتباهم حتما این رهبران محترم که بمبارزه مسلحانه هنوزپای بند اند، بدون توجیه گری مرا روشن کنند. این مقدمه ای بود برای پرسش شما. چه بسا همین شیوه عمل و تجدید نظر در سیاست پیشین یکی از عوامل انشعابات باشد. حتمی نیست اما بی دخیل هم نیست. من باید با صراحت بگویم که انشعابات را بهیچ وجه نمی پذیرم وباید دیالوگی باشد که ما بتوانیم باهم کارکنیم و نیروئی منسجم و یک پارچه علیه دشمن مشترک باشیم. اخیرا من در کردستان بودم و از طرف یکی از رهبران احزاب مترقی کردی پیشنهادی شد برای یک “به ره کوردستانی” (جبهه مشترک احزاب کردستانی). که من از آن استقبال کردم و خواهش نمودم این پیشنهادرا بصورت نامه برای همه احزاب بفرستند که این کاربا ابتکار و درایت آن رهبرمحترم حزب سیاسی کردی انجام گرفته بود. تاکنون خبری نشده، اما امیدوارم که در آینده نزدیک این کار عملی شود و با وصف انشعابهای فاجعه بار این رهبران بتوانند بدون قید و شرط و بدون سر زنش یکدیگر، دور هم گردآیند و این جبهه متحدرا تشکیل دهند. معلوم است که نه فقط هرانشعابی دشمن شادکن است، بلکه تفرقه احزاب آب به آسیاب دشمن ریختن است و به تئوری تقسیم کن و حکومت کن بزرگترین خدمت را می کند. بنا بر این تفرقه و توافق نداشتن احزاب کردستانی، خواست بنده و میلیونها کرد نیست. تنها راهی که در پیش ما قرار دارد، انعطاف پذیری است وکوتاه آمدن. بدون شک اگر رهبر سیاسی حزبی بیشتر کوتاه بیاید، بیشتر مورد احترام مردم است و نامی در تاریخ به نیکی برجای خواهد گذاشت. اگر رهبری سماجت کند و حاضر به مصالحه نباشد، نباید انتظار داشته باشد که محبوب توده ها خواهد ماند.
6- گویا کرمانشاه و ایلام به مثابه حیات خلوت سیاسی احزاب کردی در حال حاضر عرصه فعالیت نیروهای دیگری مثل (پ .ک.ک و پژاک) شده است، آیا این واقعیت دارد؟ و بنظر حضرت عالی دورنمای چنین حرکتهایی درآینده چگونه خواهد بود؟
من دراینجا باید با صراحت بگویم که مخالف هیچ نیروی فعال و حزب کردی که درخدمت به ملت کرد باشد، نیستم و نخواهم بود. منتها باید این فعال سیاسی و حزب کردی شیوه مبارزه را با زمان و مکان بتواند تطبیق دهد و فقط برای رسیدن به قدرت مبارزه نکند، بلکه آینده نگر باشد و ببیند که آیا انجام چنین کاری برای نسلهای آینده مفید خواهد بود و آیا راهی که می رود خدمت به منافع بخطر افتاده ها نیست؟! اگر حزب یا گروهی به این پرسشها پاسخ منطقی بدهد، بدون شک مورد پشتیبانی من نوعی خواهد بود.
من از همینجا به همه جوانان و مبارزان راه آزادی ملت خود توصیه می کنم، هر حزب و سازمانی که راه مبارزه بر حق خودرا به درستی انتخاب کرده است، از آن پشتیبانی کنند. به نظر من راه غیر منطقی و اخساساتی برخورد کردن مردود است و نباید باشد و راه به کشتن دادن جوانان غیور هم نباید باشد، یلکه راه در پیش گرفتن دیالوگ و راه رسیدن به حقوق خود قدم به قدم درست است. ما باید اکنون برای اتحاد همه ی احزاب کردی و برای شناسائی ابتدائی ترین حقوق خود مبارزه کنیم. اجازه ندهیم با هزینه خود ما، به ماتوهین کنند. ما باید برای رسیدن به فدرالیسم ملتهای سرزمین خود مبارزه کنیم. اگرمی خواهیم جوانان مملکت به مبارزه بر حق ما روی آورند، باید به خواستهای آنان توجه جدی داشته باشیم و انحصار طلبی را کنار بگذاریم. اگر احزاب سیاسی به این عرایض بنده توجه کنند، بدون شک آینده روشنی در پیش خواهیم داشت. من اطمینان دارم همه رهبران سیاسی احزاب مترقی و مردمی کرد نظر خدمت به جنبش برحق ملت کرد را دارند، اما متد یا شیوه کار برخی از رهبران نادرست و احساساتی است، نه چیز دیگر. آرزو دارم این نکات هم میهنانم را به فکر وادارد و دشمنی را اگر وجود دارد، کنار بگذارند.
در این گفتگو بیشتر از این نمی خواهیم شما را خسته کنیم. این گفتگو احتمالان به شیوه وسیع منتشر گردد. با تشکر از قبول دعوت ما برای این گفتوگو، امید تندرستی مجدد را برای شما خواهانیم با احترامات دیالوگ انتقادی جهت مشی دمکرات
(دیالوگی ره خنه گرانه بو ریبازی دیموکرات)
منهم از شما مبارزان راه آزادی با دیالوگ و انتقاد سپاس گذارم و آرزوی پیروزی را برایتان می کنم.
هایدلبرگ، آلمان فدرال 26.12.2011
دکتر گلمراد مرادی{jcomments off}