در حالی بە ٢٣مین سالروز ترور رهبر ملی و دموکراسیخواە کردها، د. قاسملو نزدیک می شویم کە ” کبودوند “، سمبل مبارزات مدنی کردها ٤٤مین روز اعتصاب غذای خویش را پشت سر می گذارد
و موج سرکوب و اعمال خشونت عریان دولتی در ابعاد متفاوت و مخلتف آن روز بە روز فزونی می گیرد. سیاستی کە اندیشەستیزی، تحریف واقعیتها و توجیە جنایت را سرلوحە کار خویش ساختە و در نبود وجود واکنشی درخور هر روز بەشمار قربانیان خود می افزاید.
اگرچە ترور رهبران جنبش رهایی بخش ملت کرد در شرق کردستان (ایران) تحت لوای گفتگوهای صلح، حداقل تاریخی یکصد سالە دارد. جعفر آقا شکاک برادر سمکو، سمکو نخستین رهبر ملی کرد در شرق کردستان، همزە آقا منگور؛ حتی اعدام پیشوای کردها، قاضی محمد بە شکلی از اشکال در این زمرە جای میگیرد. اما حکایت ترور قاسملو از نوعی دیگر است، شرایط زمانی، مکانی، نوع گفتگوها، طرز ترور و ماهیت تروریست ها، همە و همە ویژگیهای خاصی بدان بخشیدە است. ترور شخصیت و رهبری مثل قاسلمو؛ باردیگر بر این واقعیت صحە گذاشت کە هیچ حکومت متمرکزی، تحت هر نام و شمایلی کە باشد، و هر پسوندی را کە یدک بکشد قادر بە چارەیابی مسالە ملی ملیتها در ایران نبودە و یارای رعایت قواعد برخورد دموکراتیک را نخواهد داشت.
تحریف و تضیعف جنبش های ملی ملیتها در ایران و بویژە جنبش ملی ـ دمکراتیک کردها، سیاستی بودە کە همیشە در دستور کار حکام ایرانی قرار داشتە است کە گاهآ نیز همراهی بخشی از اهل نظر و قلم جامعە ایرانی را بەهمراە داشتە است. اینگونە ملیت هراسی و منجملە کردهراسی ها، باعث گردیدە است کە مبارزات و هزینەهای هنگفت و بسیار گزافی کە کردها طی سالیان متمادی جهت گذار بە دموکراسی و ترویج ارزشهای مشترک انسانی کە فواید آن برای همگان است پرداختەاند، پوشیدە بماند یا اینکە نمود درخوری نداشتە باشد. این نوع کردهراسی حتی بە نوعی در نزد شخصیت دمکراتی همچون دکتر مصدق وجود داشتە است و امروز نیز در اظهار نظرات حتی کسانی مثل آقای جهانبگلو کە خود را مروج اندیشە عدم خشونت میدانند، نمود دارد، دیگر امثال آقای گنجی کە اکنون تمام هم وغمشان این شدە است کە اگر جمهوری اسلامی نابهنگام برچیدە شود، ایران، ایرانستان می شود، بماند…
رویکرد و عملکردهای خشونت محور از سوی حکومتهای مرکزی ایران در دورەهای مختلف تاریخی، تنها خواست حاکمین وقت نبودە است بلکە گونەای هم آوایی حداقلی نیز در بخشهای از جامعە ایرانی و نزد طیفهایی از نخبگان آن وجود داشتە است امری کە فی النفسە و شاید ناخواستە بسترساز رواج خشونت ورزی در نزد نظام های سلطە بر ایران شدە است. وقتی اعدام ” یعقوب مهرنهاد”، فعال مدنی بلوچ، هیچ واکنش و حتی اظهار همدردی عمومی را در بر ندارد اما اعدام ” عبدالمالک ریگی “، شادمانی عمومی ایرانیها را بر می انگیزد. این بیانگر برداشت و نگرش همسوی بخش کثیری از افکارعمومی و طیف گستردەای از حاملان بە اصطلاح گفتمان دموکراسی با گفتمان حاکم است. نوع برخورد و واکنش با ملیت عرب نیز واضح است.
فعالین ایرانی کە هر روز ما شاهد طومارهای دهها و صدها امضایی آنان در خصوص بە خطر افتادن یکپارچگی سرزمینی ایران هستیم، بهتر می بود لاقل در روزهای خاص تاریخی ملیتهای ایران کە حاکمانی بە نام آنان و یکپارچگی سرزمینی ای کە نگین کلام هر دوی آنانست، از هیچ جنایتی در حق سایر انسانهای ساکن بر این خاک ” مقدس”شان دریغ نورزیدەاند، با سکوت گذر نکنند. اگر با گذشت ٢٣ سال هنوز بە این قناعت نرسیدەاند کە در محکومیت ترور رهبر کردها بر سر میز گفتگو بیانیەای صادر کنند، یا در مورد حمایت از سمبل مبارزات مدنی کردها؛ آقای محمد صدیق کبودند، کە بیش از ٤٤ روز است در اعتصاب غذا بە سر می برد سخنی بگویند، این سکوت برای من کرد چە تعبیری می تواند داشتە باشد. ما اگر مردمانی از هم بریدە و از گم بیگانە باشیم هیچ مرز و سرزمین مشترک دروغینی نمی تواند ضامن همبستگی و هموطنیمان باشد.
برای نگفتن و ننوشتن از قاسلمو؛ اگر توجیهی بود، ولی کبودوند، کە در همان مرکز حکومت با کمترین امکانات کە یک سایت اینترنتی بود سعی در ترویج فرهنگ و گفتمان حقوق بشری و جمع آوری موارد نقض حقوق بشر در کردستان و انتشار و آرشیو نمودن آن را داشت، اما در زمان دستگیری و ابلاغ احکام ناعادلانە علیە وی حتی مطبوعات وقت منتسب بە اصلاح طلبان حاضر بە انتشار کوچکترین خبری هم نشدند. شمایی کە نە در مورد رهبر سیاسی و ملی کردها سخن می گویید، نە در رابطە با پدر حقوق بشر کردستان و سمبل مبارزات مدنی این مردم، حاضر بە ابراز نظر هستید، چگونە می توانید نویدبخش همزیستی مسالمت آمیز و همسان در فردای ایران باشید!؟
{jcomments off}