"an independent online kurdish website

فدرالیسم یک سیستم سیاسی است کە توصیە بە استفادە از اصول فدرال: یعنی اقدام مشترک و دولت خودگردان  را دارد و برای ادارە مشترک واحدهای مستقل در جغرافیای سیاسی قراردادی بکار میرود.asaad_fettahi
برای مثال میتوان از  فدراسیونها، اتحادیەها، کشورهای متحد و کنفدراسیونا همچون نمونە هایی از سیستمهای فدرال نام برد.

در سیستم فدرال قدرت و اختیارات بین دولت فدرال و دولتهای منطقەای تقسیم شدە است. دولت فدرال و دولت منطقەای مستقیما از طرف مردم انتخاب میشوند. یک سیستم فدرال میتواند دارای تنوعات اتنیکها و ملتها باشد یا فقط از یک ملت تشکیل شدە باشد(موڵتی ناشنال یا مولتی اتنیک و مونو ناشنال).

از نمونە این سیستمهای فدرال کە دارای تنوعات ملل بودند/میباشند میتوان: اتحاد جماهیر شوروی، یوگوسلاوی، سویس، بلژیک، چکوسلاواکی و هند قدیم را نام برد. همچنین اتحادیە اروپا را میتوان یک سیستم فدرال مدرن نام برد کە دارای زبانها و ملتهای گوناگون است. البتە در میان کشورهای نامبردە با سیستم فدرالیسم کشورهایی وجود دارد کە با توجە بە معیارهای دموکراسی نمیتوان آن کشورها را دموکرات بە حساب آورد. از کشورهایی کە دارای تنوعات اتنیکی و ملیتی هستند ولی بە شکل فدرالیسم ادارە نمیشوند میتوان افغانستان، بورما، چین، ایران، ترکیە و اندونزی را نام برد. در این کشورها سعی بر هموگن کردن ملتها و اتنیکها هست و سیاست حذف و پاک کردن گوناگنیهای زبانی، اتنیکی، ملیتی، فرهنگی همیشە در دستور کار این نوع سیستمها بودە است.

ملت

واژە ملت بە اشکال مختلف بکار گرفتە میشود: برخی اوقات مفهوم ملت بە جمعیت تشکیل دهندە یک کشور گفتە میشود، مفهوم دیگر ملت افراد تشکیل دهندە یک جامعە را شامل میشود کە دارای تاریخ، زبان، فرهنگ و ارزشهای مشترک میباشند، و در بعضی موارد ملت بە گروهی از مردم در یک جامعە گفتە میشود کە خود را بنا بە معیارهای متغییری از دیگران جدا میدانند. صرف نظر از کشور و ملت کشوری ملت بە اجتماعی از مردم کە دارای منشاء و فرهنگ مشترک هستند گفتە میشود.

کشور

کشور یک واحد جغرافیایی تعریف شده با حاکمیت به رسمیت شناخته شده در سطح بین المللی است. فقط ٣٠% از کشورهای جهان تشکیل شدە از یک ملت با جمعیت بیش از ٨٠% ساکنان آن کشور میباشند، بقیە کشورها چند ملیتی هستند.  در بعضی موارد کشورها سعی در حذف اقلیتها برای هموگن کردن جامعە دارند(آسیمیلاشن). بە عبارت دیگر حکومتهایی کە دارای ملتهای گوناگونی هستند سعی در حل کردن ملل در درون ملت غالب دارند.

این پروسس باعث جایگزین شدن، فرهنگ، زبان، آداب و رسوم جامعە بزرگتر در جامعەهای کوچکتر میشود. در اغلب کشورهای کثیرالملل همیشە حکومتها بە اقلیتها بە عنوان تهدیدی بە یکپارچگی کشور نگاه کردەاند و همە تلاششان در محو کردن این اقلیتها بودە است، بە عنوان مثال آسیمیلاشن سرخپوستان امریکا، سعی کشورهای ایران، ترکیە، عراق و سوریە در انحلال و حذف فرهنگ و زبان کردها و ملتهای دیگر ساکن این کشورها.

پروژە شکست خردە ملت سازی در ایران

پروژە ملت سازی در ایران کە توسط رضا خان آغاز شد با شکست مواجە شدەاست، دلیل آن این است کە از آغاز این پرۆژە تا بە امروز سعی بر انکار وجود اتنیکها، زبانها و ملتهای مختلف در داخل ایران شدە و هموارە تلاش بر هموگن کردن ایران کردەاند. ملت.کشوری یا همان نایشن ستایتی کە اسمش را ملت ایران گذاشتەاند بیشتر تداعی ملت فارس را میکند یا همان پرژن سابق. این ملت نمیتواند در بر گیرندە ویژگیهای ملل جغرافیای ایران باشد و تنها معکس کنندە زبان، فرهنگ، تاریخ و… ملت فارس است. فدرالیسم مولتی نایشن جغرافیایی تنها یک راه حل است و ممکن است مورد توافقق ملل تشکیل دهندە جغرافیای ایران نباشد.

آنچە مسلم است این است کە ملل تحت ستم در این جغرافیا دیگر زیر بار ستم نخواهند رفت و هر حکومتی کە ارادە آنان را بر سرزمینشان بە رسمیت نشناسد قبول نخواهند کرد. لزوما وجود ملت احتیاجی بە تشکیل دولت و کشور ندارد و بە همان گونە وجود کشور الزاما بە معنای وجود ملت واحد نیست. شخصی متواند تابعیت ایرانی داشتە باشد بدون اینکە الزاما عضو ملت پرژن (ایران باشد. ملت ایران یک واژە نامفهوم است کە هیچ تعریف ستانداردی نمیتوان برای آن یافت.

منظور این است کە واژە ایرانی فقط دلالت بر تابعیت شخص در کشور ایران دارد و یک کرد ایرانی وقتی بە کشور دیگری مهاجرت میکند دیگر هویت ایرانی بودن خود را اتوماتیک از دست میدهد و مثلا کرد امریکایی میشود ولی این شخص هیچ وقت نمیتواند هویتی کە با آن زادە شدە است را از دست بدهد، این امر در مورد همە ملتهای دیگر نیز صادق است. الزاما وجود ملت نیازی بە تشکیل کشور ندارد. بعنوان مثال ملتی بە نام ملت بریتانیا وجود ندارد ولی کشور بریتانیا از ملتهای اسکۆت، ولس، کورنیش و ایر تشکیل شدەاست کە هر کدام از این واحدها خود بە تنهایی یک ملت  بە حساب میایند.

ملل ساکن بریتانیا تا زمانی کە با هم کشور بریتانیا را تشکیل میدهند تابعیت(ناشنالیتی) بریتانیایی دارند ولی هر کدام از این واحدها خود یک ملت را تشکیل میدهند. همین امرمیتواند در مورد کشور ایران هم صادق باشد و بر این اساس ملتی بە نام ملت ایران وجود ندارد ولی ایران کشوری کثیرالملل است کە از ملتهای فارس، کرد، عرب، ترک، بلوچ، ترکمان و بختیاری تشکیل شدە است. این ملتها تا زمانی کە در چارچوب جغرافیای سیاسی قراردادی ایران با خواست خود بمانند تابعیت ایرانی دارند.

واژە ملت ایران کە بیشتر در ادبیات فارسی دیدە میشود تداعی ملت فارس را دارد و نام قدیم امپراتوری پرژن(پرشیا) گواهی بر این ادعا است. ملیت و تابعیت با جنگ، انقلاب، ادغام،… تغییر میکنند نمونه های این پروسس را در جمهوریهای سوڤیەت، کشور سابق یوگوسلاوی ،… میتوان دید ولی ملتها در همان شکل قبلی و با موقعیت بهتر ماندەاند. همچنین ملیت با مهاجرت تغییر میکند و افراد مهاجر کە درای شرایط کشور مهاجرپذیر را داشتە باشند تابع آن کشور میشوند.

بدین شکل میتوان نتیجە گرفت کە ملیت یک هویت اکتسابی و قابل تغییر است ولی وابستە بودن بە یک ملت، اتنیک یک هویت ستاتیک و لایتغییر است. کسی نمیتواند اتنیک و ملت خود را انتخاب کند بلکە فرد در آن زادە میشود و همیشە آن را بە ارث خواهد برد. نظام آییندە ایران هرچە باشد نمیتواند یک ملت ماستر(حاکم) و ملتهای تحت ستم داشتە باشد سیستمی کە صدها سال است بر ایران سایە افکندە است.

چە شکلی از فدرالیسم میتواند برای ایران مناسب باشد

در کشورهایی کە اتنیکهای تشکیل دهندە آن کشورها در جغرافیایی مشخصی متمرکز شدەاند خیلی طبیعی است کە نوع فدرالیسم در این نوع کشورها اتنوفدرال جغرافیایی باشد. کشورهای سویس، بلژیک و کانادا دارای واحدهای فدرال با تمرکز اتنیکی هستند و بە عبارت دیگر دارای سیستم  مولتی ناێشن فدرال هستند. ایران کە کشوری کثیرالملل است و ملتهای کرد،فارس، عرب، لر، بلوچ، آذری، ترکمان و گیلک در سرزمین آباد و اجدادی خود ساکن هستند نمیتواند جز مولتی ناێشن فدرال مدل دیگری از فدرالیسم داشتە باشد. امریکا درای واحدهایی با تمرکز اتنیکها با درصد بالا در یک جغرافیا نیست بە همین دلیل نمیتوان شباهتی میان مدل فدرالیسم درا امریکا و مدل مورد نظر برای ایران مشاهدە کرد.

انکار وجود ملتهای جغرافیای ایران تلاشی است برای ادامە پرۆژە شکست خوردە رضا شاه کە هدف آن ایجاد ملت ایران با هزینە حذف ملتهای تشکیل دهندە آن جغرافیاست. اگر معیار برای واژە ملت معیارهای حقوق بشری باشد و ملت بە گروهی از مردم کە دارای زبان، فرهنگ، تاریخ، آداب و رسوم مشترک باشند گفتە شود ملت ساختە شدە ایران را نمیتوان یک ملت واحدە نامید. اگر مبنا تمام افرادی باشد کە در داخل یک جغرافیای سیاسی زندگی میکنند(ملت کشوری، یا همان نیشن ستایت) این تعریف نیز نمیتواند تعریف درستی باشد.

دلیل آنهم تبعیض نژادی ،اتنیکی و سرکوبهای خونینی  است کە سالهای متمادی بر علیە ملتهای آذری، کرد، بلوچ و دیگر ملل ساکن ایران از طرف حکومتهای مرکزی بصورت سیستماتیک انجام شدە و خود این تبعیضها و سرکوبها دلیل بر وجود ناراضی بودن این ملتها در چارچوب تعریف ساختگی ملت ایران است.

هیچ کسی با ملت پرژن یا فارس مشکلی ندارد چون چیزی است کە وجود دارد اما ملت ایران وجود واقعی ندارد و تعریفی است کە فقط از طرف اتنیک فارس زبان ایران بکار بردە میشود و خود آنان را شامل میشود. کشور ایران همچون بریتانیا، سویس بلژیک،… کشوری کثیرالملل است و ملل ساکن جغرافیای ایران خود باید باهم در مورد تعاریف بە تفاهم برسند کە همە بتوانند با حقوقی یکسان و برابر ایران را از نو بسازند.

از یک کشور کثیرالملل نمیتوان یک کشور یک ملتی ساخت. پرۆژە ملت سازیی کە بە قیمت آسیمیلاشن ملتهای دیگر ایران و انحلال آنها در ملت پرژن(ایران) نە تنها ملت سازی نیست بلکە پرۆژە نابوود کردن ملتهاست. خیلی طبیعی است کە ایران بعد از حکومت رضاخان شاهد جنگهای داخلی خونینی بودە  کە تا کنون هم  کم و بیش ادامە داشتە و بستر جنگهای خونین تری هم در دل این سرکوبها خوابیدە است. تنها راه نجات ایران از این آشفتگی سیاسی و جلوگیری از تجزیە ایران این است کە   ساختار ادارە کشور ایران بە یک سیستم مولتی نایشن فدرال تبدیل شود.

تلاش اتحادیە اروپا کە حالت یک کنفدراسیون را دارد این است کە بە حالت یک فدراسیون موڵتی ستایتس در آید. این بدان معناست کە اروپایی با این بزرگی و گوناگونی زبانها، ملتها و فرهنگها در فکر توسعە سیاسی این اتحادیە است بە شکلی کە مردمان این قارە با حقوق برابر قدرت بیشتری در سطح دنیا داشتە باشند. توسعە اروپا با آن همە وسعت و گوناگونی خیلی مشکل تر است از توسعە ایران کە تنها در بر گیرندە چند ملت و زبان است. موفقیت اتحادیە اروپا از بدو پیدایش این اتحادیە نشاندهندە این است کە ایجاد فدراسیونها هیچ مشکلی با بودن ملتهای درون اتحادیە ندارد.

منتقدان فدرالیسم در ایران معتقدند کە فدرالیسم هیچ مشکلی را در ایران حل نمی کند بلکە راه حلی است برای تجزیە ایران. آنان میگویند کە باید اول ایران را تجزیە کرد بعد واحدهای مستقل را دوبارە فدرال کرد. این منتقدان کە اکثرا از اتنیک فارس هستند ایران را یک ملت هموگن میدانند، از چابهار تا ماکو و از اهواز تا خراسان را ملت ایران کە دارای یک تاریخ، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین او مذهب،،،، مشترک هستند بە حساب میاورند.

این دوستان فراموش کردەاند کە ایران قبل از رضاخان بە صورت تقریبا فدرالیسم امروزی ادارە میشد و شاهان عربستان(خوزستان امروزی)، بلوچستان، کردستان،… خود ادارە امور مملکت خود را میکردند، بە حکومت مرکزی باج و خراج پرداخت میکردند. کشور ایران مملکت الممالک بود و شاه ایران شاه شاهان.

پروژە ملت سازی ایران کە در زمان رضا شاه شروع شد شامل: کوچ اجباری بخشی از اتنیکهای غیر فارس زبان و جایگزین کردن مردمان دیگر در سرزمین آنان، عوض کردن نام شهرها، روستاها، راهها، اماکن،… از زبان رایج آن محل بە نامهای  فارسی، تدریس زبان فارسی و ممنوع کردن زبانهای دیگر بە صورت نوشتاری، کشتار، سرکوب و زندانی کردن آزادیخواهان این مناطق از جملە سیاستهای ملت سازی حکومتهای ایران از رضا شاه تا کنون بودە است.

کاشتن این همە بذر دشمنی در ایران در این عصر مدرن نتیجەاش چە خواهد شد؟ ایا ایرانیان امروز ایرانی یکپارچە دارند یا ایرانی بە سمت تجزیە؟ کدام ساختار میتواند یکپارچگی ایران را کە دغدغە اصلی فارس زبانان ایران است حفظ کند؟ بیش از هشتاد سال سیاست کشتار، سرکوب و خفقان در نقاط مختلف جغرافیای ایران نە تنها نتوانستە است فریاد آزادی ملتهای تحت ستم ایران را از بین ببرد بلکە شکاف بیشتری بین اتنیکهای ایران و حکومتهای مرکزی درست کردە و دینامیک ناسیونالیسم را در بین همە ایرانیان اعم از فارس، کرد، آذری، بلوچ و غیرە قویتر شدە است.  

 اسعد فتاحی{jcomments off}

اسلو، ٠٣.٠.٣.٢٠١٣ 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی