بخش اول:
دخالتهای رژیم ولایت فقیه محکوم است!
بعد از حمله به سفارت عربستان سعودی و آتش زدن آن از سوی نیروهای خودسر بیت ولایت فقیه،
تمام ملیتها و مذاهب ایران، اپوزسیون در داخل و خارج از کشور، روشنفکران و روزنامەنگاران و هر فرد آزاده ایرانی این عمل قرون وسطائی آخوندها را محکوم کرده و آنرا به زیان مصالح و منافع سیاسی و ملی ایران می دانند. این کردار ناپسند رژیم در حقیقت هم خارج از هر قاعدە و قانون بین المللی و زیر پا گذاشتن عرف دیپلوماتیک و به دور از فرهنگ سیاسی مردم ایران می باشد.
اما در این میانه از یک زاویه واقعی دیگر و به دور از تعصب و حساسیت به هیچکدام از دولتهای عربی از یک سو و رژیم ولایت فقیه از سوی دیگر به کنکاش حوادث اخیر و موضوعات کنونی می پردازیم و نباید در پی حوادث اخیر و با ایجاد بحران در دیپلوماسی خارجی رژیم جمهوری اسلامی با عربستان سعودی از افکار و اعمال مصلحت طلبانه و اپورتونیستی افرادی که بعضا و گویا اپوزسیون رژیم ولایت فقیه و یا خیرخواه مردم هستند، غافل باشیم.
اولا: سیاست مداخله جویانە رژیم ولایت فقیه و فتنەگری و ایجاد آشوب از سوی حاکمیت آخوندهای ایران در گوشه و کنار دول عربی و اسلامی و سایر نقاط جهان معلوم و مبرقش است و علی الخصوص توطئه و دسیسه شناخته شده پنجاه ساله معروف به ” الخطة السریة الخمسینیة” از سوی رژیم آخوندی که خواهان ایجاد دگرگونیهای وسیع و بسط و گسترش انقلاب اسلامی در کشورهای عربی و اسلامی بوده و اولین بار توسط دکتر مولوی عبدالرحیم مولازاده برملا شده است و به تازگی سیاستمداران عرب زنگ خطر آنرا دریافتەاند.
ثانیاً: از بدو روی کار آمدن رژیم مذهبی ـ افراطی خمینی و آغاز هژمونی مداخله جویانە او این احتمال می رفت که طولی نخواهد کشید که کشور ایران با سیاستی غلط و توسعه طلبانه بخواهد در امور سایر کشورهای اسلامی دخالت کند.
پس از حادثه برائت از مشرکین و کشته شدن زائران ایرانی در سال 1366 خمینی می خواست همزمان با انجام فریضه حج و با حضور حجاج ایرانی انقلابش را هم به عربستان بفرستد و در قالب مرگ بر اسرائیل و امریکا زمینه سازی های لازم را برای فتنەهای بعدی مهیا سازد.
اگرچه برای مدتی قلیل آرامش نسبی و حالت بدون تنش در دوران سازندگی رفسنجانی و اوج اقتدار آن در روابط سیاسی با دول عربی همسایه ایران در کابینه محمد خاتمی مشهود و ملموس بود و در واقع جهان عرب را با آرامش و بی خیالی کامل در حالت کمای سیاسی و روابط حسنه با رژیم ولایت فقیه فرو برده بود و غفلت زدگی آنها در قبال تقیه مذهبی ـ سیاسی آخوندهای ایران با وجود تذکرات و یادآوریهای فراوان دلسوزان آنها، باز سودی نداشت.
اما اینک دولتهای عربی دریافتەاند همزمان با دیدار هیٲتهای دوستی ایران و دول عربی و خندەهای خاتمی و نرمش سیاسی دولت او، نه تنها هیچگونه تغییر در فضای باز سیاسی ـ مذهبی با آنها نبوده بلکه رویە دیگر تقیە آخوندها و حمله به مرکزیت سیاسی عرب و دستگاه حاکمیت عربستان سعودی با نقشه های از قبل طرح ریزی شده مورد نظر بوده است، اما ناظرین و سیاستمداران سعودی و سایر کشورها از اهداف خصمانه رژیم ایران چندان اطلاعات واضح و مستندی در دست نداشته اند تا جلو واقعه را قبل از وقوع بگیرند.
اکثر رهبران حوثی در یمن و آخوند نمر در عربستان و سایر جیره خورهای رژیم ولایت فقیه در دول اسلامی و عربی، زمانی در حوزه علمیه قم طلبه بوده و بعد از اتمام دروس حوزوی از سوی وزارت اطلاعات و سپاه قدس و دانشگاه المصطفی و سایر ارگانهای وابسته به بیت عنکبوت خامنەای و توسط فرمان مسقیم خامنەای برای پیاده کردن دسیسه های شوم رژیم ایران به کشورهای خود بازگشته و زمینه های لازم و شرایط شروع به کار تروریستی و تبلیغ برای انقلاب شیعی ـ خمینی را از ایران دریافت می کردەاند.
پس با تمام این اوصاف باید گفت سیاست رژیم ولایت فقیه محکوم است و آخوندها با عکس العملهای خود به بهانه دفاع از تشیع وجهه بین منطقه ای و بین المللی ایران را تخریب کرده اند و برای آینده سیاسی ایران به جای دوست، در واقع دشمن تراشی کرده اند.
بخش دوم:
افراد و احزاب فرصت طلب را بشناسیم!
اما این روزها چهره های برخی از اخوان المسلمین در داخل و خارج از کشور و کمونیستهای که همین چند سال پیش کمونیست تمام عیار بودند و بعد از جدایی جریان منصور حکمت و کمونیسم کارگری از اردوگاه آنان، اگر سیاست غلط حزب دمکرات کردستان ایران آنها را زنده نمی کرد، کار و فعالیتشان در روستاهای اطراف سلیمانه در کردستان عراق نوشتن آخرین خاطرات چپ در کردستان ایران می بود، اینک به دست و پا افتاده و گویا به جزیره گنج رسیده اند. اخوانیها با هرچه انرژی دارند بر طبل آمادگی برای میانجیگری میان ایران و عربستان می کوبند و کمونیستها هم با ابراز همدردی خود با دول عربی و اسلامی اعلام کرده اند مخالف سیاست عرب ستیزی می باشند!!.
اما کاش نیت واقعی هر دو دسته آنها مصلحت حزبی و سازمانی نبود و می توانستند گامی مثبت در این راستا بردارند. بعد از فروپاشی صدام حسین برخی از اپورتونیستهای به اصطلاح چپ در کوردستان ایران، فکر می کردند با آمدن امریکا به منطقه باید هرچه زودتر پرچم سرخ و نمادهای کمونیسم را از اردوگاه حزبی خود جمع کنند و در نتیجه با انشعابی دیگر از حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن کومەلە، کومەلەای دیگر کە اینبار فدرالیسم برای کردستان ایران و پرچم کردستان را بە جای پرچم سرخ کمونیستی مشروع تر می دانستند، تٲسیس و اعلام موجودیت کردند.
از جمله کسانی که بعنوان مرد هزار چهره در کردستان ایران همراه با اخوی بزرگتر خود و عضو سابق ساواک “صلاح مهتدی” در این زمینه گوی سبقت را از آفتاب پرست ربوده است، عبدالله مهتدی است. مهتدی در این سالها نه تنها یکی از عوامل اصلی انشقاقات و گرفتاریهای چپ در کردستان ایران و تبدیل شدن یک حزب کومەلە به چندین کومەلە است و همزمان با آب و هوا و انقلابین تابستانی و زمستانی کردستان با چهره ای جدید وارد بازار سیاست کردها می شود، حتی با سرقت و سبقت از شخصیتهای متنفذ کردستان خود را اولین فرد ابداع کننده مفهوم و تعریف فدرالیسم برای آینده سیاسی کردستان ایران و جریان سیاسیش را اولین جریان در به رسمیت شناختن پرچم کردستان و برافراشتن آن در اردوگاه حزبش تلقی می کند و خود را اولین فرد روشنفکر کردستانی معرفی کرده و با وسعت فکری آزاد و گویا با پذیرفتن اصل پلورالیسم حزبی حتی تمامیت خواهان ایرانی را هم قبول دارد!!.
عبدالله مهتدی، با نوعی توهم برای تبدیل شدن به رهبر ملی ـ ناسیونالیستی کردستان ایران هم روبەرو شدە و می کوشد بە دلیل سستی و ضعف کنونی برخی از رهبران ناسیونالیست کردستان ایران و از جمله ضعف در آپدیت شدن رهبری و برنامه های سیاسی حزب دمکرات، به قول معروف کردها ” اگر در روستا ملا وجود نداشته باشد خروس ادعای ابوالقاسم بودن می کند” چنان با آب و تاب از ناسیونالیسم و آینده کردها صحبت می کند، که گویا با توجه به تخیل ایشان، با سابقه ترین و مشروعترین حزب سیاسی از نظر مردم کردستان یعنی حزب دمکرات که پیشوا قاضی محمد مٶسس آن بود و در این سالها به دلیل سیاست نادرست، و آپدیت نشدن برنامه های سیاسی اش، باعث تولد دوباره جریان مهتدی گردید، اصلا در صحنه وجود ندارد و با بستن پیمان اتحاد با یکی از جناحین حزب دمکرات چنان می پندارد که کنترل اوضاع و احوال کاملا در دست او و بر سیاست عمومی کردستان مسلط و چیره است.
مهتدی و تئوریسین او صلاح مهتدی، چون از طعام و نمک پادشاهی پهلوی هم چشیده اند، پس قدر آنرا دانسته و نمکدان را نشکسته و رابطه خود را با رضا پهلوی و سلطنت طلبها نیز حفظ کرده اند، این کمونیست دو آتشه در کردستان خود را ناسیونالیست و در داخل اردوگاه کوچک سوسیالیستی اش و در میان نیروهای وفادار خود چپ و انقلابی بوده!! و برای داخل کشور هم با فرستادن نماینده ای که نام ایشان نزد بنده محفوظ است، نزد اصلاح طلبان و شخصیتهای سیاسی مخالف رژیم رفته و اعلام آمادگی و هماهنگی با برنامه های آنان را نیز نموده است. در کردستان عراق و نزد احزاب قدرتمند آنجا هم ناسیونالیست تمام عیار و ضد احزاب اسلامی کردستان عراق می باشند. و اما در چند سال اخیر دولارهای دولتهای عربی و مهمتر از همه عربستان سعودی چشم و دل او را گرفته و در مصاحبه های خود با رسانه های عربی، از عرب ستیزی رژیم ایران انتقاد و با اهل سنت و جماعت ایران و کردستان که خود مهتدی و کومەلە اش از بزرگترین دشمنان آن بودند و داماد ایشان مرحوم احمد مفتی زاده و سایر شخصیتهای مذهبی کردستان ایران پیش از آنکه از سوی دیکتاتوریت مذهبی ولایت فقیه مورد حمله قرار بگیرند از طرف برادران مهتدی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، ابراز همدردی می کنند!!.
مهتدی قبل از آنکه به ناسیونالیسم کرد ایمان بیاورد زیر پرچم سرخ کمونیستی خود از هیچ جنایتی علیه شخصیتهای ملی ـ مذهبی کردستان دریغ نورزید و جنگ حزب او در منطقه اورمانات با حزب رزگاری کردستان به بهانه جنگ با کهنه پرستی و همچنین ترور چندین روحانی سرشناس اهل سنت در کردستان ایران به بهانه تٲیید کردن حزب دمکرات کردستان از سوی آنها، از جمله کارنامه این فرد هزار چهره است.
در این روزها برادران مهتدی با دریافت ذهنی از اوضاع و احوال منطقه و با وسیعتر شدن اختلاف بین هرم شیعی ایران از یک سو و دولتهای عربی از سوی دیگر، آنرا بهترین موقعیت برای خود تلقی کرده و می خواهند از آب گل آلود و مناقشه و مشکلات سیاسی بوجود آمده بین ایران و عربستان سعودی ماهی بگیرند.!
شکی نخواهد بود که با توجه به درک واقعی از شرایط واقعی کنونی، به زودی عبدالله مهتدی و تئوریسین های او در کردستان ایران اعلام خواهند کرد که از مرحوم احمد مفتی زاده مذهبی تر و مفتی تر خواهند بود و اصلا جریان انقلابی زحمتکشان که مهتدی نزد سایر اپوزسیون ایرانی، آنرا کومەلە کردستان ایران معرفی می کند، بعنوان تنها حزب اهل سنت و جماعت در کردستان ایران معرفی خواهد شد. با نگاهی منطقی به چرخشهای عقیدتی خارج از مدار عبدالله مهتدی و انجام دگرگونی در مبانی مانیفستهای فکری ـ سیاسی متنوع از سوی وی، انتظار چنان گشایش فکری در معنویت و تفکر سیاسی ایشان و البته با در نظر گرفتن اهمیت دلار دولتهای ثروتمند عربی در این روزها غیر قابل انکار خواهد بود.
امیدوارم عربستان سعودی و سایر دولتهای عربی و اسلامی هم با نگاهی عمیق به سابقه سیاسی برخی افراد اپورتونیست کردستان بدانند که آنها نماینده تام و تمام ملت کرد و اهل سنت و جماعت کردستان ایران نبوده و نخواهند بود، بلکه شیادانی هستند که در جنگ خمینی و صدام هم فقط به فکر پر کردن جیب خود و خرید ویلا در انگلستان و ادامه رهبری عشایری خود در اردوگاههای حزبی هستند.
و اما افراد اخوان المسلمین در داخل و خارج از ایران، هم به میخ می کوبند و هم به تخته، دوستی و حفظ رابطه با بیت خامنه ای را قلبا پذیرفته و حرمت نان و نمکی که در سایه ولایت فقیه نصیبشان شده غیر قابل انکار و هرگز و هیچگاه و در پی بزرگترین اختلاف ایران و عربستان هم نمی خواهند که ارتباط آنها با رژیم منقطع گردد.
در این سالها اخوان المسلمین و مدخلیهای کردستان بلای جان اهل سنت و جماعت بوده و با مصادره کردن امورات مذهبی اهل سنت ایران، سعی دارند اهل سنت را در زیر چتر ولایت مطلقه جای دهند و در بیشتر جایگاههای ملی،مذهبی و سیاسی بعنوان سخنگوی بی بدیل اهل سنت ایران خود را معرفی کنند.
اخوان المسلمین و به ویژه مجموعه افرادی که معروف به جماعت دعوت و اصلاح هستند، با مهمتر دانستن پست و مقام و با ولایت بودن از صریح بودن و یک رو بودن، گویا آنها هم معتاد به تقیه و عرفان کاذب در درون خود شده اند. از یک سو اهل سنت هستند و هرگز و هیچگاه برای کشتن عالمان اهل سنت، تبعید و زندانی شدن فعالان سنی و حمله به مقدسات مذهبی آنها عکس العملی درخور و شایسته و حقیقی از خود نشان نداده و به بهانه حفظ وحدت مسلمانان جهان شجاعت و ایمان خود را زیر عبای ولایت نامشروع و ضد مردمی خامنه ای پنهان می کنند.!
با تمام این اوضاع و احوال نتیجه می گیریم که:
اولاً: امیدواریم مشکل سیاسی بین دولت عربستان سعودی و رژیم ولایت فقیه از طریق دیپلوماسی فیصله یابد و به جنگ فرقه ای و مذهبی و باعث لطمه زدن به روابط دو ملت مبدل نگردد.
ثانیاً: دولتهای عربی و اسلامی به جای اینکه اجازه دهند افراد اپورتونیست خود را در رسانه های آنان نماینده ملیتهای ایران و مذهب اهل سنت و جماعت جای دهند، از طروق قانونی و سیاسی و بین المللی از حقوق شهروندان اهل سنت و جماعت و سایر ادیان و مذاهب ایران دفاع کنند و با اپوزسیون مشروع ایرانی و کردستانی ایجاد رابطه سیاسی بنمایند، نه اینکه عده ای مانند گروههای مزدور ولایت در لبنان و یمن و غیره…زیر لوای مخالفت با رژیم ولایت، خواهان ایجاد فتنه و آشوب در ایران بشوند و دولتهای عربی را برای موقعیتها و طمع شخصی بفریبند.
ثالثاً: باید تمام اپوزسیون رژیم ولایت فقیه و ملیتها و مذاهب موجود در ایران درصدد هماهنگی و ایجاد شورا و یک رهبری مشترک باشند تا همزمان و با ایجاد هرگونه رخداد سیاسی در داخل و خارج از کشور در کنار هم قرار بگیرند و نگذارند افراد فرصت طلب منافع ملی و مذهبی ایرانیان را بازیچه خود قرار ندهند.
بی شک تمام آزادیخواهان ایران، با هر فکر و سلیقه سیاسی زمانی بر رژیم فتنه گر ولایت فقیه پیروز خواهند گردید که با رهبری شورا و هماهنگی کامل و به صورت مشترک تشریک مساعی بنمایند و مانع ظهور و رخنه کردن افراد فرصت طلب و حیله گر بشوند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ